درس بدایة الحکمة

جلسه ۶۴: جلسه شصت و چهارم

 
۱

خطبه

۲

خلاصه بحث سابق

۳

بقیه اقسام مقولات نسبیه

۳ـ مقوله وضع: هیئت حاصل از نسبت اجزاء با هم و مجموع با خارج، مثلا: نسبت اجزاء بدن انسان با انسان، مثل نشسته بودن، یا ایستاده بودن که نسبت خاصی بین اجزاء بدن آن برقرار است، یک مقوله‌ای به نام وضع درست می‌شود و نسبت مجموع به خارج، که مثلا حالت خاصی نشسته است.

۴ـ مقوله جده (ملک): ـ البته بین این ملک و آن ملک که در فقه گفته می‌شود، تفاوت بسیاری است، ـ هیئت حاصل از احاطه چیزی به چیزی به حیث که با انتقال شیء محاط، محیط هم حرکت می‌کند، مثل دستکشی که در دست انسان است که محیط (دستکش) با حرکت محاط (دست) حرکت می‌کند که به دو شکل می‌تواند باشد: تاره شیء محاط همه آن به وسیله شیء محیط پوشیده شده مثل انگشتری که در مشت انسان باشد. و گاهی قسمتی از آن پوشیده شده. مثلا نسبت بدن انسان و پیراهن انسان، که بدن محاط و پیراهن محیط است که این لباس همه فضای بدن انسان را نپوشانده است.

۵ـ مقوله اضافه: هیئت حاصل از نسبت متکرر بین دو شیء اضافه گفته می‌شود. مثلا نسبتی بین این شخص و این زمین برقرار است بحیث که براین شخص، فوق بودن و به زمین تحت بودن صدق می‌کند که این فوقیت و تحتیت نسبت و مقوله اضافه است، که مقوله اضافه به دو قسم تقسیم می‌شود: 

متشابه الاطراف است مثل نسبت أخوت یا مختلف الاطراف است، مثل ابوت و بنوت که یک طرف نسبت ابوت برقرار است و از طرف دیگر نسبت بنوت برقرار است.

از خواص اضافه این است که دو طرف اضافه با هم متکافیء هستند یعنی طرفین اضافه وجودا و عدما و قوه و فعلاً به یک نحو هستند، مثلا اگر یک طرف بالفعل نسبت اخوت باشد، از طرف دیگر هم بالفعل نسبت اخوت برقرار است.

دو اصطلاح در بحث وضع است: مضاف حقیقی: مضافی که اطلاق بر خود اضافه اطلاق می‌شود، مثل همین اضافه ابوت و بنوّت که اضافه حقیقی گفته می‌شود و مضاف مشهوری: یعنی مضاف بر خود اضافه اطلاق نمی‌شود، بلکه به معروض آن اطلاق می‌شود، مثلا معروض ابوت أب است و بنوت که یک اضافه‌ای است، معروض آن إبن است، حال اگر اضافه را به جای اطلاق آن بر بنوت به إبن اطلاق کنیم، مضاف مشهوری است.

۶ـ مقوله فعل: هیئت حاصل از نسبت مؤثر مادی هنگامی که در شیء منفعل اثر می‌کند، مثل گرم نمودن خورشید آب را، که گرما بخشی خورشید در جهت تأثیر گذاشتن در منفعل، که به آن جهت تأثیر گذاشتن در منفعل مقوله ان یفعل گفته می‌شود.

نکته: اینکه فاعل مادی گفته می‌شود به این جهت است که باید تأثیر تدریجی باشد، لذا در تعریف می‌توان به جای مؤثر مادی، تأثیر گذاری تدریجی را قرار داد، لذا فاعلیت فاعل در ابداع که دفعی است، مثل تأثیری که عقل در ایجاد نفس و صورت داشت، که بیان شد هر دو معلول عقل اند، به تأثیر گذاری آن نمی‌تواند مقوله ان یفعل گفت.

۷ـ مقوله انفعال: هیئت حاصل از نسبت اثر پذیری منفعل از مؤثر تدریجی (فاعل مادی). مثلا گرم شدن آب که به وسیله انعکاس نور خورشید حاصل می‌شود، مقوله ان ینفعل گفته می‌شود.

۴

تطبیق

وإن كانت راسخة كصفرة الذهب وحلاوة العسل ، سميت انفعاليات.

ولعلماء الطبيعة اليوم تشكيك ، في كون الكيفيات المحسوسة موجودة في الخارج ، على ما هي عليه في الحس مشروح في كتبهم.

الفصل الحادي عشر

في المقولات النسبية

وهي الأين ومتى والوضع والجدة ، والإضافة والفعل والانفعال ، أما الأين فهو هيئة ، حاصلة من نسبة الشيء إلى المكان.

وأما متى فهو هيئة ، حاصلة من نسبة الشيء إلى الزمان ، وكونه فيه أعم من كونه في نفس الزمان كالحركات ، أو في طرفه وهو الان كالموجودات الانية الوجود ، من الاتصال والانفصال والمماسة ونحوها ، وأعم أيضا من كونه على وجه الانطباق ، كالحركة القطعية ، أو لا على وجهه كالحركة التوسطية.

وأما الوضع فهو هيئة حاصلة ، من نسبة أجزاء الشيء بعضها إلى بعض ، والمجموع إلى الخارج ، كالقيام الذي هو هيئة حاصلة للإنسان ، من نسبة خاصة بين أعضائه نفسها ، وبينها وبين الخارج ، من كون رأسه إلى فوق وقدميه إلى تحت.

وأما الجدة ويقال له ، الملك فهو هيئة حاصلة من إحاطة شيء بشيء ، بحيث ينتقل المحيط بانتقال المحاط ، سواء كانت الإحاطة إحاطة تامة كالتجلبب ، أو إحاطة ناقصة كالتقمص والتنعل.

وأما الإضافة ، فهي هيئة حاصلة من تكرر النسبة بين شيئين ، فإن مجرد النسبة لا يوجب إضافة مقولية ، وإنما تفيدها نسبة الشيء الملحوظ ، من حيث

أنه منتسب إلى شيء هو منتسب إليه لهذا المنتسب ، كالأب المنسوب من حيث أنه أب لهذا الابن ، إليه من حيث إنه ابن له.

وتنقسم الإضافة إلى متشابهة الأطراف كالأخوة والأخوة ، ومختلفة الأطراف ، كالأبوة والبنوة والفوقية والتحتية.

ومن خواص الإضافة ، أن المضافين متكافئان وجودا وعدما وفعلا وقوة ، لا يختلفان من حيث الوجود والعدم والفعل والقوة.

واعلم أن المضاف ، قد يطلق على نفس الإضافة كالأبوة والبنوة ، ويسمى المضاف الحقيقي ، وقد يطلق على معروضها كالأب والابن ، ويسمى المضاف المشهوري.

وأما الفعل فهو الهيئة ، الحاصلة من تأثير المؤثر ما دام يؤثر ، كالهيئة الحاصلة من تسخين المسخن ما دام يسخن.

وأما الانفعال فهو الهيئة ، الحاصلة من تأثر المتأثر ما دام يتأثر ، كالهيئة الحاصلة من تسخن المتسخن ما دام يتسخن ، واعتبار التدرج في تعريف الفعل والانفعال ، لإخراج الفعل والانفعال إلا بداعيين ، كفعل الواجب تعالى ، بإخراج العقل المجرد من العدم إلى الوجود ، وانفعال العقل بخروجه من العدم إلى الوجود ، بمجرد إمكانه الذاتي.