درس بدایة الحکمة

جلسه ۶۳: جلسه شصت و سوم

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث سابق

۳

تتمه اقسام کیف

چهارمین قسم از اقسام کیف: کیف محسوس: کیفیتی که برای اشیاء هست و به وسیله حواس ظاهری درک می‌شود، مثل رنگ سیاهی، یا نرمی، شیرینی، صدا.

حواس ظاهری که کیف محسوس را ادراک می‌کند، مشهور قدما گفته‌اند ۵ قسم است، اما امروزه تعداد حواس ظاهری را به چند ده مورد شمرده‌اند.

کیفیات محسوس را به دو دسته تقسیم کرده‌اند:

انفعالات: کیف محسوس سریع الزوال، مثل سرخ شدن برای کسی که خجالت می‌کشد. یا زرد شدن برای کسی که ترسیده باشد.

انفعالیات: کیفیاتی که سریع الزوال نیستند و از ثبات نسبی برخوردار هستند مثل زرد بودن برای طلا.

علماء طبیعی (فیزیکدان‌ها) در کیف محسوسی مثل رنگ بین قدمای آنها و متأخرین آنها اختلاف نظر است،

قدما آنها قائل اند که کیفیات محسوس همان نحوه‌ای تحقق دارند که قوه مدرکه حس ظاهری انسان آنها را درک می‌کند، مثلا واقعا این میز رنگ سبز است و قوه مدرکه ما همانطور که در خارج هست ادراک می‌کند،

ولی متأخرین آنها می‌گویند کیفیات محسوس به همان صورتی نیستند که حواس ظاهری ما آن را درک می‌کند؛ مثلا اینکه میز را رنگ سبز می‌بینیم اینطور نیست که در خارج رنگ سبز روی این جسم باشد، بلکه امواج نورانی که هفت دسته‌اند، به جسم تابش می‌کند و بعد از آن بازتاب می‌کنند به چشم انسان، که طور بازتاب اشعه نوارنی از جسم به چشم رنگ نورانی مثل سبز درست می‌کند. و علت اینکه یک بازتاب خاصی از اشعه نورانی نسبت به این جسم به چشم رخ می‌دهد، از این جهت است که این شیء یک امواج نورانی را دارد و یک امواج نورانی دیگر را ندارد، پس وقتی نور به جسم تابش می‌کند، آن امواج نورانی که ندارد، آنها را می‌گیرد و آنها را که دارد، بازتاب می‌کند. مثلا اجسامی که سفید هستند، چونه همه امواج را دارند، پس همه امواج را بازتاب می‌کنند و لذا سفید به نظر می‌آید. یا این لباس که مشکی است، چون هیچ کدام از اشعه نوری را نداشته است، پس همه رنگ‌های نوری را جذب کرده و لذا مشکی به نظر می‌آید.

و سایر کیف‌های محسوس هم اینچنین اند، مثلا اینطور نیست که این شیء نرم باشد، و این شیء سخت باشد، بلکه به خاطر نحوه آرایش اتمی اجسام است.

۴

تطبیق

۵

فصل دوازدهم: مقولات نسبیه

در مقولات عرضی غیر از کم و کیف، هفت مقوله عرضی دیگر باقی ماند: أین، متی، وضع، جده، اضافه، فعل و انفعال که این ۷ مورد را مقولات نسبیه می‌گویند، از این جهت که همه این‌ها یک نسبت هستند. که به بررسی آنها می‌پردازیم:

۱ـ أین: حالت و نسبت حاصل شده از ارتباط یک شیء با مکان. پس أین مکان نیست، کجایی بودن شیء است.

۲ـ متی: نسبت حاصل شده از ارتباط یک شیء با زمان؛ ـ البته زمان مقوله نیست، بلکه کم متصل غیرقار است که مندرج تحت مقوله کم است ـ که این دو صورت دارد:

یا شیء در خود زمان است، که این هم به دو معنا است: اینکه شیء انطباق با اجزاء زمان دارد مثل پیمودن یک مسافت در ده دقیقه که ابتدا و وسط و انتهای حرکت با زمان انطباق دارد که از اجتماع اجزاء حرکت کل تشکیل می‌شود. و یا اینکه شیء با اجزاء زمان انطباق ندارد یعنی حرکت توسّطیه است که این واقعیتی بسیط است و در هر جزئی از مسافت که باشد، آن معنای کلی در بین راه بودن تحقق دارد. ـ که توضیح بیشتر در بحث حرکت خواهد آمد. ـ

یا شیء در طرف زمان است، یعنی آنجایی که زمان تمام می‌شود که اسم آن «آن» است. مثل کلیه وصل‌ها و کلیه فصل‌ها که نقطه وصل در زمان واقع نمی‌شود، بلکه در طرف زمان واقع می‌شود، مثل قطره وقتی به این میز می‌رسد، همان زمانی است که زمان رسیدن آن تمام می‌شود یا آن زمانی است که مثلا دست انسان از روی میز برداشته شود که وصل و فصل دفعی است و حرکت دفعلی در زمان واقع نمی‌شود، چون اگر بخواهد در زمان واقع شود باید در کمیتی ایجاد شود که آن کمیت امتداد داشته باشد، و وصل یا فصل اگر در امتداد زمانی رخ می‌داد، باید آن زمان امتداد داشت، و اگر امتداد داشته باشد تقسیم به اجزائی می‌شود مثلا تقسیم به ده جزء می‌شود، که اگر گفته شود در جزء اول آن اجزاء واقع شده است، ۹ جزء دیگر بحث از آن نیست، اما همین جزء اول هم امتداد دارد و لذا تقسیم به اجزاء می‌شود و دوباره همین سوال تکرار می‌شود که این وصل یا فصل در کدام جزء واقع شد، که هر جزئی که گفته شود، همین سوال ادامه دارد که آن وصل یا فصل در کدام جزء واقع شده است و هلم جرّا که نیتجه این می‌شود که هیچ گاه وصل یا فصلی تحقق پیدا نکند.

۶

تطبیق

بعروضه.

الخامسة النهاية واللا نهاية وهما كسابقتيهما.

الفصل العاشر

في الكيف

وهو عرض لا يقبل القسمة ولا النسبة لذاته ، وقد قسموه بالقسمة الأولية إلى أربعة أقسام ، أحدها الكيفيات النفسانية ، كالعلم والإرادة والجبن والشجاعة واليأس والرجاء.

وثانيها الكيفيات المختصة بالكميات ، كالاستقامة والانحناء والشكل ، مما يختص بالكم المتصل ، وكالزوجية والفردية في الأعداد ، مما يختص بالكم المنفصل.

وثالثها الكيفيات الاستعدادية ، وتسمى أيضا القوة واللا قوة ، كالاستعداد الشديد نحو الانفعال كاللين ، والاستعداد الشديد نحو اللا انفعال كالصلابة ، وينبغي أن يعد منها مطلق الاستعداد القائم بالمادة ، ونسبة الاستعداد إلى القوة الجوهرية ، التي هي المادة ، نسبة الجسم التعليمي ، الذي هو فعلية الامتداد في الجهات الثلاث ، إلى الجسم الطبيعي الذي فيه إمكانه(١).

ورابعها الكيفيات المحسوسة بالحواس الخمس الظاهرة ، وهي إن كانت سريعة الزوال ، كحمرة الخجل وصفرة الوجل سميت انفعالات ،

__________________

(١) راجع أيضاً : الفصل الأول والفصل الثالث عشر ، من المرحلة العاشرة.

وإن كانت راسخة كصفرة الذهب وحلاوة العسل ، سميت انفعاليات.

ولعلماء الطبيعة اليوم تشكيك ، في كون الكيفيات المحسوسة موجودة في الخارج ، على ما هي عليه في الحس مشروح في كتبهم.

الفصل الحادي عشر

في المقولات النسبية

وهي الأين ومتى والوضع والجدة ، والإضافة والفعل والانفعال ، أما الأين فهو هيئة ، حاصلة من نسبة الشيء إلى المكان.

وأما متى فهو هيئة ، حاصلة من نسبة الشيء إلى الزمان ، وكونه فيه أعم من كونه في نفس الزمان كالحركات ، أو في طرفه وهو الان كالموجودات الانية الوجود ، من الاتصال والانفصال والمماسة ونحوها ، وأعم أيضا من كونه على وجه الانطباق ، كالحركة القطعية ، أو لا على وجهه كالحركة التوسطية.

وأما الوضع فهو هيئة حاصلة ، من نسبة أجزاء الشيء بعضها إلى بعض ، والمجموع إلى الخارج ، كالقيام الذي هو هيئة حاصلة للإنسان ، من نسبة خاصة بين أعضائه نفسها ، وبينها وبين الخارج ، من كون رأسه إلى فوق وقدميه إلى تحت.

وأما الجدة ويقال له ، الملك فهو هيئة حاصلة من إحاطة شيء بشيء ، بحيث ينتقل المحيط بانتقال المحاط ، سواء كانت الإحاطة إحاطة تامة كالتجلبب ، أو إحاطة ناقصة كالتقمص والتنعل.

وأما الإضافة ، فهي هيئة حاصلة من تكرر النسبة بين شيئين ، فإن مجرد النسبة لا يوجب إضافة مقولية ، وإنما تفيدها نسبة الشيء الملحوظ ، من حيث