مدعای مرحوم شیخ این است که حفظ کتب ضلال، فی الجمله (در بعضی از موارد) حرام است.

المسألة السابعة

حفظ (نگهداری) كتب الضلال (گمراه کننده) حرام في الجملة (در بعضی از موارد) بلاخلاف، كما في التذكرة وعن المنتهي.

شش دلیل برای حرمت حفظ کتب ضاله ذکر شده است:

دلیل اول: حکم عقل

کیفیت استدلال: حفظ کتب ضلال، حفظ ماده فساد است و حفظ ماده فساد، عقلا قبیح است، پس حفظ کتب ضلال، عقلا قبیح است و کلما حکم به العقل، حکم به الشرع، پس حفظ کتب ضلال، حرام است شرعا.

نکته: اگر کتب ضلال منشاء مفسده نشود، دیگر طبق عقل، حفظ آن حرام نیست.

ويدلّ عليه مضافاً إلى حكم العقل بوجوب قطع مادة الفساد، 

دلیل دوم: آیه اشتراء

کیفیت استدلال: از طرفی، مستفاد از آیه این است که اشتراء کلام باطل، به منظور اضلال حرام است، از طرف دیگر، اشتراء خصوصیت ندارد، بنابراین کلیه اموری که در رابطه با کلام باطل است، و در راستای اضلال می‌باشد، حرام است که از جمله آنها، حفظ کتب ضلال است.

و (عطف بر حکم عقل است) الذمّ المستفاد من قوله تعالى ﴿وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ﴾

دلیل سوم: آیه اجتناب

کیفیت استدلال: از طرفی، قول الزور، اضافه موصوف به صفت است و از طرف دیگر، متعلق اجتناب به علت عدم تقیید، شامل کلیه اموری که مربوط به قول زور است، می‌شود، بنابراین اجتناب مطلق از قول زور واجب است، پس اجتناب از حفظ قول زور واجب است.

والأمر بالاجتناب عن قول الزور

دلیل چهارم: حدیث تحف العقول

کیفیت استدلال: تالیف کتب ضلال، صناعت حرام است و با عدم القول بالفصل، حفظ کتب ضلال هم حرام می‌شود.

قوله عليه‌السلام في ما تقدم من رواية تحف العقول: «إنّما حرّم اللهُ تعالى الصناعةَ التي يجي‌ء منها الفساد محضاً.. إلخ» (نکته: شاید برای حرمت حفظ کتب ضلال، به کلمه تقلب بعد استدلال کرده باشد)،

دلیل پنجم: حدیث تحف العقول

کیفیت استدلال: کتب ضلال، ما یقوّی به الکفر او باب من ابواب الکفر است و ما یقوی به الکفر او باب من ابواب الکفر، امساک آن حرام است، پس کتب ضلال، امساک آن حرام است.

بل قوله عليه‌السلام قبل ذلك (فقره انما حرم الله): «أو ما يُقَوّى به الكفر في جميعِ وجوه المعاصي، أو (عطف بر جمیع است) بابٍ يوهَن به الحقُّ.. إلخ».

دلیل ششم: روایت عبدالملک

کیفیت استدلال: کتب ضلال یا اکثر فسادا از کتب نجوم است و یا لا اقل مساوی با فساد کتب نجوم است، وقتی اتلاف کتب نجوم واجب شد، اتلاف کتب ضلال هم واجب است.

نکته: در این روایت کلمه «احرق» آمده است که اگر امر ارشادی باشد و بخاطر حکم نکردن می‌باشد و اگر مولوی باشد، دلالت بر حرمت حفظ کتب ضلال می‌کند.

حال در اینجا چون از بین رفتن مهم است نه احراق، پس امر مولوی نیست و الا باید گفت احراق خصوصیت دارد.

وقوله عليه‌السلام في رواية عبد الملك المتقدّمة حيث شكا (شکایت کرد) إلى الصادق عليه‌السلام: «أنّي ابتُليتُ بالنظر في النجوم، فقال عليه‌السلام: أتقضي؟ قلت: نعم، قال: أحرق كتبك» بناءً على أنّ الأمر للوجوب (مولوی) دون الإرشاد للخلاص من الابتلاء بالحكم بالنجوم.

ومقتضى الاستفصال (تفصیل بین قضاء و عدم قضاء) في هذه الرواية: أنّه إذا لم يترتب على إبقاء (حفظ) كتب الضلال مفسدة لم يحرم (حفظ).

وهذا (تفصیل) أيضاً (مثل روایت عبدالملک) مقتضى ما تقدم من إناطة التحريم بما (صناعت) يجي‌ء منه (صناعت) الفساد محضاً.