درس مکاسب محرمه

جلسه ۳۳۸: جوائز سلطان ۵۹

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

اگر سلطان جائری از یک زمینی مال می‌گیرد، در صورتی به این مال خراج گفته می‌شود که این زمین، زمین خراجی باشد.

حال زمانی این زمین، خراجی است که مفتوحة العنوه باشد.

حال از کجا بفهمیم که این زمین از اراضی خراجیه است؟

جواب این است که یکی از راهها، اصالت الصحه است که در آن دو احتمال است:

اول: جریان اصالت الصحه در فعل سلطان جائر که باید گفته شود این مالی که سلطان جائر می‌گیرد در مقابل زمین خراجیه است.

شیخ انصاری اشکال گرفتند که اصالت الصحه در فعل سلطان جائر جاری نیست، چون یقین داریم که اخذ خراج توسط جائر، حرام است.

۳

نکته اول

بعد از مطالب، شیخ انصاری چند نکته عرض می‌کنند:

نکته اول: توجیه اصالت الصحه: اصالت الصحه یعنی حمل فعل سلطان جائر، بر اقل فسادا. یعنی اگر سلطان جائر از اراضی خراجیه، خراج بگیرد، یک جهت حرمت وجود دارد که چرا سلطان جائر این خراج را گرفته است اما اگر گفته شود سلطان جائر از اراضی غیر خراجیه گرفته است، دو جهت حرمت وجود دارد، هم گرفتن خراج حرام است هم گرفتن خراج توسط سلطان جائر حرام است. پس فعل جائر بر اول حمل می‌شود تا فسادش کمتر باشد.

رد: این حرف باطل است، چون علت حرمت اخذ، اخذ من غیر استحقاق است و این علت در دو جا، وجود دارد به طور مساوی و هیچکدام ترجیح ندارد.

۴

تطبیق نکته اول

ودعوى: أنّ أخذه (سلطان) الخراج من أرض الخراج أقلّ فساداً من أخذه (سلطان) من غيرها (ارض خراجیه)، توهّمٌ؛ لأنّ مناط الحرمة في المقامين (اخذ خراج از اراضی خراجیه و غیر خراجیه) واحد، وهو (مناط) أخذ مال الغير من غير استحقاق 

۵

نکته دوم

ما گفتیم هر دو نوع گرفتن خراج، حرام است اما اولی، اولی است، چون ذمه عامل در صورت اول، بر پرداخت اجرت است و این فساد فعل سلطان جائر را کمتر می‌کند.

شیخ انصاری: اینکه ذمه عامل به پرداخت مشغول است، موجب نمی‌شود که گرفتن سلطان، فسادش کمتر شود.

۶

تطبیق نکته دوم

واشتغال ذمّة المأخوذ منه (به ال در الماخوذ بر می‌گردد) (عامل) بأُجرة الأرض الخراجية وعدمه (اشتغال ذمه) في غيرها (اراضی خراجیه) (خبر اشتغال:) لا يهوّن الفساد (فساد اخذ سلطان را).

۷

نکته سوم

اگر سلطان جائر، مالی را از زمینی به اسم خراج می‌گیرد، چه آن زمین، خراجیه باشد یا نباشد، یک ثمره بر هر کدام بار است.

به اینکه اگر از زمین خراجیه گرفته باشد، اخذ این خراج بر من جایز است و الا جایز نیست. پس ثمره در آخذ است نه در سلطان جائر.

۸

تطیبق نکته سوم

(استدراک از عدم ثمره:) نعم، بينهما (ارض خراجی و غیر خراجی) فرق من حيث الحكم المتعلّق بفعل غير السلطان (به آخذ از سلطان)، وهو (غیر سلطان) مَن يقع في يده («من») شي‌ء من الخراج بمعاوضة أو تبرّع، فَيَحِلُّ (خراج بر آخذ) في الأرض الخراجيّة دون غیرها (ارض خراجیه)

۹

نکته چهارم

شیخ انصاری می‌گوید: اصالت الصحه در جایی حمل بر اقل فسادا می‌شود که عمل شک داریم یک عنوان دارد یا دو عنوان. مثلا مردی زنا می‌کند و شک می‌کنیم که زنا دادن زن، با اکراه بوده یا بدون اکراه، حال نمی‌دانیم در زنا کردن مرد یک عنوان یعنی زنا وجود دارد یا دو عنوان زنا و اکراه دارد که حمل بر اقل فسادا می‌شود و می‌گوئیم فقط یک عنوان داشته.

اما در ما نحن فیه هر دو اخذ من غیر استحقاق است و یک عنوان بیشتر نیست.

۱۰

تطبیق نکته چهارم

مع أنّه لا دليل على وجوب حمل الفاسد (اخذ سلطان جائر) على الأقلّ فساداً (اخذ سلطان از اراضی خراجیه) إذا لم يتعدّد عنوان (اسم) الفساد (مثال برای یتعدد عنوان:) كما لو دار الأمر بين الزنا مكرِهاً للمرأة (که دو عنوان اکراه و زنا وجود دارد)، وبين الزنا برضائها (زن که فقط عنوان زنا وجود دارد)؛ حيث إنّ الظلم (اکراه) محرّم آخر غير الزنا، بخلاف ما نحن فيه (اخذ خراج توسط سلطان که فقط عنوان اخذ من غیر استحقاق دارد)

۱۱

نکته پنجم

ما اصالت الصحه را جریان می‌کنیم و ثابت می‌کنیم که ارض خراجیه است.

شیخ انصاری: اصالت الصحه، اصل عملی است و مثبتات آن حجت نیست.

۱۲

تطبیق نکته پنجم

 مع أنّ أصالة الصحة (در اخذ سلطان) لا تثبت الموضوع، وهو (موضوع) كون الأرض خراجية.

۱۳

نکته ششم

فردی می‌گوید اصالت الصحه در فعل سلطان جائر پیاده می‌کنیم تا آثار اخذ را پیدا کنیم و بگوئیم گرفتن هبه بر ما جایز است نه اینکه اصالت الصحه را در فعل سلطان جائر پیاده کنیم تا خراجیه بودن زمین را کنیم.

ایروانی: این دو از هم قابل انفکاک نیست.

۱۴

تطبیق نکته ششم

(استثناء از عدم جریان اصالت الصحه است) إلاّ (ایروانی، ج۱، ص ۲۷۶) أن يقال: إنّ المقصود (مقصود از اصالت الصحه) ترتّب آثار الأخذ (اخذ سلطان) الذي (اخذی که) هو أقلّ فساداً، وهو (آثار) حِلّ تناوله (خراج توسط آخذ) من الآخذ (سلطان) وإن لم يثبت كون الأرض خراجيّة بحيث يترتّب عليه (کون الارض خراجیة) الآثار الأُخر، مثل وجوب دفع أُجرة الأرض إلى حاكم الشرع ليصرفه (حاکم شرع، اجرت را) في المصالح إذا فُرض عدم السلطان الجائر، ومثل حرمة التصرّف فيه (ارض) من دون دفع أُجرة أصلاً (نه به جائر و نه به حاکم شرع)، لا إلى الجائر ولا إلى حاكم الشرع.

۱۵

توجیه دوم اصالت الصحه

توجیه دوم اصالت الصحه: جریان اصالت الصحه در فعل آخذ نسبت به گرفتن آن از سلطان جائر.

شیخ انصاری: بر من گرفتن خراج از سلطان جائر، جایز نیست و دلیلی ندارد حمل بر صحت شود.

نکته: شاید آخذ مقلد مجتهدی باشد که می‌گوید این زمین از زمینهای خراجیه است.

شهیدی: برای سایر مقلدین نافذ نیست.

نکته ۲: اگر من یقین داشتم که این زمین، ارض خراجیه است، بقیه می‌توانند از من بگیرند نه اینکه سلطان جائر آن را بگیرد.

۱۶

تطبیق توجیه دوم اصالت الصحه

وإن أُريد بفعل المسلم تصرّف المسلمين فيما (خراجی که) يتناولونه («ما» را) من الجائر (بیان ما:) من خراج هذه الأرض، ففيه (اراده): أنّه لا عبرة بفعلهم (مسلمین) إذا علمنا بأنّهم لا يعلمون حال هذه الأراضي (از حیث خراجی بودن و نبودن)، كما هو (عدم العلم) الغالب في محلّ الكلام؛ إذ نعلم بفساد تصرّفهم (مسلمین) من جهة عدم إحراز الموضوع (خراجی بودن زمین). ولو احتمل تقليدهم لمن يرى تلك الأرض خراجيّة لم ينفع (بالنسبة الی من لم یقلد له). ولو فُرض احتمال علمهم (آخذین) بكونها (ارض) خراجيّة كان اللازم من ذلك (علم) جواز التناول من أيديهم (مسلمین) لا من يد السلطان، كما لا يخفى.

۱۷

طریق دوم

ملاک دوم برای خراجیه بودن: مفتوحة العنوه باید در جنگی بوده که با اذن امام باشد و الا انفال می‌شود.

البته مرحوم شیخ می‌گوید گرفتن خراج از این زمینها مثل انفال اشکال ندارد.

۱۸

تطبیق طریق دوم

الثاني: أن يكون الفتح (فتح اراضی) بإذن الإمام عليه‌السلام، وإلاّ كان المفتوح مال الإمام عليه‌السلام؛ بناءً على المشهور، بل عن المجمع (مجمع الفائده): أنّه (مال امام بودن زمینی که بدون اذن فتح شده) كاد يكون إجماعاً، ونسبه (مال امام بودن را) في المبسوط إلى رواية أصحابنا، وهي (روایت) مرسلة العبّاس الورّاق، وفيها (روایت): «أنّه إذا غزى قوم بغير إذن الإمام فغنموا كانت الغنيمة كلّها للإمام».

قال في المبسوط: وعلى هذه الرواية يكون جميع ما فتحت بعد النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إلاّ ما فتحت في زمان الوصيّ عليه‌السلام من مال الإمام عليه‌السلام» (چون بدون اذن بوده است)، انتهى.

أقول: فيبتني حلّ المأخوذ (مالی که اخذ می‌شود) منها (اراضی مفتوحه بدون اذن امام) خراجاً على ما تقدّم من حِلّ الخراج المأخوذ من الأنفال.

ودعوى : أنّ أخذه الخراج من أرض الخراج أقلّ فساداً من أخذه من غيرها ، توهّمٌ ؛ لأنّ مناط الحرمة في المقامين واحد ، وهو أخذ مال الغير من غير استحقاق ، واشتغال ذمّة المأخوذ منه بأُجرة الأرض الخراجية وعدمه في غيرها لا يهوّن الفساد.

نعم ، بينهما فرق من حيث الحكم المتعلّق بفعل غير السلطان ، وهو مَن يقع في يده شي‌ء من الخراج بمعاوضة أو تبرّع ، فَيَحِلُّ في الأرض الخراجيّة دون غيرها ، مع أنّه لا دليل على وجوب حمل الفاسد على الأقلّ فساداً إذا لم يتعدّد عنوان الفساد كما لو دار الأمر بين الزنا مكرِهاً للمرأة ، وبين الزنا برضائها ؛ حيث إنّ الظلم محرّم آخر غير الزنا ، بخلاف ما نحن فيه مع أنّ أصالة الصحة لا تثبت الموضوع ، وهو كون الأرض خراجية.

إلاّ أن يقال : إنّ المقصود ترتّب آثار الأخذ الذي هو أقلّ فساداً ، وهو حِلّ تناوله من الآخذ وإن لم يثبت كون الأرض خراجيّة بحيث يترتّب عليه الآثار الأُخر ، مثل وجوب دفع أُجرة الأرض إلى حاكم الشرع ليصرفه في المصالح إذا فرض عدم السلطان الجائر ، ومثل حرمة التصرّف فيه من دون دفع أُجرة أصلاً ، لا إلى الجائر ولا إلى حاكم الشرع.

وإن أُريد بفعل المسلم تصرّف المسلمين فيما يتناولونه من الجائر من خراج هذه الأرض ، ففيه : أنّه لا عبرة بفعلهم إذا علمنا بأنّهم لا يعلمون حال هذه الأراضي ، كما هو الغالب في محلّ الكلام ؛ إذ نعلم بفساد تصرّفهم من جهة عدم إحراز الموضوع. ولو احتمل تقليدهم لمن‌

يرى تلك (١) الأرض خراجيّة (٢) لم ينفع. ولو فرض احتمال علمهم بكونها خراجيّة كان اللازم من ذلك جواز التناول من أيديهم لا من يد السلطان ، كما لا يخفى.

٢ ـ أن يكون الفتح بإذن الامام عليه السلام

الثاني : أن يكون الفتح بإذن الإمام عليه‌السلام ، وإلاّ كان المفتوح مال الإمام عليه‌السلام ؛ بناءً على المشهور ، بل عن المجمع : أنّه كاد يكون إجماعاً (٣) ، ونسبه في المبسوط إلى رواية أصحابنا ، وهي مرسلة العبّاس الورّاق ، وفيها : «أنّه إذا غزى قوم بغير إذن الإمام فغنموا كانت الغنيمة كلّها (٤) للإمام» (٥).

قال في المبسوط : وعلى هذه الرواية يكون جميع ما فتحت بعد النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إلاّ ما فتحت في زمان الوصيّ عليه‌السلام من مال الإمام عليه‌السلام» (٦) ، انتهى.

أقول : فيبتني حلّ المأخوذ منها خراجاً على ما تقدّم من حِلّ الخراج المأخوذ من الأنفال (٧).

أرض العراق مفتوحة بإذن الامام عليه السلام

والظاهر أنّ أرض العراق مفتوحة بالإذن كما يكشف عن ذلك‌

__________________

(١) في «ن» ، «خ» ، «م» ، «ع» و «ص» : تملّك.

(٢) في «ن» ، «خ» ، «م» ، «ع» و «ص» : الخراجيّة.

(٣) مجمع الفائدة ٧ : ٤٧٣.

(٤) لم ترد «كلّها» في غير «ش».

(٥) الوسائل ٦ : ٣٦٩ ، الباب الأوّل من أبواب الأنفال ، الحديث ١٦.

(٦) المبسوط ٢ : ٣٤ ، نقلاً بالمعنى.

(٧) تقدّم في الصفحة ٢٢٧.