درس مکاسب محرمه

جلسه ۲۷۲: نوع پنجم از مکاسب محرمه ۱۴

 
۱

خطبه

۲

جزوه بحث جلسه قبل: سوال و جواب و نکته

اشکال: اگر اخذ اجرت در قبال انجام واجب عینی تعیینی اشکال دارد، چرا شارع به وصی، اجازه اخذ اجرت داده است، با اینکه وصایت بعد از قبول وصی، واجب عینی تعیینی است.

جواب: جواز اخذ اجرت در باب وصایت، حکم شرعی مستقل است نه از باب عوض عمل وصی.

نکته: دلیلی که برای عدم جواز اخذ اجرت در قبال انجام واجبِ عینی تعیینی گفته شده، هم در واجب تعبدی می‌آید و هم در واجب توصلی. البته در واجب تعبدی اخذ اجرت از ناحیه قصد قربت نیز مبتلا به اشکال است.

۳

نکته

ومنه (منافات قصد قربت با اجرت) يظهر عدمُ جواز أخذ الأُجرة على المندوب إذا كان (مندوب) عبادة (صفت توضیحی عبادت:) يعتبر فيها (عبادت) التقرّب (قصد قربت).

۴

ادامه نظر شیخ در مورد اجاره کردن عامل برای واجب

صورت دوم: گاهی عمل واجب عینی تعیینی بر عامل نیست که دو حالت دارد:

حالت اول: گاهی عمل، واجب تخییری است، در این حالت دو مدعا وجود دارد:

مدعای اول: اگر واجب تخییری، توصلی باشد، اجاره عامل برای انجام یکی از افراد واجب تخییری توصلی، جایز است. چون مقتضی برای جواز اجاره عامل برای انجام یکی از افراد موجود است، (مقتضی همان وصول نفع به مستاجر است) و مانع از جواز اجاره مفقود است (مانع همان ملزم بودن مکلف به یکی از افراد از ناحیه شارع است)، چون مکلف از ناحیه شارع، ملزم به یکی از اطراف نیست.

۵

تطبیق ادامه نظر شیخ در مورد اجاره کردن عامل برای واجب

وأمّا الواجب التخييري (عقلی)، فإن كان (واجب تخییری) توصّلياً فلا أجد مانعاً عن جواز أخذ الأُجرة على أحد فرديه (واجب تخیری) بالخصوص (خصوص احد الفردین) بعد فرض كونه (احد) مشتملاً على نفع محلّل للمستأجر (باذل مال)، والمفروض أنّه (احد) محترم (مالا) لا يقهر (از ناحیه شارع) المكلّف عليه (احد)، فجاز أخذ الأُجرة بإزائه (احد).

فإذا تعيّن دفن الميت على شخص، وتردّد الأمر (قضیه) بين حفر أحد موضعين، فاختار الوليّ أحدهما (موضعین) بالخصوص لصلابته (محکم بودن زمین احدهما) أو لغرض آخر (کقربه الی البلد)، فاستأجر (ولی) ذلك (شخص) لحفر ذلك الموضع بالخصوص، (جواب اذا:) لم يمنع من ذلك (استیجار برای حفر موضع خاص) كونُ مطلق الحفر واجباً عليه (شخص)، مقدّمة للدفن.

۶

ادامه نظر شیخ در مورد اجاره کردن عامل برای واجب

مدعای دوم: اگر واجب تخییری، تعبدی باشد، اگر تفکیک بین کلی و یکی از افراد آن در قصد قربت ممکن باشد (به این صورت که عامل، کلی را با قصد قربت و فرد را به قصد اخذ اجرت اتیان کند)، اجاره عامل برای انجام یکی از افراد جایز است و اگر تفکیک بین کلی و یکی از افراد آن در قصد قربت ممکن نباشد (به اینکه بگوئیم اتحاد کلی با فرد در خارج، مانع از قصد قربت است)، اجاره عامل برای انجام یکی از افراد، جایز نیست.

مثلا غسل میت، واجب تعیینی است اما مخیر هستی در این غسالخانه باشد یا رد غسالخانه دیگری، پس تخییری عقلی وجود دارد و غسل کردن هم تعبدی است، حال اگر بشود بگوید خدایا من غسل می‌کنم قربة الی الله اما در این مکان را بخاطر اجرت این کار را انجام می‌دهم اما اگر گفته شود تفکیک بین کلی و فرد امکان ندارد و عین هم هستند، در این صورت اجرت نمی‌تواند بگیرد.

۷

تطبیق ادامه نظر شیخ در مورد اجاره کردن عامل برای واجب

وإن كان (واجب تخییری) تعبّدياً، فإن قلنا بكفاية الإخلاص بالقدر (متعلق به اخلاص است) المشترك (غسل میت مثلا) وإن كان إيجاد خصوص بعض الأفراد (مثل غسل در مکان خاص) لداعٍ (قصدی است) غيرَ الإخلاص، فهو (واجب تخییری تعبدی) كالتوصّلي (در جواز اجاره).

وإن قلنا بأنّ اتّحاد وجود القدر المشترك (غسل میت مثلا) مع الخصوصية (فرد) مانع عن التفكيك بينهما (قدر مشترک و خصوصیت) في القصد، كان حكمه (واجب تخییری تعبدی) كالتعييني (در عدم جواز اجاره).

حرمة أخذ الاجرة على المندوب التعبّدي

تأخّر عنه (١).

ومنه يظهر عدم جواز أخذ الأُجرة على المندوب إذا كان عبادة يعتبر فيها التقرّب.

جواز أخذ الاجرة على الواجب التوصلي التخييري

وأمّا الواجب التخييري ، فإن كان توصّلياً فلا أجد مانعاً عن جواز أخذ الأُجرة على أحد فرديه بالخصوص بعد فرض كونه مشتملاً على نفع محلّل للمستأجر ، والمفروض أنّه محترم لا يقهر المكلّف عليه ، فجاز أخذ الأُجرة بإزائه.

فإذا تعيّن دفن الميت على شخص ، وتردّد الأمر بين حفر أحد موضعين ، فاختار الوليّ أحدهما بالخصوص لصلابته أو لغرض آخر ، فاستأجر ذلك لحفر ذلك الموضع بالخصوص ، لم يمنع من ذلك كون مطلق الحفر واجباً عليه ، مقدّمة للدفن.

التفصيل في الواجب التعبّدي التخييري

وإن كان تعبّدياً ، فإن قلنا بكفاية الإخلاص بالقدر المشترك وإن كان إيجاد خصوص بعض الأفراد لداعٍ غير الإخلاص ، فهو كالتوصّلي.

وإن قلنا بأنّ اتّحاد وجود القدر المشترك مع الخصوصية مانع عن التفكيك بينهما في القصد ، كان حكمه كالتعييني.

التفصيل في الكفائي بين التوصليّ والتعبّدي

وأمّا الكفائي ، فإن كان توصّلياً أمكن أخذ الأُجرة على إتيانه لأجل باذل الأُجرة ، فهو العامل في الحقيقة ، وإن كان تعبّدياً لم يجز الامتثال به وأخذ الأُجرة عليه.

نعم ، يجوز النيابة إن كان ممّا يقبل النيابة ، لكنّه يخرج عن محلّ الكلام ؛ لأنّ محلّ الكلام أخذ الأُجرة على ما هو واجب على الأجير ،

__________________

(١) وهو العلاّمة الطباطبائي في مصابيحه ، كما تقدّم في الصفحة ١٣٤.