درس مکاسب محرمه

جلسه ۲۱۰: کذب ۱۱

 
۱

خطبه

۲

جهت اول حسن قول مشهور

نظریه مشهور این است که اگر مکلف قادر بر توریه است، کذب بر او حرام است.

این نظریه از جهاتی حسن و از جهاتی قبیح است.

جهات حسن عبارتند از:

اول: این نظریه موافق با حکم عقل است، یعنی عقل می‌گوید در جایی که مکلف قادر بر توریه است، کذب قبیح است.

۳

تطبیق جهت اول حسن قول مشهور

وأما حكم العقل بقبح الكذب في غير مقام توقّف تحقّق المصلحة الراجحة عليه (کذب) (قدرت بر توریه)، فهو (حکم عقل) وإن كان مسلّماً

۴

جهات حسن و قبح قول مشهور

دوم: این نظریه موافق با احتیاط است. احتیاط این است که در جایی که مکلف قادر بر توریه است، کذب از او صادر نشود.

سوم: این نظریه، مطابق با قواعد تعادل و تراجیح است. با این توضیح که دو دسته روایت وجود دارد:

دسته اول: روایات مطلقه؛ روایاتی که می‌گوید در صورت خوف، کذب جایز است مطلقا (اعم از اینکه مضطر به کذب باشد، یعنی قادر بر توریه نباشد یا مضطر به کذب باشد، یعنی قادر بر توریه باشد).

دسته دوم: اطلاق مفهوم روایت سماعه. روایت سماعه، می‌گوید در صورت اضطرار، یعنی جایی که قادر بر توریه نباشد، کذب جایز است، مفهوم روایت این است که در غیر صورت اضطرار، یعنی جایی که قادر بر توریه باشی، کذب جایز نیست مطلقا (اعم از اینکه خوف در بین باشد یا نباشد).

بین این دو دسته (مطلقات - اطلاق مفهوم روایت سماعه)، نسبت عموم و خصوص من وجه است.

در جایی که خوف است و اضطرار به کذب است، یعنی قدرت بر توریه نیست، مطلقات می‌گوید کذب جایز است.

در جایی که خوف نیست و اضطرار به کذب نیست، یعنی قدرت بر توریه است، اطلاق مفهوم روایت سماعه می‌گوید کذب جایز نیست.

و در جایی که خوف هست و اضطرار به کذب نیست، یعنی قدرت بر توریه است، مطلقات می‌گوید کذب جایز است و اطلاق مفهوم می‌گوید کذب جایز نیست، بعد از تساقط مطلقات و اطلاق مفهوم، به عمومات حرمت کذب مراجعه می‌شود که نظریه مشهور است.

جهات قبح عبارتند از:

اول: این نظریه مخالف با اطلاق روایات است؛ روایات مطلقه می‌گوید کذب هنگام خوف جایز است اعم از اینکه مکلف قادر بر توریه باشد یا نباشد.

دوم: این نظریه مستلزم عسر و حرج بر مکلف است؛ اینکه به مکلف گفته شود در صورت خوف باید توریه کند و در صورت عجز از توریه، کذب بر او جایز است، موجب عسر و حرج بر او می‌شود.

(مرحوم شهیدی، ص ۱۰۳ - مصباح، ج۱، ص ۴۰۶)

۵

تطبیق جهات حسن و قبح قول مشهور

(جهت اول قبح فتوای مشهور:) إلاّ أنّه يمكن القول بالعفو عنه (کذب در زمانی که قادر بر توریه باشد) شرعاً؛ للأخبار المذكورة (اخبار مطلقه داله بر جواز کذب، اعم از اینکه قدرت بر توریه باشد یا نباشد)، كما عفي عن الكذب في الإصلاح، وعن السّب والتبرّي مع الإكراه (در این سه مثال، عقل می‌گوید این کار قبیح است و شرع می‌گوید جایز است)، مع أنّه (کذب در اصطلاح - سب و تبری با اکراه) قبيح عقلاً أيضاً (مثل قبح کذب در صورت قدرت بر توریه)، (قبح دوم قول مشهور:) مع أن إيجاب التورية على القادر (قادر بر توریه) لا يخلو (ایجاب) عن التزام ما (حکمی - وجوب توریه) يعسر كما لا يخفى، (نتیجه اطلاق و عسر:) فلو قيل بتوسعة الشارع على العباد بعدم ترتيب الآثار (حرمت و عقاب) على الكذب في ما نحن فيه (خوف) و إن قدر (مکلف) على التورية، كان (قول) حسناً، (جهت دوم حسن قول مشهور:) إلاّ أنّ الاحتياط في خلافه (قولِ قیل) (اگر کسی قادر بر توریه است، کذب نگوید و احتیاط می‌گوید عقاب دارد)، (جهت سوم حسن قول مشهور:) بل هو (خلاف قول قیل = قول مشهور) المطابق للقواعد (قواعد باب تعادل و تراجیح) (قید مطابق:) لولا استبعاد التقييد في هذه المطلقات؛ (علت المطابق:) لأنّ النسبة بين هذه المطلقات، وبين ما دلّ كالرواية الأخيرة (روایت سماعه) وغيرها على اختصاص الجواز بصورة الاضطرار (عدم قدرت بر توریه) المستلزم للمنع (حرمت کذب) مع عدمه (اضطرار) (قدرت بر توریه) مطلقاً (خوف باشد یا نباشد)، عموم من وجه، فيرجع إلى عمومات حرمة الكذب، فتأمّل.

من جواز الكذب في الإصلاح ، التي يصعب على الفقيه التزام تقييدها بصورة عدم القدرة على التورية.

المختار اشتراط جواز الكذب بعدم إمكان التورية

وأما حكم العقل بقبح الكذب في غير مقام توقّف تحقّق المصلحة الراجحة عليه ، فهو وإن كان مسلّماً إلاّ أنّه يمكن القول بالعفو عنه شرعاً ؛ للأخبار المذكورة ، كما عفي عن الكذب في الإصلاح ، وعن السّب والتبرّي مع الإكراه ، مع أنّه قبيح عقلاً أيضاً ، مع أن إيجاب التورية على القادر لا يخلو عن التزام ما يعسر (١) كما لا يخفى ، فلو قيل بتوسعة الشارع على العباد بعدم ترتيب الآثار على الكذب في ما نحن فيه وإن قدر على التورية ، كان حسناً ، إلاّ أنّ الاحتياط في خلافه ، بل هو المطابق للقواعد لولا استبعاد التقييد في هذه المطلقات ؛ لأنّ النسبة بين هذه المطلقات ، وبين ما دلّ كالرواية الأخيرة وغيرها على اختصاص الجواز بصورة الاضطرار المستلزم للمنع مع عدمه مطلقاً ، عموم من وجه ، فيرجع إلى عمومات حرمة الكذب ، فتأمّل.

هذا ، مع إمكان منع الاستبعاد المذكور ؛ لأنّ مورد الأخبار عدم الالتفات إلى التورية في مقام الضرورة إلى الكذب ؛ إذ مع الالتفات فالغالب اختيارها ؛ إذ لا داعي إلى العدول عنها إلى الكذب.

هل يتحقّق الإكراه في صورة القدرة على التورية؟

ثمّ إنّ أكثر الأصحاب مع تقييدهم جواز الكذب بعدم القدرة (٢) على التورية (٣) ، أطلقوا القول بلغوية ما أكره عليه ، من العقود‌

__________________

(١) كذا في «ف» ومصححة «م» ونسخة بدل «ش» ، وفي النسخ : بالعُسر.

(٢) في «ف» : «بالقدرة» بدل «بعدم القدرة».

(٣) راجع الصفحة ٢٢.