درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۱۷: تجری ۱۰

 
۱

خطبه

۲

جمع بین دو دسته روایات

ما دو دسته روایت داریم:

دسته اول: روایاتی که دلالت می‌کند بر اینکه قصد گناه، عقاب ندارد.

دسته دوم: روایاتی که دلالت می‌کند بر اینکه قصد گناه، عقاب دارد.

جمع بین دو این دو دسته:

جمع اول: مراد از روایات دسته اول، قصدی است که شخص، خودش از قصد بر می‌گردد و فرق ندارد مشغول به مقدمات گناه شده باشد یا نشده باشد اما مراد از روایات دسته دوم، شخص قصد گناه دارد و از این قصد بر نمی‌گردد تا زمانی که از معصیت عجز شود و فرق ندارد مشغول به مقدمات شده باشد یا نشده باشد. مثلا فردی قصد می‌کند نگاه به شهوت به نا محرم کند، در اینجا اگر خودش از قصدش برگردد، عقاب ندارد و اگر منصرف نشود تا اینکه کلا عاجز شود، در این صورت عقاب دارد.

جمع دوم: مراد از روایات دسته اول، مجرد قصد است و مشغول به کاری نشود و مراد از روایات دسته دوم، قصد گناه به همراه مرتکب شدن بعضی از مقدمات گناه است.

شاهد بر اینکه در صورت انجام مقدمات، عقاب وجود دارد: آیه مبارکه که می‌گوید لا تعاونوا علی الاثم و العدوان، به اینکه در این آیه دو نظریه است:

نظریه اول: مشهور می‌گویند کمک کردن بر گناه، حرام است.

نظریه دوم: کاشف الغطاء می‌فرمایند کمک کردن بر گناه حرام است و این دو فرد دارد:

اول: کمک کردن به دیگران برای گناه.

دوم: کمک کردن خود بر گناه. یعنی انجام بعضی از مقدمات گناه به قصد مترتب کردن گناه.

این آیه طبق معنای کاشف الغطاء، شاهد بر عقاب در صورت انجام بعضی از مقدمات است.

نکته: این معنایی که کاشف الغطاء کرده است، از تنقیح مناط به دست آورده است نه از ظاهر آیه.

معنای تنقیح مناط: مشخص کردن علت. یعنی علت حرمت کمک کردن به دیگران بر گناه، محقق نشدن گناه در خارج است و عین همین علت بر کمک کردن خود بر گناه است و این هم حرام می‌شود.

جمع سوم: مرحوم آشتیانی می‌فرماید: مراد از دسته اول، قصد مومن است و مراد از دسته دوم، قصد کافر است.

۳

تطبیق جمع بین دو دسته روایات

ويمكن حمل الأخبار الأول على من ارتدع (برگشته) عن قصده («مَن») بنفسه («مَن»)، وحمل الأخبار الأخيرة (روایات دسته دوم) على من بقي على قصده («مَن») حتّى عجز عن الفعل (معصیت) لا باختياره («مَن»).

أو (عطف بر یمکن است) يحمل الأول على مَن اكتفى بمجرّد القصد، والثانية على من اشتغل بعد القصد ببعض المقدّمات؛ كما يشهد له (حمل دسته دوم روایات بر مَن اشتغل...) حرمة الإعانة على المحرّم، حيث عمّمه (اعانه) بعض الأساطين لإعانة نفسه (انسان) على الحرام؛ ولعلّه (تعمیم) لتنقيح المناط، لا بالدلالة اللفظية.

۴

اقسام تجری

تجری بر شش قسم است:

اول: مجرد قصد به گناه

دوم: قصد به گناه با انجام مقدمات آن

سوم: قصد به گناه با مرتکب شدن معتقد المعصیه

چهارم: مرتکب شدن معتقد المعصیه با قصد اینکه معصیت در بیاید

پنجم: مرتکب شدن محتمل المعصیه و برایش مهم نیست معصیت باشد یا نباشد

ششم: مرتکب شدن محتمل المعصیه به امید که معصیت نباشد.

نکته اول: سه قسم اول، سیر صعودی داردو سه قسم دوم، سیر نزولی دارد، یعنی قسم اول قبیح است و قسم دوم قبحش بیشتر است و قسم سوم قبحش بیشتر از دو قسم قبل است. قسم چهارم قبیح است، قسم پنجم قبحش کمتر است و قسم ششم، قبحش کمتر از دو قسم قبلی است.

نکته دوم: پنجم قسم اول، از بی‌موالات بودن شخص ناشی می‌شود اما قسم ششم از کم موالات بودن شخص ناشی می‌شود. اما جامع آنها بی‌مبالاتی و کم مبالاتی شخص است.

نکته سوم: شک بر دو نوع است: شک در تکلیف، مثلا شرب دخانیات حرام است یا خیر، در اینجا عقل می‌گوید قبح عقاب بلابیان جاری می‌شود و این جهل، عذری عقلی است و شک در مکلف به که دو حالت دارد: شبهه محصوره است، مثلا می‌دانم که یکی از دو طرف خمر است و شبهه غیر محصوره است، مثلا می‌دانم در یکی از قصابی‌های شهر، گوشت میته می‌فروشد اما نمی‌دانم کدام است.

حال، مرحوم در قسم چهارم و پنجم و ششم که شخص محتمل المعصیه را مرتکب می‌شود، در صورتی تجری می‌شود که شخص عذر نداشته باشد و الا تجری صادق نیست.

نکته چهارم: همه این شش قسم، قبح فاعلی ندارد اما نسبت به قبح فعلی:

قسم اول: قبح فعلی ندارد.

قسم دوم: قبح فعلی علی احتمالٍ دارد.

قسم سوم: قبح فعلی ندارد بنابر قول شیخ.

قسم چهارم: قبح فعلی ندارد. به طریق اولی.

قسم پنجم: قبح فعلی ندارد. به طریق اولی.

قسم ششم: قبح فعلی ندارد. به طریق اولی.

۵

تطبیق اقسام تجری

ثمّ اعلم: أنّ التجرّي على أقسام، يجمعها (اقسام) عدم المبالاة بالمعصية أو قلّتُها (مبالات).

أحدها: مجرّد القصد إلى المعصية.

ثانيها: القصد مع الاشتغال بمقدّماته (معصیت).

وثالثها: القصد مع التلبّس بما يعتقد (علما یا ظنا معتبرا) كونه («ما») معصية.

ورابعها: التلبّس بما يحتمل كونه («ما») معصية رجاء لتحقّق المعصية به («ما»).

وخامسها: التلبّس به لعدم المبالاة بمصادفة الحرام.

وسادسها: التلبّس برجاء أن لا يكون معصية، وخوفِ أن يكون معصية.

ويشترط في صدق التجرّي في الثلاثة الأخيرة: عدم كون الجهل (و احتمال) عذرا عقليّا أو شرعيّا ـ كما في الشبهة المحصورة الوجوبيّة أو التحريميّة ـ ؛ وإلاّ (جهل و احتمال، عذر عقلی یا شرعی بود) لم يتحقّق احتمال المعصية وإن تحقّق احتمال المخالفة للحكم الواقعي، كما في موارد أصالة البراءة واستصحابها (برائت).

ثمّ إنّ الأقسام الستّة كلّها (اقسام) مشتركة في استحقاق الفاعل للمذمّة من حيث خبث ذاته (فاعل) وجرأته (فاعل) وسوء سريرته (فاعل)، وإنّما الكلام في تحقّق العصيان بالفعل المتحقّق في ضمنه (فعل) التجرّي. وعليك بالتأمّل في كلّ من الأقسام.

تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللهُ(١) ، وما ورد من أنّ : «من رضي بفعل فقد لزمه وإن لم يفعل» (٢) ، وقوله تعالى : ﴿تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلا فَساداً(٣).

الجمع بين أخبار العفو والعقاب

ويمكن حمل الأخبار الأول على من ارتدع عن قصده بنفسه ، وحمل الأخبار الأخيرة على من بقي على قصده حتّى عجز عن الفعل لا باختياره.

أو يحمل الأول على من اكتفى بمجرّد القصد ، والثانية على من اشتغل بعد القصد ببعض المقدّمات ؛ كما يشهد له حرمة الإعانة على المحرّم ، حيث عمّمه بعض الأساطين (٤) لإعانة نفسه على الحرام ؛ ولعلّه لتنقيح المناط ، لا بالدلالة اللفظية.

أقسام التجرّي

ثمّ اعلم : أنّ (٥) التجرّي على أقسام ، يجمعها عدم المبالاة بالمعصية أو قلّتها (٦).

أحدها : مجرّد القصد إلى المعصية.

ثانيها : القصد مع الاشتغال بمقدّماته.

وثالثها : القصد مع التلبّس بما يعتقد كونه معصية.

__________________

(١) البقرة : ٢٨٤.

(٢) لم نعثر عليه بلفظه ، ويدلّ عليه ما تقدّم آنفا ، وما في الوسائل ١١ : ٤١٠ ، الباب ٥ من أبواب الأمر والنهي ، الحديثان ٤ و ٥.

(٣) القصص : ٨٣.

(٤) هو كاشف الغطاء في شرحه على القواعد (مخطوط) : الورقة ١٦.

(٥) كذا في (ت) و (ه) ، وفي (ظ) ، (ل) ، (م) ونسخة بدل (ص) : «وقد علم ممّا ذكرنا أنّ» ، وفي (ص) و (ر) : «ثمّ إنّ».

(٦) لم ترد عبارة «يجمعها عدم المبالاة بالمعصية أو قلّتها» في (ظ) و (م).

ورابعها : التلبّس بما يحتمل كونه معصية رجاء لتحقّق المعصية به.

وخامسها : التلبّس به لعدم المبالاة بمصادفة الحرام.

وسادسها (١) : التلبّس برجاء (٢) أن لا يكون معصية ، وخوف أن يكون معصية.

ويشترط في صدق التجرّي في الثلاثة الأخيرة : عدم كون الجهل عذرا عقليّا أو شرعيّا ـ كما في الشبهة المحصورة الوجوبيّة أو التحريميّة ـ ؛ وإلاّ لم يتحقّق احتمال المعصية وإن تحقّق احتمال المخالفة للحكم الواقعي ، كما في موارد أصالة البراءة واستصحابها.

ثمّ إنّ الأقسام الستّة كلّها مشتركة في استحقاق الفاعل للمذمّة من حيث خبث ذاته وجرأته (٣) وسوء سريرته ، وإنّما الكلام في تحقّق العصيان بالفعل المتحقّق في ضمنه التجرّي. وعليك بالتأمّل في كلّ من الأقسام.

ما أفاده الشهيد حول بعض الأقسام المذكورة

قال الشهيد قدس‌سره في القواعد :

لا يؤثّر نيّة المعصية عقابا ولا ذمّا ما لم يتلبّس بها ، وهو (٤) ما (٥) ثبت في الأخبار العفو عنه (٦).

ولو نوى المعصية وتلبّس بما يراه معصية ، فظهر خلافها ، ففي

__________________

(١) كذا في (ظ) ، وفي غيرها : «والثاني ، والثالث ، والرابع ، والخامس ، والسادس».

(٢) في (ه) ومصحّحة (ت) بدل «التلبّس برجاء» : «التلبّس به رجاء».

(٣) لم ترد «وجرأته» في (ظ) ، (ل) و (م).

(٤) كذا في (ر) ، (ص) ، (ظ) ، (ل) ، (م) والمصدر ، وفي (ت) و (ه) : «وهي».

(٥) كذا في (ظ) والمصدر ، وفي غيرهما : «ممّا».

(٦) الوسائل ١ : ٣٥ ، الباب ٦ من أبواب مقدّمة العبادات ، الأحاديث ٦ ، ٨ ، ١٠ ، ٢٠ و ٢١.