درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۸۳: امارات ظنیه برای استنباط حکم شرعی از آیات و روایات ۳

 
۱

خطبه

۲

حجیت امارات در بعضی از موارد

در بحث امروز یک مدعا و یک دلیل داریم.

مدعا: تمامی علماء اجماع دارند که امارات ظنیه‌ای که برای تشخیص متکلم به کار می‌رود، در بعضی از جاها حجت می‌باشند. مثل اصالت الحقیقه، متکلم می‌گوید جئنی باسد که مخاطب معنای حقیقی و مجازی را می‌داند، علماء می‌گویند اصل این است که بر معنای حقیقی حمل شود و این اصل، ظن می‌آورد نه قطع. حال علماء می‌گویند این اماره در بعضی از جاها حجت هست.

دلیل:

صغری: اعتماد به ظاهر کلام خود و به کار بستن این امارات، سیره عقلاء در مقام تقیید است.

توضیح: عقلاء برای فهماندن مقصود خود به دیگران، خلاف ظاهر را اراده نمی‌کنند مگر اینکه قرینه‌ای بیاورد. مثلا متکلم که می‌گوید جئنی باسد، خلاف ظاهر را اراده نکرده است. متکلم می‌گوید اکرم العلماء، مراد متکلم عام است و الا قرینه می‌آورد. یا می‌گوید اعتق الرقبه، رقبه را به صورت مطلق اراده کرده است و الا قرینه می‌آورد.

کبری: و هر چیزی که سیره عقلاء در مقام تفهیم بود، سیره شارع هم هست.

توضیح: هر روشی که عقلاء در مقام فهماندن مقصودشان دارند، شارع هم همین روش را دارد. (لو کان لبان)

نتیجه: اعتماد به ظاهر کلام خود و به کار بستن این امارات، سیره شارع است. پس این امارات نزد شارع حجت هستند.

کبری، اجماعی است ولی در صغری سه نظریه وجود دارد، یعنی خداوند برای رساندن مقصود خود، به روش عقلاء عمل می‌کند اما در صغرای این اختلاف است:

نظریه اول: اصولیین می‌گویند: کلیه متکلمین (شارع و غیر شارع) نسبت به کلیه انسان‌ها (چه مقصود بالافهام و چه غیر مقصودین) به ظاهر کلمات خود اعتماد دارد. شارع می‌گوید اقیموا الصلاة که ظهور در وجوب دارد و خداوند به ظاهر کلام خود تکیه کرده است، یا امام صادق می‌گوید اغتسل للجنابه، حضرت به ظاهر کلام خود نسبت به مقصود بالافهام که زراره باشد و غیر مقصود بالافهام که ما باشیم، اعتماد کرده است.

نظریه دوم: بعضی اخباریین: اعتماد به ظاهر کلام خود، سیره عقلاء است، ولی این اعتماد در کلامی که به منظور افاده مراد و استفاده مراد گفته شده، می‌باشد، و این شرط در قرآن منتفی است، پس عمل کردن به ظاهر جایز نیست. چون قرآن برای این آمده که افراد به وسیله اخبار ائمه از آن استفاده کنند نه به قرآن تنها.

نظریه سوم: نظریه میرزای قمی: اعتماد به ظاهر کلام خود، سیره عقلاء است، ولی نسبت به مقصودین بالافهام، بنابراین ظاهر کلام برای غیر مقصودین، حجت نیست. مثلا در مثال فوق، ظاهر اعتسل للجنابه، برای ما حجت نیست.

نکته اول: میرازی قمی می‌گوید ظاهر کلام هم برای مقصود بالافهام حجت است از باب ظن خاص و هم برای غیر مقصود بالافهام حجت است از باب ظن مطلق. یعنی نسبت به زراره، ظاهر کلام اغتسل للجنابه از باب ظن خاص حجت است و برای ما از باب ظن مطلق و مقدمات انسداد، حجت است.

نکته دوم: بین اختلاف اخباریین و میرازی قمی، نسبت عموم و خصوص من وجه است، رجوع کنید به اوثق، ص ۷۶.

۳

تطبیق حجیت امارات در بعضی از موارد

أمّا القسم الأوّل (اماراتی که برای تشخیص مراد متکلم به کار می‌رود):

فاعتباره (حجت بودن قسم اول) في الجملة (به نحو موجبه جزئیه - در بعضی از جاها) ممّا لا إشكال فيه (چیز) ولا خلاف؛ لأنّ المفروض كون تلك الامور (اصالت حقیقه و عوموم و اطلاق) معتبرة عند أهل اللسان في محاوراتهم (اهل لسان) المقصود بها (مکلمات) التفهيم (نه شوخی و لغو)، ومن المعلوم بديهة أنّ طريق محاورات الشارع في تفهيم مقاصده (شارع) للمخاطبين لم يكن (طریق محاورات شارع) طريقا مخترعا مغايرا لطريق محاورات أهل اللسان في تفهيم مقاصدهم.

وإنّما الخلاف (بین علماء) والإشكال وقع في موضعين:

أحدهما (دو موضع): جواز العمل بظواهر الكتاب.

والثاني: أنّ العمل بالظواهر مطلقا (ظاهر کلام شارع و ظاهر کلام غیر شارع) في حقّ غير المخاطب بها (ظواهر) (غیر مقصودین بالافهام) قام الدليل عليه (عمل کردن به ظواهر) بالخصوص (ظن خاص) ـ بحيث لا يحتاج (عمل کردن ظواهر در حق غیر مخاطب) إلى إثبات انسداد باب العلم في الأحكام الشرعيّة ـ أم لا؟

والخلاف الأوّل (اخباریین که می‌گویند به ظاهر قرآن نمی‌توان عمل کرد) ناظر (به مقتضای دلیل اول اخباریین) إلى عدم كون المقصود بالخطاب (مقصود قرآن) استفادة المطلب منه (خطاب) مستقلا (بدون تفسیر معصوم).

والخلاف الثاني (میرزای قمی: عدم اعتماد نسبت به غیر مقصودین بالافهام) ناظر إلى منع كون المتعارف بين أهل اللسان (عقلاء) اعتماد غير من قصد إفهامه (غیر مقصود بالافهام) بالخطاب على ما (مراد) يستفيده (غیر مقصود بالافهام مراد را) من الخطاب بواسطة أصالة عدم القرينة عند التخاطب.

فمرجع كلا الخلافين إلى منع الصغرى. وأمّا الكبرى ـ أعني كون الحكم (طریق) عند الشارع في استنباط مراداته (شارع) من خطاباته المقصود بها التفهيم، ما (طریقی) هو المتعارف عند أهل اللسان في الاستفادة (خطاب آنها) ـ فممّا لا خلاف فيه (کبری) ولا إشكال.

أمّا القسم الأوّل :

ما يستعمل لتشخيص مراد المتكلم

فاعتباره في الجملة ممّا (١) لا إشكال فيه ولا خلاف ؛ لأنّ المفروض كون تلك الامور معتبرة عند أهل اللسان في محاوراتهم المقصود بها التفهيم ، ومن المعلوم بديهة أنّ طريق محاورات الشارع في تفهيم مقاصده للمخاطبين لم يكن طريقا مخترعا مغايرا لطريق محاورات أهل اللسان في تفهيم مقاصدهم.

وإنّما الخلاف والإشكال وقع في موضعين :

الخلاف في موضعين :

أحدهما : جواز العمل بظواهر الكتاب.

والثاني : أنّ العمل بالظواهر مطلقا في حقّ غير المخاطب بها قام الدليل عليه بالخصوص ـ بحيث لا يحتاج إلى إثبات انسداد باب العلم في الأحكام الشرعيّة ـ أم لا؟

والخلاف الأوّل ناظر إلى عدم كون المقصود بالخطاب استفادة المطلب منه مستقلا.

والخلاف الثاني ناظر إلى منع كون المتعارف بين أهل اللسان اعتماد غير من قصد إفهامه بالخطاب على ما يستفيده من الخطاب بواسطة أصالة عدم القرينة عند التخاطب.

فمرجع كلا الخلافين إلى منع الصغرى. وأمّا الكبرى ـ أعني كون الحكم عند الشارع في استنباط مراداته من خطاباته المقصود بها التفهيم ، ما هو المتعارف عند أهل اللسان في الاستفادة ـ فممّا لا خلاف فيه ولا إشكال.

__________________

(١) لم ترد «ممّا» في (ت) ، (ر) و (ل).