اولین امارات ظنیهای که مورد بحث قرار میگیرد، امارات ظنیه هستند که شخص مجتهد هنگام استنباط حکم شرعی از آیات و روایات از آنها استفاده میکند و بحث ما در این است که این امارات حجت است یا خیر؟
این امارات ظنیه بر دو قسم هستند:
قسم اول: امارات ظنیهای که برای تشخیص مراد متکلم به کار میروند. شیخ پنج مثال برای این قسم میزند:
مثال اول: اصالت الحقیقه: این اصل در جایی که انسان احتمال دهد متکلم معنای حقیقی را اراده کرده است یا معنای مجازی. مثلا مولا میگوید: جئنی باسد؛ ما نمیدانیم مراد متکلم معنای حقیقت را اراده کرده که شیر باشد یا معنای مجازی که رجل شجاع باشد، در اینجا میگوئیم مولا معنای حقیقی را اراده کرده است.
مثال دوم: اصالت العموم: این اصل در جایی جاری میشود که انسان شک دارد متکلم عموم را اراده کرده است یا خصوص را، مثلا مولا میگوید اکرم العلماء، شک داریم که متکلم کل علماء را اراده کرده است یا علماء عادل که حمل بر عموم میشود.
مثال سوم: اصالت الاطلاق؛ این اصل در جای است که ما شک داریم مراد متکلم اطلاق است یا تقیید. مثلا شارع گفته احل الله البیع و ما شک داریم که مرادش بیع فارسی و عربی هر دو است یا اینکه فقط منظورش بیع عربی است، در اینجا میگوئیم مراد متکلم اطلاق است.
نکته: نتیجه این سه اصل، مثل قطع به عدم قرینه است.
مثال چهارم: غلبه استعمال کلی در یک فرد آن تا وقتی که غلبه به حد وضع تعیّنی نرسد. یعنی گاهی یک کلی در مواقع زیادی در یک فردش به کار میرود اما به حد وضع نمیرسد، در این صورت اگر شک داشتیم مراد متکلم از استعمال این کلی، همین فرد است یا فرد دیگر است، میگوئیم منظورش همین فرد است. مثلا کلمه رجل در مرد متعارف به کار میرود نه در فرد خنثی که چند علامت مردانگی دارند، حال اگر شارع گفت اکرم رجلا، به وسیله این اماره ظنیه غلبه میگوئیم مراد شارع مرد متعارف است.
مثال پنجم: قرائن عامهای که عقلاء در مکالمات خود از آنها استفاده میکنند:
مثال قرینه خاصه: رایت اسدا فی الحمام، حمام مخصوص انسان است و این قرینه است که منظور رجل شجاع است.
مثال قرینه عامه: وقوع امر بعد از نهی یا بعد از توهم نهی، در آیه قرآن آمده لا تقتلوا الصید و انتم حرم، بعد خداوند میگوید و اذا حللتم فاصطادوا، اینجا امر بعد از نهی است که قرینه است که مراد متکلم اباحه است بنابر قول مشهور و این قرینه عامه است. یعنی صید کردن بعد از نهی از صید، دلالت بر اباحه صید دارد. پس وقوع امر بعد از نهی، قرینه عامه است بر اباحه.
و مثل اینکه طرف فکر میکند که ترشی نباید بخورد، بعد دکتر میگوید ترشی بخور، اینجا امر بعد از توهم نهی واقع شده است و این قرینه عامه است بخاطر اینکه مصادیق زیادی دارد و از این معلوم میشود که مراد مولا، اباحه است.
و مثل: در زمان جاهلیت مردم فکر میکنند که خوردن گوشت قربانی حرام است، پس مردم توهم حظر داشتد، بعد شارع میگوید کلوا، این فعل امر، بعد از توهم نهی است که دلالت بر اباحه دارد. یعنی کلوا میگوید فرد مباح است از گوشت قربانی بخورد.
و مثل: تعقیب عام به ضمیری که به بعضی از افراد بر میگردد. گاهی عامی داریم و بعد از آن ضمیری میآید که بعضی از اطراف آن بر میگردد. این قرینه مقامیه است که منظور بعضی از افراد است، مثل و المطلقات یتربصن، عام است و شامل رجعیات و بائنات میشود و بعد میگوید و بعولتهن، که ضمیر آن فقط به رجعیات بر میگردد.