درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۴۲: کتاب الایلاء ۸: شرائط ایلاء ۴

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

زائل شدن حکم ایلاء در امة

خلاصه مبحث قبل: اگر مرد حرّی، کنیزی را به همسری خویش در آورد، بعد این کنیز توسط زوج مورد ایلاء قرار بگیرد و بعد از ایلاء، زوج کنیز را بخرد و عتق و کند و سپس دوباره با او ازدواج کند، چنین عملی حکم ایلاء را از بین می‌برد. (البته اگر فقط امة را بخرد (دیگر عتق و تزویج دوباره نکند) باز ایلاء زائل می‌شود ولی مواقعه با امة از باب ملک یمین جایز است).

مبحث جدید: اگر صورت مسئله برعکس بود (یعنی مرد عبد بود و زوجة او حرّة بود) حال اگر عبد بیاید و همسر حرش را مورد ایلاء قرار بدهد، بعد زوجة بیاید و عبد را بخرد، در این صورت حلیت مرد برای زن از بین می‌رود. زیرا در باب عتق گفته شده است که اگر مردی کنیزی را بخرد، مواقعه با امة حلال است ولی اگر زنی عبدی را بخرد، مواقعه زن با عبد حرام است مگر اینکه عبد آزاد شود و با زن ازدواج کند. حکم ایلاء هم به محض خریدن عبد توسط زوجة، زائل می‌شود (زیرا با خریدن عبد، زوجیت باطل می‌شود)

سؤال: ابطال حکم ایلاء در این مورد چه فایده‌ای دارد؟ قبل از ابطال حکم ایلاء مواقعه این دو با یکدیگر حرام بود، بعد از ابطال هم باز مواقعه این دو بایکدیگر حرام است! پس این ابطال ایلاء چه فایده‌ای دارد؟

پاسخ: فایده در جایی مشخص می‌شود که بعد از زوال حکم ایلاء مرد زن را وطی کند (بالشبهه و یا حرام)، چون حکم ایلاء زائل شده است دیگر کفاره ندارد (چون حَنث قسم صورت نگرفته است).

۴

تطبیق زائل شدن حکم ایلاء در امة

نعم لو انعكس الفرض (یعنی به جای اینکه زوج زوجة را بخرد، زوجة زوج را بخرد) بأن كان المؤلي (شوهر) عبداً فاشترته الزوجة (زوجة شوهرش را که عبد است می‌خرد) توقّف حلّها له على عتقه (حلیت زوجة بر زوج، متوقف بر عتق زوج است)، وتزويجه ثانياً (بعد از عتق باید با مرد ازدواج کند تا بر مرد حلال شود. یعنی به خلاف مورد قبل، به صرف شراء حلیت نمی‌آید). والظاهر بطلان الإيلاء هنا أيضاً بالشراء (در این حالت همانند مورد قبل، به واسطه شراء، ایلاء از بین می‌رود) وإن توقّف حلّها له على الأمرين (حلیت زن برای مرد، متوقف بر عتق + تزویج است) كما بطل بالطلاق البائن وإن لم يتزوّجها.

و (بطلان ایلاء چه فایده‌ای دارد؟ چون در این مورد چه قبل از بطلان و چه بعد ازآن، به هر حال مواقعه جایز نیست! پس ایلاء چه فایده‌ای دارد؟ پاسخ:) تظهر الفائدة فيما لو وطئها بعد ذلك بشبهة أو حراماً (اگر زوج، بعد از بطلان ایلاء زنش را وطی بالشبهه و یا حرام کرد)، فإنّه لا كفّارة إن أبطلناه بمجرّد الملك والطلاق (چون دیگر حکم ایلاء از بین رفته است، دیگر حَنث قسمی رخ نداده است که بخواهد کفاره بدهد).

۵

تکرار کفاره با تکرار یمین

سؤال: اگر زوج، قسم بر ترک وطی را (ایلاء) تکرار بکند، آیا کفاره هم تکرار می‌شود؟

پاسخ: کفاره با تکرار یمین تکرار نمی‌شود. مثلا اگر زوج گفت «والله لا جامعتک. والله لا جامعتک. والله لا جامعتک» تنها بر زوج یک کفاره ثابت است. در این حکم، فرقی هم نمی‌کند که قصد زوج از تکرار:

الف) تاکید بوده است.

ب) تاسیس بوده است.

ج) بدون قصد بوده است.

به هر حال با تکرار قسم، کفاره تکرار نخواهد شد.

نکته: این حکمی که بیان شد، یک استثنا دارد: «الّا مع تغایر الزمان».

سؤال: مراد شهید اول از «زمان» در عبارت «الا مع تغایر الزمان» چیست؟ آیا منظور زمان ایلاء است یا زمان صیغه؟

پاسخ: مراد از این زمان، «زمان ایلاء» است. یعنی زمانی که قسم خورده است بر ترک وطی، غیر از زمانی باشد که در قسم دوم می‌آورد.

لذا اگر زوج (مثلا) بگوید «والله لا جامعتک ستة اشهر فاذا انقضت، فوالله لا جامعتک سنة» دو وجه پیدا می‌شود:

  • ایلاء «معلّقاً علی الصفة» واقع می‌شود: ایلاء متعدد است زیرا قسم دوم، معلّق بر «اذا انقضت» است که صفت است لذا ایلاء در اینجا متعدد است و زوجة می‌تواند برای هر کدام از دو ایلاء مرافعة به حاکم کند.
  • ایلاء «معلّقاً علی الصفة» واقع نمی‌شود: ایلاء باطل است و کفاره متعد نخواهد شد (اصلا طبق این مبنا دیگر استثنای مصنف بی‌وجه خواهد بود).

نکته: در صورت تفاوت زمان صیغه، معلوم است که کفاره تکرار می‌شود. مثل اینکه ۶ ماه پیش قسم خورده است بر ترک وطی، حالا بعد از گذشت ۶ ماه دوباره اگر قسم بخورد معلوم است که کفاره تکرار می‌شود.

۶

تطبیق تکرار کفاره با تکرار یمین

﴿ ولا تتكرّر الكفّارة بتكرّر اليمين (با تکرار کردن یمین، کفاره تکرار نمی‌شود) ﴾ سواء ﴿ قصد التأكيد (چه دومی را تاکید برای اولی قرار دهیم) ﴾ وهو (تاکید) تقوية الحكم السابق ﴿ أو التأسيس ﴾ وهو (تاسیس) إحداث حكم آخر، أو أطلق (عطف بر قصد) ﴿ إلّامع تغاير الزمان ﴾ أي زمان الإيلاء وهو الوقت المحلوف على ترك الوطء فيه (وقت)، لا زمان الصيغة (زمان خواندن صیغه)، بأن يقول: «واللّٰه لا وطئتك ستّة أشهر، فإذا انقضت فواللّٰه لا وطئتك سنة» فيتعدّد الإيلاء إن قلنا بوقوعه معلّقاً على الصفة (در صورتی می‌توان گفت که کفاره تکرار می‌شود که تعلیق ایلاء بر شرط و صفت را جایز بدانیم). وحينئذٍ (وقتی ایلاء متعدد شد) فلها (زوجة) المرافعة لكلّ منهما (برای هردو ایلاء مرافعة کند)، فلو ماطل (زوج) في الأوّل (ایلاءاول) حتّى انقضت مدّته انحلّ ودخل الآخر. وعلى ما اختاره المصنّف سابقاً (صفحه ۴۲۵: تعلیق ایلاء بر شرط و صفت صحیح نیست) من اشتراط تجريده عن الشرط والصفة يبطل الثاني، ولا يتحقّق تعدّد الكفّارة بتعدّده ولا يقع الاستثناء موقعه (به این استثناء نیازی نبود چون مصداقی ندارد).

۷

تکرار کفاره با تکرار ظهار

به مناسبت حکمی که اینجا بیان شد، می‌خواهیم حکم تکرار ظهار را نیز بیان کنیم. یعنی اگر زوج، ظهار را تکرار کرد، آیا کفاره برای او تکرار می‌شود یا نه؟

پاسخ: اختلاف است:

الف) نظر مصنف: با تکرار صیغة ظهار، کفاره تکرار می‌شود (فرقی هم نمی‌کند در یک مجلس باشد و یا در مجالس متعدد / فرقی نمی‌کند که قصد تاسیس داشته باشد و یا مطلقا گفته باشد. البته به شرط اینکه قصد تاکید نکرده باشد و الا کفاره تکرار نمی‌شود). زیرا روایاتی داریم که می‌گویند با تکرار صیغه ظهار، کفاره تکرار می‌شود.

ب) نظر ابن جنید: با تکرار صیغة ظهار، کفاره تکرار نمی‌شود مگر در دو صورت:

  • مشبّه بها در صیغة تغایر داشته باشد. مثلا یکبار بگوید «انت علی کظهر اختی» و یکبار دیگر بگوید «انت علی کظهر امی».
  • اگر بین دو صیغة، کفاره پرداخت شد. یعنی اول گفت «انت علی کظهر امی» بعد کفاره را داد و دوباره گفت «انت علی کظهر امی».

دلیل جناب ابن جنید هم روایت است.

۸

تطبیق تکرار کفاره با تکرار ظهار

﴿ وفي الظهار خلاف (در اینکه اگر صیغة ظهار تکرار بشود، آیا کفاره هم تکرار می‌شود یا نه، اختلفا است) أقربه التكرار (اقرب این است که کفاره تکرار می‌شود) ﴾ بتكرّر الصيغة، سواء فرّق الظهار أم تابعه في مجلس واحد (فرقی نمی‌کند ظهار را در مجالس متعدد بگوید و یا در یک مجلس)، وسواء قصد التأسيس أم لم يقصد ما لم يقصد التأكيد (اگر قصد تاکید بکند دیگر کفاره تکرار نخواهد شد)؛ لصحيحة محمّد بن مسلم عن الصادق عليه‌السلام قال: «سألته عن رجل ظاهر من امرأته خمس مرّات، أو أكثر؟ قال عليه‌السلام: قال عليّ عليه‌السلام: مكان كلّ مرّة كفّارة» وغيرها من الأخبار.

وقال ابن الجنيد: لا تتكرّر (کفاره با تکرار ظهار، تکرار نمی‌شود) إلّا (مورد اول:) مع تغاير المشبّه بها، أو (مورد دوم:) تخلّل التكفير استناداً إلى خبر (وَ رَوَى عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ اَلْحَجَّاجِ فِي اَلصَّحِيحِ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: فِي رَجُلٍ ظَاهَرَ مِنِ اِمْرَأَتِهِ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فِي كُلِّ مَجْلِسٍ وَاحِداً قَالَ عَلَيْهِ كَفَّارَةٌ وَاحِدَةٌ) لا دلالة فيه على مطلوبه (مرحوم شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه این روایت را توجیه می‌کنند: ممکن است این روایت ناظر به جایی باشد که زوج این تکرار‌ها را به قصد تاکید کرده است).

وهل يزول بمجرّد شرائها من غير عتق؟ الظاهر ذلك؛ لبطلان العقد بالشراء واستباحتها حينئذٍ بالملك ، وهو حكم جديد غير الأوّل ، لكنّ الأصحاب فرضوا المسألة كما هنا.

نعم لو انعكس الفرض بأن كان المؤلي عبداً فاشترته الزوجة توقّف حلّها له على عتقه ، وتزويجه ثانياً. والظاهر بطلان الإيلاء هنا أيضاً بالشراء وإن توقّف حلّها له على الأمرين كما بطل بالطلاق البائن وإن لم يتزوّجها.

وتظهر الفائدة فيما لو وطئها بعد ذلك بشبهة أو حراماً ، فإنّه لا كفّارة إن أبطلناه بمجرّد الملك والطلاق.

﴿ ولا تتكرّر الكفّارة بتكرّر اليمين سواء ﴿ قصد التأكيد وهو تقوية الحكم السابق ﴿ أو التأسيس وهو إحداث حكم آخر ، أو أطلق ﴿ إلّامع تغاير الزمان أي زمان الإيلاء وهو الوقت المحلوف على ترك الوطء فيه ، لا زمان الصيغة ، بأن يقول : «واللّٰه لا وطئتك ستّة أشهر ، فإذا انقضت فواللّٰه لا وطئتك سنة» فيتعدّد الإيلاء إن قلنا بوقوعه معلّقاً على الصفة. وحينئذٍ فلها المرافعة لكلّ منهما ، فلو ماطل في الأوّل حتّى انقضت مدّته انحلّ ودخل الآخر. وعلى ما اختاره المصنّف سابقاً من اشتراط تجريده عن الشرط والصفة (١) يبطل الثاني ، ولا يتحقّق تعدّد الكفّارة بتعدّده ولا يقع الاستثناء موقعه.

﴿ وفي الظهار خلاف أقربه التكرار بتكرّر الصيغة ، سواء فرّق الظهار أم تابعه في مجلس واحد ، وسواء قصد التأسيس أم لم يقصد ما لم يقصد التأكيد؛ لصحيحة محمّد بن مسلم عن الصادق عليه‌السلام قال : «سألته عن رجل ظاهر من

__________________

(١) اختاره في الصفحة ٤٢٥.

امرأته خمس مرّات ، أو أكثر؟ قال عليه‌السلام : قال عليّ عليه‌السلام : مكان كلّ مرّة كفّارة» (١) وغيرها من الأخبار (٢).

وقال ابن الجنيد : لا تتكرّر إلّامع تغاير المشبّه بها ، أو تخلّل التكفير (٣) استناداً إلى خبر (٤) لا دلالة فيه على مطلوبه.

﴿ وإذا وطئ المؤلي ساهياً أو مجنوناً أو لشبهة لم تلزمه كفّارة؛ لعدم الحنث و ﴿ بطل حكم الإيلاء عند الشيخ (٥) لتحقّق الإصابة ومخالفة مقتضى اليمين ، كما يبطل لو وطئ متعمّداً؛ لذلك ، وإن وجبت الكفّارة ، وتبعه على هذا القول جماعة (٦) ونسبة المصنّف القول إليه يشعر بتمريضه ، ووجهه أصالة البقاء ، واغتفار الفعل بالأعذار ، وكون الإيلاء يميناً ، وهي في النفي تقتضي الدوام ، والنسيان والجهل لم يدخلا تحت مقتضاها؛ لأنّ الغرض من البعث والزجر في اليمين إنّما يكون عند ذكرها وذكر المحلوف عليه حتّى يكون تركه لأجل اليمين.

__________________

(١) الوسائل ١٥ : ٥٢٣ ، الباب ١٣ من كتاب الظهار ، الحديث الأوّل.

(٢) المصدر المتقدّم ، الحديث ٢ ـ ٥.

(٣) حكاه عنه العلّامة في المختلف ٧ : ٤٣١.

(٤) هو صحيح عبد الرحمن بن الحجّاج عن الصادق عليه‌السلام [الوسائل ١٥ : ٥٢٤ ، الباب ١٣ من كتاب الظهار ، الحديث ٦] في رجلٍ ظاهر امرأته ثلاث مرّات في مجلسٍ واحدٍ «قال : عليه كفّارةٌ واحدةٌ». وحمل على إرادة التأكيد أو اتّحاد جنس الكفّارة ، فلا يمتنع تعدّد أفرادها. وكيف كان فلا دلالة على التفصيل. (منه رحمه‌الله).

(٥) المبسوط ٥ : ١٤٠.

(٦) منهم العلّامة في القواعد ٣ : ١٨٠ ، والإرشاد ٢ : ٥٩ ، ولم نعثر على غيره ، نعم هو ظاهر المحقّق حيث نسبه إلى الشيخ وسكت عنه ، اُنظر الشرائع ٣ : ٨٧.