درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۴۱: کتاب الایلاء ۷: شرائط ایلاء ۳

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مدت ایلاء

مقدمه: وقتی زوج، زوجه‌اش را ایلاء می‌کند، زوجة می‌تواند به حاکم مراجعه کند. حاکم هم به زوج، ۴ ماه مهلت می‌دهد که یا زوجة را طلاق بدهد و یا کفاره پرداخت کند.

سؤال: این مهلت ۴ ماهه از چه زمانی شروع می‌شود؟

پاسخ: دو نظر در اینجا است:

نظر اول (قول مشهور): ۴ ماه، از زمان «مرافعة» حساب می‌شود. ادله آن گذشت.

نظر دوم: ۴ ماه، از زمان «ایلاء زوج» شروع می‌شود. دلیل این قول ظواهر اخبار و آیه قرآن می‌باشد.

نکته: اگر زوج، زوجة اش را ایلاء کرد. حال زوجة بعد از ۴ ماه بعد از ایلاء به پیش حاکم رفت و شکایت کرد. اگر ما قائل به قول دوم باشیم، حاکم مهلتی به زوج نمی‌دهد یعنی بدن هیچ مهلتی، مرد را مخیّر بین یکی از دو امر می‌کند.

۴

تطبیق مدت ایلاء

وقيل من حين الإيلاء (۴ ماه مهلتی که حاکم به زوج می‌دهد باید از زمان ایلاء محاسبه شود) عملاً بظاهر الآية (آیه ۲۲۶ سوره بقره: لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ. آیه گفت کسانی که ایلاء می‌کنند تا ۴ ماه مهلت دارند! اصلا بحثی از مرافعه مطرح نشده است) حيث رتّب (آیه) التربّص عليه (ایلاء) من غير تعرّض للمرافعة (در آیه اسمی از مرافعه برده نشده است)، وكذا الأخبار وقد تقدّم في الخبر السابق (لقول الصادق عليه‌السلام في من آلى من امرأته فمضت أربعة أشهر: «يوُقف فإن عزم الطلاق بانت منه، وإلّا كفّر [عن] يمينه وأمسكها. در این روایت نیز بحث فقط ایلاء است و از مرافعه صحبتی نشده است) ما يدلّ عليه. وفي حسنة (چون ابراهیم بن هاشم در سند است، حدیث حسنه شده است. ابراهیم بن هاشم چون توثیق نشده است، روایت را حسنه می‌کند. البته در زبدة الفقهیه به این مطلب اشکال می‌شود و می‌فرماید: بل هی صحیحة لان ابراهیم بن هاشم من شیوخ الاجازه) بريد عن الصادق عليه‌السلام قال: «لا يكون إيلاء ما لم يمض أربعة أشهر (باید ۴ ماه بگذرد تا ایلاء صورت بگیرد)، فإذا مضت وُقِفَ، فإمّا أن يفيء، وإمّا أن يعزم على الطلاق» فعلى هذا (بنابر قول دوم که گفت ۴ ماه از زمان ایلاءحساب می‌شود) لو لم ترافعه (اگر زوجة، شکایت زوج را پیش حاکم نبرد) حتّى انقضت المدّة (تا ۴ ماه تمام شود) أمره (حاکم زوج را امر می‌کند) بأحد الأمرين منجّزاً (دیگر به او مهلت نمی‌دهد).

۵

حکم به زوال ایلاء در صورت طلاق

حکم اول

یکی از اموری که حکم ایلاء را باطل می‌کند، «طلاق بائن» است. زیرا با طلاق بائن، زن از حکم زوجیت خارج می‌شود. (منظور از باطل شدندحکم ایلاء این است که گویا دیگر ایلائی وجود نداشته است. یعنی زن نمی‌تواند مرافعه کند و حاکم ۴ ماه مهلت بدهد و...)

نکته: حکم به زوال ایلاء با طلاق بائن، ثابت است حتی در صورتی که بعد از طلاق بائن، مرد دوباره عقد بخواند و زن را در ایام عدّه عقد بکند (زن در ایام عده با شخص دیگری نمی‌تواند عقد کند مگر همان زوج سابق). زیرا با عقد مجدد، حکم طلاق از بین نمی‌رود و فقط نکاح جدید حادث می‌شود.

حکم دوم

اگر زوج، زوجه‌اش را ایلاء کرد و بعد طلاق رجعی داد، اگر در ایام عده رجوع کند، حکم ایلاءاز بین نمی‌رود.

سؤال: اگر در طلاق رجعی مرد رجوع کرد، مدت زمانی که حاکم به او اجازه داده بود چگونه محاسبه می‌شود؟ (مثلا اول فرودین، حاکم به زوج می‌گوید ۴ ماه مهلت داری که یکی از دو امر را انجام دهی. بعد در ۱ اردیبهشت، زوج، زوجه را طلاق رجعی داد. بعد در ۱ خرداد رجوع کرد. با این رجوع، حکم ایلاء بر می‌گردد. سؤال در این است که ۴ ماه مهلت را از همان اول فروردیم باید حساب کرد یا باید دوباره با این رجوع، از اول حساب کرد؟)

پاسخ: دو وجه متصور است:

  • بنا بر مدت سابق می‌گذاریم: زیرا حکم طلاق، با رجوع در ایام عده (در طلاق رجعی) باطل می‌شود لذا نکاح، همان نکاح سابق است.
  • بنا بر مدت جدید می‌گذاریم: با طلاق رجعی، حکم حاکم و الزام او از زوج ساقط می‌شود. حال که رجوع می‌کند، نیاز به حکم جدید از جانب حاکم است.
۶

تطبیق حکم به زوال ایلاء در صورت طلاق

﴿ ويزول حكم الإيلاء بالطلاق البائن (اکر طلاق بائن داده شود، حکم ایلاء از بین می‌رود) ﴾ لخروجها عن حكم الزوجيّة (زیرا زوجة به واسطه طلاق بائن، از حکم زوجیت خارح شود) والظاهر أنّ هذا الحكم ثابت وإن عقد عليها ثانياً في العدّة (ولو در ایام عده بائن، زوج، زوجة را دوباره عقد کند)؛ لأنّ العقد لم يرفع حكم الطلاق (چون عقد جدید حکم طلاق را از بین نمی‌برد)، بل أحدث نكاحاً جديداً كما لو وقع (عقد) بعد العدّة (همانطور که اگر بعد از طلاق و ایام عده، نکاح جدید خوانده می‌شد، نکاح جدید به حساب می‌آمد)، بخلاف الرجعة في الرجعي.

ولو كان الطلاق رجعيّاً خرج من حقّها (اگر زوج، زوجه را طلاق رجعی داد، تا وقتی رجوع نکند حق زن را داده است)، لكن لا يزول حكم الإيلاء إلّا بانقضاء العدّة (در طلاق رجعی، زمان ایلاء فقط با تمام شدن عده تمام می‌شود)، فلو راجع فيها (عدة) بقي التحريم (حرمت وطی بدون کفاره باقی است). وهل يُلزم (ملزم می‌شود زوج) حينئذٍ (زمانی که در ایام عده رجوع کره است) بأحد الأمرين بناءً على المدّة السابقة أم يضرب (یتعیّن) له مدّة ثانية ثمّ يوقف بعد انقضائها؟ وجهان: (دلیل بر بناء بر مدت سابقه:) من بطلان حكم الطلاق وعود النكاح الأوّل بعينه ومن ثَمَّ جاز طلاقها قبل الدخول (دخول بعد از رجوع) وكان الطلاق رجعيّاً، بناءً على عود النكاح الأوّل وأنّها في حكم الزوجة (و حال اینکه اگر رجوع نکاح جدید بود، باید این طلاق، می‌شد طلاق غیر مدخول بها و بائن)، و (دلیل بر بناء بر مدت جدید:) من سقوط الحكم (حاکم) عنه (زوج) بالطلاق فيفتقر إلى حكم جديد، استصحاباً لما قد ثبت (سقوط حکم حاکم). وبهذا جزم في التحرير.

ثمّ إن طلّق وَفى (به حکم حاکم وفا کرده است) وإن راجع ضربت له مدّة اُخرى، وهكذا...

۷

زائل شدن ایلاء در امة

حکم سوم

اگر مردی، امة را به نکاح خود در آورد. بعد این کنیز را ایلاء کرد و سپس این کنیز را از مولایش خرید و سپس او را آزاد کرد و سپس به امة در خواست ازدواج داد و امة قبول کرد، در این صورت حکم ایلاء زائل می‌شود. زیرا عقد ازدواج اول به سبب شراء از بین رفت (چون وقتی کنیزی ملک انسان شود دیگر نمی‌تواند زوجه‌اش نیز باشد. صرفا ملک یمین است. در واقع اباحة بضع به دو سبب جایز نیست) و ازدواج بعد از عتق، نکاح جدید است (مثل ازدواج بعد از طلاق بائن. البته در اینجا امر شدید‌تر است زیرا در ما نحن فیه هم شراء سبب از بین رفتن زوجیت شد و هم عتق ملکیت را باطل کرد).

نکته۱: وقتی مرد می‌خواهد امة را آزاد کند و با او ازدواج کند، دو صورت در زوال حکم ایلاء داریم که بایکدیگر تفاوتی ندارند زیرا هر دو صورت نکاح جدید اند:

صورت اول: زن را آزاد کند و بعد با رضایت زن با او ازدواج کند.

صورت دوم: مرد، عتق را مهریه ازدواج زن قرار می‌دهد. یعنی به امة می‌گوید «آیا حاضری با من ازدواج کنی تا عتق تو بشود مهریه این ازدواج؟»

سؤال: آیا حکم ایلاء به صرف شراء زوجة زائل می‌شود (بدون عتق امة)؟

پاسخ: ظاهر این است که زائل می‌شود.

اشکال: پس چرا گفتند باید بخرد و سپس عتق کند و بعد دوباره ازدواج کند؟ این قیود برای چه بود؟

پاسخ: اگر چه چنین تصویری را علما ترسیم کردند ولی این به معنا انحصار در این مورد خاص نیست.

نکته۲: اگر مسئله بر عکس بود یعنی زن حرّة ای، با عبدی ازدواج کند بعد عبد زن حرة را ایلاء کرد بعد این زن حرّة عبد را از مولای او خرید در اینجا اگر چه حکم زوجیت باطل می‌شود، ولی نکاح این مرد با این زن هم جایز نیست. زیرا مواقعه زن حره با عبد جایز نیست.

۸

تطبیق زائل شدن حکم ایلاء در امة

﴿ و ﴾ كذا [يزول] حكم الإيلاء ﴿ بشراء الأمة (امة ای که قبلا زوجة شخص بوده است) ثمّ عتقها ﴾ وتزويجها بعده (عتق) لبطلان العقد الأوّل بشرائها (با خرید امة، عقد اول باطل شد)، وتزويجها بعد العتق حكم جديد كتزويجها بعد الطلاق البائن، بل أبعد. (چون دو سبب یعنی شراء و عتق دارد به خلاق طلاق که فقط یک سبب دارد)

ولا فرق بين تزويجها بعد العتق وتزويجها به جاعلاً له مهراً (تزویج زن با مرد با مهریه قرار دادن آزادی زن)؛ لاتّحاد العلّة.

وهل يزول بمجرّد شرائها من غير عتق (اگر فقط خرید ولی آزاد نکرد حکم چیست؟)؟ الظاهر ذلك (حکم ایلاء زائل می‌شود)؛ لبطلان العقد بالشراء واستباحتها حينئذٍ بالملك (امة برای شوهر یه ملک یمین حلال می‌شود)، وهو حكم جديد غير الأوّل (نکاح اول)، لكنّ الأصحاب فرضوا المسألة كما هنا.

نعم لو انعكس الفرض بأن كان المؤلي عبداً فاشترته الزوجة توقّف حلّها له على عتقه، وتزويجه ثانياً. والظاهر بطلان الإيلاء هنا أيضاً بالشراء وإن توقّف حلّها له على الأمرين كما بطل بالطلاق البائن وإن لم يتزوّجها.

وتظهر الفائدة فيما لو وطئها بعد ذلك بشبهة أو حراماً، فإنّه لا كفّارة إن أبطلناه بمجرّد الملك والطلاق.

وهو في غير الأجير موضع وفاق ، ونفاها فيه الشيخ في المبسوط (١) لأصالة البراءة ، وأمره به المنافي للتحريم الموجب للكفّارة. والأصحّ أنّه كغيره؛ لما ذُكر ولقوله تعالى : (ذٰلِكَ كَفّٰارَةُ أَيْمٰانِكُمْ إِذٰا حَلَفْتُمْ) (٢) ولم يفصّل ، ولقول الصادق عليه‌السلام في من آلى من امرأته فمضت أربعة أشهر : «يوُقف فإن عزم الطلاق بانت منه ، وإلّا كفّر [عن] (٣) يمينه وأمسكها» (٤).

﴿ ومدّة الإيلاء من حين الترافع في المشهور كالظهار؛ لأنّ ضرب المدّة إلى الحاكم فلا يُحكم بها قبلها ، ولأنّه حقّها فيتوقّف على مطالبتها ، ولأصالة عدم التسلّط على الزوج بحبس وغيره قبل تحقّق السبب.

وقيل من حين الإيلاء (٥) عملاً بظاهر الآية حيث رتّب التربّص عليه من غير تعرّض للمرافعة ، وكذا الأخبار (٦) وقد تقدّم في الخبر السابق ما يدلّ عليه. وفي حسنة بريد عن الصادق عليه‌السلام قال : «لا يكون إيلاء ما لم يمض أربعة أشهر ، فإذا مضت وُقِفَ ، فإمّا أن يفيء ، وإمّا أن يعزم على الطلاق» (٧) فعلى هذا لو لم ترافعه

__________________

(١) المبسوط ٥ : ١٣٥.

(٢) المائدة : ١٥١.

(٣) زيادة من الوسائل يقتضيها السياق.

(٤) الوسائل ١٥ : ٥٤٧ ، الباب ١٢ من أبواب الإيلاء ، الحديث ٣.

(٥) قاله القديمان العماني والإسكافي ، واختاره العلّامة في المختلف ٧ : ٤٥٢ ، وولده في الإيضاح ٣ : ٤٣٢.

(٦) مثل : رواية أبي بصير والحلبي ، اُنظر الوسائل ١٥ : ٥٤٢ ، الباب ٩ من أبواب الإيلاء ، الحديث ١ و ٢ ، و ٥٤٠ ، والباب ٨ من أبواب الإيلاء ، الحديث الأوّل.

(٧) الوسائل ٩٥ : ٥٤٣ ، الباب ١٠ من أبواب الإيلاء ، الحديث الأوّل. مع بعض الاختلاف.

حتّى انقضت المدّة أمره بأحد الأمرين منجّزاً.

﴿ ويزول حكم الإيلاء بالطلاق البائن لخروجها عن حكم الزوجيّة. والظاهر أنّ هذا الحكم ثابت وإن عقد عليها ثانياً في العدّة؛ لأنّ العقد لم يرفع حكم الطلاق ، بل أحدث نكاحاً جديداً كما لو وقع بعد العدّة ، بخلاف الرجعة في الرجعي.

ولو كان الطلاق رجعيّاً خرج من حقّها ، لكن لا يزول حكم الإيلاء إلّا بانقضاء العدّة ، فلو راجع فيها بقي التحريم. وهل يُلزم حينئذٍ بأحد الأمرين بناءً على المدّة السابقة أم يضرب له مدّة ثانية ثمّ يوقف بعد انقضائها؟ وجهان : من بطلان حكم الطلاق وعود النكاح الأوّل بعينه ومن ثَمَّ جاز طلاقها قبل الدخول وكان الطلاق رجعيّاً ، بناءً على عود النكاح الأوّل وأنّها في حكم الزوجة ، ومن سقوط الحكم عنه بالطلاق فيفتقر إلى حكم جديد ، استصحاباً لما قد ثبت. وبهذا جزم في التحرير (١).

ثمّ إن طلّق وَفى وإن راجع ضربت له مدّة اُخرى ، وهكذا ...

﴿ و كذا [يزول] (٢) حكم الإيلاء ﴿ بشراء (٣) الأمة ثمّ عتقها وتزويجها بعده (٤) لبطلان العقد الأوّل بشرائها ، وتزويجها بعد العتق حكم جديد كتزويجها بعد الطلاق البائن ، بل أبعد.

ولا فرق بين تزويجها بعد العتق وتزويجها به جاعلاً له مهراً؛ لاتّحاد العلّة.

__________________

(١) التحرير ٤ : ١٢٠ ، الرقم ٥٤٩٢.

(٢) في المخطوطات : يزيل.

(٣) في (ع) : شراء.

(٤) في (ع) : بعد العتق.

وهل يزول بمجرّد شرائها من غير عتق؟ الظاهر ذلك؛ لبطلان العقد بالشراء واستباحتها حينئذٍ بالملك ، وهو حكم جديد غير الأوّل ، لكنّ الأصحاب فرضوا المسألة كما هنا.

نعم لو انعكس الفرض بأن كان المؤلي عبداً فاشترته الزوجة توقّف حلّها له على عتقه ، وتزويجه ثانياً. والظاهر بطلان الإيلاء هنا أيضاً بالشراء وإن توقّف حلّها له على الأمرين كما بطل بالطلاق البائن وإن لم يتزوّجها.

وتظهر الفائدة فيما لو وطئها بعد ذلك بشبهة أو حراماً ، فإنّه لا كفّارة إن أبطلناه بمجرّد الملك والطلاق.

﴿ ولا تتكرّر الكفّارة بتكرّر اليمين سواء ﴿ قصد التأكيد وهو تقوية الحكم السابق ﴿ أو التأسيس وهو إحداث حكم آخر ، أو أطلق ﴿ إلّامع تغاير الزمان أي زمان الإيلاء وهو الوقت المحلوف على ترك الوطء فيه ، لا زمان الصيغة ، بأن يقول : «واللّٰه لا وطئتك ستّة أشهر ، فإذا انقضت فواللّٰه لا وطئتك سنة» فيتعدّد الإيلاء إن قلنا بوقوعه معلّقاً على الصفة. وحينئذٍ فلها المرافعة لكلّ منهما ، فلو ماطل في الأوّل حتّى انقضت مدّته انحلّ ودخل الآخر. وعلى ما اختاره المصنّف سابقاً من اشتراط تجريده عن الشرط والصفة (١) يبطل الثاني ، ولا يتحقّق تعدّد الكفّارة بتعدّده ولا يقع الاستثناء موقعه.

﴿ وفي الظهار خلاف أقربه التكرار بتكرّر الصيغة ، سواء فرّق الظهار أم تابعه في مجلس واحد ، وسواء قصد التأسيس أم لم يقصد ما لم يقصد التأكيد؛ لصحيحة محمّد بن مسلم عن الصادق عليه‌السلام قال : «سألته عن رجل ظاهر من

__________________

(١) اختاره في الصفحة ٤٢٥.