درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۱۳۵: تعارض استصحاب با سایر امارات ۴

 
۱

خطبه

۲

موضع اول: مراد از شک در شیء

سوال: آیا روایات شامل شک در اصل وجود شیء و شک در صحت شیء موجود می‌شود یا خیر؟

مثلا فرد هنوز وارد سوره نشده است و شک می‌کند که فاتحه الکتاب خوانده یا خیر به این شک در اصل وجود می‌گوید.

یا همین فرد شک می‌کند که فاتحة الکتابی که خوانده، صحیح خوانده یا خیر.

حال روایات قاعده تجاوز و فراغ، شامل هر دو می‌شود یا خیر؟

جواب: در این روایات چهار احتمال است:

احتمال اول: یحتمل این روایات مربوط به اصل وجود شیء باشد، این احتمال یک نقطه قوت و یک نقطه ضعف دارد.

نقطه قوت: در این روایات شک در شیء به کار رفته است که ظاهر آن شک در وجود شیء می‌باشد نه در صحت شیء موجود.

نقطه ضعف: در این روایات تعبیر به مجاوزه و خروج و مضی شده است و معلوم است که یک چیزی باید باشد تا تجاوز و خروج معنا داشته باشد.

بر طرف کردن نقطه ضعف: مجاوزه به محل شیء می‌خورد نه خود شیء، در نتیجه با شک در اصل وجود تنافی ندارد.

احتمال دوم: یحتمل این روایات مربوط به هر دو شک باشد، یعنی روایات شامل در شک در اصل وجود شامل شک در صحت شیء موجود می‌شود.

رد: این احتمال باطل است چون لازمه آن استعمال لفظ در بیش از یک معنا است و جامعی هم وجود ندارد، چون شک در وجود شیء متوقف بر این است که اصل شیء احراز نشود و شک در صحت موجود، متوقف بر احراز اصل شیء است.

احتمال سوم: یحتمل این روایات مربوط به شک در صحت شیء موجود باشد نه شک در اصل وجود.

رد: بعضی از روایات ظهور قوی و بلکه صراحت در شک در اصل وجود شیء دارد.

احتمال چهارم: این احتمال در کتاب نیامده است، بعضی از روایات به شک در اصل وجود و بعضی به شک در صحت شیء موجود است.

رد: ظاهر همه روایات این است که سیاقشان یک چیز است و نمی‌توان بعضی را به یک چیز و بعضی دیگر را به چیز دیگر زد.

۳

تطبیق موضع اول: مراد از شک در شیء

الموضع الأوّل

أنّ الشكّ في الشيء (که در روایات آمده است) ظاهر ـ لغة وعرفا ـ في الشكّ في (اصل) وجوده (شیء)، إلاّ أنّ تقييد ذلك (شک) في الروايات بالخروج عنه (شیء) ومضيّه (شیء) والتجاوز عنه (شیء)، (خبر انّ:) ربما يصير قرينة على إرادة كون وجود أصل الشيء مفروغا عنه (وجود اصل شیء)، و (عطف بر کون قبل است) كون الشكّ فيه (شیء) باعتبار الشكّ في بعض ما يعتبر فيه (شیء) شرطا أو شطرا (جزء).

نعم لو اريد الخروج والتجاوز عن محلّه (شیء نه خود شیء)، (جواب لو:) أمكن إرادة المعنى الظاهر من الشكّ في الشيء. وهذا (این احتمال) هو المتعيّن؛ (دلیل متعین و احتمال دوم:) لأنّ إرادة (در روایات) الأعمّ من الشكّ في وجود الشيء والشكّ الواقع في الشيء الموجود، في استعمال واحد، غير صحيح (چون لازمه‌اش استعمال لفظ در بیش از یک معنا است). و (احتمال سوم:) كذا (صحیح نیست) إرادة خصوص الثاني (شک در صحت شیء موجود)؛ لأنّ مورد غير واحد من تلك الأخبار هو الأوّل (شک در اصل وجود). لكن يبعد ذلك (معنای اول) في ظاهر موثّقة محمّد ابن مسلم؛ من جهة قوله (حضرت): «فأمضه كما هو» (یعنی بنا را بگذار که صحیح انجام داده‌ای)، بل لا يصحّ ذلك (معنای اول) في موثّقة ابن أبي يعفور (چون در این روایت دارد بعد از فارغ شدن به شک اعتنا نکن و این ظاهر در شک در صحت است)، كما لا يخفى.

(جواب یبعد و لا یصح:) لكنّ الإنصاف: إمكان تطبيق موثّقة محمد بن مسلم على ما (شک در اصل وجود) في الروايات (یعنی بناء را بگذار بر اصل وجود)، وأمّا هذه الموثّقة (موثقه ابن ابی یعفور) فسيأتي توجيهها (موثقه) على وجه لا تعارض الرواياتَ إن شاء الله تعالى.

۴

موضع دوم: مراد از محل شیء مشکوک فیه

شک در محل، چهار صورت دارد:

صورت اول: شک بعد از محل شرعی؛ محل شرعی به محلی گفته می‌شود که شارع برای شیء قرار داده شده است و اگر از گذشته شد و شک شد، شک در محل شرعی می‌شود. مثلا محل تکبیرة الاحرام، قبل از شروع عرفی است.

صورت دوم: شک در محل عرفی؛ به محلی که عرف برای شیء قرار داده است، محل عرفی گفته می‌شود. مثلا عرف می‌گوید محل اکبر تا وقتی است که فاصله طولانی بین الله و اکبر نشود و الا اگر شک شد، شک در محل عرفی است.

صورت سوم: شک در محل عقلی؛ به محلی که عقل برای شیء در نظر گرفته، شک در محل عقلی است. مثلا محل راء در اکبر در جایی است که بدون فاصل بعد از باء، راء بیاید و اگر بلافاصاله نیامد و شک شد، شک در محل عقلی است.

صورت چهارم: شک بعد از محل عادی؛ به شکی که عادت شخصی، شک در محل عادی گفته می‌شود. مثل فرد عادتش این است که غسل را همیشه با موالات انجام می‌دهد، در اینجا اگر بعد از محل عرفی، شک کرد که جزء آخر را انجام داده یا خیر، شک در محل عادی است.

حال آیا روایات شامل هر چهار صورت می‌شود یا خیر؟

جواب: شک شامل سه صورت اول می‌شود و نسبت به صورت چهارم، دو احتمال است، احتمال دارد شامل بشود به دو دلیل: ۱. انصراف و احتمال دارد شامل نشود.

۵

تطبیق موضع دوم: مراد از محل شیء مشکوک فیه

الموضع الثاني

أنّ المراد بمحلّ الفعل المشكوك في وجوده (فهل) هو (مقصود) الموضع الذي لو اتي به (فعل) فيه (موضع) لم يلزم منه (اتیان) اختلال في الترتيب المقرّر.

وبعبارة اخرى: محلّ الشيء هي (محل) مرتبته (شیء) المقرّرة له (شیء) بحكم العقل، أو بوضع الشارع، أو غيره (عقل و شارع مثل عرف) ولو كان (غیر) نفس المكلّف؛ من جهة اعتياده (مکلف) بإتيان ذلك المشكوك في ذلك المحلّ.

فمحلّ تكبيرة الإحرام قبل الشروع في الاستعاذة لأجل القراءة بحكم الشارع، ومحلّ كلمة «أكبر» قبل تخلّل الفصل الطويل بينه (اکبر) وبين لفظ الجلالة (الله) بحكم الطريقة المألوفة في نظم الكلام، ومحلّ الراء من «أكبر» قبل أدنى فصل يوجب الابتداء بالساكن بحكم العقل، ومحلّ غسل الجانب الأيسر أو بعضه (جانب ایسر) في غسل الجنابة لمن اعتاد الموالاة فيه (غسل) قبل تخلّل فصل يخلّ بما اعتاده (موالات در غسل) من الموالاة.

هذا كلّه ممّا لا إشكال فيه، إلاّ الأخير؛ فإنّه ربما يتخيّل انصراف إطلاق الأخبار إلى غيره (اخیر).

الموضع الأوّل

ما هو المراد من «الشكّ في الشيء»؟

أنّ الشكّ في الشيء ظاهر ـ لغة وعرفا ـ في الشكّ في وجوده ، إلاّ أنّ تقييد ذلك في الروايات بالخروج عنه ومضيّه والتجاوز عنه ، ربما يصير قرينة على إرادة كون وجود أصل الشيء مفروغا عنه ، وكون الشكّ فيه باعتبار الشكّ في بعض ما يعتبر فيه شرطا أو شطرا.

نعم لو اريد الخروج والتجاوز عن محلّه ، أمكن إرادة المعنى الظاهر من الشكّ في الشيء. وهذا هو المتعيّن ؛ لأنّ إرادة الأعمّ من الشكّ في وجود الشيء والشكّ الواقع في الشيء الموجود ، في استعمال واحد (١) ، غير صحيح. وكذا إرادة خصوص الثاني ؛ لأنّ مورد غير واحد من تلك الأخبار هو الأوّل. لكن يبعد ذلك في ظاهر موثّقة محمّد ابن مسلم (٢) ؛ من جهة قوله : «فأمضه كما هو» ، بل لا يصحّ ذلك في موثّقة ابن أبي يعفور (٣) ، كما لا يخفى.

لكنّ الإنصاف : إمكان تطبيق موثّقة محمد بن مسلم على ما في الروايات ، وأمّا هذه الموثّقة فسيأتي توجيهها على وجه لا تعارض الروايات إن شاء الله تعالى (٤).

__________________

(١) لم ترد «في استعمال واحد» في (ظ) و (ت).

(٢) تقدّمت في الصفحة ٣٢٧.

(٣) تقدّمت في الصفحة ٣٢٦.

(٤) انظر الصفحة ٣٣٧.

الموضع الثاني

ما هو المراد من «محلّ الشيء المشكوك فيه»؟

أنّ المراد بمحلّ الفعل المشكوك في وجوده هو الموضع الذي لو اتي به فيه لم يلزم منه اختلال في الترتيب المقرّر.

وبعبارة اخرى : محلّ الشيء هي مرتبته المقرّرة له بحكم العقل ، أو بوضع الشارع ، أو غيره ولو كان نفس المكلّف ؛ من جهة اعتياده بإتيان ذلك المشكوك في ذلك المحلّ.

فمحلّ تكبيرة الإحرام قبل الشروع في الاستعاذة لأجل القراءة بحكم الشارع ، ومحلّ كلمة «أكبر» قبل تخلّل الفصل الطويل بينه وبين لفظ الجلالة بحكم الطريقة المألوفة في نظم الكلام ، ومحلّ الراء من «أكبر» قبل أدنى فصل يوجب الابتداء بالساكن بحكم العقل ، ومحلّ غسل الجانب الأيسر أو بعضه في غسل الجنابة لمن اعتاد الموالاة فيه (١) قبل تخلّل فصل يخلّ بما اعتاده من الموالاة.

هذا كلّه ممّا لا إشكال فيه ، إلاّ الأخير ؛ فإنّه ربما يتخيّل (٢) انصراف إطلاق الأخبار إلى غيره.

مع أنّ فتح هذا الباب بالنسبة إلى العادة يوجب مخالفة إطلاقات كثيرة. فمن اعتاد الصلاة في أوّل وقتها أو مع الجماعة ، فشكّ في فعلها بعد ذلك ، فلا يجب عليه الفعل. وكذا من اعتاد فعل شيء بعد الفراغ من الصلاة فرأى نفسه فيه وشكّ في فعل الصلاة. وكذا من اعتاد

__________________

(١) لم ترد «فيه» في (ر).

(٢) في (ه) ونسخة بدل (ت) بدل «يتخيّل» : «يحتمل».