درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۱۰۷: تنبیهات استصحاب ۶۴

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

سوال: اگر فردی در یک زمان از تحت عام خارج شود، حکم این فرد بعد از آن زمان چیست؟ مثلا شارع می‌گوید اکرم العلماء بعد می‌گوید لا تکرم الزید یوم الجمعه، حال شک می‌کنیم که در روز شنبه اکرام واجب است یا حرام.

جواب: سه نظریه وجوددارد:

نظریه اول: شیخ انصاری: از عام، عموم ازمانی استفاده می‌شود، اگر این عموم، ازمانی افرادی باشد، نسبت به مشکوک، تمسک به عام می‌شود و اگر ازمانی استمراری باشد، به استصحاب تمسک می‌شود.

نظریه دوم: محقق ثانی: به عموم عام رجوع می‌شود مطلقا چه عموم ازمانی افرادی باشد و چه استمراری. مثلا اوفوا بالعقود عام است، یک عقد در یک زمان خارج شده و آن اول زمان عقد غبنی است مثل کتاب ۱۰۰ تومانی که به ۲۰۰ تومان فروخته شد، از اوفوا بالعقود این عقد، یک فرد خارج شده و آن اولین زمان توجه مشتری به غبن است و بعد از دو روز که می‌خواهد خیار را اجراء کند، شک می‌کنیم که می‌تواند یا خیر که به عموم عام مراجعه می‌شود

نظریه سوم: مرحوم بحرالعلوم: استصحابی که مخالف با اصل است، مخصص عمومات است، یعنی در مثال، اکرام همه علماء واجب است به غیر از اکرام زید در روز شنبه.

بعد ایشان به خودشان اشکالی گرفته و جواب داده‌اند.

۳

شش مثال مرحوم بحرالعلوم

مرحوم بحرالعلوم، شش مثال برای جایی که استصحاب مخصص عمومات است، ذکر می‌کند:

مثال اول: استصحاب اشتغال ذمه، مقدم بر اصل برائت است. مثلا ساعت ۳ بعد ازظهر شک می‌کنید که ذمه مشغول به برائت است یا خیر؟ اصل برائت می‌گوید که ذمه مشغول نیست و استصحاب اشتغال ذمه، می‌گوید ذمه مشغول است.

نکته: این مثال ربطی به بحث ندارد چون عمومی در کار نیست

مثال دوم: استصحاب نجاست بر اصل طهارت مقدم می‌شود، مثلا مایعی است که دیروز نجس بوده و الان شک می‌کنیم طاهر است یا خیر، اصل طهارت می‌گوید طاهر است و استصحاب نجاست می‌گوید نجس است.

مثال سوم: استصحاب حرمت مقدم بر اصل حلیت می‌شود، مایعی حرام دیروز وجود داشت الان شک در حرمت داریم که اصل حلیت می‌گوید حلال است و استصحاب می‌گوید حرام است.

مثال چهارم: روایت می‌گوید عصیر عنبی اگر جوش بیاید و دو سوم آن از بین نرود، نجس و حرام است، حال اگر شک کنیم که دو سوم آن رفته یا نه، مقتضای اصل حلیت و طهارت، حلیت و طهارت است و مقتضای استصحاب حرمت و نجاست، حرمت و نجاست این عصیر است.

مثال پنجم: شارع گفته اگر عصیر عنبی دو سوم آن از بین برود حلال و طاهر است ما نمی‌دانیم دقیقا باید دو سوم از بین برود یا تقریبا هم کافی است، مقتضای اصل حلیت و طهارت، حلیت و طهارت است و مقتضای استصحاب حرمت و نجاست، حرمت و نجاست است.

مثال ششم: عصیر عنبی دارد جوش می‌آید و هنوز دو سوم از بین نرفته و تبدیل به شیره شده، مقتضای اصل حلیت و طهارت، طهارت و حلیت است و مقتضای استصحاب حرمت و نجاست، حرمت و نجاست است.

۴

تطبیق شش مثال مرحوم بحرالعلوم

ولذا (بخاطر اینکه استصحاب بر عام مقدم می‌شود) ترى الفقهاء يستدلّون على الشُغل والنجاسة والتحريم بالاستصحاب، في مقابلة ما دلّ على البراءة الأصليّة (اصالت البرائه) وطهارة الأشياء وحلّيّتها (اشیاء). ومن ذلك (استدلال به استصحاب است): استنادهم إلى استصحاب النجاسة والتحريم في صورة الشكّ في ذهاب ثلثي العصير، و (عطف بر فی ذهاب است) في كون التحديد (تعیین ذهاب ثلثین) تحقيقيّا أو تقريبيّا، و (عطف بر فی صورة الشک است) في صيرورته (عصیر) قبل ذهاب الثلثين دبسا (شیره)، إلى غير ذلك (امثله). انتهى كلامه، على ما لخّصه بعض المعاصرين.

۵

اشکال اول بر بحرالعلوم

اشکال اول: استصحاب، مخصص عمومات نیست. چون:

صغری: شرط تخصیص، وجود پیدا کردن عام و استصحاب در مورد فرد مشکوک است، اما اگر یکی فقط در مورد فرد مشکوک بیاید، دیگر تخصیص نیست. حال در اینجا اگر عام بیاید، استصحاب نمی‌آید، چون عام را عموم افرادی ازمانی گرفته‌اید و زمان قید می‌شود و دیگر استصحاب معنا ندارد و اگر استصحاب بیاد، عام نمی‌آید، چون عموم افرادی استمراری است و تخصیص زائد نیاز نیست که عام بیاید.

کبری: و وجود پیدا کردن عام و استصحاب در مورد فرد مشکوک منتفی است.

نتیجه: شرط تخصیص، منتفی است.

۶

تطبیق اشکال اول بر بحرالعلوم

ولا يخفى ما في ظاهره (کلام بحرالعلوم) (تخصیص عموم زمانی افرادی با استصحاب جایز است)؛ لما عرفت: من أنّ مورد جريان العموم (عموم زمانی افرادی) لا يجري الاستصحاب حتّى لو لم يكن عموم، ومورد جريان الاستصحاب (عموم زمانی استمراری) لا يرجع إلى العموم (چون تخصیص زائد نیست) ولو لم يكن استصحاب.

۷

اشکال دوم

اشکال دوم: ما قبول داریم استصحاب بر آن اصول مقدم است اما نه از باب تخصیص، بلکه از باب حکومت یا ورود است.

نکته ۱: بررسی سه مثال عصیر عنبی:

مثال اول: این مثال، شبهه موضوعیه است، در اینجا استصحاب عدم ذهاب ثلثین و این حاکم بر اصل برائت و حلیت و طهارت است. پس اصلا تخصیص نیست.

مثال دوم و سوم: این دو مثال، شبهه حکمیه است، در اینجا ملاک حکم به طهارت و حلیت چیست؟ ۱. اصل حلیت و طهارت؛ در این صورت استصحاب، حاکم است. ۲. عمومات اجتهادیه مثل آیات، در این صورت توهم تخصیص وجود دارد.

۸

تطبیق اشکال دوم

ثمّ ما ذكره من الأمثلة خارج عن مسألة تخصيص الاستصحاب للعمومات؛ لأنّ الاصول المذكورة (اصل حلیت، برائت، طهارت) بالنسبة إلى الاستصحاب ليست من قبيل العامّ بالنسبة إلى الخاصّ، كما سيجيء (خروج) في تعارض الاستصحاب مع غيره (استصحاب) من الاصول.

يتحقّق لنا في الأدلّة دليل خاصّ ؛ لانتهاء (١) كلّ دليل إلى أدلّة عامّة ، بل العبرة بنفس الدليل.

ولا ريب أنّ الاستصحاب الجاري في كلّ مورد خاصّ به (٢) ، لا يتعدّاه إلى غيره ، فيقدّم على العامّ ، كما يقدّم غيره من الأدلّة عليه ؛ ولذا ترى الفقهاء يستدلّون على الشغل والنجاسة والتحريم بالاستصحاب ، في مقابلة ما دلّ على البراءة الأصليّة وطهارة الأشياء وحلّيّتها. ومن ذلك : استنادهم إلى استصحاب النجاسة والتحريم في صورة الشكّ في ذهاب ثلثي العصير ، وفي كون التحديد تحقيقيّا أو تقريبيّا ، وفي (٣) صيرورته قبل ذهاب الثلثين دبسا ، إلى غير ذلك (٤). انتهى كلامه ، على ما لخّصه بعض المعاصرين (٥).

المناقشة في ما أفاده بحر العلوم

ولا يخفى ما في ظاهره ؛ لما عرفت : من أنّ مورد جريان العموم لا يجري الاستصحاب حتّى لو لم يكن عموم ، ومورد جريان الاستصحاب لا يرجع إلى العموم ولو لم يكن استصحاب.

ثمّ ما ذكره من الأمثلة خارج عن مسألة تخصيص الاستصحاب للعمومات ؛ لأنّ الاصول المذكورة بالنسبة إلى الاستصحاب ليست من قبيل العامّ بالنسبة إلى الخاصّ ، كما سيجيء في تعارض الاستصحاب مع

__________________

(١) في المصدر زيادة : «حجّيّة».

(٢) «به» من المصدر.

(٣) في المصدر زيادة : «صورة».

(٤) انظر فوائد السيد بحر العلوم : ١١٦ ـ ١١٧.

(٥) هو صاحب الفصول في الفصول : ٢١٤.

غيره من الاصول (١). نعم ، لو فرض الاستناد في أصالة الحلّية إلى عموم «حلّ الطيّبات» و «حلّ الانتفاع بما في الأرض» ، كان استصحاب حرمة العصير في (٢) المثالين الأخيرين مثالا لمطلبه ، دون المثال الأوّل ؛ لأنّه من قبيل الشكّ في موضوع الحكم الشرعيّ ، لا في نفسه. ففي الأوّل يستصحب عنوان الخاصّ ، وفي الثاني يستصحب حكمه ، وهو الذي يتوهّم كونه مخصّصا للعموم دون الأوّل.

توجيه كلام بحر العلوم

ويمكن توجيه كلامه قدس‌سره : بأنّ مراده من العمومات ـ بقرينة تخصيصه الكلام بالاستصحاب المخالف ـ هي عمومات الاصول ، ومراده بالتخصيص للعمومات (٣) ما يعمّ الحكومة ـ كما ذكرنا في أوّل أصالة البراءة (٤) ـ وغرضه : أنّ مؤدّى الاستصحاب في كلّ مستصحب إجراء حكم دليل المستصحب في صورة الشكّ ، فلمّا كان (٥) دليل المستصحب أخصّ من الاصول سمّي تقدّمه عليها تخصيصا ، فالاستصحاب في ذلك متمّم لحكم ذلك الدليل ومجريه في الزمان اللاحق. وكذلك الاستصحاب بالنسبة إلى العمومات الاجتهاديّة ؛ فإنّه إذا خرج المستصحب من العموم بدليله ـ والمفروض أنّ الاستصحاب مجر لحكم ذلك الدليل في اللاحق ـ فكأنّه أيضا مخصّص ، يعني موجب للخروج عن حكم العامّ ، فافهم.

__________________

(١) انظر الصفحة ٣٨٧.

(٢) في (ت) كتب على «كان استصحاب حرمة العصير في» : «نسخة» ، وفي (ه) كتب عليها : «زائد» ، وورد بدلها فيهما : «أمكن جعل».

(٣) لم ترد «للعمومات» في (ظ).

(٤) راجع مبحث البراءة ٢ : ١١ ـ ١٣.

(٥) كذا في (ف) ، وفي غيرها بدل «فلمّا كان» : «فكما أنّ».