درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۷۴: تنبیهات استصحاب ۳۰

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

آیا استصحاب احکام شرایع سابقه، ثمره دارد یا خیر؟

بعضی ثمراتی ذکر کرده‌اند که شیخ همه را رد می‌کند.

ثمره اول: اثبات تعبدی بودن واجب. تمامی واجبات در شرایع سابقه، واجب تعبدی بودند بخاطر آیه «و ما امروا الا لیعبدوالله» حال اگر این را استصحاب کردید و در هر واجبی شک کردید که تعبدی است یا خیر، استصحاب تعبدی بودن می‌شود.

ثمره دوم: در شرایع گذشته، اعمال را با قصد اخلاص عمل انجام باید می‌شد. حال با استصحاب این لزوم قصد اخلاص، در عملی که شک داریم اخلاص شرط است یا خیر، شرط می‌باشد.

جواب: اولا: این آیه مربوط به توحید است و ربطی به تعبدی بودن واجبات و لزوم قصد اخلاص ندارد.

۳

ادامه جواب به ثمره اول

ثانیا: آیه دلالت بر ثمره دوم (لزوم قصد اخلاص در تعبدیات) دارد اما دلالت بر ثمره اول (تعبدی بودن واجبات) ندارد. آیه می‌گوید شرایع سابقه واجب تعبدی و توصلی داشتند اما شرط واجبات تعبدی، قصد اخلاص بوده نه اینکه همه واجبات تعبدی هستند.

ثالثا: آیه هیچکدام از دو ثمره ندارد، چون محتوای آیه مستصحب نیست و آنچه مستصحب است، محتوای آیه نیست. محتوای آیه این است که خداوند هیچ عملی را بر امم سابقه واجب نکرده مگر اینکه این توان را به ایشان داده است که آن عمل واجب را تعبدی کنند و با قصد اخلاص انجام دهند.

حال در این ثمره، تعبدی بودن آیه را استصحاب می‌کند در حالی که توان تعبدی کردن مستصحب است و همچنین لزوم قصد اخلاص را استصحاب می‌کند در حالی که توان لزوم قصد اخلاص مستصحب است.

رابعا: شما با ثمره قرار دادن این دو ثمره، از محل نزاع خارج شدید. چون محل نزاع در جایی است که حکمی در شرایع سابقه بوده و الان شک کردیم در حالی که در ذیل آیه می‌گوید «و ذلک دین القیمه»، و اگر قیمه را به معنای بودن در تمام شرایع بدون نسخ باشد، در همه شرایع است و نیاز به استصحاب نیست.

۴

ثمره دوم

ثمره دوم: در شرایع سابقه دو حکم بوده که اگر استصحاب شرایع سابقه جایز باشد، در دین ما ثابت می‌شود و الا فلا:

حکم اول: مجهول بودن مال الجعاله، جایز است. مثلا فردی می‌گوید هرکس کتاب گمشده من را پیدا کند، مقداری پول می‌دهم که مجهول است و این کار در شرایع قبلا جایز است بخاطر (وَلِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ) و معلوم نیست حمل بعیر چی بوده و چقدر بوده، یعنی مجهول بوده است و اگر استصحاب شرایع سابقه جایز باشد، مجهول بودن مال الجعاله در اسلام هم باید جایز باشد.

حکم دوم: ضمان ما لم یجب در شرایع سابقه جایز بوده است، مثلا فردی می‌گوید هر کس کتاب من را پیدا کنند فلان مقدار می‌دهم و من هم می‌گویم ضامن این فرد هستم، این ضمان ما لم یجب است چون هنوز کسی دنبال کتاب نگشته است و این بخاطر (وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ) می‌باشد، حال اگر استصحاب شرایع سابقه جایز باشد، ضمان ما لم یجب در دین اسلام هم جایز است.

جواب: اولا: این جواب از ثمره اول است: مال الجعاله، مجهول نیست. چون بار شتر در آن زمان مشخص است و با قرائن معلوم است که گندم بوده است.

و ثانیا: این جواب از ثمره اول است: این آیه امکان دارد عقد جعاله نباشد و وعده باشد و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال.

و ثالثا: این جواب از هر دو ثمره است: با قرائنی که وجود دارد، معلوم می‌کند که این جعاله و ضمانت واقعی نبوده و فاسد بوده چون می‌خواسته که برادران یوسف متوجه نشوند حضرت یوسف است و حضرت یوسف به غرض خودش برسد که نگهداشتن بنیامین می‌باشد.

۵

تطبیق ادامه جواب به ثمره اول

(جواب دوم:) أنّ الآية إنّما (فقط) تدلّ على اعتبار الإخلاص (از ریا و بقیه ضمائم) في واجباتهم (واجبات عبادی امم سابقه) (ثمره دوم)، لا على وجوب الإخلاص (از ریا و بقیه ضمائم) عليهم (امم سابقه) في كلّ واجب، و (جواب سوم:) فرق بين وجوب كلّ شيء عليهم (امم سابقه) لغاية (به قصد توان داشتن بر) الإخلاص (و عبادی کردن)، وبين وجوب قصد الإخلاص (و قصد قربت) عليهم (امم سابقه) في كلّ واجب.

وظاهر الآية هو الأوّل (وجوب کل شیء لغایة الاخلاص)، ومقتضاه (اول): أنّ تشريع الواجبات (از طرف خداوند) لأجل تحقّق العبادة على وجه الإخلاص (اخلاص از ریا و بقیه ضمائم)، ومرجع ذلك (معنای اول) إلى كونها (واجبات) لطفا (قرب به واجب عقلی). ولا ينافي ذلك (معنای اول را) كون بعضها (واجبات) بل كلّها (واجبات) توصّليّا لا يعتبر في سقوطه (توصلی) قصد القربة.

ومقتضى الثاني (قصد قربت و اخلاص در تمام واجبات لازم است): كون الإخلاص (و قصد قربت) واجبا شرطيّا في كلّ واجب، وهو (الثانی) المطلوب (برای مستدل).

هذا (این سه جواب) كلّه، (جواب چهارم:) مع أنّه يكفي في ثبوت الحكم (تعبدیت و اخلاص) في شرعنا قوله تعالى: (وَذلِكَ (حکم) دِينُ الْقَيِّمَةِ) بناء على تفسيرها (قیمه) بالثابتة التي لا تنسخ.

۶

تطبیق ثمره دوم

ومنها: قوله تعالى ـ حكاية عن مؤذّن يوسف عليه‌السلام ـ : (وَلِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ).

فدلّ على جواز الجهالة في مال الجعالة، وعلى جواز ضَمان ما (مالی) لم يجب (در ذمه).

وفيه (ثمره): (جواب از ثمره اول از ثمره دوم) أنّ حمل البعير لعلّه كان معلوم المقدار (و معلوم الجنس بالقرائن) عندهم (امم السابقه)،

الثمرات المذكورة لهذه المسألة ومناقشتها

ثمّ إنّ جماعة (١) رتّبوا على إبقاء الشرع السابق في مورد (٢) الشكّ ـ تبعا لتمهيد القواعد (٣) ـ ثمرات.

الثمرة الأولى

منها : إثبات وجوب نيّة الإخلاص في العبادة بقوله تعالى حكاية عن تكليف أهل الكتاب ـ : ﴿وَما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكاةَ وَذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ(٤).

ويرد عليه ـ بعد الإغماض عن عدم دلالة الآية على وجوب الإخلاص بمعنى القربة في كلّ واجب ، وإنّما تدلّ على وجوب عبادة الله خالصة عن الشرك ، وبعبارة اخرى : وجوب التوحيد ، كما أوضحنا ذلك في باب النيّة من الفقه (٥) ـ : أنّ الآية إنّما تدلّ على اعتبار الإخلاص في واجباتهم ، لا على وجوب (٦) الإخلاص عليهم في كلّ واجب ، وفرق بين وجوب كلّ شيء عليهم لغاية الإخلاص ، وبين وجوب قصد الإخلاص عليهم في كلّ واجب.

وظاهر الآية هو الأوّل ، ومقتضاه : أنّ تشريع الواجبات لأجل تحقّق العبادة على وجه الإخلاص ، ومرجع ذلك إلى كونها لطفا. ولا ينافي

__________________

(١) كالمحقّق القمي في القوانين ١ : ٤٩٥ ، وصاحب الفصول في الفصول : ٣١٥.

(٢) في (ص): «موارد».

(٣) تمهيد القواعد : ٢٣٩ ـ ٢٤١.

(٤) البيّنة : ٥.

(٥) انظر كتاب الطهارة للمصنّف ٢ : ١١ ـ ١٣.

(٦) لم ترد «لا على وجوب» في (ظ) ، وورد بدلها : «فإن وجبت علينا وجب فيها».

ذلك كون بعضها بل كلّها توصّليّا لا يعتبر في سقوطه قصد القربة.

ومقتضى الثاني : كون الإخلاص واجبا شرطيّا في كلّ واجب (١) ، وهو المطلوب (٢).

هذا كلّه ، مع أنّه يكفي في ثبوت الحكم في شرعنا قوله تعالى : ﴿وَذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ ، بناء على تفسيرها بالثابتة التي لا تنسخ.

الثمرة الثانية

ومنها : قوله تعالى ـ حكاية عن مؤذّن يوسف عليه‌السلام ـ : ﴿وَلِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ(٣).

فدلّ على جواز الجهالة في مال الجعالة ، وعلى جواز ضمان ما لم يجب.

وفيه : أنّ حمل البعير لعلّه كان معلوم المقدار عندهم ، مع احتمال كونه مجرّد وعد لا جعالة ، مع أنّه لا يثبت الشرع بمجرّد فعل المؤذّن ؛ لأنّه غير حجّة ، ولم يثبت إذن يوسف ـ على نبيّنا وآله وعليه‌السلام ـ في ذلك ولا تقريره.

ومنه يظهر عدم ثبوت شرعيّة الضمان المذكور ، خصوصا مع كون كلّ من الجعالة والضمان صوريّا قصد بهما تلبيس الأمر على إخوة يوسف عليه‌السلام ، ولا بأس بذكر معاملة فاسدة يحصل به الغرض ، مع احتمال إرادة أنّ الحمل في ماله وأنّه الملتزم به ؛ فإنّ الزعيم هو الكفيل والضامن ، وهما لغة : مطلق الالتزام ، ولم يثبت كونهما في ذلك الزمان

__________________

(١) لم ترد «شرطيّا في كلّ واجب» في (ت).

(٢) في (ت) و (ص) زيادة : «فتأمّل».

(٣) يوسف : ٧٢.