درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۳۳: فصل هشتم: نماز قضاء (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

شرائط قضا نمودن نمازهای یومیه

فصل هشتم: فی القضاء

یکی از مسائل کتاب الصلاة، مسئله نماز قضا است. احکام و بحث‌های مربوط به این مسئله در این فصل، مطرح می‌شود.

قضاء نماز‌های واجب غیر یومیه، مثل نماز قضاء عید، نماز آیات و...، را سابقا در خلال خود نماز عید و نماز آیات، بصورت اجمالی مطرح شد. به عنوان نمونه در بحث نماز عیدین (صفحه ۲۵۰)، مسئله قضاء نماز عیدین مطرح شد. در بحث نماز آیات (صفحه ۲۵۶)، مسئله قضاء نماز آیات مطرح شد.

اما نسبت نماز‌های یومیه که بیشترین مطلب را در این فصل به خود اختصاص داده است، اگر در وقت خودش انجام نشود، قضاء نمودن آن نماز‌ها، واجب می‌باشد.

شرائط قضا نمودن نمازهای یومیه:

وجوب نماز قضاء، شرایطی دارد که در ذیل به آن اشاره می‌وشد.

شرط اول: در حال بلوغ قضا شده باشد. به این معنا که فوت نماز در حالت صغر سن، قضا ندارد. لذا اگر فردی نابالغ باشد و نمازش قضا شود، اساسا به دلیل این که نماز بر او واجب نبوده است، قضا هم ندارد.

شرط دوم: در حال عقل باشد. به این معنا که فوت نماز در حال جنون، قضا ندارد. اگر شخصی در مقطع زمانی، مجنون شده باشد و پس از آن عقل به او برگردد، در صورتی که در زمان جنون، نمازی از او قضا شده باشد، نمازش قضا ندارد. مگر آن که سبب جنون، به فعل خود شخص باشد. مثل این که شخصی، شراب نوشد و مست شود. بنابر این، اگر فردی با خوردن مسکر، عقلش زائل شود، اگر مسکر را با قصد، نوشیده باشد و با اختیار آن را نوشیده باشد و بدون احتیاج، نوشیده باشد؛ اگر در این زمان، نمازی از او قضا شود، باید قضاء نماز را انجام دهد. بنابراین، آن که گفته می‌شود مجنون، نمازش قضاء ندارد، مربوط به صورتی نمی‌شود که خود شخص، با قصد و با اختیار و بدون احتیاج، عقل خودش را زائل کرده باشد.

شرط سوم: با خلو از حیض و نفاس، نماز، قضا شده باشد. یعنی اگر در حال حیض و نفاس باشد، قضا ندارد.

شرط چهارم: با خلو از کفر اصلی، نماز، قضا شده باشد. چون اگر با کفر اصلی، قضا شده باشد و بعد مسلمان شده باشد (فردی از ابتدای ولادت، کافر بوده و پس از مدتی مسلمان می‌شود) در این صورت، نمازهایی که در حال کفر اصلی از او قضا شده است، قضا ندارد. هرچند که مثلا در هفتاد سالگی، مسلمان شده باشد.

اگر کفر شخص عارضی باشد. مثلا مسلمان بوده و مرتد شده و پس از مدتی دوباره به اسلام برگشته است. در زمان ارتداد، به دلیل این که کفر او عارضی است، اگر نمازی از او قضا شده باشد، باید نماز‌ها را قضا کند.

۴

تطبیق شرائط قضا نمودن نمازهای یومیه

﴿ الفصل الثامن ﴾

﴿ في القضاء ﴾ (فصل هشتم در مورد قضاء نماز است. قضاء یعنی انجام فعل موقت به وقت معین است در خارج از وقت. یعنی اگر عمل واجب یا مستحب، وقت معین دارد. یعنی عمل واجب یا مستحب، موقت به وقت خاص است. اگر در آن زمان خاص و معین، انجام نشود و بخواهیم در خارج از وقت معین، انجام دهیم، به آن قضا گفته می‌شود.)

﴿ يجب قضاء الفرائض اليوميّة (واجب است قضا کردن نمازهای یومیه. یعنی نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا) مع الفوات حال البلوغ (در صورتی که فوت شده باشد و در زمان خودش انجام نشده باشد، در حال بلوغ. این بدان معنا است که فوات در حال عدم بلوغ، قضا ندارد.) والعقل (باید در حال عقل باشد. اگر مجنون باشد، قضا ندارد.) والخُلُوّ عن الحيض والنفاس (باید خالی از حیض و نفاس باشد. چون اگر خالی از حیض و نفاس نباشد، قضا ندارد.) والكفر الأصليّ ﴾ (الکفر الأصلیّ، عطف به حیض و نفاس می‌شود. یعنی خلو از کفر اصلی باشد. اگر کافر اصلی، مسلمان شود، نمازهایی که در زمان کفر اصلی از او قضا شده است، نیاز به قضا کردن ندارد.) احترز به (احتراز کرد مرحوم مصنف با کلمه الاصلی در عبارت الکفر الاصلی) عن العارضي بالارتداد (اگر کفر عارضی باشد بواسطه ارتداد. یعنی مسلمان بوده و مرتد شده و دوباره به اسلام برگشته است. نمازهایی که در زمان ارتداد او قضا شده است)، فإنّه لا يسقطه (کفر عارضی، باعث سقوط نماز قضا نیست. لا یسقطه یعنی لا یسقط القضاء.)، كما سيأتي. (در صفحه ۲۸۸، مطرح خواهد شد.) 

وخرج ب‍ «العقل» المجنونُ (بواسطه قید عقل، مجنون را خارج کرد. این بدان معنا است که مجنون اگر نمازش قضا شود) فلا قضاء عليه (واجب نیست که نماز را قضا کند. پس از آن که عاقل هم شد، لازم نیست که آن نمازهای در حال جنون که قضا شده را اقامه کند.)، إلّا أن يكون سببه بفعله (مگر آن که سبب جنون به فعل خود مجنون باشد. یعنی خودش کاری کرده باشد که مجنون شده باشد.)، كالسكران (مثل شخصی که شراب نوشیده و مست شده است. البته سکران) مع القصد والاختيار وعدم الحاجة. (به شرط این که مسکر را با قصد نوشیده باشد. یعنی مثل کسی نباشد که به اشتباه گمان می‌کرده آب است و آن را نوشیده است. قصد شرب خمر نداشت و به اشتباه نوشیده است. و به اختیار، مسکر را نوشیده باشد. یعنی به اکراه و اجبار دیگری نباشد. و نیازی به نوشیدن مسکر نداشته باشد. گاهی شخص در بیابان مانده و اگر شراب را ننوشد، از تشنگی می‌میرد. لذا بر اساس این که از تشنگی می‌میرد، آن مسکر را نوشیده است. اگر با قصد، با اختیار و عدم حاجت، باشد، نماز‌ها قضا دارد.)

۵

حکم نمازهای قضا شده در حال بیهوشی

مرحوم شهید ثانی در خصوص شخصی که بیهوش شده است، مطرح می‌فرماید. اگر شخصی بیهوش شد و نماز از او قضا شد، حکم تکلیف نمازها در حالت بیهوشی، چیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: چه بسا بتوان شخصی که در حالت بیهوشی قرار گرفته و نماز او قضا شده را در حکم مجنون قرار دهیم. یعنی همانند فرد مجنون، نماز شخص بیهوش، قضا ندارد.

علت این همانندی آن است که مشهور معتقدند که نمازهای شخص بیهوش، احتیاج به قضا ندارد. اگرچه بیهوشی او به جهت خوردن چیزی باشد که او را بیهوش کرده است. البته به شرط این که یا جهل به حال آن شئ بیهوش کننده، داشته باشد. یعنی نمی‌دانست که اگر آن شئ را بخورد، بیهوش می‌شود.

یا اکراه در خوردن آن شئ بیهوش کننده، وجود داشته است. یعنی آن شخص را مجبور به خوردن ماده بیهوش کننده، کرده‌اند.

یا نیاز به خوردن ماده بیهوش کننده داشته است. مثل مریضی که باید عمل جراحی کند و بر اساس این عمل از ماده بیهوش کننده، استفاده کرده است. این قیود را مرحوم شهید اول در کتاب الذکری، بیان کرده است. اگر به جهت خوردن ماده بیهوش کننده، قضا کردن نمازها، لازم نیست، به شرطی که با جهل یا با اکراه یا به جهت نیاز، استفاده کرده باشد. و الّا اگر جهل نداشت و اکراه هم نداشت و نیازی به استفاده از آن ماده نیز نداشت؛ بلکه خودش، خودش را بیهوش کرد، قضا کردن نماز لازم است.

اما در خصوص حائض و زن نفساء، نمازشان قضا ندارد، مطلقا. یعنی حتی اگر سبب حیض و نفاس، از جانب خودشان باشد؛ نیازی به قضا کردن ندارد. مثلا دارویی را استفاده کرده است و حائض شده است. در این صورت، هرچند که خود زن، خودش را حائض کرده است اما قضا ندارد.

سوال: چه تفاوتی بین حائض و نفساء از یک سو و سکران و مغمی علیه، از طرف دیگر وجود دارد. زیرا حکم شد که حائض و نفساء مطلقا نمازشان قضا ندارد اما سکران و مغمی علیه، با قیودی، نمازشان قضا ندارد. یعنی در حالت سکران و مغمی علیه، حکم شد که اگر سبب سکران و بیهوشی، خود فرد نباشد، قضا ندارد ولی اگر سبب سکران و بیهوشی، خود شخص باشد، قضا دارد.

پاسخ: مرحوم شهید ثانی عبارتی را بیان فرموده است که به راحتی، قابل فهم نیست.

ایشان می‌فرماید: تفاوت این است که سقوط قضا در حائض و نفساء، حتمی و لازم است. به تعبیر شهید ثانی، عزیمت است. در حقیقت، قضا کردن برای حائض و نفساء، جایز نیست. یعنی زن حق ندارد در حال حیض و نفاس اگر نمازش قضا شده را قضا کند. اما در مثل سکران و مغمی علیه، سقوط قضا، رخصت است. یعنی سقوط قضا، مجاز است. به عبارت دیگر، مجاز است که فرد سکران و بیهوش، نماز را قضا نکند؛ اما واجب نیست. لذا قضا کردن، مستحب است.

تفاوت بین سقوط قضا در حائض و نفسا که عزیمت است با سقوط قضا با مغمی علیه و سکران که رخصت است، چیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: عزیمت، منوط به معصیت نیست. یعنی هنگامی که عزیمت شد، باید، قضا کردن، ترک شود و تفاوتی نمی‌کند که معصیتا حیض انجام شده باشد. مثل صورتی که خود زن، باعث حیض شود، که بنابر یک نظر اگر خود شخص باعث حیض شود، معصیت است. و چه بدون معصیت، حیض انجام شده باشد. بنابر این، تفاوتی ندارد که معصیتا یا غیر معصیتا باشد. برخلاف رخصت که منوط به معصیت است. در حقیقت در رخصت (در سکران و مغمی علیه) منوط به معصیت است. اگر رخصت شد، ترک قضا جایز است، در صورتی که معصیت نباشد، و الا اگر معصیتا سکران یا مغمی علیه شد، باید قضا را انجام دهد. لذا رخصت، منوط به معصیت است اما عزیمت، منوط به معصیت نیست.

۶

تطبیق حکم نمازهای قضا شده در حال بیهوشی

وربّما دخل فيه المغمى عليه (چه بسا داخل می‌شود در مجنون، شخص مغمی علیه. یعنی قائل شویم که فرد بیهوش، حکم فرد مجنون را دارد.)، فإنّ الأشهر عدم القضاء عليه (بخاطر این که آنچه که مشهورتر بین فقها است، آن است که قضا نیست بر مغمی علیه. یعنی لازم نیست که مغمی علیه، نماز را قضا کند.) وإن كان (فرد بیهوش) بتناول الغذاء (ضمیر کان به اغما - بیهوشی- بر می‌گردد. یعنی هرچند که بیهوشی به خوردن غذای باشد) المؤدّي إليه (که منجر به بیهوشی می‌شود. یعنی غذا بیهوش کننده را بخورد. البته) مع الجهل بحاله (در صورتی که شخصی که غذا را خورده، جهل داشته باشد به این که حال این غذا چنین است که اگر آن را بخورد، بیهوش می‌شود.) أو الإكراه عليه (یا به زور و جبر، آن غذا را به آن فرد، خورانده باشند) أو الحاجة إليه (یا نیاز به خوردن ماده بیهوشی، داشته است.) كما قيّده به المصنّف في الذكرى (کما این که مقید کرده، تناول غذا را به این شرائط سه گانه، مرحوم مصنف در کتاب الذکری. این بدان معنا است که اگر شخص، جهل به غذا نداشت و اکراه نبود و نیاز هم به خوردن نداشت، در این صورت، شخص بیهوش، باید نمازهایی که در حال بیهوشی، قضا شده را، قضا کند.) بخلاف الحائض والنُفساء (اما حائض و نفساء، اینگونه نیستند.)، فإنّهما لا تقضيان مطلقاً (نماز حائض و نفساء، قضا ندارد، مطلقا. مطلقا یعنی) وإن كان السبب من قِبَلهِما (هرچند که سبب حیض و نفاس، از طرف خود شخص باشد. یعنی خود شخص، اختیارا عملی را انجام داد که حائض شود. فرق بین حائض و نفساء از یک سو و مغمی علیه و سکران چیست که برای سکران و مغمی علیه، قیود بیان شد اما حائض و نفساء، بصورت مطلق، نیازی به قضا کردن ندارند؟ ایشان می‌فرماید). والفرق أنّه فيهما عزيمة وفي غيرهما رخصة (فرق این است که سقوط قضا -ضمیر أنّه به سقوط قضا، برمی گردد- در حائظ و نفسا، عزیمت است. عزیمت است یعنی حتمی و واجب است. یعنی این دو گروه، نمی‌توانند نماز قضاء در حال حیض و نفاس را اقامه کنند. به عبارت دیگر، قضا کردن نماز در این حالت جایز نیست و تشریع می‌شود. چون تشریع نا به جا است، مشروع نیست. اما در غیر حائض و نفساء، مثل سکران و مغمی علیه، رخصت است. رخصت است یعنی اجازه دارند که نماز قضا را اقامه نکنند. البته اگر اقامه کنند مستحب است اما رخصت دارند که قضا را انجام ندهند.)، وهي لا تناط بالمعصية (هی به عزیمت بازگشت دارد. عزیمت، منوط به معصیت نیست. یعنی هنگامی که عزیمت باشد، قضا باید ترک شود و تفاوتی نمی‌کند که معصیتا انجام شده باشد یا غیر معصیت باشد. ممکن است که حیض، معصیتا انجام شده باشد و ممکن است که به غیر معصیت انجام شده باشد. برخلاف رخصت که رخصت منوط به معصیت است. یعنی اگر به غیر معصیت انجام شد، می‌تواند قضا را انجام ندهد. اما اگر به معصیت باشد، ترک قضا مجاز نیست و باید قضا را انجام دهد).

۷

تبیین مراد از کافر اصلی

بحث دیگری که مرحوم شهید ثانی مطرح می‌کند، در خصوص کافر اصلی است. بیان شد که اگر فردی، کافر اصلی باشد، نمازهایی که در زمان کفر اصلی، قضا شده است، نیاز به انجام و قضا کردن ندارد.

مراد از کافر اصلی چیست؟ فِرَق مسلمین که آن‌ها را کافر می‌دانیم. مثلا فرد ناصبی، کافر است. ناصبی یعنی فردی که با اهل بیت عصمت و طهارت عليهم‌السلام دشمنی می‌کند. اگر کسی به نظر ما کافر است اما به نظر خودش، مسلمان است. یعنی یکی از فِرَق مسلمین محسوب می‌شود. آیا مانند کافر اصلی اگر بعدا شیعه شد و به نظر ما به اسلام واقعی برگشت و کفر واقعی خودش را کنار گذاشت، نمازهایش قضا ندارد یا نماز‌های چنین شخصی، قضا دارد؟

مرحوم شهید ثانی در این رابطه چنین می‌فرماید: این که گفته شد اگر فردی کافر اصلی باشد، نمازش قضا ندارد، مراد کفری است که از فِرَق مسلمین خارج باشد. و الّا اگر از فِرَق مسلمین باشد، نمازهایش قضا دارد. یعنی شخص ناصبی اگر شیعه شد، باید نمازهایش را قضا کند. هرچند که او را کافر می‌دانستیم.

این که گفته می‌شود نمازهایش قضا دارد، به این معنا است که هم نمازهایی که اقامه نکرده است را باید قضا کند و هم نمازهایی که فاسد اقامه کرده است را باید قضا کند. یعنی نمازهایی که اشتباه خوانده است را باید قضا کند. البته این که گفته می‌شود نمازهایی که بصورت فاسد اقامه کرده است را باید قضا کند، مراد نمازهایی است که به عقیده آن زمان خودش، فاسد بوده است. یعنی آن زمان، نمازهایی را اقامه کرده است که بر اساس عقیده آن زمان خودش، فاسد بوده است. اما اگر به عقیده خودش، آن نمازها صحیح بوده (هرچند که به عقیده شیعه، فاسد بوده است)، نیاز به قضا ندارد.

بنابر این، نمازهایی که به عقیده آن زمان خودش، فاسد بوده، باید قضا کند. حتی اگر آن نمازهایی که به عقیده خودش، فاسد بوده، به عقیده شیعه، صحیح بوده است. اما چون به عقیده خودش، فاسد بوده است، اکنون باید قضا کند.

۸

تطبیق تبیین مراد از کافر اصلی

والمراد ب‍ «الكفر الأصلي» هنا (مراد از کفر اصلی در بحث قضا نماز): ما خرج عن فِرَق المسلمين منه (آن کفری است که خارج باشد از فِرَق مسلمین از اقسام کفر.) فالمسلم (آن شخصی که مسلمان است) يقضي ما تركه (باید آنچه را که ترک کرده است، قضا کند.) وإن حُكم بكفره كالناصبي (اگرچه حکم به کفر آن شخص شود. مثل ناصبی) وإن استبصر (هرچند که بعدا شیعه شود. شخص ناصبی که بعدا شیعه شد، باید نمازها را قضا کند.)، وكذا ما صلّاه فاسداً عنده. (وهمچنین نمازهایی که بصورت فاسد اقامه کرده است. عنده یعنی به عقیده مذهب خودش. اگر به عقیده مذهب خودش، فاسد بوده است -حتی اگر به نظر شیعه، نمازهای آن موقع او، صحیح بوده- باید قضا کند. اما اگر به عقیده مذهب خودش، صحیح بوده است، قضا ندارد.)

۹

آیا مراعات ترتیب در قضا کردن نمازها، لازم است یا خیر؟ صورت اول: علم به ترتیب قضا

آیا مراعات ترتیب در قضا کردن نمازها، لازم است یا خیر؟

مرحوم شهید می‌فرماید: فردی که علم به ترتیب دارد. یعنی می‌داند که نماز‌ها به چه ترتیبی، قضا شده است. با فردی که جهل به ترتیب دارد، احکامشان متفاوت است.

ایشان در ابتدا صورت علم به ترتیب قضا را مورد بررسی قرار می‌دهد.

قضا کردن نمازهای یومیه:

مرحوم شهید می‌فرماید: در فرض علم به ترتیب، لازم است که ترتیب، مراعات شود. یعنی به حسب آن صورتی که قضا شده است، باید انجام شود. البته این مطلب مربوط به قضاء نمازهای یومیه می‌شود. لذا اگر نماز صبح و عصر قضا شده است، در هنگام قضا کردن، اول باید نماز صبح را قضا کند و پس از آن نماز عصر را قضا کند. اگر نماز صبح روز شنبه و نماز صبح روز دوشنبه قضا شد، ابتدا باید نماز صبح روز شنبه را قضا کند و پس از آن نماز صبح روز دوشنبه را قضا کند. بنابر این، هنگامی که ترتیب را می‌داند باید مراعات ترتیب شود.

قضا کردن نمازهای غیر یومیه:

در غیر نمازهای یومیه مثل نماز آیات، نماز واجب شده به نذر، قسم و... اگر قضا شود، سه مطلب وجود دارد.

مطلب اول: غیر یومیه، نسبت به خودش سنجیده می‌شود. یعنی غیر یومیه نسبت به غیر یومیه سنجیده می‌شود. مثلا اگر نماز آیات در روز شنبه از او قضا شد و نمازی هم در روز یکشنبه که بواسطه نذر، واجب شده است، قضا شد. بنابراین نماز آیات در روز شنبه و نماز نذری در روز یکشنبه، قضا شد. در این صورت، آیا در قضا نماز آیات و نماز نذری، ترتیب لازم است یا ترتیب لازم نیست؟

مطلب دوم: ترتب غیر یومیه نسبت به یومیه است. مثلا اگر اول، نماز یومیه قضا شد. مثلا نماز صبح روز شنبه قضا شد. روز یکشنبه، نماز آیات قضا شد. آیا ترتب دارد غیر یومیه بر یومیه؟ یعنی لازم باشد که ابتدا یومیه روز شنبه را قضا کند و بعد نماز آیات روز یکشنبه را قضا کند؟

مطلب سوم: ترتب یومیه بر غیر یومیه است. مثلا اگر نماز آیات در روز شنبه قضا شد و پس از آن، نماز صبح روز یکشنبه قضا شد. آیا یومیه بر غیر یومیه ترتب دارد که لازم باشد ابتدا نماز آیات شنبه را اقامه کند و بعد از آن نماز صبح یومیه را قضا کند یا خیر؟

مرحوم شهید می‌فرماید: در هر سه مطلبی که بیان شد، دو نظر وجود دارد. مرحوم شهید اول در کتاب الذکری، تمایل پیدا کرده به وجوب مراعات ترتیب، اما در البیان، عدم مراعات ترتیب را قریب شمرده است.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: عدم وجوب مراعات، اقوی است. یعنی به نظر شهید ثانی، لازم نیست که ترتیب، مراعات شود.

۱۰

تطبیق آیا مراعات ترتیب در قضا کردن نمازها، لازم است یا خیر؟ صورت اول: علم به ترتیب قضا

﴿ ويُراعى فيه ﴾ أي في القضاء ﴿ الترتيب بحسب الفوات ﴾ (باید مراعات شود، در قضا، ترتیب به حسب فوت. یعنی به همان ترتیبی که فوت شده است، قضا شود.) فيقدّم الأوّل منه فالأوّل مع العلم (اگر علم به ترتیب فوت دارد، باید ترتیب را رعایت کند.)، هذا في اليوميّة (این حکم مربوط به نماز‌های یومیه می‌شود). أمّا غيرها (غیر نمازهای یومیه) ففي ترتّبه في نفسه (ضمیر ترتّبه به غیرها بازگشت دارد. آیا غیر یومیه، ترتب بر خودش دارد یا ندارد؟ یعنی اگر دو نماز غیر یومیه مثل نماز آیات و نماز واجب شده به نذر، قضا شد. اما نماز آیات در روز شنبه قضا شد و نماز نذری در یکشنبه قضا شد.) وعلى اليوميّة (علی الیومیه، به فی نفسه، عطف می‌شود. یعنی فی ترتّب غیر یومیه علی الیومیه. یعنی یومیه اول قضا شده. مثلا نماز صبح روز شنبه قضا شده و غیر یومیه بعد از آن قضا شده است. آیا نماز آیاتی که در روز یکشنبه قضا شده است، ترتب دارد یا خیر؟ یعنی لازم است که ابتدا نماز صبح قضا شود و بعد نماز آیات قضا شود یا خیر؟) وهي عليه (یومیه بر غیر یومیه. آیا ترتب دارد یومیه بر غیر یومیه یا خیر؟ مثلا در روز شنبه نماز آیات قضا شده باشد و نماز صبح روز یکشنبه قضا شده باشد. آیا نمازی که روز یکشنبه قضا شده است، ترتب دارد بر نماز آیات که در روز شنبه قضا شده است یا خیر؟ ایشان در پاسخ به این سه مطلب می‌فرماید:) قولان (دو نظر وجود دارد.) ومال (المصنف. تمایل پیدا کرده مرحوم مصنف) في الذكرى (در کتاب الذکری) إلى الترتيب (واجب است که ترتیب مراعات شود.) واستقرب في البيان عدمه (عدم الترتیب. مرحوم شهید اول در کتاب البیان، عدم ترتیب را قریب دانسته است.) وهو أقرب. (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: نظر اقرب، عدم وجوب مراعات ترتیب است.)

۱۱

آیا بین نماز قضا یومیه و نماز اداء یومیه، ترتیب وجود دارد یا خیر؟

آیا بین نماز قضا یومیه و نماز اداء یومیه، ترتیب وجود دارد یا خیر؟

توضیح آن که اگر نماز صبح شخصی قضا شده و اکنون قصد اقامه نماز ظهر و عصر را بصورت ادائی دارد. آیا لازم است که ابتدا نماز صبح که قضا شده را اقامه کند و پس از آن نماز ظهر و عصر را اقامه کند یا می‌تواند ابتدا نماز ظهر و عصر را اقامه کند و پس از آن نماز صبح که قضا شده را اقامه کند؟

مرحوم شهید می‌فرماید: ترتیب لازم نیست. یعنی جایز است که نماز ادا را بر نماز قضا مقدم کند. البته در صورتی که نماز اداء، سعه وقت داشته باشد. حتی اگر نماز قضا یکی باشد. (گویی برخی معتقدند که اگر یک نماز قضا باشد، ابتدا باید نماز قضا را اقامه کند و نمی‌توان نماز ادا را بر آن مقدم کرد.) و حتی اگر نماز قضا برای همان روز باشد. (گویی برخی معتقدند که اگر نماز قضا برای آن روز باشد، ابتدا باید نماز قضا را اقامه کرد و نمی‌توان نماز ادا را بر نماز قضا مقدم کرد.) مرحوم شهید می‌فرماید: می‌توان نماز ادا را بر نماز قضا مقدم کند و می‌تواند ابتدا نماز قضا و سپس نماز ادا را اقامه کند. البته نماز قضا را می‌توان ابتدا اقامه کرد که نماز ادا، سعه وقت داشته باشد والّا اگر نماز ادا، ضیق وقت داشته باشد، حتما باید نماز ادا را اقامه کند.

پس از این که نظر خویش را بیان می‌فرماید؛ چنین می‌گوید: استحباب دارد که ابتدا نماز قضا را انجام دهد و پس از آن نماز ادا را اقامه کند. البته به شرط آن که نماز ادا، وسعت وقت داشته باشد.

دلیل این استحباب، جمع بین اخبار است. برخی از روایات، فرموده‌اند قضا را باید قبل از ادا اقامه کرد. اما برخی دیگر از روایات فرموده‌اند که وقت اقامه نماز قضا، ضیق نیست و می‌تواند بعد از نماز ادا، آن را انجام دهد. مرحوم شهید می‌فرماید: جمع بین روایات به این است که روایات دسته اول را حمل بر استحباب کنیم. یعنی این که فرموده‌اند، قضا را قبل از ادا اقامه کند، به معنای استحباب اقامه نماز قضا قبل از نماز ادا است.

۱۲

تطبیق آیا بین نماز قضا یومیه و نماز اداء یومیه، ترتیب وجود دارد یا خیر؟

﴿ ولا يجب الترتيب بينه وبين الحاضرة ﴾ (واجب نیست، رعایت ترتیب بین نماز قضا و نماز ادا) فيجوز تقديمها عليه (جایز است تقدیم حاضره بر نماز قضا) مع سعة وقتها (البته جواز، مربوط به سعه وقت می‌باشد و الّا اگر ضیق وقت باشد، واجب است که نماز ادا بر نماز قضا، مقدم شود.) وإن كان الفائت متّحداً أو ليومه على الأقوى (اگرچه نماز قضا، یک نماز باشد یا برای همان روز باشد. گویی برخی نسبت به یک نماز، قائل شده‌اند که اگر یک نماز باشد، باید جلوتر از نماز ادا اقامه شود یا قائل شده‌اند که اگر مربوط به همان روز باشد، باید جلوتر از آن روز باشد. مرحوم شهید می‌فرماید: تفاوتی ندارد، حتی اگر نماز فوت شده یک نماز باشد یا مربوط به همان روز باشد، می‌توان نماز ادا را بر نماز قضا، مقدم کرد).

﴿ نعم، يُستحبّ ﴾ ترتيبها عليه (مستحب است که ترتیب مراعات شود. یعنی اول قضا را اقامه کند و پس از آن ماز ادا را اقامه کند.) ما دام وقتها واسعاً (البته به شرط آن که وقت نماز حاضره واسع باشد.)، جمعاً بين الأخبار (برای این که بین اخبار جمع کرده باشیم) التي دلّ بعضها على المضايقة (اخباری که برخی از آن‌ها دلالت بر مضایقه دارد. مضایقه یعنی ضیق بودن وقت نماز قضا. یعنی باید حتما قبل از ادا، اقامه شود. به عبارت دیگر، وقت نماز قضا، ضیق است و حتما باید قبل از نماز ادا اقامه شود. در روایتی چنین بیان شده است: إِنْ أَمْكَنَهُ أَنْ يُصَلِّيَهَا قَبْلَ أَنْ تَفُوتَهُ اَلْمَغْرِبُ بَدَأَ بِهَا -اگر ممکن است نماز ظهر قضا که قضا شده را قبل از این که نماز مغرب فوت شود، انجام دهد. اول نماز قضا را انجام دهد- وَ إِلاَّ -ولی اگر نماز مغرب فوت می‌شود- صَلَّى اَلْمَغْرِبَ ثُمَّ صَلاَّهَا.) وبعضها على غيرها (غیر المضایقة. بعضی از روایات، دلالت بر غیر مضایقه می‌کند. غیر مضایقه یعنی می‌توان نماز قضا را بعد از نماز ادا، اقامه کرد. چگونه بین اخبار جمع شود؟ می‌فرماید:) بحمل الاُولى على الاستحباب (به این که حمل کنیم دسته اول روایات را بر استحباب. یعنی روایاتی که دال بر مضایقه نماز قضا است، را حمل بر استحباب کنیم. البته تمام این احکام، مربوط به صورتی است که وقت نماز ادا، وسعت داشته باشد. می‌فرماید:). ومتى تضيّق وقت الحاضرة (هنگامی که وقت ادا نماز، تنگ است. یعنی اگر بخواهیم ابتدا نماز قضا را اقامه کنیم، نماز ادا نیز قضا می‌شود.) قُدّمت إجماعاً (مقدم می‌شود نماز حاضره به اجماع)، ولأنّ الوقت لها بالأصالة. (دلیل دوم غیر از اجماع، آن است که وقت برای نماز ادائی است بالاصالة. یعنی این وقت اختصاص به نماز ادائی دارد و اصل وقت برای آن نماز است نه نماز قضا. لذا نماز حاضره در صورتی که وقتش ضیق باشد، مقدم می‌باشد.)

﴿ الفصل الثامن

﴿ في القضاء

﴿ يجب قضاء الفرائض اليوميّة مع الفوات حال البلوغ والعقل والخُلُوّ عن الحيض والنفاس والكفر الأصليّ احترز به عن العارضي بالارتداد ، فإنّه لا يسقطه ، كما سيأتي.

وخرج ب‍ «العقل» المجنونُ فلا قضاء عليه ، إلّا أن يكون سببه بفعله ، كالسكران مع القصد والاختيار وعدم الحاجة.

وربّما دخل فيه المغمى عليه ، فإنّ الأشهر عدم القضاء عليه وإن كان بتناول الغذاء المؤدّي إليه مع الجهل بحاله أو الإكراه عليه أو الحاجة إليه كما قيّده به المصنّف في الذكرى (١) بخلاف الحائض والنُفساء ، فإنّهما لا تقضيان مطلقاً وإن كان السبب من قِبَلهِما. والفرق أنّه فيهما عزيمة وفي غيرهما رخصة ، وهي لا تناط بالمعصية.

والمراد ب‍ «الكفر الأصلي» هنا : ما خرج عن فِرَق المسلمين منه (٢)

____________________

(١) الذكرى ٢ : ٤٢٩.

(٢) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : يحتمل أن يكون «خرج» بالتخفيف وفاعله ضمير المكلّف و «من» في «منه» للابتداء ، أي الكفر الّذي خرج المكلّف لأجله وبسببه عن فرق

فالمسلم يقضي ما تركه وإن حُكم بكفره كالناصبي وإن استبصر ، وكذا ما صلّاه فاسداً عنده.

﴿ ويُراعى فيه أي في القضاء ﴿ الترتيب بحسب الفوات فيقدّم الأوّل منه فالأوّل مع العلم ، هذا في اليوميّة. أمّا غيرها ففي ترتّبه في نفسه وعلى اليوميّة وهي عليه قولان (١) ومال في الذكرى إلى الترتيب (٢) واستقرب في البيان عدمه (٣) وهو أقرب.

﴿ ولا يجب الترتيب بينه وبين الحاضرة فيجوز تقديمها عليه مع سعة وقتها وإن كان الفائت متّحداً أو ليومه على الأقوى (٤).

﴿ نعم ، يُستحبّ ترتيبها عليه ما دام وقتها واسعاً ، جمعاً بين الأخبار التي دلّ بعضها على المضايقة (٥) وبعضها على غيرها (٦) بحمل الاُولى على الاستحباب.

____________________

المسلمين. ويحتمل أن يكون بالتشديد وفاعله ضمير «ما» و «من» في «منه» للتبعيض أي ما اُخرج عن الكفر من فرق المسلمين. وذكر ثلاثة احتمالات اُخرى ، راجع المناهج السويّة : ٣١٩.

(١) قول بسقوط الترتيب للعلّامة في التذكرة ٢ : ٣٥٩ وقول بوجوب الترتيب لبعض مشايخ الوزير السعيد مؤيّد الدين ابن العلقمي كما قاله الشهيد في الذكرى ٢ : ٤٣٦.

(٢) الذكرى ٢ : ٤٣٦.

(٣) البيان : ٢٥٧.

(٤) خلافاً للشيخين والمرتضى وأكثر المتقدّمين ، حيث أوجبوا تقديم الفائتة مع سعة وقت الحاضرة. المناهج السويّة : ٣٢٢.

(٥) و (٦) راجع الوسائل ٣ : ٢٠٨ ، الباب ٦٢ من أبواب المواقيت. والوسائل ٥ : ٣٥٠ ، الباب ٢ من أبواب قضاء الصلوات.

ومتى تضيّق وقت الحاضرة قُدّمت إجماعاً ، ولأنّ الوقت لها بالأصالة.

﴿ ولو جهل الترتيب سقط في الأجود؛ لأنّ «الناس في سعةٍ ممّا لم يعلموا» (١) ولاستلزام فعله بتكرير الفرائض على وجهٍ يحصّله الحرجَ والعسرَ المنفيّين في كثيرٍ من موارده. وسهولتُهُ في بعضٍ يستلزم إيجابُه فيه إحداثَ قولٍ ثالث.

وللمصنّف قولٌ ثان ، وهو تقديم ما ظُنّ سبقه ثم السقوط ، اختاره في الذكرى (٢).

وثالثٌ وهو العمل بالظنّ أو الوهم فإن انتفيا سقط ، اختاره في الدروس (٣).

ولبعض الأصحاب رابع ، وهو وجوب تكرير الفرائض حتّى يُحصّله (٤) فيصلّي من فاته الظهران من يومين ظهراً بين عصرين أو بالعكس؛ لحصول الترتيب بينهما على تقدير سبق كلّ واحدة. ولو جامعهما مغربٌ من ثالثٍ صلّى الثلاث قبل المغرب وبعدها ، أو عشاءٌ معها فَعَل السبع قبلها وبعدها ، أو صبحٌ معها فَعَل الخمس عشرة قبلها وبعدها ، وهكذا ...

والضابط : تكريرها على وجهٍ يحصل الترتيب على جميع الاحتمالات ، وهي : اثنان في الأوّل ، وستّة في الثاني ، وأربعة وعشرون في الثالث ، ومئة وعشرون في الرابع ، حاصلة من ضرب ما اجتمع سابقاً في عدد الفرائض المطلوبة. ولو اُضيف إليها سادسةٌ صارت الاحتمالات سبعمئة وعشرين.

وصحّته على الأوّل من ثلاث وستّين فريضة ، وهكذا ...

____________________

(١) كما ورد في الحديث ، راجع عوالي اللآلئ ١ : ٤٢٤ ، الحديث ١٠٩.

(٢) الذكرى ٢ : ٤٣٤.

(٣) الدروس ١ : ١٤٥.

(٤) قاله العلّامة في الإرشاد ١ : ٢٧١.