درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۳۲: احکام خلل (۱۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

حکم صورتی که امام جماعت و مأموم، در نماز شک داشته باشند.

از مورد سومی که مصلی نباید به شک و سهو خویش اعتنا کند، چند نکته باقی مانده است که در این قسمت تبیین می‌شود.

چنانچه بیان شد، بحث در مورد "لا لسهو الامام مع حفظ المأموم و بالعکس" بود. یعنی سومین مورد از مواردی که نباید به شک اعتنا شود، در جایی است که امام جماعت شک کند با حفظ مأموم یا مأموم شک کند با حفظ امام جماعت.

مطلب نخست:

اگر امام جماعت و مأموم، هر دو شک کنند، تکلیف چیست؟

پر واضح است که اگر تنها یکی از آن‌ها شک کرد و دیگری به ظن یا یقین در یاد داشت، شاک به ظان مراجعه می‌کند یا ظان به متیقن، مراجعه می‌کند. اما اگر هر دو شک داشته باشند، صور مختلفی متصور است.

صورت اول: متعلق شک هر دو یکی است. مثلا هم امام و هم مأموم بین رکعت سه و چهار شک داشتند. در این صورت هر دو به مقتضای شک عمل می‌کنند. یعنی هر دو باید بنا را بر چهار قرار دهند و یک رکعت نماز احتیاط ایستاده اقامه کنند.

باید توجه داشت که مرحوم شهید نفرموده است که آیا نماز احتیاط را به جماعت اقامه کنند یا باید بصورت فرادی اقامه کنند. شاید به جهت این که نماز احتیاط، مکمل نماز است، فردی قائل شود که بایستی بصورت نماز جماعت اقامه کنند.

صورت دوم: متعلق شک هر دو یکی نیست اما محل اجتماع و مورد اتفاق دارند. مثل این که یکی بین رکعت دو و سه دارد و دیگری شک بین سه و چهار دارد. در این صورت هر دو، عدد سه در شکشان وجود دارد. متعلق شک، متفاوت است اما یک مورد اتفاق و به تعبیر مرحوم شهید، یک رابط، وجود دارد. در این صورت، مورد اتفاق را اخذ می‌کنند و هر یک، مورد افتراق خود را رها می‌کنند. یعنی کسی که بین رکعت دوم و سوم، شک کرده است، بنا را بر سه قرار می‌دهد و هم کسی که بین رکعت سه و چهار، شک کرده است، بنا را بر سه قرار می‌دهد و نماز را ادامه می‌دهند.

صورت سوم: متعلق شک، یکی نیست و مورد اتفاق هم ندارند. مثل این که یکی بین رکعت دو و سه شک کند و دیگری بین رکعت چهار و پنج، شک کند. در این صورت، هر یک به وظیفه خویش عمل می‌کند و نماز را بصورت فرادی اقامه می‌کنند. یعنی اگر امام جماعت بین رکعت دو و سه شک کرده است، حکم خودش را باید عمل کند و مأموم که بین رکعت چهار و پنج دارد، باید به حکم خویش عمل کند و نماز به فرادی تبدیل می‌شود.

۴

متعدد بودن شک و متعدد بودن مأموم

مطلب دوم:

اگر مأمومین متعدد باشند، تکلیف چیست؟

حکم صورتی که مأموم، یک نفر باشد، از آنچه که بیان شد، مشخص شد. اما اگر مأمومین متعدد باشند، چند صورت تصویر می‌شود.

صورت اول: صورتی که مأمومین با هم و با امام جماعت، اختلاف دارند. مثلا امام جماعت، شک بین رکعت دو و چهار دارد. یک مأموم بین رکعت سوم و چهارم، شک دارد. مأموم دیگر، بین رکعت چهار و پنچ دارد و مأموم سوم، بین رکعت دو و سه و چهار شک دارد. ویژگی این صورت آن است که رابط و محل اجتماعی بین تمام شک‌ها وجود دارد. در تمام شک‌ها، عدد چهار، وجود دارد. در این صورت، چون مورد اتفاق و رابط بین همه آن‌ها وجود دارد، باید رجوع به رابط کنند. یعنی همه افراد، بنا را بر چهار قرار دهند و نماز را به پایان برسانند.

صورت دوم: اما اگر رابط و مورد اتفاق وجود نداشته باشد. باید نماز را فرادی کنند. ممکن است برای این صورت اینگونه مثال زده شود: امام جماعت، بین رکعت دو و سه شک داشته باشد و همه مأمومین بین رکعت چهار و پنج، شک داشته باشند. در این صورت بین رکعت دو و سه و بین رکعت چهار و پنج، رابطه‌ای وجود ندارد. اما اگر بخواهیم مثالی را بیان کنیم که مأموم‌ها نیز با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند، برخی از محشین مثال به نماز آیات زده‌اند که ۱۰ رکوع دارد. یکی بین دو و سه شک دارد، دیگری بین چهار و پنج شک دارد، دیگری بین شش و هفت شک دارد و دیگری بین هشت و نه، شک دارد. در این صورت رابطه وجود ندارد.

در هر صورت، چنانچه این صورت از شک محقق شود، باید نماز بصورت فرادی اقامه شود.

بنابر این، در دو صورت فوق، حکم همان مسئله‌ای را دارد که مأموم واحد است. یعنی همان طور که مأموم واحد بود، اگر بین شک او و شک امام جماعت، رابطه وجود داشت، رابطه اخذ می‌شد و مطابق آن عمل می‌شد و اگر رابطه وجود نداشت، نماز به فرادی تبدیل می‌شد. در این مسئله نیز اینگونه است. یعنی اگر بین شک امام جماعت و شک مأمومین رابطه وجود داشت، رابطه اخذ می‌شود و مطابق آن عمل می‌شود و اگر بین شک امام جماعت و شک مأمومین رابطه وجود نداشت، نماز به فرادی تبدیل می‌شود.

صورت سوم: شک بین امام جماعت و بعض مأمومین مشترک است اما بعض مأمومین دیگر، ذاکر هستند. مثلا امام جماعت شک کرده است و از مأمومینی که حاضر هستند، شک کرده‌اند اما عده دیگر از مأمومین هرچند که یک نفر است، ذاکر است. در این صورت، امام جماعت به فرد ذاکر، رجوع می‌کند. به دلیل این که قاعده بر این است که شاک به ذاکر رجوع می‌کند. در این صورت نیز، امام جماعت به مأموم ذاکر رجوع می‌کند و حکم ذاکر را پیدا می‌کند. سپس مأمومین دیگر که شاک هستند، به امام جماعت رجوع می‌کنند و تابع امام جماعت می‌باشند. مأمومین شاک نمی‌توانند به مأمومین ذاکر رجوع کنند. در گذشته بیان شد که امام و مأموم می‌توانند به یکدیگر مراجعه کنند اما به غیر همدیگر نمی‌توانند رجوع کنند. لذا مأموم، نمی‌تواند به مأموم دیگر مراجعه کند. بنابر این، مأموم حتما باید به امام جماعت رجوع کند و امام جماعت نیز باید به مأموم مراجعه کند.

۵

تطبیق حکم صورتی که امام جماعت و مأموم، در نماز شک داشته باشند.

ولو اشتركا في الشكّ (اگر شریک باشند در شک) واتّحد (مورد شک آن‌ها متحد باشد. یعنی مورد شک امام و مأموم، یکی باشد.) لزمهما حُكمُه (حکم مورد واحد -حکم شک بین رکعت سه و چهار- برای هر دو لازم می‌آید. یعنی هر دو باید بنا را بر رکعت چهار قرار دهند و یک رکعت نماز احتیاط ایستاده، اقامه کنند. البته مرحوم شهید متذکر نشده است که نماز احتیاط را باید بصورت جماعت اقامه کنند یا بصورت فرادی اقامه کنند.)، وإن اختلف رجعا إلى ما اتّفقا عليه (اگر اختلاف کنند در شک خودشان. یعنی امام جماعت یک شک دارد و مأموم به گونه‌ای دیگر شک کرده است. در این صورت امام جماعت و مأموم رجوع می‌کنند به رابطه. یعنی به محل اتفاق رجوع می‌کنند. یعنی اگر یکی بین رکعت سه و چهار شک دارد و دیگری بین رکعت چهار و پنج، شک کرده است، رکعت چهار مشترک است و به آن رجوع می‌کنند.) وتركا ما انفرد كلٌّ به (و ترک می‌کنند امام جماعت و مأموم، آن موردی که منفرد شده هر یک از آن دو به آن. برای شخصی که بین رکعت سه و چهار شک کرده، رکعت سه، منفرد است و برای کسی که بین رکعت چهار و پنج، شک کرده است، پنج منفرد است. در این صورت، سه و پنج را کنار می‌گذارند و هر دو بر رکعت چهار رجوع می‌کنند و اتفاق می‌کنند. این حکم برای صورتی است که رابطه‌ای وجود داشته باشد. لذا می‌فرماید:)، فإن لم يجمعهما رابطة (اگر رابطه جمع نکند آن دو را. یعنی بین آن‌ها رابطه‌ای وجود نداشته باشد.) تعيّن الانفراد (نماز را بصورت فرادی ادامه می‌دهند)، كما لو شكّ أحدُهما بين الاثنين والثلاث والآخر بين الأربع والخمس. (این مثال است برای مورد سوم.)

۶

تطبیق متعدد بودن شک و متعدد بودن مأموم

ولو تعدّد المأمومون (اگ مأموم‌ها متعدد باشند) واختلفوا مع الإمام (اختلفوا یعنی خود مأمومین در شک، با یکدیگر اختلاف داشته باشند. مع الامام یعنی شک امام نیز با آن‌ها مختلف باشد.) فالحكم كالأوّل (حکم مانند مورد اول است. یعنی مانند جایی است که مأموم واحد وجود دارد. یعنی همان گونه که در مأموم واحد اگر رابطه وجود داشته باشد، رابطه اخذ می‌شود و اگر رابطه وجود نداشته باشد، نماز به فرادی تبدیل می‌شود؛ در این مسئله نیز چنین است.) في رجوع الجميع إلى الرابطة والانفراد بدونها (یعنی جمیع آن‌ها به رابطه رجوع می‌کنند و رجوع به انفراد می‌کنند بدون رابطه. یعنی اگر رابطه وجود نداشته باشد، نماز به فردای تبدیل می‌شود). ولو اشترك (برای صورت اول -وجود رابطه- چنین مثال، بیان شد که امام جماعت بین رکعت دو و چهار شک دارد، یک مأموم بین رکعت سه و چهار شک دارد و مأموم دیگر بین رکعت چهار و پنج شک دارد و مأموم دیگر، بین رکعت دو، سه و چهار، شک دارد. همه این‌ها در رکعت چهار مشترک هستند. برای انفراد بدونها اگر بخواهیم بین مأمومین اختلاف نباشد، باید چنین مثال را بیان کنیم که امام جماعت بین رکعت دو و سه و تمام مأمومین بین رکعت چهار و پنج، شک دارند. اگر بخواهیم بین مأمومین نیز اختلاف را تصور کنیم باید مثال به نماز آیات بزنیم که در رکوع‌ها، اختلاف دارند. از نظر برخی، هر رکوع یک رکعت جداگانه محسوب می‌شود. یک مأموم بین سه و چهار، دیگری بین پنج و شش و دیگری بین هفت و هشت و دیگری بین نه و ده، شک دارد.) بين الإمام وبعض المأمومين (اگر شک، مشترک بین امام جماعت و بعض مأمومین است. یعین امام جماعت و سه مأموم شک کرده است اما برخی دیگر از مأمومین، ذاکر هستند. در این صورت) رجع الإمام إلى الذاكر منهم وإن اتّحد (امام جماعت، به مأموم ذاکر، رجوع می‌کند. هر چند که مأموم ذاکر، یک نفر باشد.)، وباقي المأمومين إلى الإمام. (باقی مأمومین به امام جماعت رجوع می‌کنند. علت این که مأمومین باید به امام جماعت رجوع کنند و نمی‌توانند به مأموم دیگر، رجوع کند آن است که در بحث امام و مأموم، امام می‌تواند به مأموم و مأموم می‌تواند به امام جماعت رجوع کنند اما مأموم به مأموم و فرد اجنبی یا امام جماعت به فرد اجنبی، نمی‌توانند رجوع کنند.

هرچند که در مثالی که بیان شد، اثر عملی وجود ندارد اما اگر امام جماعت، ذاکر باشد و خودش را در رکعت سوم بداند. اما برخی از مأمومین ذاکر باشند و برخی شاک باشند. در این صورت، شاک از مأمومین نمی‌تواند به ذاکر از مأمومین رجوع کند بلکه باید به امام جماعت رجوع کنند. در این صورت، اثر عملی دارد.)

۷

علت معنا کردن سهو به شک در عبارت ولا لسهو الامام مع حفظ المأمومین و بالعکس

مطلب سوم:

در عبارت آخر، مرحوم شهید اول فرمود: "ولا لسهو الامام مع حفظ المأمومین و بالعکس"، کلمه سهو را به معنای شک دانستیم. مرحوم شهید ثانی، در دفاع از معنای شک برای سهو، در عبارت مرحوم شهید اول، چنین می‌فرماید: اگر کلمه سهو را به معنای خود سهو، یعنی نسیان، بدانیم، عبارت با اشکال مواجه می‌شود. چون اگر سهو به معنای خود سهو باشد، عکسش صحیح است اما طرد آن صحیح نیست.

مراد شهید از طرد، سهو امام مع حفظ المأموم است.

مراد شهید از عکس، سهو مأموم مع حفظ الامام است.

اگر سهو به معنای نسیان باشد، اگر سهو برای مأموم باشد، یعنی مأموم نسیان کند. مثلا ذکری را نسیان کند و بیان نکند. اگر مأموم دچار نسیان شد ولی امام جماعت، حفظ داشت، در این صورت، اگر مأموم، نسیان کند و آن نسیان برای او، سجده سهو ایجاد کند؛ بنابر فتوای برخی، صحیح است که قائل شویم در صورت عدم سهو امام و در صورت سهو مأموم، مأموم لازم نیست که سجده سهو را انجام دهد. هرچند که مأموم دچار سهو شده و اگر نماز او بصورت فرادی بود با این سهو باید بعد از نماز، سجده سهو را انجام می‌داد اما اکنون که در نماز جماعت است، بدون سهو امام، دیگر لازم نیست سجده سهو را انجام دهد. لذا اگر بگویم لا حکم لسهو المأموم مع حفظ الامام، صحیح است. یعنی عکس مسئله، صحیح است.

اما نسبت به طرد مسئله (یعنی اصل سهو الامام مع حفظ المأموم) در این صورت اگر امام جماعت، سهو کرده باشد، نمی‌توان قائل شد که حکمی ندارد، در فرض حفظ مأموم. اگر امام جماعت، دچار سهوی شود که سجده سهو بر او واجب شده، لازم است که سجده سهو را انجام دهد. هرچند که مأموم سهو نکرده باشد.

لذا چون طرد مسئله را قبول ندارند، مرحوم شهید ثانی می‌فرماید اگر سهو را به معنای خود سهو بدانیم، در عکس صحیح است اما در طرد مسئله، صحیح نیست.

البته در عکس هم که مسئله را صحیح دانستیم، اگر مأموم دچار سهو باشد و به شکلی باشد که قضا دارد. مثلا مأموم، تشهد را فراموش کرده است. لازم است که قضا را انجام دهد اما لازم نیست که سجده سهو را انجام دهد. آنچه که از مأموم برداشته شده، مع حفظ الامام، سجده سهو است والا آنچه که قضا دارد را باید انجام دهد.

نسبت به صورت سهو امام که گفته شد، سجده سهو دارد، بحثی مطرح است، مبنی بر آن که اگر امام جماعت، سجده سهو می‌کند بخاطر سهوی که مرتکب شده، آیا لازم است که مأموم که سهو نکرده است، در سجده سهو امام، از امام جماعت تبعیت کند یا لازم نیست. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: در این مسئله اختلاف نظر وجود دارد و به نظر، احوط آن است که مأموم، در سجده سهو از امام جماعت، متابعت کند.

۸

تطبیق علت معنا کردن سهو به شک در عبارت ولا لسهو الامام مع حفظ المأمومین و بالعکس

ولو استُعمل «السهو» في معناه (اگر در عبارت مرحوم شهید اول در مورد سوم که فرمود: و لا للسهو الامام مع حفظ المأموم و بالعکس، استعمال شده بود سهو در معنای خودش. در معنای خودش یعنی در معنای نسیان، اشتباه و نه به معنای شک. اگر سهو در آن عبارت به معنای اشتباه و نسیان بود) أمكن في العكس لا الطرد (یعنی در عکس ممکن بود که این سخن صحیح باشد اما در طرد، صحیح نیست. یعنی در سهو مأموم مع حفظ الامام می‌توان گفت: لا حکم؛ اما در سهو امام مع حفظ المأموم، نمی‌توان گفت: لا حکم) بناءً على ما اختاره جماعةٌ (بنابر، آنچه که اخیار کرده، آن را جماعتی که خود مرحوم مصنف در کتاب ذکری از این جماعت است) ـ منهم المصنّف في الذكرى ـ (یعنی نظر خود مرحوم مصنف در کتاب ذکری، این است.) من أنّه لا حكم لسهو المأموم مع سلامة الإمام عنه (عن السهو. لا حکم لسهو المأموم، عکس است.)، فلا يجب عليه سجود السهو (دیگر سجده سهو برای نسیان مأموم، وجود ندارد.) لو فعل ما يوجبه لو كان منفرداً (اگر انجام دهد مأموم، آنچه را که موجب سجده سهو است، اگر نماز را فرادی اقامه می‌کرد. اگر مأموم، نماز را بصورت فرادی اقامه می‌کرد، سجده سهو بر او واجب می‌شد؛ اکنون که نماز را بصورت جماعت اقامه می‌کند، سهو و نسیان او، سجده سهو ندارد). نعم، لو ترك ما يُتلافى مع السجود (اگر ترک کند، آنچه را که قضا دارد، همراه سجده. یعنی هم قضا دارد و هم سجده سهو دارد. مثل تشهد و سجده واحده فراموش شده) سقط السجود خاصّة (فقط سجده سهو، ساقط می‌شود اما قضا را باید انجام دهد). ولو كان الساهي الإمام (اگر امام جماعت، سهو کرده باشد؛) فلاريب في الوجوب عليه (هیچ شکی نیست در وجوب سجده سهو بر امام. یعنی امام جماعت باید سجده سهو را انجام دهد. هر چند که مأموم، نسیان نکرده است و تنها امام جماعت دچار سهو شده باشد. لذا می‌فرماید در طرد این سخن صحیح نیست و نمی‌توان گفت که لا حکم لسهو الامام مع حفظ المأموم)، إنّماالخلاف في وجوب متابعة المأموم له (امامی که دچار سهو شده و در حال انجام سجده سهو است، آیا مأموم که دچار سهو نشده است، باید در سجده سهو از امام تبعیت کند یا خیر؟ مرحوم شهید می‌فرماید: در این مسئله اختلاف نظر وجود دارد.) وإن كان (متابعت) أحوط. (اگرچه وجوب متابعت، احوط است.)

۹

مسئله هفتم: نظر صدوقان در شک بین رکعت سه و چهار و حصول ظن به اکثر

مسئله هفتم:

مرحوم علی بن بابوی و مرحوم محمد بن علی بن بابویه (پدر و پسر) معتقدند اگر مصلی بین رکعت سه و چهار، شک کند و بعد از تأمل، ظن به اکثر (رکعت چهارم) پیدا کند (در سابق بیان شد که اگر ظن به چهار پیدا کرد، بنا را بر رکعت چهارم قرار می‌دهد و نماز را به پایان می‌رساند بدون این که نیاز به نماز احتیاط یا سجده سهو، داشته باشد.) باید بنا را بر رکعت چهارم قرار دهد اما دو سجده سهو لازم است. یعنی برخلاف مشهور که سجده سهو را در این صورت لازم نمی‌دانند، صدوقان، معتقدند که در این صورت مصلی باید دو سجده سهو انجام دهد.

مرحوم شهید می‌فرماید:

۱) نصی در خصوص این که اگر مصلی شک بین سه و چهار باشد و ظن به اکثر پیدا کرده باشد، باید دو سجده سهو، انجام دهد، وجود ندارد.

۲) اخباری که در شک بین رکعت سه و چهار، بدون حصول ظن به اکثر، می‌فرماید یک رکعت نماز احتیاط اقامه کند، لزوم انجام سجده سهو، را بیان نکرده‌اند. اگر علاوه بر فرمان انجام نماز احتیاط در شک مستقر، ممکن است، کسی قائل شود که اکنون که ظن به اکثر پیدا کرده است، نماز احتیاط ساقط می‌شود اما سجده سهو باقی می‌ماند. در پاسخ به این دیدگاه، بیان می‌شود که در صورت شک مستقر، اصلا سجده سهو وجود ندارد و تنها نماز احتیاط وجود دارد. بنابر این، از این طریق نیز نمی‌توان سجده سهو را ثابت کرد.

۳) اگر کسی شک کند، اصل اقتضا عدم دارد. یعنی اصل عدم وجوب، حکم می‌کند که سجده سهو، واجب نباشد.

بنابر این، به سه دلیل، نظر صدوقان، رد می‌شود.

روایتی از اسحاق بن عمار از امام صادق عليه‌السلام وجود دارد که چنین بیان شده است: إذا ذهب وهمك إلى التمام ابدأ في كلّ صلاةٍ (اگر ذهنت به این رفت که نماز را کامل کردی. مثلا در شک بین رکعت سه و چهار، ذهن به این سمت متمایل شد که رکعت چهارم را اقامه کردی، در هر نمازی) فاسجد سجدتي السهو (در این صورت دو سجده سهو انجام بده).

شاید مستند صدوقان، روایت مذکور باشد. این روایت صلاحیت دارد که دلیل دو ابن بابویه باشد. چون امر به سجده، دال بر وجوب است.

مرحوم شهید اول، این روایت را حمل بر استحباب کرده است.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: حمل بر استحباب، صحیح نیست. زیرا ظاهر امر در وجوب است. امر، حقیقت در وجوب دارد. لذا به دلیل این که ظهور در وجوب دارد، حمل بر استحباب نیازمند دلیل است. ضمن این که روایات دیگر، متعرض نفی سجده سهو، نشده‌اند. هرچند که روایات دیگر، لزوم سجده سهو را بیان نکرده‌اند، اما متعرض نفی آن نیز نشده‌اند. اگر متعرض نفی سجده سهو شده بودند و بیان کرده بودن که انجام سجده سهو، لازم نیست، می‌توانستیم که بگوییم آن روایات با این روایت، معارض هستند. اما هنگامی که روایات دیگر، متعرض سجده سهو نشده‌اند و این روایت می‌فرماید: فاسجد سجدتی السهو، منافاتی بین این روایت و اخبار دیگر نیز نیست. زیرا نهایتا این روایت، موردی را اضافه بیان کرده است که اضافه گفتن تنافی با روایات دیگر، ندارد.

زیاد کردن سجده سهو، به چه دلیل با جبران نماز ندارد؟ چون در حقیقت احتمال نقص نماز وجود دارد. هرچند که ظن مصلی به رکعت چهارم رفته است اما در حقیقت احتمال دارد که نقص داشته باشد. بنابر این، ظن به تمام منافاتی با نقص واقعی نماز ندارد. بله، اگر ظن به نقصان پیدا می‌کرد؛ یعنی ظن به رکعت سوم، پیدا می‌کرد و حکم به اقامه یک رکعت نماز احتیاط می‌شد. در این صورت، حکم به اکمال (اقامه یک رکعت نماز) جبران کننده است و طبیعتا نیازمند سجده سهو نیست. اما هنگامی که ظن به اکثر (رکعت چهارم) پیدا کرده است و بنا را بر رکعت چهار قرار داده است، چون احتمال نقص واقعی وجود دارد، می‌توان گفت که انجام سجده سهو لازم است.

البته آنچه که بیان شد، مشروط به آن است که این روایت از جهت سندی تمام باشد. اگر از حیث سندی این روایت مورد اشکال قرار گیرد، سخن مرحوم شهید اول، صحیح می‌شود و می‌توان آن را حمل بر استحباب کرد.

۱۰

تطبیق مسئله هفتم: نظر صدوقان در شک بین رکعت سه و چهار و حصول ظن به اکثر

﴿ السابعة ﴾:

﴿ أوجب ابنا بابويه ﴾ (واجب کرده‌اند، دو پسر بابویه، یعنی) عليّ وابنه محمّد (علی بن بابویه و محمد بن علی بن بابویه) الصدوقان (یعنی هر دو را صدوق می‌نامند) ﴿ رحمهما اللّٰه سجدتي السهو (واجب کرده‌اند این دو فقیه، سجده سهو را) على من شكّ بين الثلاث والأربع وظنّ الأكثر ﴾ (بر کسی که ظن به شک بین رکعت سه و چهار کرد و ظن به اکثر، پیدا کرد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) ولا نصّ عليهما (روایتی برای دو سجده سهو، وجود ندارد.) في هذا الشكّ بخصوصه (یعنی در خصوص شک بین رکعت سه و چهار، روایت نداریم.)، وأخبار الاحتياط خاليةٌ منهما (اخباری هم که در شک بین رکعت سه و چهار، حکم به نماز احتیاط می‌کند، خالی از سجده است.

توضیح: ممکن است، فردی چنین استدلال کند: اخباری که در شک بین رکعت سه و چهار، می‌گویند اگر شک مستقر شد؛ نماز احتیاط و دو سجده سهو وجود دارد. هنگامی که در شک مستقر بین رکعت سه و چهار، نماز احتیاط وجود دارد و دو سجده سهو نیز وجود دارد؛ اگر مصلی، ظن به رکعت چهار پیدا کرد، نهایتا نماز احتیاط ساقط می‌شود اما سجده سهو به قوت خود باقی می‌ماند.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این استدلال صحیح نیست. زیرا اخبار احتیاط خالیة منهما. اساسا، اخبار احتیاط که دستور به اقامه احتیاط می‌کند، سجده سهو ندارد که بخواهید چنین استدلالی را بیان کنید.) والأصل يقتضي العدم. (اگر نهایتا شک کنیم، اصل عدم وجوب، حکم به عدم لزوم سجده سهو، می‌کند.)

﴿ وفي رواية إسحاق بن عمّار عن الصادق عليه‌السلام: «إذا ذهب وهمك إلى التمام ابدأ (همزه کوچکی که در ابدأ است، اشتباه است. صحیح ابداً است.) في كلّ صلاةٍ (هنگامی که وهم و ظن تو به تمام رفت، در تمام نماز‌ها) فاسجد سجدتي السهو ﴾» (دو سجده سهو انجام بده. مثلا در شک بین رکعت سه و چهار، در ما نحن فیه، اگر ذهن تو به رکعت چهار رفت، دو سجده سهو انجام بده) فتصلح دليلاً لهما (این روایت صلاحیت دارد که دلیل باشد برای دو سجده سهو. لهما یا به دو سجده سهو و یا به دلیل برای دو ابن بابوی، بر می‌گردد.)؛ لتضمّنها مطلوبهما. (بخاطر این که متضمن است این روایت، مطلوب دو ابن بابویه را)

﴿ وحملت ﴾ هذه الرواية ﴿ على الندب ﴾. (شهید اول می‌فرماید: این روایت حمل بر استحباب شده است. یعنی انجام این دو سجده سهو، مستحب است و واجب نیست.)

(مرحوم شهید ثانی، با توجه به متن روایت می‌فرماید:) وفيه نظرٌ (اگر متن روایت را در نظر بگیریم، حمل بر ندب، اشکال وجود دارد.)؛ لأنّ الأمر حقيقةٌ في الوجوب (بخاطر این که امر، ظاهر در وجوب است و معنای حقیقی فاسجد، وجوب است. لذا باید حمل بر وجوب شود)، وغيرُها (غیر این روایت) من الأخبار لم يتعرّض لنفي السجود (روایات دیگر، متعرض نفی سجده سهو نشده‌اند. یعنی روایات دیگر نفرموده‌اند که سجده سهو لازم نیست، بلکه مسکوت گذاشته‌اند)، فلا منافاة بينهما (اکنون که روایات دیگر، مسکوت گذاشته‌اند ولی این روایت سجده سهو را بیان کرده است، بین این روایت و روایات دیگر، منافاتی وجود ندارد.) إذا اشتملت على زيادة (زمانی که مشتمل است این روایت بر زیاده‌ای.)، مع أنّها غير منافيةٍ لجبر الصلاة (ضمن این که زیاده -سجده سهوی که در این روایت بیان شده است- منافاتی با جبران نماز ندارد)؛ لاحتمال النقص (چون ظن به اکثر رفته است و واقعا احتمال این که نماز ناقص باشد، وجود دارد. لذا خوب است که سجده سهو انجام شود و چه بسا سجده سهو بخاطر آن احتمال نقصی است که وجود دارد.)، فإنّ الظنّ بالتمام لا يمنع النقص (این که ظن به چهار رکعت پیدا کرد، مانع از نقص نیست. زیرا احتمال دارد که نماز ناقص باشد)، بخلاف ظنّ النقصان (برخلاف صورتی که مصلی نقص به نقصان پیدا می‌کند. چون هنگامی که ظن به سه رکعت پیدا کرد، حکم آن است که:)، فإنّ الحكم بالإكمال (یک رکعت دیگر نیز اقامه کند. هنگامی که یک رکعت دیگر اقامه کرد، تمام است.) جابر (این که شارع مقدس حکم می‌کند که نماز را کامل کند. چون وظیفه مصلی آن است که بنا را بر رکعت سوم قرار دهد و یک رکعت دیگر، نماز را ادامه دهد. رکعتی که ادامه می‌دهد، اکمال نماز است. حکم به اکمال، جابر است. یعنی جبران کننده است و هنگامی که جبران می‌کند، نقص احتمالی ندارد که بخواهیم با سجده سهو، آن نقص احتمالی را جبران کنیم). نعم، يمكن ردّها من حيث السند. (ممکن است که این روایت را از جهت سند، رد کنیم. اگر کسی این روایت را از جهت سندی، مخدوش دانست و رد کرد، دیگر نمی‌تواند دلیل بر وجوب سجده سهو باشد. نهایتا می‌توان دلیل بر استحباب انجام سجده سهو باشد، از باب تسامح در ادله سنن.)

في رجوعه تنبيهه بتسبيحٍ ونحوه. ولا يشترط عدالة المأموم. ولا يتعدّى إلى غيره وإن كان عدلاً. نعم ، لو أفاده الظنّ رجع إليه لذلك ، لا لكونه مُخبراً.

ولو اشتركا في الشكّ واتّحد لزمهما حُكمُه ، وإن اختلف رجعا إلى ما اتّفقا عليه وتركا ما انفرد كلٌّ به ، فإن لم يجمعهما رابطة تعيّن الانفراد ، كما لو شكّ أحدُهما بين الاثنين والثلاث والآخر بين الأربع والخمس.

ولو تعدّد المأمومون واختلفوا مع الإمام فالحكم كالأوّل في رجوع الجميع إلى الرابطة والانفراد بدونها. ولو اشترك بين الإمام وبعض المأمومين رجع الإمام إلى الذاكر منهم وإن اتّحد ، وباقي المأمومين إلى الإمام.

ولو استُعمل «السهو» في معناه أمكن في العكس لا الطرد (١) بناءً على ما اختاره جماعةٌ ـ منهم المصنّف في الذكرى (٢) ـ من أنّه لا حكم لسهو المأموم مع سلامة الإمام عنه ، فلا يجب عليه سجود السهو لو فعل ما يوجبه لو كان منفرداً. نعم ، لو ترك ما يُتلافى مع السجود سقط السجود خاصّة. ولو كان الساهي الإمام فلاريب في الوجوب عليه ، إنّماالخلاف في وجوب متابعة المأموم له وإن كان أحوط.

﴿ السابعة :

﴿ أوجب ابنا بابويه عليّ وابنه محمّد الصدوقان ﴿ رحمهما اللّٰه سجدتي السهو على من شكّ بين الثلاث والأربع وظنّ الأكثر (٣) ولا نصّ عليهما

____________________

(١) المراد بالطرد : أنّه لا حكم لسهو الإمام مع حفظ المأموم ، ولا شكّ أنّه ليس بصحيح. نعم ، العكس وهو أن لا حكم لسهو المأموم مع حفظ الإمام صحيح.

(٢) الذكرى ٤ : ٥٧. وافقه في الدروس [١ : ٢٠٠] دون البيان. (منه رحمه‌الله).

(٣) حكاه عنهما العلّامة في المختلف ٢ : ٤١١.

في هذا الشكّ بخصوصه ، وأخبار الاحتياط خاليةٌ منهما ، والأصل يقتضي العدم.

﴿ وفي رواية إسحاق بن عمّار عن الصادق عليه‌السلام : «إذا ذهب وهمك إلى التمام ابدأ في كلّ صلاةٍ فاسجد سجدتي السهو » (١) فتصلح دليلاً لهما؛ لتضمّنها مطلوبهما.

﴿ وحملت هذه الرواية ﴿ على الندب .

وفيه نظرٌ؛ لأنّ الأمر حقيقةٌ في الوجوب ، وغيرُها من الأخبار لم يتعرّض لنفي السجود ، فلا منافاة بينهما إذا اشتملت على زيادة ، مع أنّها غير منافيةٍ لجبر الصلاة؛ لاحتمال النقص ، فإنّ الظنّ بالتمام لا يمنع النقص ، بخلاف ظنّ النقصان ، فإنّ الحكم بالإكمال جابر. نعم ، يمكن ردّها من حيث السند (٢).

____________________

(١) الوسائل ٥ : ٣١٧ ، الباب ٧ من أبواب الخلل ، الحديث ٢.

(٢) فإنّ إسحاق بن عمّار فطحيّ ، وفي طريقها محمّد بن يحيى المعاذي وهو مضعَّف ، ومحمّد بن خالد الطيالسي ولا نصّ عليه بمدح ، وسيف بن عميرة وقد ضعّفه بعضهم. المناهج السويّة : ٣١٧. وانظر المسالك ١٥ : ٤٥٢.