در جلسه گذشته بیان شد که در ادامه مرحوم شهید، واجبات نماز را بیان مینماید.
واجب نخست نماز: قیام
نیت، تکبیرة الاحرام، قیام و قرائت، جزء واجبات نماز است. مرحوم شهید اول در کتاب لمعه ابتدا قیام را ذکر میکند و سپس نیت و تکبیرة الاحرام را ذکر میکند.
سوال: به چه دلیل ابتدا قیام را ذکر کرده است با این که قیام قبل از نیت و تکبیرة الاحرام، واجب نیست. آنچه مهم است این است که نیت و تکبیرة الاحرام در حال قیام باشد اما این که لازم نیست که پیش از نیت و تکبیرة الاحرام، قیام کند. بنابر این، چرا ابتدا، قیام را ذکر کرده است؟
پاسخ: مرحوم شهید میفرماید: چون قیام در نیت و تکبیرة الاحرام شرط است و شرط رتبتاً مقدم بر مشروط است. هرچند که از نظر زمانی مقدم نباشد. یعنی از حیث زمانی، قیام مقدم بر نیت و تکبیرة الاحرام نیست. اما از حیث شرطی، همواره شرط بر مشروط از نظر رتبی مقدم است.
سوال: مرحوم مصنف، قیام را در کتاب الذکری و الدروس، بعد از نیت و تکبیرة الاحرام بیان نموده است. چرا در این دو کتاب، بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، قیام را ذکر کرده است؟
پاسخ: مرحوم شهید میفرماید: بخاطر این که قیام از حیث زمانی، قبل از نیت و تکبیرة الاحرام واجب نیست. دلیل دیگر آن است که مرحوم شهید اول در صدد این بوده است که قیام، به عنوان جزئی از نماز، خالص باشد. یعنی یک واجب جدا از نیت و تکبیرة الاحرام، محسوب شود. اگر قیام، قبل از نیت و تکبیرة الاحرام بیان شود، بدان معنا است که اینها شرط و مشروط هستند و ممکن است که کسی گمان کند، قیام، واجب جداگانهای نیست. اما مرحوم شهید برای این که روشن کند که قیام، یک واجب جداگانهای است، آن را بعد از نیت و تکبیرة الاحرام ذکر کرده است.
مصنف، قیام را در کتاب الفیه، پس از قرائت ذکر کرده است. یعنی نیت را ذکر کرده، پس از آن تکبیرة الاحرام و قرائت را متذکر شده و پس از آن، قیام را ذکر کرده است.
مرحوم شهید ثانی میفرماید: دلیل این کار مرحوم مصنف، آن است که بیان کند، قیام در هر سه واجب است. یعنی هم نیت باید در حال قیام باشد، هم تکبیرة الاحرام باید در حال قیام باشد و هم قرائت باید در حال قیام باشد. به عبارت دیگر، قیام واجبی است که باید در هر سه مورد رعایت شود. لذا هر سه نوع عملکرد مرحوم مصنف، در کتب خویش، دلیل دارد.
مرحوم شهید پس از بیان جایگاه، ذکر قیام میفرماید: در فرض قدرت، لازم است که مصلی در قیام خودش بایستد و تکیه به جایی نکند. برخی ایستاده نماز میخواند اما در حال تکیه به دیوار یا در حال تکیه به عصا، ایستاده است. در این موارد اگر آن تکیه گاه به گونهای باشد که اگر برداشته شود مصلی کنترل خودش را از دست بدهد و به زمین بخورد، جایز نیست. اما اگر آن تکیه گاه، به گونهای نیست که اگر برداشته شود، مصلی به زمین بخورد. به عبارت دیگر، مصلی، حقیقتا به آن تکیه گاه، تکیه نداده است. در این صورت جایز است و اشکالی ندارد.
بنابر این، قیام بدون تکیه گاه به معنایی که بیان شد، واجب است. روشن است که این حالت برای شخص قادر است. اما اگر شخص، عاجز باشد، به اندازه عجزی که دارد از قیام معاف میشود.
برای عجز مراحلی بیان شده است که در ادامه بیان میشود.
مرحله نخست: اگر نمیتواند در تمام مراحل نیت، تکبیرة الاحرام و قرائت نماز، قیام بدون تکیه گاه داشته باشد و تنها در برخی از مراحل میتواند قیام کند، در همان مقداری که میتواند بایستد، باید بایستد و در باقی مراحل، نایستد. مثلا شخصی در حد ۳۰ ثانیه میتواند بایستد، در این حال نیت، تکبیرة الاحرام و قسمتی از حمد را میخواند و باقی را مینشیند. این صورت اشکالی ندارد.
مرحله دوم: اگر کلا نمیتواند بدون تکیه گاه، بایستد اما اگر به چیزی تکیه کند، بطور کامل میتواند بایستد. در این حالت، تکیه دادن، مقدم بر نشستن است. هرچند که لازم باشد که هزینه کند و تکیه گاه را بخرد.
مرحله سوم: اگر با تکیه گاه هم نمیتواند، قیام داشته باشد. یا میتواند با تکیه دادن، قیام داشته باشد اما عاجز از خریدن و تحصیل تکیه گاه است. در این صورت جایز است که بنشیند.
نظر مرحوم شهید چنین است که اگر نمیتواند مصلی در حال قیام نماز را بخواند، بنشیند اما در نشستن، به چیزی تکیه ندهد. یعنی در نشستن، نشستن بدون تکیه، مقدم بر نشستن با تکیه است. البته اگر در نشستن هم نمیتواند بدون تکیه، بنشیند، نشستن با تکیه، جایز است.
مرحله چهارم: اگر از نشستن حتی با تکیه دادن، عاجز است، به پهلوی راست بخوابد. منظور از پهلو این است که به گونهای بخوابد که صورت و مقادیم بدن رو به قبله باشد.
مرحله پنجم: اگر از خوابیدن به پهلوی راست، عاجز است؛ به پهلوی چپ، بخوابد.
ترتیب بین پهلوی چپ و راست، اقوی است و مرحوم مصنف در کتب مختلف خویش، این نظر را اختیار کرده است. هرچند در کتاب لمعه، مرحوم شهید اول تنها فرموده است که اگر عاجز است به پهلو بخوابد و سخنی از ترتیب پهلوی راست و چپ بیان نکرده است و این نشانه آن است که مرحوم مصنف در کتاب لمعه، قائل به تخییر است که مصلی به پهلوی راست یا به پهلوی چپ باشد.
مرحله ششم: اگر مصلی نمیتواند به پهلو بخوابد، به پشت بخوابد. هنگامی که به پشت بخوابد، صورت و جلوی بدن، سمت آسمان میشود. در این حالت باید کف پای مصلی به سمت قبله باشد. مانند محتضر. به گونهای باشد که اگر همینطور که خوابیده، بلند شود، رو به قبله شود.
در تمام مراتب مذکور، مراد از عجز، عجز کلی نیست. بلکه مراد وصول مشقت کثیره است که عادتا نمیتواند آن را تحمل کند. یعنی مشقت کثیره در زیاد شدن مریضی، در حادث شدن مریضی یا در کند شدن بهبودی مریضی، اثر گذار باشد. حتی صرف مشقت کثیر نیز عجز محسوب میشود. یعنی همین مقدار که نمیتواند تحمل کند، کفایت میکند هرچند که مریضی زیاد نشود یا در سرعت بهبودی مریضی اثر منفی نداشته باشد.