درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۹۲: واجبات نماز (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

واجب نخست نماز: قیام

در جلسه گذشته بیان شد که در ادامه مرحوم شهید، واجبات نماز را بیان می‌نماید.

واجب نخست نماز: قیام

نیت، تکبیرة الاحرام، قیام و قرائت، جزء واجبات نماز است. مرحوم شهید اول در کتاب لمعه ابتدا قیام را ذکر می‌کند و سپس نیت و تکبیرة الاحرام را ذکر می‌کند.

سوال: به چه دلیل ابتدا قیام را ذکر کرده است با این که قیام قبل از نیت و تکبیرة الاحرام، واجب نیست. آنچه مهم است این است که نیت و تکبیرة الاحرام در حال قیام باشد اما این که لازم نیست که پیش از نیت و تکبیرة الاحرام، قیام کند. بنابر این، چرا ابتدا، قیام را ذکر کرده است؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: چون قیام در نیت و تکبیرة الاحرام شرط است و شرط رتبتاً مقدم بر مشروط است. هرچند که از نظر زمانی مقدم نباشد. یعنی از حیث زمانی، قیام مقدم بر نیت و تکبیرة الاحرام نیست. اما از حیث شرطی، همواره شرط بر مشروط از نظر رتبی مقدم است.

سوال: مرحوم مصنف، قیام را در کتاب الذکری و الدروس، بعد از نیت و تکبیرة الاحرام بیان نموده است. چرا در این دو کتاب، بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، قیام را ذکر کرده است؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: بخاطر این که قیام از حیث زمانی، قبل از نیت و تکبیرة الاحرام واجب نیست. دلیل دیگر آن است که مرحوم شهید اول در صدد این بوده است که قیام، به عنوان جزئی از نماز، خالص باشد. یعنی یک واجب جدا از نیت و تکبیرة الاحرام، محسوب شود. اگر قیام، قبل از نیت و تکبیرة الاحرام بیان شود، بدان معنا است که این‌ها شرط و مشروط هستند و ممکن است که کسی گمان کند، قیام، واجب جداگانه‌ای نیست. اما مرحوم شهید برای این که روشن کند که قیام، یک واجب جداگانه‌ای است، آن را بعد از نیت و تکبیرة الاحرام ذکر کرده است.

مصنف، قیام را در کتاب الفیه، پس از قرائت ذکر کرده است. یعنی نیت را ذکر کرده، پس از آن تکبیرة الاحرام و قرائت را متذکر شده و پس از آن، قیام را ذکر کرده است.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: دلیل این کار مرحوم مصنف، آن است که بیان کند، قیام در هر سه واجب است. یعنی هم نیت باید در حال قیام باشد، هم تکبیرة الاحرام باید در حال قیام باشد و هم قرائت باید در حال قیام باشد. به عبارت دیگر، قیام واجبی است که باید در هر سه مورد رعایت شود. لذا هر سه نوع عملکرد مرحوم مصنف، در کتب خویش، دلیل دارد.

مرحوم شهید پس از بیان جایگاه، ذکر قیام می‌فرماید: در فرض قدرت، لازم است که مصلی در قیام خودش بایستد و تکیه به جایی نکند. برخی ایستاده نماز می‌خواند اما در حال تکیه به دیوار یا در حال تکیه به عصا، ایستاده است. در این موارد اگر آن تکیه گاه به گونه‌ای باشد که اگر برداشته شود مصلی کنترل خودش را از دست بدهد و به زمین بخورد، جایز نیست. اما اگر آن تکیه گاه، به گونه‌ای نیست که اگر برداشته شود، مصلی به زمین بخورد. به عبارت دیگر، مصلی، حقیقتا به آن تکیه گاه، تکیه نداده است. در این صورت جایز است و اشکالی ندارد.

بنابر این، قیام بدون تکیه گاه به معنایی که بیان شد، واجب است. روشن است که این حالت برای شخص قادر است. اما اگر شخص، عاجز باشد، به اندازه عجزی که دارد از قیام معاف می‌شود.

برای عجز مراحلی بیان شده است که در ادامه بیان می‌شود.

مرحله نخست: اگر نمی‌تواند در تمام مراحل نیت، تکبیرة الاحرام و قرائت نماز، قیام بدون تکیه گاه داشته باشد و تنها در برخی از مراحل می‌تواند قیام کند، در همان مقداری که می‌تواند بایستد، باید بایستد و در باقی مراحل، نایستد. مثلا شخصی در حد ۳۰ ثانیه می‌تواند بایستد، در این حال نیت، تکبیرة الاحرام و قسمتی از حمد را می‌خواند و باقی را می‌نشیند. این صورت اشکالی ندارد.

مرحله دوم: اگر کلا نمی‌تواند بدون تکیه گاه، بایستد اما اگر به چیزی تکیه کند، بطور کامل می‌تواند بایستد. در این حالت، تکیه دادن، مقدم بر نشستن است. هرچند که لازم باشد که هزینه کند و تکیه گاه را بخرد.

مرحله سوم: اگر با تکیه گاه هم نمی‌تواند، قیام داشته باشد. یا می‌تواند با تکیه دادن، قیام داشته باشد اما عاجز از خریدن و تحصیل تکیه گاه است. در این صورت جایز است که بنشیند.

نظر مرحوم شهید چنین است که اگر نمی‌تواند مصلی در حال قیام نماز را بخواند، بنشیند اما در نشستن، به چیزی تکیه ندهد. یعنی در نشستن، نشستن بدون تکیه، مقدم بر نشستن با تکیه است. البته اگر در نشستن هم نمی‌تواند بدون تکیه، بنشیند، نشستن با تکیه، جایز است.

مرحله چهارم: اگر از نشستن حتی با تکیه دادن، عاجز است، به پهلوی راست بخوابد. منظور از پهلو این است که به گونه‌ای بخوابد که صورت و مقادیم بدن رو به قبله باشد.

مرحله پنجم: اگر از خوابیدن به پهلوی راست، عاجز است؛ به پهلوی چپ، بخوابد.

ترتیب بین پهلوی چپ و راست، اقوی است و مرحوم مصنف در کتب مختلف خویش، این نظر را اختیار کرده است. هرچند در کتاب لمعه، مرحوم شهید اول تنها فرموده است که اگر عاجز است به پهلو بخوابد و سخنی از ترتیب پهلوی راست و چپ بیان نکرده است و این نشانه آن است که مرحوم مصنف در کتاب لمعه، قائل به تخییر است که مصلی به پهلوی راست یا به پهلوی چپ باشد.

مرحله ششم: اگر مصلی نمی‌تواند به پهلو بخوابد، به پشت بخوابد. هنگامی که به پشت بخوابد، صورت و جلوی بدن، سمت آسمان می‌شود. در این حالت باید کف پای مصلی به سمت قبله باشد. مانند محتضر. به گونه‌ای باشد که اگر همینطور که خوابیده، بلند شود، رو به قبله شود.

در تمام مراتب مذکور، مراد از عجز، عجز کلی نیست. بلکه مراد وصول مشقت کثیره است که عادتا نمی‌تواند آن را تحمل کند. یعنی مشقت کثیره در زیاد شدن مریضی، در حادث شدن مریضی یا در کند شدن بهبودی مریضی، اثر گذار باشد. حتی صرف مشقت کثیر نیز عجز محسوب می‌شود. یعنی همین مقدار که نمی‌تواند تحمل کند، کفایت می‌کند هرچند که مریضی زیاد نشود یا در سرعت بهبودی مریضی اثر منفی نداشته باشد.

۴

تطبیق واجب نخست نماز: قیام

﴿ ثمّ يجب القيام ﴾ حالة النيّة والتكبير والقراءة (واجب است ایستادن، در حال نیت، در حال تکبیر و در حال قرائت. یعنی این سه را باید در حال ایستاده انجام دهد). وإنّما قدّمه على النيّة والتكبير (مرحوم مصنف، مقدم کرد قیام را بر نیت و تکبیر) مع أنّه لا يجب قبلهما (با این که قیام از حیث زمانی، واجب نیست قبل از نیت و تکبیر. یعنی لازم نیست که شخص اول قیام کند و بعدش نیت و تکبیرة الاحرام را انجام دهد. مهم آن است که نیت و تکبیر مصلی در حال قیام باشد. همین که در حال قیام باشد، هرچند که همزمان باشد، کفایت می‌کند)؛ لكونه (دلیل قدّمه.) شرطاً فيهما (بخاطر این که قیام شرط است در نیت و تکبیرة الاحرام) والشرط مقدّمٌ على المشروط (مقدم یعنی مقدم رتبی. یعنی رتبتا مقدم است هرچند که زمانا مقدم نباشد. گفتار مرحوم شهید اول در کتاب لمعه، توجیه شد). وقد أخّره المصنّف عنهما في الذكرى والدروس (مرحوم شهید اول، مؤخر کرده قیام را از نیت و تکبیرة الاحرام، در دو کتاب الذکری و الدروس) نظراً إلى ذلك (بخاطر نظر به این مطلب. یعنی نظر به این که قیام، قبل از تکبیر و نیت واجب نیست. لذا بعد از نیت و تکبیرة الاحرام ذکر کرده است. دلیل دیگر آن است که) وليتمحّض جزءاً من الصلاة (برای این که خالص شود قیام -جدا شود قیام- به عنوان یک جزء مستقل از نماز. در حقیقت می‌خواهد بیان کند، همانگونه که نیت یک واجب است و همانگونه که تکبیرة الاحرام یک واجب است، قیام هم یک واجب جداگانه است. اگر قیام را قبل از نیت و تکبیرة الاحرام بیان کند ممکن است کسی گمان کند که قیام واجب جداگانه نیست و در همان نیت و تکبیرة الاحرام است. گفتار مرحوم مصنف در کتاب الذکری و الدروس نیز توجیه شد)، وفي الألفيّة (مرحوم شهید اول در کتاب الفیه) أخّره عن القراءة (قیام را نیت و تکبیرة الاحرام، مؤخر کرده و از قرائت هم مؤخر کرده است. یعنی بعد از نیت، تکبیرة الاحرام و قرائت، قیام را ذکر کرده است. چرا مؤخر کرده است؟) ليجعله واجباً في الثلاثة (تا قرار دهد قیام را به عنوان یک واجب در هر سه. در صدد بیان این نکته بوده است که قیام در هر سه مورد واجب است)، ولكلٍّ وجهٌ (مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: هر سه گفتار مرحوم مصنف، دارای وجه است) ﴿ مستقلاً * ﴾ به (استقلال به قیام داشته باشد. یعنی خودش بایستد نه این که با تکیه بر چیزی بایستد.) غير مستندٍ إلى شيءٍ (تکیه به شئ نداشته باشد) بحيث لو اُزيل السِّناد سقط (به گونه‌ای که اگر برداشته شود آن تکیه گاه، ساقط شود. شخص دو گونه می‌تواند تکیه کند. گاهی به گونه‌ای تکیه می‌دهد که اگر تکیه گاه برداشته شود، شخص به زمین می‌خورد. اما گاهی به گونه‌ای تکیه می‌کند اگر تکیه گاه برداشته شود، به زمین نمی‌خورد. در حالت دوم، تکیه دادن اشکال ندارد) ﴿ مع المكنة ﴾ (در صورت توان اگر می‌تواند تکیه نکند، تکیه ندهد. اگر عاجز باشد تکلیف چیست؟)

﴿ فإن عجز ﴾ عن الاستقلال في الجميع (اگر نمی‌تواند استقلال داشته باشد در جمیع نیت و تکبیرة الاحرام و قرائت) ﴿ ففي البعض ﴾ (اگر می‌تواند برخی را بایستد و برخی را بنشیند، آن مقداری که می‌تواند بایستد را باید بایستد) ويستند فيما يعجز عنه (و تکیه کند در آن مقداری که عاجز است از قیام).

﴿ فإن عجز ﴾ عن الاستقلال أصلاً (اصلا یعنی کلا. اگر عاجز از استقلال است کلا) ﴿ اعتمد ﴾ على شيءٍ مقدِّماً على القعود (قبل از این که بخواهد نشسته نماز بخواند، با تکیه کردن ایستاده نماز بخواند، مقدم است بر این که نشسته نماز بخواند)، فيجب تحصيل ما يعتمد عليه ولو باُجرةٍ مع الإمكان (لذا واجب است تحصیل کند آنچه که تکیه کند بر آن، هرچند که با پرداختن پول باشد. البته در صورت امکان و اگر تحصیل برای او ممکن نیست، منتفی می‌شود).

﴿ فإن عجز ﴾ عنه (اگر عاجز است از قیام) ولو بالاعتماد (ولو با تکیه کردن نمی‌تواند بایستد) أو قدر عليه (یا با تکیه کردن می‌تواند ایستاده نماز بخواند) ولكن عجز عن تحصيله (ضمیر تحصیله به ما یعتمد علیه بر می‌گردد. یعنی نمی‌تواند عصا را بخرد. اکنون که تکیه گاه ندارد و نمی‌تواند او را تحصیل کند) ﴿ قعد ﴾ (بنشیند. اما) مستقلّاً كما مرّ (در نشستن، تکیه نکند. تکیه دو گونه است. گاهی نشسته و به جایی تکیه داده اما اگر تکیه گاه را بردارند، نمی‌افتد. این صورت اشکالی ندارد. اما اگر به گونه‌ای تکیه دهد که اگر تکیه گاه را بردارند، می‌افتد، اشکال دارد. کما مر یعنی صورت دوم و همان چیزی که در قیام توضیح داده شد)، فإن عجز اعتمد (اگر عاجز است در نشستن هم تکیه کند).

﴿ فإن عجز (اگر از نشستن عاجز است) اضطجع ﴾ (به پهلو بخوابد. مرحوم مصنف فرمود: اضطجع. ظاهر این کلام آن است که تفاوتی بین پهلوی چپ و پهلوی راست، نیست. اما مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) على جانبه الأيمن (به پهلوی راست بخوابد)، فإن عجر فعلى الأيسر (اگر از خوابیدن به پهلوی راست عاجز است، به پهلوی چپ بخوابد). هذا هو الأقوى (اقوی این است که ایمن مقدم بر ایسر است) ومختاره في كتبه الثلاثة ويفهم منه (من المصنف) هنا (کتاب لمعه) التخيير (چرا تخییر فهمیده می‌شود؟ چون تفاوتی بین پهلوی راست و چپ بیان نکرد)، وهو قولٌ (تخییر، قولی است) ويجب الاستقبال حينئذٍ بوجهه (در این حالت باید صورت و مقادیم بدن رو به قبله باشد).

﴿ فإن عجز ﴾ عنهما ﴿ استلقى ﴾ (اگر عاجز است به پهلو خوابیدن. عنهما یعنی پهلوی راست و پهلوی چپ.) على ظهره (به پشت بخوابد) وجعل باطنَ قدميه (کف دو پا را قرار دهد) إلى القبلة ووجهَه (وجهه عطف به باطن است. یعنی قرار دهد وجهش را به سمت قبله. البته صورت که رو به آسمان است. لذا می‌فرماید:) بحيث لو جلس كان مستقبلاً كالمُحتضَر. (به گونه‌ای که همانطور که خوابیده اگر بنشیند رو به قبله قرار می‌گیرد)

والمراد ب‍ «العجز» في هذه المراتب حصول مشقّةٍ كثيرة (مراد از عجز در این مراتب، حصول مشقت کثیره است) لا تُتحمّل عادةً (مشقت کثیره‌ای که عادتا تحمل نشود. این که می‌فرماید عادتا تحمل نشود یعنی مشقتی که اگر عرف عرضه شود، بگویند این مشقت قابل تحمل نیست. مهم فهم عرف است هرچند که در مجموع نماز‌ها باشد.)، سواء نشأ منها (چه ناشی شود از آن مشقت کثیره) زيادة مرضٍ (گاهی اگر این کار را انجام دهد، مریضی زیاد می‌شود) أو حدوثُه (یا اگر انجام دهد، مریضی حادث می‌شود) أو بُطءُ برئه (بطء یعنی کندی. برئ یعنی خوب شدن. یعنی خوب شدنش کند می‌شود) أو مجرّد المشقّة البالغة (یا صرف مشقتی که برسد به این حدی که لا تتحمل عادتا)، لا العجز الكلّي (مراد از عجز، عجز کلی نیست. منظور از عجز کلی آن است که واقعا شخص توان انجام آن را نداشته باشد).

۵

کیفیت انجام رکوع و سجده برای مصلی غیر قائم

در ادامه مرحوم شهید، به مسئله رکوع و سجده می‌پردازد.

شخصی که توانایی ایستادن ندارد، طبیعتا نمی‌تواند بایستد و سپس به رکوع رود. احتمال هم دارد سجده را نتواند انجام دهد. چنین شخصی برای رکوع و سجده چه تکلیفی دارد؟ یا حتی شخصی در حالت ایستاده نماز بخواند اما به دلیل کمر دردی که دارد نمی‌تواند برای رکوع و سجده خم و راست شود. چنین شخصی چه تکلیفی دارد؟

مرحوم شهیدین می‌فرمایند: کسی که به پشت خوابیده (هرچند که مخصوص کسی که به پشت خوابیده نیست) اگر از سجده کردن و رکوع کردن عاجز است، برای رکوع و سجده با سر، اشاره کند. یعنی سر را بالا و پایین کند و با سر، رکوع و سجده را انجام دهد. البته لازم است که نزدیک کند پیشانی را بر مهر یا هرچیزی که سجده بر آن صحیح است. اگر نتوانست سر را نزدیک کند، مهر را به پیشانی نزدیک کند. البته ایشان می‌فرماید: تکیه دادن پیشانی بر مهر. هنگامی که سجده می‌کنیم، اگر مهری که روی زمین قرار می‌دهیم، پیشانی را روی مهر بگذاریم، اما سر را روی مهر تکیه ندهیم و فقط پیشانی با مهر مماس شود. این حالت برای سجده کافی نیست. بنابر این، باید در سجده، پیشانی به مهر تکیه کند.

در اینجا، ایشان می‌فرماید: به همراه تکیه دادن پیشانی بر مهر. و لازم است که باقی مساجد سبعه را بر زمین بگذارد و بر زمین تکیه دهد. در سجده باید هفت عضو روی زمین قرار گیرد. پیشانی، دو کف دست، دو زانو و دو انگشت بزرگ پا. اگر می‌تواند این اعضا را روی زمین قرار دهد. البته اگر اعتماد و تکیه بر زمین متعذر است، اعتماد لازم نیست. البته هر آنچه که در اشاره برای رکوع و سجده برای کسی که خوابیده نماز می‌خواند؛ بیان شد، در جمیع مراتب سابقه می‌آید. یعنی کسی هم که به پهلو خوابیده و نماز می‌خواند یا کسی که بصورت نشسته نماز می‌خواند، اینگونه است. لذا کسی که نشسته نماز می‌خواند و میز در جلوی او قرار دارد و می‌خواهد سجده کند، دست‌ها را روی چیزی باید قرار دهد. اگر زانو‌ها را نمی‌تواند روی زمین قرار دهد، انگشت بزرگ پا را باید روی زمین قرار دهد.

باید توجه داشت که در ایماء و اشاره برای سجده نسبت به رکوع باید سر را مقداری بیشتر خم کند تا بین رکوع و سجده تفاوت گذاشته شود.

اگر از ایماء به سر برای سجده و رکوع، عاجز است، چشمان را ببندد. یعنی به نیت رکوع، چشم را ببندد و رکوع کند و ذکر رکوع را بگوید و سپس باز کند، دوباره چشم را به نیت سجده اول ببندد و ذکر سجده را بیان کند. سپس چشم را باز کند و دوباره به نیت سجده دوم ببندد و ذکر سجده را بیان کند.

مرحوم شهید می‌فرماید: حتی اگر نابینا باشد اما می‌تواند چشم‌ها را باز و بسته کند، اگر می‌تواند با پلک زدن، رکوع و سجده را انجام دهد، این کار را انجام دهد. ایشان می‌فرماید: حتی اگر نمی‌تواند چشم‌ها را باز و بسته کند، به قلب خودش سجده و رکوع را جاری کند. یعنی رکوع را نیت کند و ذکر رکوع بگوید. سجده را نیت کند و ذکر سجده را بگوید. در حقیقت در ذهن خودش بگذراند. اگر گفتن ذکر برای او مقدور است، ذکر را بیان کند و اگر نمی‌تواند ذکر بگوید، آن عبارت در ذهن خودش خطور دهد.

باید توجه داشت که اگر خود سجده و رکوع، رکن است، بدل آن هم رکن است. یعنی کسی که می‌تواند سر را برای سجده و رکوع تکان دهد، سر را تکان ندهد و با سر تکان ندادن، سجده و رکوع را انجام ندهد، نمازش باطل است. خواه سهوا ترک کند یا عمدا ترک کند. هم نقصان و هم زیاده آن باعث بطلان نماز می‌شود. چون زیاده و نقصان در رکن باعث بطلان می‌شود.

۶

تطبیق کیفیت انجام رکوع و سجده برای مصلی غیر قائم

﴿ ويُومئ للركوع والسجود بالرأس ﴾ (یؤمئ یعنی مستلقی. مستلقی اشاره می‌کند برای رکوع و سجده، بواسطه سر خودش) إن عجز عنهما (اگر از انجام دادن رکوع و سجده، عاجز است). ويجب تقريب الجبهة (واجب است نزدیک کند پیشانی خودش را) إلى ما يصحّ السجود عليه (ما یصح السجود علیه مثلا مهر است. شخص مستلقی باید پیشانی خودش را به مهر نزدیک کند) أو تقريبه إليها (تقریب ما یصح السجود علیه الی الجبهه. اگر نمی‌تواند سر را به مهر نزدیک کند، مهر را روی پیشانی قرار دهد) والاعتماد بها عليه (تکیه کند پیشانی بر ما یصح السجود علیه) ووضع باقي المساجد معتمداً (قرار دهد باقی مساجد سبعه معتمدا. یعنی آن اعضا را با تکیه روی زمین قرار دهد)، وبدونه (بدون تکیه و اعتماد) لو تعذّر الاعتماد (اگر اعتماد و تکیه دادن متعذر است). وهذه الأحكام (احکامی که در مورد مستلقی بیان شد) آتيةٌ في جميع المراتب السابقة (فقط برای مستلقی نیست بلکه برای کسی که به پهلو نماز را می‌خواند و کسی که بصورت نشسته نماز را می‌خواند هم هست). وحيث يُومئ لهما برأسه (در جایی که برای رکوع و سجده با سر اشاره می‌کند) يزيد السجود انخفاضاً (برای سجده، بیشتر سر را پایین بیاورد) مع الإمكان (البته در صورت امکان و اگر امکان نداشت منتفی می‌شود)

﴿ فإن عجز ﴾ عن الإ يماء به (اگر ایماء به رأس ممکن نیست) ﴿ غمّض عينيه لهما * ﴾ (ببندد دو چشم خود را برای رکوع و سجده. یعنی با بستن چشم، رکوع و سجده انجام دهد. در بستن چشم هم می‌فرماید:) مُزيداً للسجود تغميضاً (برای رکوع، چشم را مقداری ببندد و برای سجده چشم را بیشتر ببندد) ﴿ وفتَحَهما ﴾ بالفتح ﴿ لرفعهما ﴾ (و باز کند دو چشم خودش را. بالفتح یعنی عین الفعل را فتحه بخوان. یعنی فعل بخوان و فَتحُهما نخوان که اسم شود. یعنی بستن چشم، می‌شود رکوع کردن و باز کردن چشم می‌شود سر از رکوع برداشتن. لرفعهما یعنی برای سر برداشتن از رکوع و سجده) وإن لم يكن مُبصراً مع إمكان الفتح (اگر بینا نباشد البته اگر امکان بازکردن چشم را دارد. برخی نابینا هستند اما پلک کار می‌کند و برخی نابینا هستند اما پلک کار نمی‌کند. اگر امکان بازکردن پلک را دارد، پلک را باز کند) قاصداً بالأبدال تلك الأفعال (در حالی که قصد می‌کند به این بدل‌ها - بستن چشم در حکم بدل از رکوع و سجده است، بازکردن چشم، بدل از رفع رکوع و سجده است- یعنی هنگامی که چشم را می‌بندد قصد رکوع کند و هنگامی که چشم را باز می‌کند قصد سر برداشتن از رکوع کند. یعنی توجه داشته باشد که هر یک از بستن و باز کردن چشم، به جای کدام عمل است)، وإلّا (اگر از بستن و بازکردن چشم عاجز است) أجرى الأفعال على قلبه (جاری کند بر قلبش. نیت کند که الان رکوع می‌کند، نیت کند که الان سجده اول را انجام می‌دهد)، كلّ واحدٍ في محلّه (هر کدام در محل خودش)، والأذكارَ على لسانه (اذکار هم به زبان می‌گوید)، وإلّا (اگر زبانش هم کار نمی‌کند) أخطرها بالبال (خطور بدهد اذکار را به ذهن خودش).

ويلحق البدلَ حكمُ المبدل في الركنيّة (ملحق می‌شود به بدل -بدل سر تکان دادن و چشم بازکردن است- حکم مبدل یعنی حکم خود رکوع و سجده. ایشان می‌خواهد بیان کند که سر تکان دادن و چشم بازکردن، حکم خود سجده و رکوع را دارد در رکن بودن) زيادةً ونقصاناً (همانگونه که رکن حتی اگر سهوا زیاد یا نقصان پیدا کند، نماز باطل می‌شود در این جا نیز چنین است) مع القصد (ممکن است که شخص در نماز، صد بار پلک بزند. اما اگر به نیت رکوع چشم را ببندد و باز کند، رکوع انجام داده است. اگر کسی دوبار چشمش را به نیت رکوع ببندد و باز کند، در این جا رکن زیاد شده است. اما اگر کسی یکبار چشمش را به نیت رکوع بست و دفعه دوم چشمش بهم خورد، دیگر باعث بطلان نمی‌شود. چون قصد انجام رکوع را نداشته است. لذا می‌فرماید مع القصد. یعنی باید قصد بدلیت داشته باشد تا بطلان محقق شود)، وقيل: مطلقاً (برخی هم گفته‌اند که قصد بدلیت هم نداشته باشد بازهم نماز باطل می‌شود).

وغيره (١) والنصّ ورد بإعادتها بالكلام بعدها (٢).

﴿ ويستحبّ الطهارة حالتهما ، وفي الإقامة آكدُ ، وليست شرطاً فيهما عندنا من الحدثين. نعم ، لو أوقعه في المسجد بالأكبر لغا؛ للنهي (٣) المفسد للعبادة.

﴿ والحكاية لغير المؤذِّن إذا سمع كما يقول المؤذِّن وإن كان في الصلاة ، إلّا الحيّعلات فيها فيُبدلها بالحوقلة (٤) ولو حكاها بطلت (٥) لأنّها ليست ذكراً ، وكذا يجوز إبدالها في غيرها. ووقت حكاية الفصل بعد فراغ المؤذِّن منه أو معه. وليقطع الكلام إذا سمعه غير الحكاية وإن كان قرآناً.

ولو دخل المسجد أخّر التحيّة إلى الفراغ منه [﴿ ويكره الترجيع ] (٦).

﴿ ثمّ يجب القيام حالة النيّة والتكبير والقراءة. وإنّما قدّمه على النيّة والتكبير مع أنّه لا يجب قبلهما؛ لكونه شرطاً فيهما والشرط مقدّمٌ على المشروط. وقد أخّره المصنّف عنهما في الذكرى والدروس (٧) نظراً إلى ذلك وليتمحّض جزءاً من الصلاة ، وفي الألفيّة أخّره عن القراءة (٨) ليجعله واجباً في الثلاثة ، ولكلٍّ وجهٌ ﴿ مستقلاً * به غير مستندٍ إلى شيءٍ بحيث لو اُزيل السِّناد سقط ﴿ مع المكنة .

____________________

(١) كالعلّامة في التحرير ١ : ٢٢٥ ، والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ٢ : ١٩٤.

(٢) الوسائل ٤ : ٦٢٩ ، الباب ١٠ من أبواب الأذان والإقامة ، الحديث ٣.

(٣) راجع الوسائل ١ : ٤٨٤ ، الباب ١٥ من أبواب الجنابة.

(٤) ما أثبتناه من (ف) وفي سائر النسخ : بالحولقة.

(٥) في (ع) و (ف) : بطل.

(٦) لا توجد هذه الجملة في نسخ الروضة.

(٧) الذكرى ٣ : ٢٦٥ ، الدروس ١ : ١٦٨.

(٨) الألفيّة : ٥٨.

(*) في (ق) و (س) : مستقبلاً.

﴿ فإن عجز عن الاستقلال في الجميع ﴿ ففي البعض ويستند فيما يعجز عنه.

﴿ فإن عجز عن الاستقلال أصلاً ﴿ اعتمد على شيءٍ مقدِّماً على القعود ، فيجب تحصيل ما يعتمد عليه ولو باُجرةٍ مع الإمكان.

﴿ فإن عجز عنه ولو بالاعتماد أو قدر عليه ولكن عجز عن تحصيله ﴿ قعد مستقلّاً كما مرّ ، فإن عجز اعتمد.

﴿ فإن عجز اضطجع على جانبه الأيمن ، فإن عجر فعلى الأيسر. هذا هو الأقوى ومختاره في كتبه الثلاثة (١) ويفهم منه هنا التخيير ، وهو قولٌ (٢) ويجب الاستقبال حينئذٍ بوجهه.

﴿ فإن عجز عنهما ﴿ استلقى على ظهره وجعل باطنَ قدميه إلى القبلة ووجهَه بحيث لو جلس كان مستقبلاً كالمُحتضَر.

والمراد ب‍ «العجز» في هذه المراتب حصول مشقّةٍ كثيرة لا تُتحمّل عادةً ، سواء نشأ منها زيادة مرضٍ أو حدوثُه أو بُطءُ برئه أو مجرّد المشقّة البالغة ، لا العجز الكلّي.

﴿ ويُومئ للركوع والسجود بالرأس إن عجز عنهما. ويجب تقريب الجبهة إلى ما يصحّ السجود عليه أو تقريبه إليها والاعتماد بها عليه ووضع باقي المساجد معتمداً ، وبدونه لو تعذّر الاعتماد. وهذه الأحكام آتيةٌ في جميع المراتب السابقة. وحيث يُومئ لهما برأسه يزيد السجود انخفاضاً مع الإمكان.

____________________

(١) الدروس ١ : ١٦٩ ، الذكرى ٣ : ٢٧١ ، البيان : ١٥٠.

(٢) يظهر من إطلاق الشرائع ١ : ٨٠ ، والألفيّة : ٥٩ ، اُنظر مفتاح الكرامة ٢ : ٣١٢.

﴿ فإن عجز عن الإ يماء به ﴿ غمّض عينيه لهما * مُزيداً للسجود تغميضاً ﴿ وفتَحَهما بالفتح ﴿ لرفعهما وإن لم يكن مُبصراً مع إمكان الفتح قاصداً بالأبدال تلك الأفعال ، وإلّا أجرى الأفعال على قلبه ، كلّ واحدٍ في محلّه ، والأذكارَ على لسانه ، وإلّا أخطرها بالبال.

ويلحق البدلَ حكمُ المبدل في الركنيّة زيادةً ونقصاناً مع القصد ، وقيل : مطلقاً (١).

﴿ والنيّة وهي القصد إلى الصلاة المعيّنة ، ولمّا كان القصد متوقّفاً على تعيين المقصود بوجهٍ ليمكن توجّه القصد إليه اعتُبر فيها إحضارُ ذاتِ الصلاة وصفاتِها المميّزة لها حيث تكون مشتركة ، والقصدُ إلى هذا المعيَّن مُتقرّباً.

ويلزم من ذلك كونُها ﴿ معيّنة الفرض ** من ظهرٍ أو عصرٍ أو غيرهما ﴿ والأداء إن كان فَعَلها في وقتها ﴿ أو القضاء إن كان في غير وقتها ﴿ والوجوب والظاهر أنّ المراد به المجعول غايةً؛ لأنّ قصد الفرض يستدعي تميّز (٢) الواجب. مع احتمال أن يريد به الواجب المميِّز ، ويكون الفرض إشارةً إلى نوع الصلاة؛ لأنّ الفرض قد يراد به ذلك ، إلّا أنّه غير مصطلح شرعاً ، ولقد كان أولى (٣) بناءً على أنّ الوجوب الغائي لا دليل على وجوبه ، كما نبّه عليه المصنّف

____________________

(*) في (س) و (ق) : بهما.

(١) استظهره في مفتاح الكرامة (٢ : ٣١٣) من المقاصد العليّة للمؤلّف قدس‌سره ، والظاهر عدم عثوره على قائل به صريحاً.

(**) في (س) : للفرض.

(٢) في (ف) و (ر) : تمييز.

(٣) يعني الاحتمال الثاني.