درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۹۱: اذان (۶)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مورد پنجم از مستحبات اذان و اقامه

مورد پنجم از مستحبات اذان و اقامه:

مستحب است که بین اذان و اقامه فاصله ایجاد شود. علما، مواردی را ذکر کرده‌اند که به شرح ذیل است.

۱. دو رکعت نماز. یعنی پس از این که اذان بیان شد، دو رکعت نماز بخواند و سپس اقامه بگوید و سپس نماز واجب را بخواند. هرچند که آن دو رکعت نمازی که می‌خواند از نافله خود آن نماز باشد. مثلا نماز ظهر که هشت رکعت نافله دارد، شش رکعت نافله را بخواند و سپس اذان بگوید و پس از آن دو رکعت نافله ظهر را بخواند و پس از آن اقامه بگوید و در نهایت نماز ظهر واجب را بخواند. در این صورت دو رکعت نماز بین اذان و اقامه فاصله شده است.

۲. سجده. یعنی اذان بگوید و سجده کند و سپس اقامه کند و پس از آن نماز را بخواند. در روایت چنین ذکر شده است: مَنْ سَجَدَ بَيْنَ اَلْأَذَانِ وَ اَلْإِقَامَةِ فَقَالَ فِي سُجُودِهِ رَبِّ لَكَ سَجَدْتُ خَاضِعاً خَاشِعاً ذَلِيلاً يَقُولُ اَللَّهُ تَعَالَى مَلاَئِكَتِي وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي لَأَجْعَلَنَّ مَحَبَّتَهُ فِي قُلُوبِ عِبَادِيَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ هَيْبَتَهُ فِي قُلُوبِ اَلْمُنَافِقِينَ.

۳. جلوس. یعنی اگر اذان را بصورت ایستاده می‌گوید، پس از اتمام اذان، بنشیند و دوباره بایستد و اقامه بگوید و نماز را بخواند. یعنی یک جلوس بین اذان و اقامه فاصله شود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: در روایات جلوس بیان شده است. گویا مرحوم شهید، روایت سجده را ندیده است. چون این عبارت به این معنا است که نص نسبت به سجده نداریم در حالی که روایت سجده بیان شد. اما گویا مرحوم شهید، روایت سجده را ندیده است. لذا می‌فرماید: ممکن است که سجده را داخل در جلوس کنیم. چون هر شخصی که جلوس می‌کند، ابتدا می‌نشیند و سپس سجده می‌کند. لذا هنگامی که شخص سجده می‌کند، در حقیقت جلوسی که در روایات بیان شده است، انجام شده است.

۴. یک گام برداشتن. پس از این که اذان به اتمام رسید، یک گام به جلو بردارد و سپس برگردد و اقامه را بگوید.

۵. سکته: یعنی توقف و فاصله انداختن، حداقل به اندازه یک نفس کشیدن. یعنی فوری بعد از اذان، اقامه را شروع نکند بلکه بین اذان و اقامه یک فاصله ایجاد کند هرچند که به سکوت یا توقف باشد. البته این مورد، در روایت فقط برای اذان نماز مغرب ذکر شده است. در روایت چنین بیان شده است: بَيْنَ كُلِّ أَذَانَيْنِ قَعْدَةٌ (بین هر یک از اذان و اقامه نشستن است) إِلاَّ اَلْمَغْرِبَ فَإِنَّ بَيْنَهُمَا (در نماز مغرب) نَفَساً.

مرحوم مصنف در کتاب الذکری، سکته را به همراه سجده و خطوه به کلام اصحاب نسبت داده است.

۶. مورد دیگری که در روایات وجود دارد اما مرحوم شهید اول ذکر نکرده است، عبارت است از تسبیحة. یعنی بین اذان و اقامه، یک سبحان الله بگوید. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید چون در روایت بیان شده، مناسب بود که مر حوم مصنف این مورد را متذکر می‌شد.

۴

یختصّ المغرب بالأخيرتين

شهید اول می‌فرماید: در نماز مغرب، فقط فاصله انداختن به دو مورد آخر مستحب است. از نظر ایشان، در نماز مغرب مستحب است که به خطوه و سکته، بین اذان و اقامه فاصله انداخته شود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: نسبت به سکته، روایت داریم اما نسبت به خطوه روایت نداریم. گرچه مشهور است. نسبت به غیر دو موردی هم که مصنف بیان فرمود، در مورد سجده هم نسبت به نماز مغرب روایت وجود دارد. یعنی فقط اختصاص به این دو مورد ندارد. سزاوار بود که مرحوم مصنف فقط دو مورد را ذکر نمی‌فرمود و بهتر بود که جلسه هم بیان می‌فرمودید.

۵

مورد اول از امور مکروه در اذان و اقامه

مورد اول از امور مکروه در اذان و اقامه:

سخن گفتن در خلال اذان و اقامه کراهت دارد. این کراهت در اقامه بیشتر است. البته اگر بین فصول اذان سخن گفته شود، تا زمانی که موالات اذان از بین نرود، اعاده ندارد و می‌تواند ادامه اذان را بیان کند. اما در مورد اقامه حتی اگر موالات هم از بین نرفته باشد، بنابر نظر مرحوم مصنف و دیگران نیاز به اعاده دارد و باید از ابتدا اقامه را بیان کند.

البته در روایت بیان شده است که اگر بعد از اقامه سخن بگوید، باید اقامه را اعاده کند.

۶

تطبیق مورد پنجم از مستحبات اذان و اقامه

﴿ والفصل بينهما بركعتين ﴾ (فاصله انداختن بین اذان و اقامه به دو رکعت نماز. رکعتین در متن روایت هم آمده، ظاهرش هم دو رکعت است نه بیش از دو رکعت. لذا هنگام توضیح، بیان شد که مثلا در نافله ظهر، شش رکعت را ابتدا بخواند و سپس اذان بگوید و پس از آن دو رکعت باقی مانده نافله ظهر را بخواند و بعد از دو رکعت، اقامه بگوید) ولو من الراتبة (هرچند که دو رکعت از نوافل یومیه باشد) ﴿ أو سجدةٍ (یا بین اذان و اقامه سجده‌ای انجام دهد) أو جلسةٍ ﴾ (یا بین اذان و اقامه بنشیند) والنصّ ورد بالجلوس (این عبارت مرحوم شهید ثانی حاکی از آن است که روایت نسبت به سجده نداریم. اما در صدد درست کردن سجده بر می‌آید و چنین می‌گوید) ويمكن دخول السجدة فيه (ممکن است سجده را در جلوس داخل کنیم) فإنّها (سجده) جلوس وزيادة (سجده هم جلوس است و هم زیاده‌ای دارد. زیرا انسان سر را بر مهر قرار می‌دهد) مع اشتمالها على مزيّةٍ زائدة (با اشتمال سجده بر مزیت زائده. در توضیحات بیان شد که روایت در مورد سجده وجود دارد. روایت می‌فرماید: مَن سجد بین الاذان و الاقامة فقال فی سجوده....) ﴿ أو خُطوةٍ ﴾ (مورد دیگر این است که بین اذان و اقامه یک گام بردارد) ولم يجد بها المصنّف في الذكرى حديثاً (نیافته است نسبت به خطوه، مرحوم مصنف در کتاب الذکری روایتی. یعنی روایتی پیدا نکرده است) لكنّها مشهورة (لکن خطوه شهرت دارد و مشهور خطوه را ذکر کرده‌اند) ﴿ أو سَكتَةٍ ﴾ (سکته یعنی توقف به اندازه یک نفس کشیدن) وهي مرويّةٌ في المغرب خاصّةً (چون در روایت چنین بیان شده است: بَيْنَ كُلِّ أَذَانَيْنِ قَعْدَةٌ إِلاَّ اَلْمَغْرِبَ فَإِنَّ بَيْنَهُمَا نَفَساً.) ونسبها في الذكرى إلى كلام الأصحاب (مرحوم شهید اول در کتاب الذکری این سکته را به کلام علمای شیعه نسبت داده است.) مع السجدة والخطوة (یعنی سکته را با سجده و خطوه به کلام اصحاب نسبت داده است) وقد ورد النصّ بالفصل بتسبيحة فلو ذكرها كان حسناً (وارد شده روایت نسبت به فاصله انداختن به یک تسبیحه -یک سبحان الله گفتن- لذا اگر ذکر می‌کرد این تسبیحه را مناسب بود.

در روایت چنین بیان شده است: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا قُمْتَ إِلَى صَلاَةٍ فَرِيضَةٍ فَأَذِّنْ وَ أَقِمْ وَ اِفْصِلْ بَيْنَ اَلْأَذَانِ وَ اَلْإِقَامَةِ بِقُعُودٍ أَوْ بِكَلاَمٍ أَوْ بِتَسْبِيحٍ. در این روایت علاوه بر تسبیح، کلام را نیز بیان نموده است که مرحوم شهید اول آن را نیز بیان نکرده است. بنابر این خوب بود که کلام را نیز متذکر می‌شد).

۷

تطبیق یختصّ المغرب بالأخيرتين

﴿ ويختصّ المغرب بالأخيرتين * ﴾ (مرحوم شهید اول معتقد است که اختصاص دارد مغرب به دو مورد آخر. یعنی در مغرب دو مورد آخر را فاصل قرار می‌دهیم. دو مورد آخر یعنی) الخُطوة والسكتة، أمّا السكتة فمرويّةٌ (سکته را روایت بیان کرده است) فيه (فی المغرب) وأمّا الخطوة فكما تقدّم (فکما تقدم یعن همانند آنچه که در بالا بیان شد. چون نسبت به خطوه بیان شد که روایتی ندارد اما مشهور خطوه را بیان کرده‌اند. در اینجا نیز چنین است). وروي فيه (فی المغرب) الجلسة (در مورد نماز مغرب، جلسه وجود دارد. یعنی در خصوص مغرب، جلسه در روایات ذکر شده است) وأ نّه إذا فعلها (در روایت چنین بیان شده: اگر این جلسه را بین اذان و اقامه انجام دهد) كان كالمُتشحّط بدمه في سبيل اللّٰه (مثل کسی است که غلتیده است در خون خودش در راه خدا) فكان ذكرها أولى (ذکر کردن جلسه در مورد نماز مغرب اولی بود.

در روایت چنین بیان شده است: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ: مَنْ جَلَسَ فِيمَا بَيْنَ أَذَانِ اَلْمَغْرِبِ وَ اَلْإِقَامَةِ كَانَ كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ.).

۸

تطبیق مورد اول از امور مکروه در اذان و اقامه

﴿ ويكره الكلام في خلالهما ﴾ (در خلال اذان و اقامه، صحبت کردن کراهت دارد. منظور از خلال این است که بین فصول اذان و اقامه، صحبت شود. منظور این نیست که اذان تمام شود و بعد صحبت کند و پس از آن اقامه بگوید. این را روایت به عنوان یکی از فواصل اذان و اقامه مطرح کرد) خصوصاً الإقامة، ولا يعيده به ما لم يخرج عن الموالاة (اعاده نکند اذان را بواسطه کلام تا زمانی که موالات از بین نرفته است. کلام کراهت دارد اما اعاده ندارد). ويعيدها (اقامه را اعاده کند) به (بواسطه کلام) مطلقاً (چه موالات بهم خورده باشد و چه موالات بهم نخورده باشد) على ما أفتى به المصنّف وغيره (المصنف) والنصّ ورد بإعادتها بالكلام بعدها (بعدها یعنی بعد اقامه. در روایات بیان شده است که اگر بعد از اقامه کلامی گفت، اقامه را اعاده کند.

روایت چنین است: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لاَ تَتَكَلَّمْ إِذَا أَقَمْتَ اَلصَّلاَةَ فَإِنَّكَ إِذَا تَكَلَّمْتَ أَعَدْتَ اَلْإِقَامَةَ. -اگر سخن گفتی اقامه را اعاده کن-).

۹

مورد ششم و هفتم از مستحبات اذان و اقامه

مورد ششم از مستحبات اذان و اقامه:

مستحب است که در حال اذان و اقامه، مؤذن طهارت داشته باشد. البته در اقامه، استحباب مؤکد است. اما نزد علما شیعه، طهارت، شرط نیست در هنگام اذان و اقامه از حدث. یعنی اگر وضو هم نداشت و اذان و اقامه را گفت، اینگونه نیست که اذان و اقامه باطل باشد بلکه صحیح است. بنابر این شرط صحت نیست.

اگر مؤذن در حال جنابت بخواهد در مسجد اذان و اقامه بگوید، لغو می‌باشد. زیرا نهی داریم از دخول جنب به مسجد و نهی در عبادت هم موجب فساد است[۱].

مورد هفتم از مستحبات اذان و اقامه:

مستحب است که غیر مؤذن، هنگامی که فصول اذان را از مؤذن می‌شنود، همان کلام مؤذن را حکایت کند. حتی هنگامی که غیر مؤذن در نماز هم می‌باشد، فصول اذان را تکرار کند البته غیر از حیعلات. چون این موارد ذکر نیستند و چون ذکر نیستند می‌توان به جای گفت لا حول و لا قوة الا بالله.

نکته اول: چه زمانی غیر مؤذن، کلام مؤذن را حکایت کند؟

پاسخ: یا هنگام فراغ مؤذن از آن فصل. یعنی هنگامی که مؤذن آن جمله را تمام کرد. یا همراه مؤذن، آن فصل را حکایت کند.

نکته دوم: هنگامی که شخص، اذان را می‌شنود، شایسته است، هر کلامی را غیر از حکایت اذان، قطع کند. حتی قرائت قرآن را قطع نماید.

نکته سوم: اگر شخص، وارد مسجد شد، نماز تحیت مسجد را تأخیر بیاندازد تا زمان فراغ از حکایت فصول اذان فرا رسد. یعنی حکایت فصول اذان، از نماز تحیت مسجد مهم‌تر است.

مورد دوم از مکروهات اذان:

ترجیع در اذان گفتن کراهت دارد. ترجیع یعنی تردید الصوت فی الحلق. یعنی صدا را در حلق بپیچاند و چهچه بزند. البته اذان گفتن با صدای خوب بدون ترجیع خوب است.


در اصول بحثی مطرح شده است، مبنی بر این که نهی در عبادات موجب فساد است. یعنی اگر شارع مقدس عبادتی را در شرایط خاصی نهی کرده باشد. نهی در عبادت است و موجب فساد آن عبادت می‌شود. علت فساد آن عبادت این است که نهی در عبادت باعث می‌شود که شخص نسبت به آن عبادت، دیگر نتواند قصد قربت کند. انسان نمی‌تواند به چیزی که نهی شده، قصد تقرب کند. چون قصد قربت را نهی سازگار نیست و عبادت نیاز به قصد قربت دارد. لذا نهی در عبادت، مفسِد است. بنابر این هنگامی که نهی مولوی داریم که شخص جنب وارد مسجد نشود، اگر چنین شخصی وارد مسجد شد و اذان گفت، اذان لغو می‌باشد.

۱۰

تطبیق مورد ششم و هفتم از مستحبات اذان و اقامه

﴿ ويستحبّ الطهارة ﴾ حالتهما (استحباب دارد طهارت از حدث در حالت اذان و اقامه)، وفي الإقامة آكدُ (در اقامه تأکید بیشتری دارد و استحباب مؤکد است)، وليست شرطاً فيهما عندنا من الحدثين (مراد از کراهت، کراهت تکلیفیه است نه کراهت وضعیه. حکم تکلیفی آن است که کراهت دارد اما از حیث وضعی آیا اذان و اقامه گفتن بدون طهارت باطل است یا خیر؟ ایشان می‌فرماید خیر. شرط نیست طهارت از حدث اکبر و حدث اصغر. لذا اگر کسی بدون طهارت اذان و اقامه بگوید صحیح است و لازم نیست که دوباره اذان و اقامه بگوید). نعم (بله)، لو أوقعه (اگر واقع سازد اذان را) في المسجد بالأكبر (بالاکبر یعنی با حدث اکبر) لغا (مثلا در حالت جنب در مسجد اذان گفته است. این اذان لغو است. چرا لغو است؟)؛ للنهي المفسد للعبادة (چون نهی داشته که وارد مسجد شود و این نهی مفسد عبادت است. در اینجا آیا نهی به اذان خورده یا نهی به دخول در مسجد خورده است؟ نهی به دخول مسجد خورده است. پس ممکن است کسی بگوید اذان لغو نیست. زیرا نهی به دخول مسجد خورده است. ممکن است کسی بگوید نهی هم به دخول مسجد و هم به بقاء در مسجد خورده است و زمانی که برای اذان در مسجد می‌ایستد و توقف می‌کند، توقف زمان اذان است. اگر توقف را که زمان اذان است را باعث بطلان اذان بداند می‌تواند بگوید اذان لغو است. یعنی اذانی که می‌گوید به تبع نهی از توقف در مسجد است، می‌پذیریم که اذان در این حالت لغو است اما اگر کسی بگوید نهی در توقف مربوط به اذان نمی‌شود، نمی‌توان پذیرفت که اذان لغو است).

﴿ والحكاية لغير المؤذِّن ﴾ إذا سمع كما يقول المؤذِّن وإن كان في الصلاة (والحکایة، عطف به الطهارة می‌شود. یعنی یستحب الحکایة لغیر المؤذن. لغیر المؤذن یعنی آن که مؤذن لازم نیست که هنگامی که الله اکبر را می‌گوید، دوباره الله اکبر را تکرار کند. حکایت برای غیر مؤذن هنگامی که می‌شوند، استحباب دارد. به همان ترتیب که مؤذن اذان می‌گوید، شنونده نیز اذان را حکایت کند. حتی اگر حکایت کننده در نماز باشد)، إلّا الحيّعلات (مگر حی علی‌ها را تکرار نکند) فيها (فی الصلاة) فيُبدلها بالحوقلة (تبدیل کند حیعلات را به لا حول و لا قوة الا بالله) ولو حكاها (اگر حیعلات را در نماز حکایت کند) بطلت (اگر عمدا حیعلات را در نماز حکایت کند، نمازش باطل است. چون کلام بی‌جا است و اگر عمدی حکایت کند، نماز را باطل می‌کند) لأنّها ليست ذكراً (چون ذکر نیست)، وكذا يجوز إبدالها في غيرها (همچنین جایز است ابدال حیعلات در غیر نماز. یعنی حتی حکایت کننده اگر در غیر نماز باشد، هنگامی که مؤذن حیعلات را می‌گوید، آن شخص می‌تواند به جای آن بگوید: لا حول و لا قوة الا بالله). ووقت حكاية الفصل (زمان حکایت کردن آن فصل از فصول اذان) بعد فراغ المؤذِّن منه أو معه (بعد از این است که مؤذن از آن فصل فارغ شد یا همراه مؤذن. یعنی اگر قبل از مؤذن بگوید، حکایت محسوب نمی‌شود). وليقطع الكلام إذا سمعه غير الحكاية وإن كان قرآناً (سزاوار است که غیر از حکایت، سایر کلام را قطع کند اگر می‌شنود آن اذان را، هرچند که آن کلام، قرآن باشد.)

ولو دخل المسجد أخّر التحيّة (قبلا بیان شد که هنگام ورود به مسجد، سزاوار است که دو رکعت نماز تحیت مسجد اقامه شود. اگر داخل مسجد شد، تأخیر بیاندازد، نماز تحیت را) إلى الفراغ منه (من الاذان. تا این که مؤذن از اذان فارغ بشود. یعنی حکایت کردن بهتر از آن است که نماز تحیت بخواند) [﴿ ويكره الترجيع ﴾]. (ترجیع کراهت دارد. یعنی اذان گفتن به نحو ترجیع کراهت دارد.)

۱۱

واجبات نماز: قیام

در ادامه مرحوم شهید، واجبات نماز را بیان می‌کند. ایشان ابتدا، قیام را به عنوان یکی از واجبات نماز مطرح می‌فرماید. برخی از علما، در واجبات نماز، ابتدا قیام را مطرح کرده‌اند و سپس نیت و قرائت را مطرح نموده‌اند. اما برخی دیگر، قیام را قبل از نیت و تکبیر ذکر نکرده‌اند، بلکه بعد از نیت و تکبیر، ذکر کرده‌اند. برخی هم مانند مصنف در رساله الفیه، قیام را مؤخر بر قرائت کرده است. یعنی ابتدا نیت و تکبیرة الاحرام و قرائت را بیان نموده و پس از آن‌ها، قیام را ذکر کرده است.

ایشان می‌فرماید: تمام صور فوق، دارای دلیی است. یعنی افرادی که قیام جلوتر از نیت و تکبیرة الاحرام بیان کرده‌اند، دلیل دارند. افرادی که قیام را بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، بیان کرده‌اند، یک دلیل دارند. و افرادی که قیام را بعد از قرائت ذکر کرده‌اند، دلیل دیگر دارند. اما در هر صورت هم قیام، هم نیت، هم تکبیرة الاحرام و هم قرائت، واجب است. بحث در این است که جای قیام کجا است که در جلسه بعدی بیان خواهد شد.

﴿ والفصل بينهما بركعتين ولو من الراتبة ﴿ أو سجدةٍ أو جلسةٍ والنصّ ورد بالجلوس (١) ويمكن دخول السجدة فيه (٢) فإنّها جلوس وزيادة مع اشتمالها على مزيّةٍ زائدة ﴿ أو خُطوةٍ ولم يجد بها المصنّف في الذكرى حديثاً (٣) لكنّها مشهورة ﴿ أو سَكتَةٍ وهي مرويّةٌ في المغرب خاصّةً (٤) ونسبها في الذكرى إلى كلام الأصحاب مع السجدة والخطوة (٥) وقد ورد النصّ بالفصل بتسبيحة (٦) فلو ذكرها كان حسناً.

﴿ ويختصّ المغرب بالأخيرتين * الخُطوة والسكتة ، أمّا السكتة فمرويّةٌ فيه (٧) وأمّا الخطوة فكما تقدّم. وروي فيه الجلسة وأ نّه إذا فعلها كان كالمُتشحّط بدمه في سبيل اللّٰه (٨) فكان ذكرها أولى.

﴿ ويكره الكلام في خلالهما خصوصاً الإقامة ، ولا يعيده به ما لم يخرج (٩) عن الموالاة. ويعيدها به مطلقاً على ما أفتى به المصنّف (١٠)

____________________

(١) الوسائل ٤ : ٦٣١ ، الباب ١١ من أبواب الأذان والإقامة.

(٢) بل السجدة أيضاً منصوصة ، راجع الحديث ١٤ و ١٥ من المصدر السابق.

(٣) الذكرى ٣ : ٢٤١.

(٤) الوسائل ٤ : ٦٣٢ ، الباب ١١ من أبواب الأذان والإقامة ، الحديث ٧.

(٥) الذكرى ٣ : ٢١٢.

(٦) الوسائل ٤ : ٦٣١ ، الباب ١١ من أبواب الأذان والإقامة ، الحديث ٤.

(*) في (ق) : بالأخيرين.

(٧) تقدّم تخريجها آنفاً.

(٨) الوسائل ٤ : ٦٣٢ ، الباب ١١ من أبواب الأذان والإقامة ، الحديث ١٠.

(٩) في (ف) و (ر) زيادة : به.

(١٠) الذكرى ٣ : ٢١٠ ، الدروس ١ : ١٦٥.

وغيره (١) والنصّ ورد بإعادتها بالكلام بعدها (٢).

﴿ ويستحبّ الطهارة حالتهما ، وفي الإقامة آكدُ ، وليست شرطاً فيهما عندنا من الحدثين. نعم ، لو أوقعه في المسجد بالأكبر لغا؛ للنهي (٣) المفسد للعبادة.

﴿ والحكاية لغير المؤذِّن إذا سمع كما يقول المؤذِّن وإن كان في الصلاة ، إلّا الحيّعلات فيها فيُبدلها بالحوقلة (٤) ولو حكاها بطلت (٥) لأنّها ليست ذكراً ، وكذا يجوز إبدالها في غيرها. ووقت حكاية الفصل بعد فراغ المؤذِّن منه أو معه. وليقطع الكلام إذا سمعه غير الحكاية وإن كان قرآناً.

ولو دخل المسجد أخّر التحيّة إلى الفراغ منه [﴿ ويكره الترجيع ] (٦).

﴿ ثمّ يجب القيام حالة النيّة والتكبير والقراءة. وإنّما قدّمه على النيّة والتكبير مع أنّه لا يجب قبلهما؛ لكونه شرطاً فيهما والشرط مقدّمٌ على المشروط. وقد أخّره المصنّف عنهما في الذكرى والدروس (٧) نظراً إلى ذلك وليتمحّض جزءاً من الصلاة ، وفي الألفيّة أخّره عن القراءة (٨) ليجعله واجباً في الثلاثة ، ولكلٍّ وجهٌ ﴿ مستقلاً * به غير مستندٍ إلى شيءٍ بحيث لو اُزيل السِّناد سقط ﴿ مع المكنة .

____________________

(١) كالعلّامة في التحرير ١ : ٢٢٥ ، والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ٢ : ١٩٤.

(٢) الوسائل ٤ : ٦٢٩ ، الباب ١٠ من أبواب الأذان والإقامة ، الحديث ٣.

(٣) راجع الوسائل ١ : ٤٨٤ ، الباب ١٥ من أبواب الجنابة.

(٤) ما أثبتناه من (ف) وفي سائر النسخ : بالحولقة.

(٥) في (ع) و (ف) : بطل.

(٦) لا توجد هذه الجملة في نسخ الروضة.

(٧) الذكرى ٣ : ٢٦٥ ، الدروس ١ : ١٦٨.

(٨) الألفيّة : ٥٨.

(*) في (ق) و (س) : مستقبلاً.