درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۸۵: تروک (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

خلاصه مسئله ترک تکتف

در جلسه گذشته در بحث قواطع الصلاة یا تروک به مسئله کتف رسیدیم که توضیح آن گذشت.

کتف یا تکتف یا تکفیر به این معنا است که در هنگام قرائت یا ذکر تسبیحات اربعه، کسی کف دست را روی دست دیگر قرار دهد. یا مچ دست را بگیرد و یا روی دست دیگر قرار دهد. خواه بالای ناف یا زیر ناف قرار دهد. انجام این عمل موجب بطلان نماز است، مگر این که بخاطر تقیه این کار را انجام دهد. در هنگام تقیه انجام این عمل جایز است و اگر در فرض ترک، ظن به ضرر داشته باشد، انجام تکتف واجب می‌شود. اما اگر نمازگزار تقیه را مراعات نکرد و انجام تکتف را ترک کرد، نمازش صحیح است.

نکته‌ای در جلسه گذشته مطرح شد و آن عبارت است از این که در بحث وضوی نماز بیان شده است که اگر واجب شد که در وضو تقیه کند و مثلا پا را به جای آن که مسح کند، پا را بشوید. اگر در این مسئله انجام تقیه واجب شد ولی خلاف تقیه، عمل کرد و پا را مسح کرد، وضوی او باطل است.

سوال: اگر در مسئله وضو، ترک تقیه موجب بطلان وضو می‌شود، در ما نحن فیه نیز اگر کسی در فرض وجوب تکتف، تکتف را مراعات نکرد، باید نمازش باطل باشد. به چه دلیل در این مسئله قائل می‌شوید که نماز او صحیح است؟

پاسخ: در اصول مسئله‌ای مطرح شده است مبنی بر این که آیا نهی در عبادات، موجب بطلان و فساد عبادت می‌شود یا خیر؟ در این مسئله علما سه صورت را تصویر کرده‌اند.

۱. نهی به خود عبادت بازگشت دارد.

۲. نهی به جزء عبادت بازگشت دارد.

۳. نهی به امر خارج از عبادت بازگشت دارد.

در صورت اول و دوم، نهی موجب بطلان عبادت می‌شود. البته در صورتی که نهی ارشاد به اقل ثوابا نباشد. اما در صورت سوم (منهی عنه نه خود عبادت و نه جزء عبادت است) عبادت باطل نیست. نهی در مسئله تکتف به جهت این که تکتف نه کل نماز و نه جزء نماز است بلکه امری خارج از نماز است، اگر خلاف آن عمل بشود، سبب بطلان نماز نیست و نماز را باطل نمی‌کند.

۴

تطبیق ترک تکتف

﴿ والكتف ﴾ (الکتف به قهقه عطف می‌شود. یعنی ترک الکتف) وهو وضع إحدى اليدين على الاُخرى (گذاشتن یکی از دو دست بر دیگری) بحائلٍ وغيره (مهم نیست که خود دست روی دست قرار گیرد یا این که با حائل شدن مثل آستین دست را روی دست دیگر قرار دهد) فوق السُرّة وتحتها (خواه دستی که جلوی خود قرار می‌دهد، بالای ناف قرار دهد و یا زیر ناف قرار دهد) بالكفّ عليه وعلى الزَّنْد (بالکفّ یعنی چه کف دست را بر کف دست دیگر قرار دهد و چه کف دست را بر مچ قرار دهد. مراد ما از قرار دادن کف دست بر کف دست به حالت کف زدن نیست. بلکه مراد این است که کف دست را پشت دست دیگر قرار دهد. گاهی روی مچ قرار می‌دهد و گاهی جایی قرار می‌دهد که کف دست طرف دیگر قرار دارد. مراد طرف دیگر کف دست است. چرا تکتف جایز نیست و باید ترک شود؟)؛ لإطلاق النهي عن التكفير (چون نهی مطلق است از تکفیر و تکتف و کتف. مطلق است یعنی چه حائل وجود داشته باشد و چه حائل وجود نداشته باشد. یعنی در روایت نفرموده است که با حائل اشکال ندارد. یا در روایات نفرموده است که بالای سرة باشد یا زیر سرة باشد. همچنین در روایات نفرموده که بالای مچ قرار دهد یا پایین‌تر از آن قرار دهد. اطلاق نهی از تکفیر، شامل تمام این موارد می‌شود.) الشامل (الشامل صفت اطلاق است. اطلاقی که شامل می‌شود) لجميع ذلك (تمام این موارد را. به حائل یا بدون حائل، فوق سرة یا تحت سرة، بالکفّ علیه و علی الزَّند را شامل می‌شود) ﴿ إلّالتقيّةٍ ﴾ (تنها در صورت تقیه می‌تواند این کار را انجام دهد.) فيجوز منه ما تأدّت به (جایز است از تکتف آن مقداری که ادا می‌شود تقیه به آن مقدار. مثلا اگر در یک رکعت این کار را انجام دهد، تقیه ادا می‌شود در بقیه رکعات لازم نیست که این کار را انجام دهد.)، بل يجب (نه تنها جایز است بلکه واجب است) ـ وإن كان عندهم سنّة (اگر چه تکتف نزد اهل تسنن مستحب است و واجب نیست. هرچند که در نزد آنان مستحب است اما گاهی برای شیعیان انجام آن واجب می‌شود. چگونه برای شیعیان واجب می‌شود؟) ـ مع ظنّ الضرر بتركها (اگر ظن ضرر داشته باشیم به ترک تکتف. یعنی اگر تکتف را ترک کنیم، احتمال دهیم که ضرری بر ما وارد شود)، لكن لا تبطل الصلاة بتركها حينئذٍ لو خالف (اما هنگامی هم که انجام تکتف واجب است، نماز بواسطه ترک تقیه اگر مخالفت کند، باطل نیست. چرا؟)؛ لتعلّق النهي بأمرٍ خارج (چون نهی متوجه خود نماز یا جزء نماز نیست بلکه نهی متوجه امر خارج از نماز است)، بخلاف المخالفة في غسل الوضوء بالمسح (بخلاف مخالفت در شستن وضو بواسطه مسح کردن. یعنی تقیتاً واجب بود که پا را بشوید اما مسح کرد. در این صورت قائل می‌شویم که وضو باطل است. چرا در این صورت قائل می‌شویم که باطل است؟ چون در مسئله وضو، نهی متوجه جزء عبادت است اما در مسئله تکتف نهی متوجه امر خارج از عبادت است و نهی از کل عبادت و جزء عبادت موجب فساد عبادت می‌شود اما اگر نهی به امر خارج از عبادت برگردد، موجب بطلان آن عبادت نمی‌شود.)

۵

هشتمین مورد از تروک: التفات به ما وراء

هشتمین مورد از تروک: التفات به ما وراء

یکی دیگر از اموری که مصلی باید ترک کند، التفات به ما وراء است. یعنی مصلی نباید روی خود را از قبله برگرداند و به پشت سر رو کند. روی برگرداندن به پشت سر اگر به تمام بدن باشد یعنی همینطور که روی را برمی گرداند، جلوی بدن (شکم، سینه و پاها) نیز از قبله برگردد، قطعا باطل کننده نماز است و نماز باطل می‌شود. اما اگر فقط صورت خود را به پشت سر برگرداند، مرحوم شهید می‌فرماید اگر چه این فرض بعید است (یعنی فقط سر را به پشت برگرداند اما جلوی بدن به پشت قبله بر نگردد) اما در نظر مصنف بازهم مبطل نماز است. یعنی صرف برگرداند سر به پشت قبله، سبب بطلان نماز می‌شود. اما اگر کمتر از پشت سر، سر را برگرداند. مثلا به سمت راست یا سمت چپ، صورت را برگرداند، مرحوم شهید معتقد است که اگر مقادیم بدن به سمت راست یا چپ برنگردد، کراهت دارد. یعنی به نظر ایشان، مبطل نماز نیست و حرمت ندارد. اما اگر بدن را به سمت راست یا چپ برگرداند، در فرض عمدی بودن، نماز باطل است.

۶

مورد نهم از تروک: اکل و شرب

مورد نهم از تروک: اکل و شرب

خوردن و آشامیدن از مبطلات نماز است و ترک این دو شرط صحت نماز است. هرچند که خوردن و آشامیدن کم باشد. نسبت به اکل و شرب، دلیل روایی خاص وجود ندارد. ایشان، دو دلیل برای مبطل بودن اکل و شرب بیان فرموده است.

۱. اکل و شرب با آنچه که نماز برای آن وضع شده است، منافات دارد. نماز برای خشوع و خضوع و اشتغال به ذکر الله وضع شده است که خوردن و آشامیدن با خشوع و خضوع و اشتغال به ذکر الله منافات دارد.

۲. اکل و شرب، فعل کثیر است. زیرا اگر کسی بخواهد غذایی بخورد، طبیعتا بای مأکول را بردارد و در دهان قرار دهد و شروع به جویدن کند و در نهایت مأکول را ببلعد. مجموع این امور، فعل کثیر می‌باشد. بنابر این اکل و شرب از باب فعل کثیر مبطل نماز محسوب می‌شود.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: با توجه به این که دلیل خاص در مورد اکل و شرب وجود ندارد؛ هر دو دلیلی که مرحوم شهید اول بیان فرموده است، مخدوش است. نه می‌توان گفت که همیشه با غرض وضع نماز منافات دارد و نه می‌توان گفت که همیشه فعل کثیر است. فرض کنید که شخصی که ایستاده است لیوان آب را بردارد و یک جرعه آب بنوشد. آیا این عمل فعل کثیر است؟! قطعا این فعل کثیر نیست.

بنابر این، از نظر شهید ثانی، نه دلیلی وجود دارد که خوردن و آشامیدن، همیشه فعل کثیر هستند و نه می‌توان گفت که همیشه با غرض وضع نماز، منافات دارند. مثلا یک لقمه غذا خوردن، منافات با خضوع و خشوع یا منافات با اشتغال به ذکر الله دارد؟!

شهید ثانی در نهایت می‌فرماید: اگر اکل و شرب، عرفا فعل کثیر محسوب شود، می‌پذیریم که مبطل نماز است اما اگر از نظر عرف، فعل کثیر محسوب نشود، دلیلی برای مبطل بودن نماز نداریم.

البته باید توجه داشت که حتی خود مصنف که اکل و شرب را در همه جا مبطل نماز می‌داند، یک مورد را استثنا کرده است و آن مورد در نماز وتر (یک رکعت آخر نماز شب یعنی بعد از نماز شفع) برای کسی که اراده صوم دارد و تشنه است. یعنی می‌خواهد صبح روزه بگیرد و اکنون نماز وتر را اقامه می‌کند اما تشنه است و می‌خواهد آب بنوشد. در این صورت با دو شرط آب نوشیدن مبطل نماز نیست.

۱. شرب باعث انجام فعل منافی نماز غیر از آشامیدن نباشد. مثلا گاهی شخص باید چند متر حرکت کند و لیوان آب را بردارد. این عمل منافی با نماز است. اما گاهی لیوان آب در کنار او قرار دارد و نیازی به حرکت ندارد. در این صورت فعل منافی با نماز انجام نمی‌دهد.

۲. بترسد از این که بعد از اتمام نماز وتر، فرصت برای آب خوردن ندارد. اما اگر بعد از نماز وتر فرصت نوشیدن آب را دارد باید آب را بعد از نماز بنوشد.

با این دو شرط می‌تواند در اثناء نماز وتر آب بنوشد، بدون آن که نمازش باطل شود.

۷

تطبیق هشتمین مورد از تروک: التفات به ما وراء

﴿ والالتفات إلى ما وراءه ﴾ (التفات عطف به قهقه است. یعنی ترک الاتفات الی ما وراءه. مصلی نباید به ما وراء خودش التفات داشته باشد. التفات صرف توجه داشتن نیست. بلکه منظور روی برگرداندن است.) إن كان ببدنه أجمع (اگر با تمام بدن برگردد. یعنی صورت را که بر می‌گرداند، بدن خودش را نیز برگرداند، در این صورت ترکش شرط است و اگر کسی این کار را انجام دهد، نمازش باطل است)، وكذا بوجهه عند المصنّف وإن كان الفرض بعيداً (از نظر مصنف اگر تنها صورت را برگرداند هرچند که بدن را برنگرداند، مبطل نماز است. گرچه بعید است که انسان صورت را به پشت سر برگرداند اما جلوی بدنش رو به قبله باقی بماند). أمّا إلى ما دون ذلك (به کمتر از پشت سر) ـ كاليمين واليسار ـ (مثل سمت راست و سمت چپ) فيكره بالوجه ويبطل بالبدن عمداً من حيث الانحراف عن القبلة (اگر فقط صورت را برگرداند و جلوی بدن رو به قبله بماند، کراهت دارد و مبطل نماز نیست. اما اگر با بدن به سمت راست و چپ برگردد، نماز باطل می‌شود از جهت انحراف از قبله.

نکته: این که ایشان ما دون ذلک را به کالیمین و الیسار معنا فرمود، به نظر می‌رسد که مراد ایشان از ما وراء، زاویه ۱۸۰ درجه نسبت به روبرو نیست. ممکن است که ۱۵۰ درجه برگردد اما این التفات ما وراء می‌شود. اگر فقط ۱۸۰ درجه را ما وراء بدانیم، آقایی که رو به طرفی نماز می‌خواند، زاویه بیشتر از ۹۰ درجه و کمتر از ۱۸۰ درجه به نظر می‌رسد از نظر مرحوم شهید، آن را ما وراء می‌داند. گویی یمین و یسار را ما دون می‌داند. بنابر این به نظر می‌رسد که از نظر مرحوم شهید، بیشتر از یمین و یسار حکم ما وراء را دارد.)

۸

تطبیق مورد نهم از تروک: اکل و شرب

﴿ والأكل والشرب ﴾ (ترک الاکل و الشرب. یعنی شرط است که اکل و شرب در نماز ترک شود. این بدان معنا است که خوردن و آشامیدن باعث ابطال نماز است) وإن كان (اکل) قليلاً كاللقمة (ولو این که اکل قلیل باشد. مثل این که یک لقمه را در نماز بخورد. باید توجه داشت که نسبت به اکل و شرب، روایت خاص وجود ندارد. لذا دو دلیل دیگر اقامه می‌کند)، إمّا لمنافاتهما وضع الصلاة (یا بخاطر این که اکل و شرب با وضع نماز منافات دارد. نماز برای خشوع و خضوع و اشتغال بذکر الله وضع شده است. اکل و شرب با خشوع و خضوع و اشتغال به ذکر الله منافات دارد. به عبارت دیگر، با غرض شارع از وجوب نماز منافات دارد. دلیل دیگر عبارت است از:)، أو لأنّ تناول المأكول والمشروب ووضعه في الفم وازدراده أفعال كثيرة (یا بخاطر این که مأکول و مشروب را بردارد و در دهان قرار دهد و آن را ببلعد، افعال کثیره است ولذا نماز را باطل می‌کند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:). وكلاهما ضعيف (هر دو دلیل ضعیف است. یعنی هم منافات با وضع نماز و هم افعال کثیره، ضعیف است.)؛ إذ لا دليل (رد دلیل اول) على أصل المنافاة (خوردن و آشامیدن با اصل وضع نماز منافات ندارد. کسی که در حد یک لقمه یا کمتر از یک لقمه غذا بخورد، آیا با خضوع و خشوع منافات دارد؟! بنابر این، تمام مصادیق خوردن و آشامیدن منافات با وضع نماز -خضوع و خشوع و اشتغال به ذکر الله- ندارد). فالأقوى اعتبار الكثرة فيهما عرفاً (این هم نظر خود شهید ثانی است و هم رد دلیل دوم است. در دلیل دوم بیان شد که خوردن و آشامیدن از افعال کثیره است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اقوی آن است که کثرت را در هر دو بصورت عرفی معتبر بدانیم. یعنی هر جایی که عرفا فعل کثیر بود، ما نیز فعل کثیر می‌دانیم و هر جا که عرفا فعل کثیر نبود، ما نیز فعل کثیر نمی‌دانیم و در نهایت معتقد می‌شویم که مبطل نماز نیست. بنابر این در مصادیق متفاوت است.)، فيرجعان إلى الفعل الكثير (پس بر می‌گردد اکل و شرب به فعل کثیر. اگر عرفا فعل کثیر بود، مبطل نماز می‌باشد اما اگر عرفا فعل کثیر نبود، مبطل نماز نمی‌باشد. بنابراین، نباید اکل و شرب را جدای از فعل کثیر بدانیم)، وهو اختيار المصنّف في كتبه الثلاثة (مرحوم مصنف هم در کتب ثلاثه، اکل و شرب را جداگانه ذکر نکرده و آن را به فعل کثیر ملحق فرموده است. یک مورد استثنا است. یعنی مثل مصنف هم که معتقد است اکل و شرب باعث بطلان نماز است، یک مورد را استثنا کرده است.) ﴿ إلّافي الوتر لمريد الصوم * ﴾ وهو عطشان ﴿ فيشرب ﴾ (مگر در نماز وتر - یک رکعت بعد از نماز شفع- برای کسی که می‌خواهد فردا روزه بگیرد و تشنه است. در این صورت می‌تواند در اثناء نماز، آب بنوشد. البته دو شرط دارد) إذا لم يستدع منافياً غيره (اگر به دنبال نداشته باشد، آن شرب، فعل منافی به غیر از خود شرب را. گاهی باید مثلا از چاه آب بکشد و بعد بنوشد که این کار فعل منافی با نماز است اما گاهی لیوان آب در کنار دستش است و بر می‌دارد و آب را می‌نوشد. بنابر این شرط اول آن است که نوشیدن آب، فعل منافی با نماز را به دنبال نداشته باشد به غیر از خود نوشیدن آب.) وخاف (خاف عطف به لم یستدع می‌شود. یعنی اذا خاف) فجأة الصبح (اگر می‌ترسد از ناگهانی وارد شدن صبح) قبل إكمال غرضه منه (قبل از کامل شدن غرض این شخص از نماز وتر. گاهی شخص می‌خواهد در نماز وتر تمام مستحبات را انجام دهد. اگر آن شخص اراده دارد که تمام مستحبات را انجام دهد و می‌ترسد که قبل از اتمام این کار‌ها اذان صبح را بگویند، می‌تواند در اثناء نماز آب بنوشد. اما اگر می‌داند که تمام مستحبات را هم که انجام دهد بازهم وقت برای آب نوشیدن دارد نمی‌تواند در وسط نماز وتر، آب بنوشد)، ولا فرق فيه بين الواجب والندب. (فیه به صوم بر می‌گردد. فرقی در این نیست که صوم، واجب یا مستحب باشد. یعنی حتی اگر صوم مستحبی باشد، نوشیدن آب اشکالی ندارد.)

۹

از نظر مصنف قواطع الصلاة در صورتی مبطل هستند که عمدی باشند

مجموعا ۹ مورد از قواطع الصلاة را بیان کردیم.

سوال: آیا قواطع الصلاة که بیان شد، در صورتی مبطل هستند که عمدی باشند یا حتی اگر سهوی نیز این قواطع را انجام دهند، مبطل نماز محسوب می‌شوند؟

پاسخ: مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: مرحوم مصنف تمام موارد را مقید به عمد می‌داند. یعنی اگر عمدی باشد مبطل نماز محسوب می‌شوند و اگر سهوی باشد، باطل نیست.

شهید ثانی می‌فرماید: در برخی از موارد اجماع وجود دارد که مقید به عمد است. اما برخی دیگر را بعضی از فقها قبول ندارند که مقید به عمد باشد. مثل کلام، اجماعا مقید به عمد است و کلام سهوی، مبطل نماز نیست. لذا می‌فرمایند: کلام بی‌جا نیاز به سجده سهو دارد.

سوال: اگر مرحوم مصنف مقید به عمد می‌داند، چرا در هیچ یک از موارد قید عمد را بیان نفرمود؟

پاسخ: مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: دلیلش آن است که مرحوم مصنف، ۹ مورد را به بیان شرط ترک این امور ذکر کرده است. یعنی فرموده است که ترک کلام، ترک قهقه، ترک بکاء شرط است. یعنی شرطیت ترک این امور را ذکر کرده است. هنگامی که ترک چیزی شرط شود، اقتضاء تکلیف نسبت به ترک دارد. در حقیقت بیان کرده است که اشخاص مکلف هستند که این امور را ترک کنند. از شمال سوال می‌کنیم، هنگامی که مرحوم مصنف می‌فرماید نماز گزار مکلف است که این امور را ترک کند، تکلیف برای چه شخصی است؟ مسلّم است تکلیف مربوط به شخصی می‌شود که هواسش هست و سهو و نسیان ندارد. شخصی که سهو و نسیان داشته باشد، اساسا نسبت به آن امور تکلیف ندارد. لذا خود به خود از این که مرحوم شهید اول به بیان شرط ترک این امور ذکر کرده، عمدی بودن فهمیده می‌شود و لازم نیست که قید عمدی بودن را ذکر کند.

مرحوم مصنف در مورد فعل کثیر توقف کرده است. یعنی ایشان در مورد این که فعل کثیر مقید به عمد هست یا خیر، متوقف شده است. چون مرحوم مصنف در کتب مختلف خویش، فعل کثیر را به گونه‌ای ذکر کرده است که از آن توقف استفاده می‌شود. مثلا در کتاب البیان، فعل کثیر را مقید به عمد نکرده است. در کتاب الذکری، بطلان به عمد را در فعل کثیر به اصحاب نسبت داده است و فرموده است که اصحاب معتقدند که در صورت عمد، فعل کثیر، مبطل نماز است. از این که به اصحاب نسبت داده است فهمیده می‌شود که خود شهید اول خیلی تمایل به عمد نداشته است. در کتاب دروس، بطلان به عمد را در فعل کثیر به مشهور نسبت داده است. در کتاب الفیه، فعل کثیر را از قسم منافی قرار داده است، چه صورت عمد و چه صورت غیر عمد. خلاصه آن که هنگامی که کتب مختلف مرحوم شهید اول، بررسی می‌شود به این نتیجه نائل می‌شویم که در مورد فعل کثیر، حرف ثابتی ندارند. گرچه اطلاق فعل کثیر در کتاب لمعه را می‌توان به باقی موارد ملحق کنیم. یعنی قائل شویم که در کتاب لمعه در فعل کثیر قید عمد یا غیر عمد را ذکر نکرده است لذا فعل کثیر هم مانند موارد دیگر، بصورت عمد، مبطل می‌باشد.

تنها یک مورد از فعل کثیر را ایشان استثنا می‌کند که در ادامه بیان خواهیم کرد.

۱۰

تطبیق از نظر مصنف قواطع الصلاة در صورتی مبطل هستند که عمدی باشند

واعلم أنّ هذه المذكورات (۹ مورد از قواطع الصلاة که بیان شد) أجمع إنّما تنافي الصلاة مع تعمّدها عند المصنِّف (مرحوم مصنف، صورت عمدی این موارد را باعث بطلان نماز می‌داند) مطلقاً (یعنی همه مواردی که بیان شد)، وبعضها إجماعاً (البته در برخی از موارد اجماع وجود دارد. یعنی در برخی موارد اجماع وجود دارد که صورت عمد آن مبطل نماز است و صورت سهو آن مبطل نماز محسوب نمی‌شود. مثل کلام که اجماعا مقید به عمد است و کلام سهوی، مبطل نماز نیست) وإنّما لم يقيّد هنا (ضمیر لم یقیّد به مصنف بر می‌گردد. مصنف مقید به عمد نکرد در کتاب لمعه) اكتفاءً باشتراطه تركها (بخاطر اکتفا به این که شرط کرده مرحوم مصنف، ترک این امور را. هنگامی که گفته می‌شود ترک این امور شرط است)، فإنّ ذلك يقتضي التكليف به (به این معنا است که تکلیف دارید که این کار را انجام دهید. و این تکلیف) المتوقّف (المتوقف، صفت التکلیف است. تکلیفی که متوقف بر) على الذكر (ذکر یعنی به یاد داشتن. یعنی انسان باید به یاد داشته باشد تا تکلیف داشته باشد)؛ لأنّ الناسي (و الساهی) غير مكلَّف ابتداءً (لحظه‌ای که شخص نسیان و سهو دارد، ابتداءً مکلف نیست. هرچند که ممکن است بگوییم بعدا باید نماز را قضا کند. اما ابتداءً مکلف نیست. لذا این موارد اصلا ناسی را شامل نمی‌شود. زیرا فرموده که ترک این امور شرط است).

نعم، الفعل الكثير ربّما توقّف المصنّف في تقييده ب‍ «العمد» (چه بسا مرحوم شهید اول در مورد فعل کثیر توقف کرده در تقیید آن به عمد. یعنی در مورد فعل کثیر نظر ثابتی بیان نکرده است.) لأنّه أطلقه في البيان (مرحوم مصنف در کتاب البیان، فعل کثیر را بصورت مطلق بیان نموده است. یعنی مقید به عمد نکرده است) ونسب التقييد في الذكرى إلى الأصحاب (نسبت داده تقیید فعل کثیر مبطل را به عمد -فعل کثیر عمدی مبطل نماز است- به اصحاب. از نسبت به اصحاب دانسته می‌شود که در نظر خود شهید اول این گونه نیست) وفي الدروس إلى المشهور (در کتاب الدروس این تقیید را به مشهور نسبت داده است) وفي الرسالة الألفيّة جعله من قسم المنافي مطلقاً (در رساله الفیه، قرار داده فعل کثیر را از قسم منافی مطلقا. مطلقا یعنی چه فعل کثیر عمد و چه فعل کثیر سهو، مبطل هستند) ولا يخلو إطلاقه هنا من دلالةٍ على القيد إلحاقاً له بالباقي (خالی نیست اطلاق مرحوم مصنف در کتاب لمعه - یعنی فعل کثیر را در این کتاب بصورت مطلق ذکر فرمود و مقید به عمد نکرد- از این که دلالت کند بر تقیید فعل کثیر به عمد مثل بقیه موارد. بخاطر این که فعل کثیر را به باقی موارد الحاق کنیم. همانگونه که در باقی موارد مقید به عمد است، در این مورد هم مقید به عمد است).

نعم (یک مورد را ایشان از فعل کثیر استثناء می‌فرماید)، لو استلزم الفعل الكثير ناسياً انمحاء صورة الصلاة رأساً (گاهی فعل کثیر سهوی انجام می‌شود اما به گونه‌ای است که دیگر نمی‌توان گفت این شخص مصلی است. مثل در وسط نماز سوار ماشین شد و تا تهران رانندگی کرد. در این صورت، صورت نماز به طور کلی از بین رفته است. هرچند که سهوی باشد. در این صورت) توجّه البطلان أيضاً (نماز باطل است)، لكنّ الأصحاب أطلقوا الحكم (گرچه اصحاب به طور مطلق، مقید به عمد فرموده‌اند. یعنی بطور مطلق فرموده‌اند که فعل کثیر در فرض نسیان مبطل نیست. خواه انمحاء صورة الصلاة را داشته باشد و چه نداشته باشد).

لما روي من النهي عنه (١) والمستند ضعيف ، والمنافاة به من حيث الفعل منتفية ، فالقول بالجواز أقوى ، وعليه المصنّف في الذكرى (٢).

﴿ والكتف وهو وضع إحدى اليدين على الاُخرى بحائلٍ وغيره فوق السُرّة وتحتها بالكفّ عليه وعلى الزَّنْد؛ لإطلاق النهي عن التكفير (٣) الشامل لجميع ذلك ﴿ إلّالتقيّةٍ فيجوز منه ما تأدّت به ، بل يجب ـ وإن كان عندهم سنّة ـ مع ظنّ الضرر بتركها ، لكن لا تبطل الصلاة بتركها حينئذٍ لو خالف؛ لتعلّق النهي بأمرٍ خارج ، بخلاف المخالفة في غسل الوضوء بالمسح.

﴿ والالتفات إلى ما وراءه إن كان ببدنه أجمع ، وكذا بوجهه عند المصنّف (٤) وإن كان الفرض بعيداً. أمّا إلى ما (٥) دون ذلك ـ كاليمين واليسار ـ فيكره بالوجه ويبطل بالبدن عمداً من حيث الانحراف عن القبلة.

﴿ والأكل والشرب وإن كان قليلاً كاللقمة ، إمّا لمنافاتهما وضع الصلاة ، أو لأنّ تناول المأكول والمشروب ووضعه في الفم وازدراده (٦) أفعال كثيرة. وكلاهما ضعيف؛ إذ لا دليل على أصل المنافاة. فالأقوى اعتبار الكثرة فيهما عرفاً ، فيرجعان إلى الفعل الكثير ، وهو اختيار المصنّف في كتبه الثلاثة (٧) ﴿ إلّافي

____________________

(١) راجع صحيح البخاري ١ : ٢٠٠ ، وسنن ابن ماجة ١ : ٢٨٣ ، الحديث ٨٧٣.

(٢) الذكرى ٣ : ٣٧٢.

(٣) الوسائل ٤ : ١٢٦٤ ، الباب ١٥ من أبواب قواطع الصلاة.

(٤) لم نجد التصريح به في كتبه ، نعم عدّ من منافيات الأفضليّة : الالتفات يميناً وشمالاً وإن كان بوجهه ما لم يرَ ما وراءه ، راجع البيان : ١٨٥.

(٥) لم يرد «ما» في (ع) و (ف).

(٦) ازدرد اللقمة : ابتلعها.

(٧) الدروس ١ : ١٨٥ ، الذكرى ٤ : ٨ ، البيان : ١٨٢.

الوتر لمريد الصوم * وهو عطشان ﴿ فيشرب إذا لم يستدع منافياً غيره وخاف فجأة الصبح قبل إكمال غرضه منه ، ولا فرق فيه بين الواجب والندب.

واعلم أنّ هذه المذكورات أجمع إنّما تنافي الصلاة مع تعمّدها عند المصنِّف مطلقاً ، وبعضها إجماعاً (١) وإنّما لم يقيّد هنا اكتفاءً باشتراطه تركها ، فإنّ ذلك يقتضي التكليف به المتوقّف على الذكر؛ لأنّ الناسي غير مكلَّف ابتداءً (٢).

نعم ، الفعل الكثير ربّما توقّف المصنّف في تقييده ب‍ «العمد» لأنّه أطلقه في البيان (٣) ونسب التقييد في الذكرى إلى الأصحاب (٤) وفي الدروس إلى المشهور (٥) وفي الرسالة الألفيّة جعله من قسم المنافي مطلقاً (٦) ولا يخلو إطلاقه هنا من دلالةٍ على القيد إلحاقاً له بالباقي. نعم ، لو استلزم الفعل الكثير ناسياً انمحاء صورة الصلاة رأساً توجّه البطلان أيضاً ، لكنّ الأصحاب أطلقوا الحكم.

﴿ الشرط السابع : الإسلام

﴿ فلا تصحّ العبادة مطلقاً ـ فتدخل الصلاة ـ ﴿ من الكافر مطلقاً وإن كان مرتدّاً ملّيّاً أو فطريّاً ﴿ وإن وجبت عليه كما هو قول الأكثر ، خلافاً

____________________

(*) في (س) : الصيام.

(١) قال الفاضل الإصفهاني : وهو الكلام والقهقهة والأكل والشرب ، المناهج السويّة : ٧٦.

(٢) وإن كُلّف في بعض المواضع باستدراكه ثانياً ، الحواشي للمحقّق الخونساري : ٢٦٩.

(٣) البيان : ١٨١.

(٤) الذكرى ٤ : ٩.

(٥) الدروس ١ : ١٨٥.

(٦) الألفيّة : ٦٥.