درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۵۱: تیمم (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

مصادیقی از عدم وصول به آب

در جلسه گذشته بحث تیمم که شروع شد، بیان شد که شرط تیمم یکی از سه امر است

۱) عدم وجود آب، که بحث این مورد بیان شد.

۲) عدم ایصال به آب. یعنی آب وجود دارد اما شخص به آن آب دسترسی ندارد. برای این مورد، مواردی را به عنوان مثال و دلیل عدم میسر بودن وصول به آب بیان شد. دو مورد بیان شد.

مورد سوم عبارت است از این که جایی که آب در چاهی است که چاه عمیق است و به دلیل این که عمیق است بدون وجود آلت امکان دسترسی به آن آب وجود ندارد. فرض بفرمایید که مکلف نیز عاجز از تحصیل آن آلت است. مثلا طنابی برای برداشتن آب ندارد. اگر هیچ آلتی نداشته باشد و حتی با پرداخت عوض یا پاره کردن لباس نفیس هم نتواند آلت را فراهم کند، می‌تواند تیمم کند.

مورد چهارم عبارت است از این که آب در محلی است که مکلف می‌ترسد برای آوردن آب به آن مکان برود. مثلا آب روی بلندی قرار گرفته و مکلف باید از صخره‌ای عبور کند که می‌ترسد از آن صخره سقوط کند یا مثلا شب است و مکلف می‌ترسد که در شب حرکت کند. در هر صورت اگر از جان، مال، مریضی، ناموس و... خوف داشته باشد، می‌تواند برای نماز تیمم کند.

مورد پنجم عبارت است از این که آب برای کسی است که آن آب را می‌فروشد اما مکلف از پرداخت آن عوض عاجز است. یا بخاطر این که پول ندارد و یا بخاطر این که آن پول را لازم دارد. مثلا در سفر است و اگر آن پول را برای تهیه آب پرداخت کند، سفرش نا تمام می‌ماند و نمی‌تواند به مقصد برسد.

۴

تطبیق مصادیقی از عدم وصول به آب

أو لكونه (لکونه عطف به للعجز است) في بئرٍ بعيد القعر (یا بخاطر این است که آب در چاه عمیقی است که) يتعذّر الوصول إليه بدون الآلة (عمیق بودن چاه لازم نیست که حتما عرفا آن را عمیق بدانند بلکه همین که بدون آلت نتواند به آب دسترسی پیدا کند کافی است) وهو عاجز عن تحصيلها (فرض این است که فردی که می‌خواهد نماز بخواند، عاجز از تحصیل آلت است) ولو بعوضٍ أو شقّ ثوبٍ نفيس أو إعارة (هرچند بواسطه عوض. یعنی نمی‌تواند با پرداخت پول آلت را تهیه کند، چون آلتی وجود ندارد. یا پاره کردن لباس نو و ارزشمند. یعنی اگر لباس ارزشمندی هم دارد و می‌تواند بوسیله تکه تکه کردن آن طنابی درست کند تا بواسطه آن به آب دسترسی پیدا کند، باید این کار را انجام دهد. یا عاریه کردن آلت. تفاوت عاریه و امانت آن است که امانت از حیث فقهی آن چیزی است که به کسی می‌دهند تا از آن نگهداری کند و حق استفاده از آن را ندارد. اما عاریه برای استفاده است. یعنی اگر چیزی بصورت عاریه نزد کسی گذاشته شد، او حق استفاده از آن را دارد. در عرف فارسی، امانت را به همان معنای عاریه می‌دانند.)، أو لكونه موجوداً في محلٍّ (یا بخاطر این است که آب در محلی است که) يُخاف من السعي إليه (تلاش کردن به سوی آن محل مورد ترس این شخص است و می‌ترسد) على نفسٍ (می‌ترسد که جانش از بین رود) أو طَرَفٍ (طرف یعنی عضوی از اعضا و جوارح بدن. مثلا می‌ترسد که عضوی از بدن او ناقص شود) أو مالٍ (یا می‌ترسد که مالش از بین برود) محترمةٍ (به نظر می‌رسد که محترمة قید هر سه است. یعنی یخاف بر نفس و طرف و مال که محترمه باشد. زیرا اگر نفس و طرف و مال محترمه نباشد، مانع محسوب نمی‌شود و باید آب را تحصیل کند.) أو بُضعٍ (در اینجا منظور ناموس است) أو عرض (آبرو) أو ذهاب عقلٍ (می‌ترسد دیوانه شود) ولو بمجرّد الجبن (ولو به مجرد ترس اگر احتمال دیوانه شدن باشد می‌تواند تحصیل آب را ترک کند و تیمم کند.)، أو لوجوده بعوضٍ (یا بخاطر وجود آب در مقابل عوض. یعنی آب وجود دارد اما آن را می‌فروشند) يعجز عن بذله (که عاجز است مکلف از بذل آن عوض) لعُدمٍ (یا بخاطر این است که پول ندارد تا عوض را پرداخت کند) أو حاجةٍ (یا پول دارد اما به آن پول نیاز دارد) ولو في وقت مترقّب (وقت مترقب یعنی وقت مورد انتظار. گاهی پول را برای آینده طولانی لازم دارد، در این صورت نمی‌تواند بذل عوض را ترک کند. وقت مترقب یعنی زمانی که مورد انتظار عرفی است).

۵

تعارض وجوب بذل مال و وجوب حفظ مال از غصب

تا کنون شرط اول که عدم وجود آب و شرط دوم که عدم دسترسی به آب بود را بیان کردیم. همچنین برای شرط دوم مصادیقی بیان شد.

تتمه‌ای که از شرط دوم وجود دارد به شرح ذیل است.

از برخی مصادیقی که برای شرط دوم (عدم الوصلة إلیه) بیان شد، دو مطلب مشخص شد.

۱) اگر آبی موجود است که می‌توان آن را به واسطه عوض دریافت کرد، در صورتی که مقدور باشد باید بذل عوض شود و وضو گرفت و نمی‌توان در این صورت به تیمم اکتفا کرد. این نکته را در مصداق سوم با عبارت ولو بعوض بیان نمود. اما اگر آبی موجود است اما مکلف خوف دارد از مالش که اگر بخواهد برای تحصیل آب اقدام کند، آن مال را غاصب غصب کند. در مصداق چهارم چنین بیان نمود: يُخاف من السعي إليه على نفسٍ أو طَرَفٍ أو مالٍ محترمةٍ.

بنابر این، اگر آبی موجود باشد اما مکلف خوف دارد که مالش از بین برود، در این صورت ایشان فرمود که واجب است مال را حفظ کند و به تحصیل آب نپردازد.

خلاصه: اگر مکلف بتواند عوضی دهد و در قبال آن آب تهیه کند، شارع می‌فرماید این کار را انجام بده. اما اگر بخواهد تحصیل آب کند و با تحصیل این آب ممکن است که غاصب، مال را غصب کند، در این صورت شارع می‌فرماید که لازم نیست آب تحصیل شود و باید به تیمم اکتفا کرد.

فقها این دو صورت را به گونه‌ای ناسازگار با یکدیگر می‌دانند. زیرا از طرفی شارع می‌فرماید مکلف موظف است با پرداخت عوض آب تهیه کند. تهیه آب با پرداخت عوض به نحوی به از بین رفتن مال محسوب می‌شود؛ اما در جایی که خوف از بین رفتن مال وجود دارد، دستور می‌دهد که مال را حفظ کند و از تهیه آب صرف نظر کند. تفاوت بین این دو صورت چیست؟

شهید می‌فرماید: اولا باید توجه داشت در این دو حکم فرقی نیست، مالی که می‌خواهیم پرداخت کنیم کم یا زیاد باشد. یعنی بذل عوض چه کم و چه زیاد باشد باید پرداخت شود. همچنین حفظ مالی که خوف از بین رفتنش وجود دارد، کم یا زیاد باشد، لازم نیست که تحصیل آب شود و باید مال را حفظ کرد.

ثانیا تفاوت این دو مال (که یکی بذلش واجب و یکی حفظش واجب است) در وجود نص و روایت است. در یک روایت بیان شده: شخصی می‌پرسد: مکلف آب ندارد و آب در دور دست است. امام می‌فرماید: خودش را در خطر نیندازد و تیمم کند. اگر خطری برای مال و جانش وجود دارد آب نیاورد و تیمم کند. لاَ آمُرُهُ أَنْ يُغَرِّرَ بِنَفْسِهِ فَيَعْرِضَ لَهُ لِصُّ أَوْ سَبُعٌ. لص یعنی دزد که مال را می‌برد. سبع یعنی درنده که جان انسان را از بین می‌برد.

در روایت دیگر بیان شده: راوی می‌پرسد آب نیست مگر به قیمت ۱۰۰ یا ۱۰۰۰ درهم (به عبارت دیگر ۱۰ یا ۱۰۰ سکه طلا) که قدرت هم برای پرداخت آن دارد. امام می‌فرماید: آب را بخرد. قَدْ أَصَابَنِي مِثْلُ ذَلِكَ (امام عليه‌السلام فرمودند که برای خود من مثل این واقعه پیش آمد) فَاشْتَرَيْتُ وَ تَوَضَّأْتُ وَ مَا يَسُرُّنِي بِذَلِكَ مَالٌ كَثِيرٌ (وجود مال کثیر من را خوشحال نمی‌کند و آن مال را پرداختم و خریدم و وضو گرفتم).

بنابر این، بخاطر وجود روایت است که بین این دو صورت تفاوت گذاشته شده است.

برخی از فقها خواسته‌اند که تفاوت دیگری بیان کنند. علامه فارق بین این دو صورت را چنین مطرح می‌فرماید: اگر مال به دست غاصب برسد، نهایتا مکلف طلبکار غاصب می‌شود. یعنی ذمه غاصب مشغول می‌شود و مکلف طلبکار غاصب می‌شود. این طلب یک طلب دنیایی است و ممکن است که غاصب آن را پس از چند روز پرداخت کند و مکلف از آن استفاده کند و تمام شود. به عبارت دیگر اجر اخروی در این مال وجود ندارد. اما اگر مالی را پرداخت نماید و با آن آب بخرد و وضو بگیرد، عوض این پولی که برای وضو پرداخت شده است، ثواب اخروی است و ثواب اخروی شئ دائمی و غیر منقطع است.

شهید ثانی می‌فرماید که این سخن پذیرفته نیست. زیرا در جایی که مال را رها می‌کنیم و به تحصیل آب برای وضو می‌پردازیم و آن مال در معرض غصب قرار می‌گیرد، به چه دلیل ثواب اخروی نکرده است؟ اگر شارع مقدس امر فرموده بود که مال را رها کن و در معرض غصب قرار بده و مکلف این کار را می‌کرد قطعا ثواب اخروی می‌برد. پس این صورت هم مانند جایی که بذل عوض برای تحصیل مال می‌شود، ثواب اخروی وجود دارد. علاوه بر آن، می‌توان ادعا کرد در جایی که مال را رها می‌کنیم و در معرض غصب قرار می‌گیرد، هم ثواب اخروی می‌بریم و هم ذمه غاصب مشغول می‌شود. اما در بذل مال فقط ثواب اخروی است.

۶

تطبیق تعارض وجوب بذل مال و وجوب حفظ مال از غصب

ولا فرق في المال المخوف ذهابه (فرقی نیست در مالی که خوف از بین رفتنش را داریم -مورد چهارم-) والواجب بذله عوضاً (این صورت را هم در مورد سوم و هم در مورد پنجم بیان نمودیم. البته مورد سوم برای خرید آلت بود که با آن آب از چاه بیرون کشیده شود. ایشان می‌فرماید: فرقی در مالی که خوف ذهابش را دارند و آن مالی که بذل آن مال به عنوان عوض واجب است) ـ حيث يجب حفظ الأوّل (مالی که خوف از بین رفتنش را داریم واجب است حفظ کنیم) وبذل الثاني (اما دومی را واجب است که پرداخت کنیم. یکی را باید حفظ کرد و دیگری را باید پرداخت نمود. ایشان می‌فرماید:) ـ بين القليل والكثير (یعنی حتی برای حفظ مال قلیل از غاصب می‌توان تیمم کرد و آن مال قلیل را در معرض از بین رفتن قرار نداد. اساسا چرا باید یکی را حفظ و دیگری را پرداخت نمود؟ می‌فرماید:). والفارق النصّ (فارق بین این دو روایت است و آن چیزی نیست که علامه فرموده است.) لا أنّ الحاصل (این عبارت سخن علامه است) بالأوّل (اول یعنی مالی که خوف از بین رفتنش را داریم. آنچه که حاصل می‌شود برای نماز گزار با اولی) العوض على الغاصب وهو منقطع (نهایتا ذمه غاصب مشغول می‌شود و بدهکار صاحب مال می‌شود و اگر آن مال را پرداخت نماید یک مال منقطع است که از بین می‌رود) وفي الثاني (اما آنچه که در دومی حاصل می‌شود) الثواب وهو دائم (هو دائم یعنی لاینقطع، غیر منقطع)؛ لتحقّق الثواب فيهما (لتحقق دلیل لا است. یعنی پاسخ شهید ثانی به علامه است. چرا شهید می‌فرماید لا أنّ الحاصل؟ بخاطر این که تحقق دارد ثواب در هر دو صورت. یعنی حتی در جایی هم که غاصب می‌برد اگر تحصیل آب بر مکلف واجب یا مستحب باشد و از مالش بگذرد و سراغ تهیه آب برود، باز هم ثواب اخروی دارد) مع بذلهما اختياراً (با این که بذل کرده هر دو مال را اختیارا. یعنی به اختیار خودش به دنبال آب رفته که غاصب برداشته) طلباً للعبادة (خواسته است که نمازش با وضو باشد) لو اُبيح ذلك (البته اگر مباح باشد. اگر شارع مقدس امر کرده باشد که حق ندارد مال را ترک کند و او مال را ترک کند فعل حرام مرتکب شده است. با فرض این که شارع مقدس ترک مال را جایز بداند، مکلف مال را ترک کرده تا نمازش با وضو باشد که غاصب مال را برده است. در این صورت هم مکلف ثواب اخروی می‌برد)، بل قد يجتمع في الأوّل العوض والثواب بخلاف الثاني (یجتمع فی الاول یعنی مالی که خوف از بین رفتنش وجود دارد. در این مال عوض و ثواب هر دو جمع است. چون غیر از ثواب، ذمه غاصب هم مشغول می‌شود. به خلاف مال دوم که ذمه کسی مشغول نمی‌شود. خلاصه این که در اولی دنیا و آخرت جمع است اما در دومی فقط آخرت وجود دارد).

۷

سومین شرط از شروط جواز تیمم

تا کنون دو شرط از سه شرط بیان شد. سومین شرطی که می‌توان به جای وضو، تیمم کرد عبارت است از این که از استعمال آب خوف وجود داشته باشد.

خوف از استعمال آب گاهی به جهت مریضی است. چه مریضی که اکنون وجود دارد و می‌ترسیم که مریضی زیاد شود یا می‌ترسیم که مریضی کند خوب شود. گاهی استعمال آب باعث می‌شود که مریضی تشدید شود اما گاهی می‌دانیم که مریضی تشدید نمی‌شود اما استعمال آب باعث می‌شود که دیرتر خوب شود. یا این که استعمال آب باعث سختی در علاج شود.

چه مریضی که الان وجود ندارد اما مکلف می‌ترسد که اگر از آب استفاده کند، آن مریضی حاصل شود.

گاهی خوف استعمال آب نه بخاطر مریضی بلکه بخاطر سرمای شدید است که تحمل آن مشقت دارد. مشقت داشتن عرفی در این جا منظور است. یعنی همین که عرفا گفته شود که تحملش مشقت دارد مجوز تیمم می‌باشد.

گاهی هم به جهت آن است که می‌ترسد اگر آب را برای وضو استفاده کند، شخصی که تشنه است، الآن یا در آینده نزدیک تشنه بماند.

در این موارد اگر نفس محترمه باشد، حتی اگر حیوان باشد بازهم می‌تواند تیمم کند و مانعی ندارد.

۸

تطبیق سومین شرط از شروط جواز تیمم

﴿ أو الخوف من استعماله ﴾ (خوف دارد از استعمال آب) لمرضٍ حاصلٍ (یا بخاطر مریضی که الآن حاضر است) ـ يخاف زيادته (می‌ترسد که مریضی زیاد شود) أو بطؤه (یا می‌ترسد که کُند خوب شود) أو عُسر علاجه (یا می‌ترسد که علاجش سخت شود) ـ أو متوقّعٍ (متوقع عطف به حاصل می‌شود. یعنی لمرض متوقع. یعنی مریضی که الآن وجود ندارد اما مورد انتظار است. یعنی اگر از آب استفاده کند مریضی ایجاد می‌شود)، أو بردٍ شديد يشقّ تحمّله (برد عطف به مرض می‌شود. سرمایی که تحملش سخت است)، أو خوف عطشٍ حاصلٍ أو متوقّعٍ (یا ترس از تشنگی که تشنگی یا الآن وجود دارد یا یک ساعت دیگر حاصل می‌شود) في زمانٍ لا يحصل فيه الماء عادةً (حاصل نمی‌شود در آن زمان آب عادتاً) أو بقرائن الأحوال (یا ممکن است که عرف چیزی حکم نکند اما به قرائن احوال این را نشان می‌دهد که در این زمان آب پیدا نمی‌شود) لنفسٍ محترمةٍ ولو حيواناً (لنفس محترمه می‌گوید که این تشنگی باید تشنگی برای نفس محترمه باشد. گاهی کافر حربی است که نفسش محترمه نیست. این از محل بحث خارج است اما اگر نفس محترمه باشد حتی اگر اسب و قاطر باشد باید حفظ شوند).

۹

توضیح طلب آب بر وجه معتبر شرعی

در مورد اول بیان شد ﴿ وشرطه عدمُ الماء ﴾ بأن لا يوجد مع طلبه على الوجه المعتبر.

یعنی اگر آب وجود ندارد، باید به وجه معتبر شرعی به دنبال آب باشیم. در ادامه مرحوم شهید علی الوجه المعتبر را توضیح می‌دهد.

اگر مکلف، آب پیدا نکرد باید به طریق ذیل عمل کند.

در زمین حزنة، زمین غیر هموار یعنی زمین که مشتمل بر درخت، پستی و بلندی است و وسعت دید ندارد. لازم است که در هرکدام از جهات چهار گانه به اندازه برد یک تیر کمان به دنبال آب باشد. منظور از تیر کمان، یک تیر کمان معمولی است.

در زمین سهله، زمین هموار و زمینی که این موانع را ندارد، به اندازه پرتاب دو تیر باید به دنبال آب باشد.

اگر در همواری و ناهمواری زمین مختلف باشد، تکلیف چیست؟

ایشان می‌فرماید: وزّع. توضیح آن که: گاهی از سمت شمال و جنوب، زمین ناهموار است اما از سمت شرق و غرب، زمین هموار است. در این صورت نسبت به جنوب و شمال که زمین ناهموار است، به اندازه یک تیر می‌گردد و نسبت به جایی که هموار است به اندازه دو تیر می‌گردد.

گاهی نصف یک قسمت از زمین هموار و نصف دیگرش ناهموار باشد. نصف هموار را نصف دو تیر (یک تیر) به دنبال آب می‌گردد و نصف ناهموار را نصف تیر به دنبال آب می‌گردد. یعنی نسبت سنجی باید کرد.

مرحوم شهید چند نکته در اینجا ذکر می‌کند.

نکته نخست: طلب آب در صورتی واجب است که احتمال وجود آب داشته باشد. یعنی اگر مکلف علم دارد که در چهار جهتش آبی وجود ندارد می‌تواند همان لحظه تیمم کند و نماز بخواند. یا اگر می‌داند که در مسافت بیش از یک تیر یا دو تیر آب وجود دارد باید آب را تهیه کند و نمی‌تواند در این صورت تیمم کند. به عبارت دیگر، صورت علم به عدم وجود آب و صورت علم به وجود آب از محل بحث خارج است.

نکته دوم: انسان می‌تواند برای گشتن در این مقدار شرعی نائب بگیرد و گاهی نیابت واجب است. مثل کسی که خودش از جستجو برای آب ناتوان است. هرچند که با پرداخت اجرت باشد.

نکته سوم: اگر نیابت اختیاری است. یعنی خود شخص می‌تواند برای تهیه آب بگردد اما دوست دارد که نائب بگیرد. در اینجا حتما باید نائب عادل باشد که بتوان به خبر او اعتماد کرد. اما اگر نیابت گرفتنش اضطراری باشد (مثل کسی که مریض است و نمی‌تواند خودش به سراغ آب برود) اگر امکان پیدا کردن نائب عادل وجود داشته باشد، باید نائب عادل بگیرد اما اگر امکان پیدا کردن نائب عادل وجود نداشته باشد، ساقط می‌شود و نائب هرچند که فاسق باشد باید بگردد.

نکته چهارم: اگر برای تیمم کردن خاک ندارد باید همین مقدار بگردد.

۱۰

تطبیق توضیح طلب آب بر وجه معتبر شرعی

﴿ ويجب طلبه ﴾ (واجب است طلب آب) مع فقده (فقد آب) في كلّ جانبٍ ﴿ من الجوانب الأربعة (شمال، جنوب، شرق و غرب) غلوة سهمٍ ﴾ ـ بفتح الغين ـ (غلوه یعنی آخرین حد پرتاب تیر. به اندازه برد نهایی یک تیر) وهي: مقدار رمية من الرامي بالآلة معتدلين (معتدلین یعنی هم تیرانداز و هم آلت معمولی باشد. لازم نیست که به اندازه پرتاب یک تیرانداز حرفه‌ای به دنبال آب بگردیم) ﴿ في ﴾ الأرض ﴿ الحَزْنة ﴾ ـ بسكون الزاء المعجمة ـ خلاف السهْلة (زمین حزنه چیست؟)، وهي (هی به حزنه بازگشت دارد): المشتملة على نحو الأشجار والأحجار (سنگ‌ها) والعلوّ (بلندی) والهبوط (پستی) المانع من رؤية ما خلفه (که این‌ها مانع هستند از این که ما پشتش را ببینیم) ﴿ و ﴾ غلوة ﴿ سهمين في السَّهْلة ﴾ ولو اختلفت في الحزونة والسهولة توُزّع بحسبهما (اگر یک طرف سهله است و یک طرف حزنه است، هرکدام را روی حساب خودش به دنبال آن می‌گردیم. اگر نصف یک طرف حزنه و نصف یک طرف سهله است، نصف را توزیع می‌کنیم).

وإنّما يجب الطلبُ كذلك مع احتمال وجوده (وجود الماء) فيها (واجب است طلب به نحوی که در بالا بیان شد در فرض احتمال وجود آب در زمین.)، فلو علم عدمه مطلقاً (مطلقا یعنی در هیچ کدام از جهات چهارگانه آب وجود ندارد) أو في بعض الجهات (یعنی می‌داند در شرق و غرب آب نیست اما احتمال می‌دهد که در سمت شمال و جنوب آب باشد) سقط الطلب مطلقاً أو فيه (فی بعض الجهات. طلب ساقط می‌شود)، كما أنّه لو علم وجوده في أزيد من النصاب (اگر می‌داند که بیش از یک تیر یا دو تیر آب وجود دارد) وجب قصده مع الإمكان ما لم يخرج الوقت (ما دامی که وقت نمی‌گذرد که نمازش قضا شود لازم است که سراغ آب برود).

وتجوز الاستنابة فيه (جایز است نائب گرفتن در طلب آب. فیه یعنی در طلب آب)، بل قد تجب (گاهی نائب گرفتن واجب است) ولو باُجرةٍ مع القدرة (هرچند که در مقابل پرداخت اجرت باشد البته اگر می‌تواند این اجرت را پرداخت کند). ويشترط عدالة النائب إن كانت (استنابه) اختياريّة (نائب گرفتن اختیاری در جایی است که خود شخص می‌تواند در طلب آب برود اما نائب گرفته است) وإلّا (اگر نائب گرفتن اضطراری است) فمع إمكانها (اگر عدالت امکان دارد باید عادل بگیرد و اگر امکان ندارد عدالت در نائب ساقط می‌شود)، ويُحتسب لهما على التقديرين (زمانی که نائب فرستاده شد هم برای نماز او و هم برای نماز این شخص کافی است). ويجب طلب التراب كذلك لو تعذّر مع وجوبه (اگر کسی می‌خواهد تیمم کند و خاک ندارد برای پیدا کردن خاک نیز باید همین مقدار بگردد).

﴿ الفصل الثالث

﴿ التيمّم

﴿ وشرطه عدمُ الماء بأن لا يوجد مع طلبه على الوجه المعتبر.

﴿ أو عدم الوصلة * إليه مع كونه موجوداً : إمّا للعجز عن الحركة المحتاج إليها في تحصيله لكِبَر أو مرضٍ أو ضعف قوّةٍ ولم يجد معاوناً ولو باُجرةٍ مقدورة ، أو لضيق الوقت بحيث لا يُدرك منه معه بعد الطهارة ركعة ، أو لكونه في بئرٍ بعيد القعر يتعذّر الوصول إليه بدون الآلة وهو عاجز عن تحصيلها ولو بعوضٍ أو شقّ ثوبٍ نفيس أو إعارة ، أو لكونه موجوداً في محلٍّ يُخاف من السعي إليه على نفسٍ أو طَرَفٍ أو مالٍ محترمةٍ أو بُضعٍ أو عرض أو ذهاب عقلٍ ولو بمجرّد الجبن ، أو لوجوده بعوضٍ يعجز عن بذله لعُدمٍ أو حاجةٍ ولو في وقت مترقّب.

ولا فرق في المال المخوف ذهابه والواجب بذله عوضاً ـ حيث يجب حفظ الأوّل وبذل الثاني ـ بين القليل والكثير. والفارق النصّ (١) لا أنّ الحاصل بالأوّل العوض على الغاصب وهو منقطع وفي الثاني الثواب وهو دائم؛ لتحقّق الثواب

____________________

(*) في (ق) : الوصول.

(١) راجع الوسائل ٢ : ٩٦٤ ، الباب ٢ من أبواب التيمّم ، الحديث ٢. و ٩٩٧ ، الباب ٢٦ من أبواب التيمّم ، الحديث الأوّل.

فيهما مع بذلهما اختياراً طلباً للعبادة لو اُبيح ذلك ، بل قد يجتمع في الأوّل العوض والثواب بخلاف الثاني.

﴿ أو الخوف من استعماله لمرضٍ حاصلٍ ـ يخاف زيادته أو بطؤه أو عُسر علاجه ـ أو متوقّعٍ ، أو بردٍ شديد يشقّ تحمّله ، أو خوف عطشٍ حاصلٍ أو متوقّعٍ في زمانٍ لا يحصل فيه الماء عادةً أو بقرائن الأحوال لنفسٍ محترمةٍ ولو حيواناً.

﴿ ويجب طلبه مع فقده في كلّ جانبٍ ﴿ من الجوانب الأربعة غلوة سهمٍ ـ بفتح الغين ـ وهي : مقدار رمية من الرامي بالآلة معتدلين ﴿ في الأرض ﴿ الحَزْنة ـ بسكون الزاء المعجمة ـ خلاف السهْلة ، وهي : المشتملة على نحو الأشجار والأحجار والعلوّ والهبوط المانع من رؤية ما خلفه ﴿ و غلوة ﴿ سهمين في السَّهْلة ولو اختلفت في الحزونة والسهولة توُزّع بحسبهما.

وإنّما يجب الطلبُ كذلك مع احتمال وجوده فيها ، فلو علم عدمه مطلقاً أو في بعض الجهات سقط الطلب مطلقاً أو فيه ، كما أنّه لو علم وجوده في أزيد من النصاب وجب قصده مع الإمكان ما لم يخرج الوقت.

وتجوز الاستنابة فيه ، بل قد تجب ولو باُجرةٍ مع القدرة. ويشترط عدالة النائب إن كانت اختياريّة وإلّا فمع إمكانها ، ويُحتسب لهما على التقديرين. ويجب طلب التراب كذلك لو تعذّر مع وجوبه.

﴿ ويجب التيمّم ﴿ بالتراب الطاهر أو الحجر لأنّه من جملة الأرض (١)

____________________

(١) قال المحقّق في المعتبر [١ : ٣٧٦] : الإجماع على أنّ الحجر من جملة الأرض ، وقال المفسّرون [التبيان ٣ : ٢٠٧ ومجمع البيان ٢ : ٥١] : إنّ الصعيد هو وجه الأرض فيدخل الحجر ، وفسّره بعض أهل اللغة [الصحاح ٢ : ٤٩٨ ، (صعد)] بالتراب فلا يدخل ، لكنّ المثبت للزيادة مقدّم. (منه رحمه‌الله).