درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۴۹: احکام الاموات (۱۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

کیفیت اقامه نماز بر چند میت

کیفیت اقامه نماز بر چند میت:

آخرین نکته‌ای که از بحث نماز میت باقی مانده عبارت است از این که اگر مصلی بر چند میت بخواهد نماز واحد بخواند، چگونه باید آن نماز را اقامه کند؟

مواردی از اذکار بعد از تکبیر‌ها مشترک است. مثل تکبیر اول که بعد از آن شهادتین بیان می‌شود. در بیان شهادتین تفاوتی ندارد که برای کدام میت باشد یا میت بچه یا بزرگ باشد. در مواردی که اذکار مشترک است، اذکار را تشریک می‌کنیم. یعنی شهادتین و صلوات را به نیت همه اموات بیان می‌کنیم. اما در برخی موارد، اذکار در افراد متفاوت، متفاوت می‌شوند. مثلا اگر میت شیعه باشد با این که سنی باشد یا مستضعف باشد، فرق می‌کند. همچنین اگر میت فرد بالغ باشد با این که طفل باشد، فرق می‌کند. در طفل بیان شد که به جای آن که برای خودش دعا کنیم، اگر والدینش هر دو شیعه باشند؛ باید برای والدینش دعا کنیم. همچنین اگر یک میت زن باشد و دیگری مرد باشد، بحث ضمیر مؤنث و مذکر مطرح می‌شود. تکلیف مصلی در این موارد چیست؟

ایشان می‌فرماید: در این موارد، مراعات الفاظ مختلف می‌شود و باید بصورت جداگانه الفاظ را بیان کنیم. یعنی اگر مثلا برای دو میت نماز می‌خوانیم برای هر یک ذکر مخصوص خودش را بیان کنیم. هرچند که یک نماز است اما بعد از هر تکبیر باید ذکر مخصوص آن میت را بیان کنیم. البته نسبت به تذکیر و تأنیث می‌توان در همه موارد ضمایر را بصورت مذکر بیان کنیم، به اعتبار میت. همچنین می‌توان بصورت مؤنث بیان کنیم به اعتبار جنازه. گرچه مراعات مذکر و مؤنث، مناسب‌تر است. یعنی دو ذکر بیان شود. یک ذکر بصورت مذکر و یک ذکر بصورت مؤنث.

۴

تطبیق کیفیت اقامه نماز بر چند میت

ومثله (مثل صورت قبل که بیان شد اگر وسط نماز میت قبل، میت دیگری ملحق شود. در آن قسمت بیان شد، تکبیر‌هایی که برای هر دو میت بیان می‌کند، باید دعای هر یک را جداگانه قرائت کند. مثل آن مورد است) ما لو اقتصر (صورتی که اکتفا کند) على صلاةٍ واحدةٍ (بر یک نماز اکتفا کند) على متعدّد (یک نماز بر میت‌های متعدد)، فإنّه يُشرِّك بينهم (نماز گزار تشریک می‌کند بین میت‌ها) فيما يتّحد لفظه (در مورادی که لفظش متحد است. مثل شهادتین و صلوات که لفظشان متحد است و توجهی نداریم که میت یکی است یا متعدد است. شیعه یا سنی، زن یا مرد است. تلفظ این‌ها -شهادتین و صلوات- در همه این صورت‌ها به یک صورت است) ويُراعي في المختلف (در مواردی که اذکار مختلف است، یعنی یک میت زن است و یک میت مرد است؛ یا یک میت منافق است و یک میت شیعه است؛ یا یک میت طفل است و یک میت کبیر است.) ـ كالدعاء لو كان فيهم مؤمن ومجهول ومنافق وطفل ـ (اگر اینگونه است، مراعات کند در این موارد مختلف) وظيفة كلّ واحد (برای مؤمن، دعای خودش را بیان کند. برای مجهول -مستضعف-، دعای خودش را بیان کند. برای سنی، دعای خودش را بخواند و برای طفل هم دعای خودش را بیان کند)، ومع اتّحاد الصنف (اما اگر مثلا میت‌ها همگی مرد هستند و همگی هم شیعه هستند) يُراعي تثنية الضمير وجمعه وتذكيره وتأنيثه (در این جا فقط ضمیر را بصورت تثنیه یا جمع بیان می‌کند. همچنین در مذکر و مؤنث بودن، مراعات تذکیر و تأنیث می‌شود)، أو يذكّر مطلقاً مؤوّلاً ب‍ «الميّت» أو يؤنّث مؤوّلاً ب‍ «الجنازة» (مطلقا یعنی حتی در جایی که مؤنث هم وجود دارد. می‌تواند ضمائر را بصورت مذکر بیان کند، تأویل به میت ببرد. یا می‌تواند به تأویل جنازه، ضمائر را بصورت مؤنث بیان کند. البته) والأوّل أولى (این که مراعات تذکیر و تأنیث شود، بهتر است).

۵

دفن میت و واجبات آن

دفن میت:

تا کنون در مسئله احکام اموات مباحث ذیل مطرح شده است.

۱) احتضار

۲) غسل

۳) کفن

۴) نماز

پس از آن که بر میت نماز اقامه شد، نوبت به دفن او می‌رسد که آخرین مرحله تجهیز میت محسوب می‌شود.

واجبات دفن میت:

نسبت به دفن میت ایشان می‌فرماید: آنچه در دفن واجب است، آن است که اولا میت را در زمین پنهان کنند. یعنی زیر خاک میت را دفن کنند. به عبارت دیگر، باید میت در زمین پنهان شود. این که مثلا میت را روی زمین قرار دهند و دور آن را آجر چینی کنند و سقفی هم بر آن قرار دهند و دور تمام آجرها را سیمان کنند که میت زیر آجر‌ها پنهان شود. این عمل جایز نیست چون این کار، پنهان کردن در زمین محسوب نمی‌شود. پنهان کردن در زمین برای دفن واجب است. یعنی باید زمین را بشکافند و میت را درون آن قرار دهند و خاک را روی میت بریزند. دفن لازم است که از دو ویژگی برخوردار باشد.

۱) جسد میت از درندگان محفوظ بماند. یعنی به گونه‌ای میت را دفن کنند که درندگان نتوانند جسد میت را از زیر خاک بیرون بکشند. مثلا اگر زمین را ۲۰ سانت بکنند و میت را در آن خاک کنند، امکان دارد که درندگان آن را از زیر خاک بیرون کشند.

۲) بوی جسد پخش نشود. ممکن است که جسد از درندگان محفوظ باشد اما خاک به قدری روی جسد نیست که باعث جلوگیری از پخش بو شود. اینگونه دفن کردن نیز جایز نیست.

۶

کیفیت دفن میت

کیفیت دفن میت:

چگونه باید میت دفن شود؟

ایشان می‌فرماید: میت باید در قبر رو به قبله باشد. رو به قبله بودن در قبر با رو به قبله بودن در حال احتضار متفاوت است. مراد از رو به قبله بودن در قبر این است که جلوی بدن میت رو به قبله باشد و به شانه راست او را بخوابانند. یعنی به پهلو و اصطلاحا بصورت کتابی میت را بخوابانند. البته این در صورتی است که امکان دفن به این شکل باشد ولی اگر امکان نداشته باشد به گونه‌ای دیگر باید دفن کرد. مثل این که شخصی درون چاه افتاده و نمی‌توان او را از چاه بیرون آورد حتی اگر پشت به قبله است یا بصورت نشسته در چاه افتاده در صورتی که نتوان او را بیرون آورد اشکالی ندارد که او را به همان وضعیت در همان چاه دفن کنند و چاه را مدفن او قرار دهند.

۷

مستحبات دفن

مستحبات دفن:

مستحبات دفن عبارتند از:

۱) در مقدار واجب عمق قبر میت بیان شد که همین قدری که جسد از آسیب درندگان محفوظ باشد و بوی آن هم منتشر نشود، کافی است. مقدار مستحب عمق قبر عبارت است از این که به اندازه یک قد انسان متوسط باشد و اقل فضیلت این است که به اندازه یک قد تا ترقوه باشد. ترقوه به استخوان زیر گلو گفته می‌شود که از طرفین خود گردن را در بر گرفته و با استخوان بالای سینه‌ها است. به عبارت دیگر، اقل فضیلت آن است که عمق قبر به اندازه یک سر و گردن کمتر از قد یک انسان باشد. کمتر از این مقدار، فضیلت ندارد.

۲) زمانی که می‌خواهند میت را دفن کنند، مستحب است که دو یا سه ذراع مانده به قبر (حدود یک متر تا یک متر و نیم مانده به قبر) میت را روی زمین بگذارند. یعنی اینگونه نباشد که میت را بلند کنند و بصورت یکباره درون قبر قرار دهند. بلکه نزدیک قبر که شدند، میت را روی زمین بگذارند. اگر میت مرد است؛ او را جای پای قبر ببرند. یعنی هنگامی که میت را درون قبر قرار می‌دهند، پای او کجا قرار می‌گیرد؟ در نزدیکی آن قسمت، میت را بر زمین بگذارند. سپس در سه دفعه، تکه تکه او را به قبر نزدیک کنند. مثلا میت را که در سه ذراعی قبر روی زمین گذاشته‌اند، بلند کنند و یک ذراع او را جلو بیاورند، سپس روی زمین بگذارند. پس از لحظه‌ای او را بلند کنند و یک ذراع جلو بیاورند و سپس روی زمین قرار دهند. پس از آن روی زمین بگذارند و بار سوم او را درون قبر قرار دهند. همچنین مستحب است که میت مرد با سر وارد قبر شود نه با پا و نه با عرض. یعنی ابتدا سر میت وارد قبر شود و سپس بدن و در آخر پای او وارد قبر شود.

اما اگر میت زن است، او را دو یا سه ذراع مانده به قبر اما طرف قبله بگذارند نه طرف پای قبر. طرف قبله یعنی آن سمتی که به قبله نزدیک‌تر است و جایی که روی میت به آن طرف قرار می‌گیرد. از آن سمت میت زن را سمت قبر بیاورند و دو یا سه ذراعی طرف قبله او را روی زمین بگذارند. ایشان نسبت به زن می‌فرماید: او را یکدفعه و بصورت عرضی وارد قبر کنند. یعنی بعد از این که دو یا سه ذراعی قبر، روی زمین گذاشتند. پس از آن که او را بلند کردند دیگر لازم نیست بصورت تکه تکه ببرند بلکه یکدفعه او را بصورت عرضی وارد قبر کنند. ایشان می‌فرماید: این قول مشهور است. اما شهید ثانی می‌فرماید: اخبار ذکر دفعات را نکرده. یعنی در روایات ذکر دفعات نشده که بصورت یکدفعه میت را وارد قبر کنند یا میت زن هم بصورت تکه تکه وارد قبر شود.

ذکر چند نکته در این مسئله لازم است.

نکته نخست: نسبت به این که میت زن را بصورت عرضی وارد قبر کنیم، روایت داریم. در روایت چنین بیان شده است:... وَ اَلْمَرْأَةُ تُؤْخَذُ عَرْضاً فَإِنَّهُ أَسْتَرُ. استر یعنی مستور‌تر است. برای این که جنازه زن، مستور بماند بیان شده است که بصورت عرضی وارد قبر شود.

نکته دوم: نسبت به دفعات که شهید ثانی می‌فرماید اخبار نسبت به ذکر دفعات خالی است. ما عرض می‌کنیم که روایتی از مرحوم شیخ صدوق وجود دارد که به نظر می‌رسد از این روایت، دو دفعه استنباط می‌شود. یعنی این که میت را دو دفعه تا قبر ببریم از این روایت استنباط می‌شود و بین میت زن و مرد هم تفاوتی بیان نکرده است. روایت چنین است: قَالَ اَلصَّدُوقُ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ: إِذَا أَتَيْتَ بِالْمَيِّتِ اَلْقَبْرَ فَلاَ تَفْدَحْ بِهِ اَلْقَبْرَ فَإِنَّ لِلْقَبْرِ أَهْوَالاً عَظِيمَةً (سخت نگیر نسبت به میت در قبر گذاشتنش را چون قبر هول‌های عظیمی دارد) وَ تَعَوَّذْ مِنْ هَوْلِ اَلْمُطَّلَعِ وَ لَكِنْ ضَعْهُ قُرْبَ شَفِيرِ اَلْقَبْرِ (نزدیک چاله قبر او را بگذار) وَ اِصْبِرْ عَلَيْهِ هُنَيْئَةً (لحظه‌ای صبر کن) ثُمَّ قَدِّمْهُ قَلِيلاً (بعد از آن یک مقداری او را جلو ببر) وَ اِصْبِرْ عَلَيْهِ (این شد بار دوم) لِيَأْخُذَ أُهْبَتَهُ (تا آن ترس مقداری کم شود) ثُمَّ قَدِّمْهُ إِلَى شَفِيرِ اَلْقَبْرِ. (بعد او را داخل چاله قبر قرار بده.)

از آخر این روایت استفاده می‌شود که حداقل، میت را دوبار روی زمین قرار دهیم. چگونه مرحوم شهید ثانی می‌فرمایند اخبار از ذکر دفعات خالی است، شاید به این دلیل است که یا روایت را ملاحظه نفرموده یا از جهت سندی این روایت را مخدوش می‌داند.

۳) مستحب است که با میت در صورتی که مرد است، اجنبی داخل قبر شود نه رحم میت. مثلا اگر پدر شخصی از دنیا رفته است، خودش داخل قبر نشود بلکه فرد غریبه برای دفن، وارد قبر شود. حتی اگر آن رحم پسر میت باشد. اگر میت زن باشد، نزول رحم در قبر برای دفن افضل است. چون باید محرم باشند و معمولا انجام دفن برای دیگر خانم‌ها امری دشوار است و از طرفی باید میت زن را شخص محرم انجام دهد. لذا افضل آن است که مردی که وارد قبر می‌شود، رحم باشد و شوهر زن از رحم نیز اولی است و اگر شوهر و رحم نشد، زن صالحه‌ای آن میت زن را دفن کند و اگر هم آن نبود نهایتا اجنبی صالح او را دفن کند.

۴) مستحب است هنگامی که میت را دفن می‌کنند؛ گره‌های قسمت سر و پای میت را در کفن باز کنند.

۵) مستحب است که گونه راست میت را روی خاک، بیرون کفن قرار دهند. به این صورت که مقداری از کفن را از زیر صورت میت بیرون دهند و گونه راست را روی خاک قرار دهند.

۶) مستحب است که مقداری از تربت سیدالشهدا عليه‌السلام، همراه میت یا زیر گونه او یا در هرجا از کفن قرار دهند.

سوال: اگر احتمال نجاست تربت سیدالشهدا داده شود، آیا بازهم جایز است که آن را همراه میت قرار دهد؟

پاسخ: ایشان می‌فرماید: بله جایز است. زیرا اصل عدم وصول نجاست به آن است. ما نمی‌دانیم که واقعا آن تربت نجس می‌شود تنها در صورتی که یقین داشته باشیم که تربت نجس می‌شود، اگر تربت را همراه میت قرار ندهیم مناسب است؛ بلکه چه بسا اگر بی‌احترامی شود می‌توان گفت که واجب است که همراه آن نباشد.

۷) تلقین میت یکی دیگر از مستحبات دفن است.

سوال: چه چیزی را به میت تلقین کنیم؟

پاسخ: شهادتین، اقرار به تمام ائمه عليهم‌السلام. کسی که وارد قبر شده است، اگر ولی میت است، خودش این کار را انجام دهد و اگر ولی میت نیست، از ولی میت برای تلقین اجازه بگیرد.

کسی که می‌خواهد تلقین را بخواند، دهانش را نزدیک گوش میت قرار دهد و سه بار بگوید: اسمع، اسمع، اسمع و سپس تلقین را بیان کند. همچنین برای میت دعایی بخواند.

۸

تطبیق دفن میت و واجبات آن

﴿ الخامس: دفنه ﴾ (پنجمین قسمت از بحث احکام اموات، دفن میت است)

﴿ والواجب (مقدار واجب) مواراته في الأرض ﴾ (موارات یعنی پنهان کردن. پنهان کردن در زمین به این معنا است که اگر میت را روی زمین بگذارند و دورش و روی آن را آجر کنند و سیمان روی آن بریزند، فایده‌ای ندارد. موارات یعنی توی زمین، میت را پنهان کنند و این که روی زمین بگذارند و روی آن چیزی بریزند کافی نیست. هرچند که جسد از درندگان محفوظ باشد و به گونه‌ای باشد که بوی آن منتشر نشود. بنابر این، در دفن موارات لازم است) على وجهٍ (موارات باید دو ویژگی داشته باشد) يحرس جثّته عن السباع (به گونه‌ای که محفوظ بماند جسد میت از درندگان) ويُكتم رائحته عن الانتشار (و محفوظ بماند بوی او از انتشار. یعنی اگر در ۱۰ سانتی زمین میت را دفن کنند ممکن است که بوی میت دیگران را اذیت کند یا ممکن است که درندگان قبر را باز کنند. این مقدار کافی نیست بلکه باید به مقداری باشد که درندگان نتوانند این کار را بکند و بوی جسد نیز محفوظ بماند). واحترز ب‍ «الأرض» (احتراز کرد به قید زمین) عن وضعه في بناءٍ ونحوه (میت را در اتاقی یا روی زمین قرار دهند) وإن حصل الوصفان (هرچند که آن محفوظ ماندن از درندگان و مکتوم ماندن رائحه حاصل شود اما این کافی نیست)

۹

تطبیق کیفیت دفن میت

﴿ مستقبل القبلة ﴾ (میت را باید رو به قبله دفن کنند) بوجهه ومقاديم بدنه (ضمیر‌ها به میت بازگشت دارند. صورت و جلوی بدن او باید رو به قبله باشد) ﴿ على جانبه الأيمن ﴾ (روی شانه راست او. میت را بخوابانند و رویش به قبله باشد) مع الإمكان (البته در صورت امکان. این عبارت بیانگر آن است که اگر کسی درون چاه افتاده یا مانعی وجود دارد برای این که رو به قبله دفنش کنند؛ اگر امکان ندارد ساقط می‌شود).

۱۰

تطبیق مستحبات دفن

﴿ ويستحبّ ﴾ أن يكون ﴿ عمقه ﴾ أي الدفن (مستحب است که عمق محل دفن. ایشان می‌فرماید: عمقه أی الدفن یا مجازا مرحوم مصنف فرموده عمقه) مجازاً، أو القبر المعلوم بالمقام (یا عمق مربوط به دفن نیست. یعنی عمق قبر را باید بگوییم نه عمق دفن. دفن معنای مصدری دارد. عمق صفتی است که مربوط به قبر می‌شود نه مربوط به عمل انسان که دفن باشد. این ضمیر را ایشان می‌فرماید به دفن بر می‌گردانیم. اما یا باید بگوییم این ضمیر که به دفن بازگشت داده می‌شود یا مجازا بیان شده است. یعنی مجازا عمق را به دفن نسبت داده است و الّا باید می‌فرمود: عمق قبر. یا اصلا ضمیر عمقه را به دفن بازگشت ندهیم بلکه به قبر برگردانیم. در این صورت دیگر مجاز هم نیست. اما کلمه قبر را در عبارت نداشتیم. چون کلمه دفن در عبارت مصنف بیان شده است، ابتدا ضمیر را به دفن برمی گردانیم. اما می‌فرماید: نسبت عمق به دفن، مجاز است. سپس می‌فرماید: اگر بخواهیم مجاز نشود باید ضمیر را به قبر برگردانیم. اما کلمه قبر در عبارت نیست بلکه معلوم به مقام است. یعنی به قرینه مشخص می‌شود که ضمیر به قبر برمی گردد. بنابراین، یا ضمیر عمقه را به دفن که در عبارت مصنف بیان شده، برمی گردانیم که در این صورت مجاز می‌باشد. یا ضمیر عمقه را به قبر برمی گردانیم که مجاز نباشد اما ضمیر مرجع معنوی است و المعلوم بالمقام است) ﴿ نحو قامةٍ ﴾ معتدلةٍ (به اندازه یک قد متوسط انسان باشد)، وأقلّ الفضل إلى الترقوة (یا فضیلت کمتر از قبلی آن است که به اندازه قد انسان تا ترقوه باشد. ترقوه یعنی استخوان زیر گلو و بالای سینه که در واقع یک سر و گردن از یک قد کامل کوتاه‌تر است).

﴿ ووضع الجنازة ﴾ (وضع را عطف بر عمقه می‌کنیم. یعنی یستحب در این جا نیز تکرار می‌شود. عبارات بعدی مصنف نیز بر عمقه عطف می‌شود و یستحب در ابتدای همه آن‌ها تکرار می‌شود. مستحب است گذاشتن جسد) عند قربها من القبر بذراعين أو ثلاثٍ (دو یا سه ذراع مانده به قبر، آن را روی زمین بگذارند) عند رجليه (نزد پاهای میت. مراد آن سمتی است که پای میت در قبر قرار می‌گیرد.) ﴿ أوّلاً (ابتدائاً آن جا میت را بگذارند) ونقل الرجُل ﴾ بعد ذلك ﴿ في ثلاث دفعات ﴾ (اگر میت مرد است، بعد از این که سه ذراعی قبر او را روی زمین گذاشتند. در سه مرتبه به سمت قبر منتقل کنند) حتى يتأهّب للقبر (تا این که میت برای قبر آماده شود) وإنزاله في الثالثة (انزال نیز عطف بر عمقه می‌تواند باشد. در بار سوم که میت را بلند می‌کنند داخل قبر بگذارند) ﴿ والسبقُ برأسه ﴾ حالة الإنزال (با سر وارد قبر کنند در حال انزال در قبر. یعنی زمانی که میت را می‌خواهند داخل قبر قرار دهند با سر او را داخل کنند. ضمیر برأسه به میت مرد بازگشت می‌کند) ﴿ والمرأة ﴾ (اگر میت زن باشد باید چه کار کرد؟) توضع ممّا يلي القبلة (گذاشته شود در دو یا سه ذراعی قبر اما سمتی که نزدیک به قبله است. یعنی آن سمتی که روی میت در قبر به آن سمت قرار می‌گیرد که اگر در آن مکان رو به قبله بایستید، پشتتان به میت می‌شود.) وتُنقل دفعةً واحدةً وتُنزل (در میت زن لازم نیست که سه بار او را تا قبر حمل کنند بلکه دفعةً واحدة به قبر منتقل می‌کنند اما تنزل) ﴿ عَرْضاً ﴾ (میت را با عرض وارد قبر می‌کنند. یعنی سر، بدن و پای میت بصورت یکباره وارد قبر می‌کنند) هذا هو المشهور، والأخبار خالية عن الدفعات (در توضیحات بیان شد که نسبت به عرضی وارد کردن زن روایت دارم. این هم که ایشان می‌فرماید اخبار خالی از دفعات است، صحیح نیست. روایات این نکته را بیان فرموده‌اند اما روایتی که مرحوم شیخ صدوق بیان کرده است، دوبار از آن استنباط می‌شود و فرقی هم بین زن و مرد نگذاشته است).

﴿ ونزول الأجنبيّ ﴾ معه (چه کسی میت را در قبر قرار دهد؟ می‌فرماید: مستحب است که نازل شود اجنبی همراه میت)، لا الرحم وإن كان ولداً (رحم وارد قبر نشود. اگر چه آن رحم ولد باشد) ﴿ إلّا فيها ﴾ (مگر در مورد میت زن) فإنّ نزول الرحم معها أفضل (افضل آن است که رحم وارد قبر شود)، والزوج أولى [بها] منه (زوج اولی است به میت زن از رحم. زوج رحم محسوب نمی‌شود مگر آن که مثلا پسر عمو و دختر عمو باشند که رحم باشند و الّا زوج و زوجه نسبت به یکدیگر به عنوان زوجیت رحم محسوب نمی‌شوند گرچه احکام و آدابی که دارد گاهی از رحم هم بالاتر است)، ومع تعذّرهما (اگر رحم و زوج نبود) فامرأةٌ صالحة زن صالحه وارد قبر می‌شود و اگر آن زن هم نبوید) ثمّ أجنبيٌّ صالح (اجنبی صالح وارد قبر می‌شود که طبیعتا باید دستش به میت نخورد و اگر می‌خواهند روی او را بازکنند و روی خاک قرار دهند، نگاه نکند).

﴿ وحَلّ عُقَد الأكفان ﴾ (مستحب است، باز کند گره‌های اکفان را) من قِبَل رأسه ورجليه (چون کفن را از سمت سر و پا گره می‌زنند. مستحب است که آن گره‌ها را باز کند) ﴿ ووضع خدّه ﴾ الأيمن (خد المیت. گونه راست میت را) ﴿ على التراب ﴾ خارج الكفن (روی تراب قرار دهند).

﴿ وجعلُ ﴾ شيءٍ من ﴿ تربة ﴾ الحسين عليه‌السلام ﴿ معه ﴾ (مستحب است قرار دادن مقداری از تربت امام حسین همراه میت) تحت خدّه (زیر گونه میت) أو في مطلق الكفن (یا هرجای کفن که شد) أو تلقاء وجهه (یا روبروی صورت او قرار دهند). ولا يقدح في مصاحبته لها احتمالُ وصول نجاسته إليها (ضرر نمی‌زند در مصاحبت میت با آن تربت - به عبارت دیگر، این که میت را همراه تربت می‌کنیم- احتمال وصول نجاست میت به این تربت، ضرر نمی‌زند)؛ لأصالة عدمه (چون اصل این است که نجاست به تربت نمی‌رسد) مع ظهور طهارته الآن (ضمن این که الآن مشخص است که میت طهارت دارد. چون غسل‌های او را انجام داده‌اند. این که احتمال دارد بعد از دفن از بینی میت خون بیاید و خون روی تربت بریزد؛ کافی نیست و این احتمالات قابل اعتنا نیست مگر آن که یقین به وصول نجاست داشته باشیم).

﴿ وتلقينه ﴾ الشهادتين والإقرار بالأئمّة عليهم‌السلام واحداً بعد واحد (مستحب است که به میت تلقین کنند، شهادتین و اقرار به ائمه را یکی یکی. یعنی یک یک ائمه را نام ببریم.) ممّن نزل معه إن كان وليّاً (از جانب چه کسی این تلقین محقق شود؟ از جانب کسی که نازل شده همراه میت در قبر اگر ولی او است)، وإلّا (اگر ولی نیست) استأذنه (اجازه بگیرد از ولی و تلقین کند. چگونه تلقین کند؟)، مُدنياً فاه إلى اُذنه (در حالی که دهانش را به گوش میت نزدیک کرده است) قائلاً له: «اسمع» ثلاثاً قبله (به او سه بار می‌گوید: اسمع قبل از تلقین. یعنی سه بار اسمع یا اسمع افهم می‌گوید و سپس تلقین را می‌خواند).

﴿ والدعاءُ له ﴾ (غیر از تلقین، برای میت دعا کند) بقوله (این گونه بگوید): «بسم اللّٰه وباللّٰه وعلى ملّة رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه وآله، اللّهمّ عبدك نزل بك (بنده تو نزد تو آمده است)، وأنت خير منزول به (تو بهترین منزول هستی برای این میت)، اللّهمّ افسح له في قبره (افسح یعنی وسعت بده. قبرش را وسعت بده)، وألحقه بنبيّه (او را به پیامبرش ملحق کن)، اللّهمّ إنّا لا نعلم منه إلّاخيراً وأنت أعلم به منّا» (این عبارات را بگوید. در مورد اللّهمّ إنّا لا نعلم منه إلّاخيراً، بحثی مطرح است و آن عبارت است از این که اگر شخص میت را می‌شناسد که آدم بدی بوده یا واقعا اینگونه نیست که از او غیر از خیر ندیده بلکه شر هم از او دیده است. آیا در این صورت باز هم می‌تواند این عبارت را بیان کند یا خیر؟ اگر کسی بگوید که این عبارت اخبار از واقع است. یعنی من که این را می‌گویم نه به عنوان ذکری که شارع مقدس آن ذکر را بیان فرموده و توجهی به معنای آن ندارم بلکه فقط باید آن ذکر را بیان کنم. خواه واقعیت داشته باشد و خواه واقعیت نداشته باشد. آنچیزی که مستحب است این است که چنین ذکری بیان کنیم. اگر اینگونه باشد، بیان آن ذکر اشکالی ندارد. اما اگر کسی بگوید: بیان این ذکر باید همراه واقعیت باشد و فقط صرف این نیست که عبارتی وارد شده باشد و از باب این که وارد شده این ذکر را می‌گوییم و کار به خیر و شر نداریم. در این صورت نمی‌توان در مورد کسی که شر از او سراغ داریم این ذکر را بیان کنیم.)

۱۱

ادامه مستحبات دفن

﴿ والخروج (الخروج عطف بر عمقه می‌شود و یستحب در این جا نیز تکرار می‌شود. مستحب است خروج) من ﴾ قِبَل ﴿ الرجلين ﴾ (یعنی کسی که داخل قبر شده و می‌خواهد از قبر خارج شود، از طرف پای میت خارج شود. یعنی از طرف سر میت و پهلوی میت خارج نشود. چرا؟) لأنّه باب القبر (چون درب قبر سمت پا است)، وفيه احترامٌ للميّت (این احترام میت است. این که ایشان می‌فرماید: لأنّه باب القبر بخاطر روایت است. در روایت چنین نقل شده است: عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لِكُلِّ شَيْءٍ بَابٌ وَ بَابُ اَلْقَبْرِ مِمَّا يَلِي اَلرِّجْلَيْنِ. ضمن این که اگر از سمت سر خارج شود انگار پایش را روی لحدی قرار می‌دهد که سمت سر میت است و این نوعی بی‌احترامی به میت است. لذا ایشان می‌فرماید اگر از سمت پا بیرون بیاید نوعی احترام به میت محسوب می‌شود) ﴿ والإهالة ﴾ للتراب من الحاضرين غير الرحم ﴿ بظهور الأكُفّ مسترجعين ﴾ (إهالة از هال یهیل، مصدر باب افعال است. ریختن خاک در قبر. یعنی مستحب است کسانی که در تشییع جنازه حاضر شده‌اند، خاک بریزند. چگونه خاک بریزند؟ بظهور الاکف یعنی با پشت دستان خاک را در قبر بریزند در حالی که انا لله و انا الیه راجعون را می‌گویند) أي قائلين: «إنّا للّٰه وإنّا إليه راجعون» حالة الإهالة (در حال ریختن خاک)، يقال: رجَّع واسترجع، إذا قال ذلك (ذلک به انا لله بازگشت می‌کند. زمانی که می‌گویند رجع و استرجع برای زمانی است که کسی این انا لله و انا الیه راجعون را بیان کند).

﴿ ورفع القبر ﴾ عن وجه الأرض مقدار ﴿ أربع أصابع ﴾ (یکی دیگر از مستحبات آن است که قبر را از سطح زمین به مقدار چهار انگشت) مفرّجات (مفرجات یعنی چهار انگشت باز.) إلى شبر (تا یک وجب. این مقدار سطح قبر را بالا بیاورند) لا أزيد (اما بیش از این مقدار سطح قبر را بالا نیاورند)، ليُعرف (تا شناخته شود) فيزار ويُحترم (زیارت و مورد احترام قرار گیرد. در حدی که بشناسند در این مکان قبری وجود دارد و مؤمنی اینجا دفن شده است.)، ولو اختلفت سطوح الأرض (اگر سطح زمین مختلف است. مثل جایی که شیب است. در این زمین) اغتفر رفعه عن أعلاها وتأدّت السنّة بأدناها (قسمتی که بالا قرار می‌گیرد، آنجا را بالا نیاورند اما قسمت پایین را به اندازه یک وجب بالا بیاورند. با این مقدار این سنت و مستحب عمل می‌شود).

يكفي فيها مجرّد القصد إلى الصلاة على الثانية إلى آخر ما يُعتبر فيها. وقد حقّق المصنّف في مواضع : أنّ الصدر الأوّل ما كانوا يتعرّضون للنيّة (١) لذلك ، وإنّما أحدث البحث عنها المتأخّرون ، فيندفع الإشكال.

وقد ظهر من ذلك أن لا دليل على جواز القطع ، وبدونه يتّجه تحريمه.

وما ذكره المصنّف : من جواز القطع على تقدير الخوف على الجنائز ، غير واضح؛ لأنّ الخوف إن كان على الجميع أو على الاُولى فالقطع يزيد الضرر على الاُولى ولا يزيله؛ لانهدام ما قد مضى من صلاتها الموجب لزيادة مكثها ، وإن كان الخوف على الأخيرة فلا بدّ لها من المكث مقدار الصلاة عليها ، وهو يحصل مع التشريك الآن والاستئناف. نعم ، يمكن فرضه نادراً بالخوف على الثانية ، بالنظر إلى تعدّد الدعاء مع اختلافهما فيه ، بحيث يزيد ما يتكرّر منه على ما مضى من الصلاة.

وحيث يختار التشريك بينهما فيما بقي ينوي بقلبه على الثانية ، ويكبّر تكبيراً مشتركاً بينهما ـ كما لو حضرتا ابتداءً ـ ويدعو لكلّ واحدةٍ بوظيفتها من الدعاء مخيّراً في التقديم إلى أن يُكمل الاُولى ، ثمّ يُكمل ما بقي من الثانية.

ومثله ما لو اقتصر على صلاةٍ واحدةٍ على متعدّد ، فإنّه يُشرِّك بينهم فيما يتّحد لفظه ويُراعي في المختلف ـ كالدعاء لو كان فيهم مؤمن ومجهول ومنافق وطفل ـ وظيفة كلّ واحد ، ومع اتّحاد الصنف يُراعي تثنية الضمير وجمعه وتذكيره وتأنيثه ، أو يذكّر مطلقاً مؤوّلاً ب‍ «الميّت» أو يؤنّث مؤوّلاً ب‍ «الجنازة» والأوّل أولى.

____________________

(١) اُنظر الذكرى ٢ : ١٠٤ ـ ١٠٥.

﴿ الخامس : دفنه

﴿ والواجب مواراته في الأرض على وجهٍ يحرس جثّته عن السباع ويُكتم رائحته عن الانتشار. واحترز ب‍ «الأرض» عن وضعه في بناءٍ ونحوه وإن حصل الوصفان ﴿ مستقبل القبلة بوجهه ومقاديم بدنه ﴿ على جانبه الأيمن مع الإمكان.

﴿ ويستحبّ أن يكون ﴿ عمقه * أي الدفن مجازاً ، أو القبر المعلوم بالمقام ﴿ نحو قامةٍ معتدلةٍ ، وأقلّ الفضل إلى الترقوة.

﴿ ووضع الجنازة عند قربها من القبر بذراعين أو ثلاثٍ عند رجليه ﴿ أوّلاً ونقل الرجُل بعد ذلك ﴿ في ثلاث دفعات حتى يتأهّب للقبر وإنزاله في الثالثة ﴿ والسبقُ برأسه حالة الإنزال ﴿ والمرأة توضع ممّا يلي القبلة وتُنقل دفعةً واحدةً وتُنزل ﴿ عَرْضاً هذا هو المشهور ، والأخبار خالية عن الدفعات.

﴿ ونزول الأجنبيّ معه ، لا الرحم وإن كان ولداً ﴿ إلّا فيها فإنّ نزول الرحم معها أفضل ، والزوج أولى [بها] (١) منه ، ومع تعذّرهما فامرأةٌ صالحة ثمّ أجنبيٌّ صالح.

﴿ وحَلّ عُقَد الأكفان من قِبَل رأسه ورجليه ﴿ ووضع خدّه الأيمن ﴿ على التراب خارج الكفن.

____________________

(*) في (ق) بدل «عمقه» : حفر.

(١) في المخطوطات : به.

﴿ وجعلُ شيءٍ من ﴿ تربة * الحسين عليه‌السلام ﴿ معه تحت خدّه أو في مطلق الكفن أو تلقاء وجهه. ولا يقدح في مصاحبته لها احتمالُ وصول نجاسته إليها؛ لأصالة عدمه مع ظهور طهارته الآن.

﴿ وتلقينه الشهادتين والإقرار بالأئمّة عليهم‌السلام واحداً بعد واحد ممّن نزل معه إن كان وليّاً ، وإلّا استأذنه ، مُدنياً فاه إلى اُذنه قائلاً له : «اسمع» ثلاثاً قبله.

﴿ والدعاءُ له بقوله : «بسم اللّٰه وباللّٰه وعلى ملّة رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه وآله ، اللّهمّ عبدك نزل بك ، وأنت خير منزول به ، اللّهمّ افسح له في قبره ، وألحقه بنبيّه ، اللّهمّ إنّا لا نعلم منه إلّاخيراً وأنت أعلم به منّا» (١).

﴿ والخروج من قِبَل ﴿ الرجلين لأنّه باب القبر ، وفيه احترامٌ للميّت ﴿ والإهالة للتراب من الحاضرين غير الرحم ﴿ بظهور الأكُفّ مسترجعين أي قائلين : «إنّا للّٰه وإنّا إليه راجعون» حالة الإهالة ، يقال : رجَّع واسترجع ، إذا قال ذلك (٢).

﴿ ورفع القبر عن وجه الأرض مقدار ﴿ أربع أصابع مفرّجات إلى شبر لا أزيد ، ليُعرف فيزار ويُحترم ، ولو اختلفت سطوح الأرض اغتفر رفعه عن أعلاها وتأدّت السنّة بأدناها.

﴿ وتسطيحه لا يُجعل له في ظهره سنم؛ لأنّه من شعار الناصبة وبِدَعهم

____________________

(*) في (س) : التربة.

(١) راجع الوسائل ٢ : ٨٤٥ ، الباب ٢١ من أبواب الدفن ، الحديث ٢.

(٢) اُنظر القاموس ٣ : ٢٨. وفي لسان العرب (٥ : ١٥٠) : ترجّع واسترجع.