درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۳۷: نفاس (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

اکثر مدت زمانی خون نفاس

در بحث نفاس، آخرین نکته‌ای که در جلسه گذشته بیان شد، این بود که اقل نفاس، مسمی نفاس است. یعنی وجود خون نفاس در یک لحظه هم کفایت می‌کند. برخلاف خون حیض که گفته می‌شد، اقل آن، سه روز است.

حد اکثر مقدار زمانی نفاس:

اکثر خون نفاس از حیث زمانی، برای زنی که صاحب عادت عددیه است، یعنی مثلا زنی هفت روز صاحب عادت عددیه است. منظور از عادت عددیه، در حیض است. به عبارت دیگر، اگر در حیضش عادتش هفت روز بوده است، در نفاس نیز باید همان عادت عددیه حیضیه خودش را ملاک قرار دهد. یعنی همان هفت روز را نفاس قرار دهد. البته در صورتی که خون نفاس از ده روز تجاوز کند. مثلا اگر دوازده روز خون نفاس دید، باید هفت روز را (چون صاحب عادت عددیه است) نفاس قرار دهد و بقیه ایام را استحاضه قرار دهد. اما اگر از ده روز تجاوز نکند، مثلا کل ایامی که نفاس دیده نُه روز بوده اما عادت عددیه حیضیه او هفت روز بوده است. در این صورت، باید تمام نُه روز را نفاس قرار دهد. همانند حیض که اگر صاحب عادت عددیه بود و کمتر از ده روز خون می‌دید، می‌بایست تمام ایام را حیض قرار دهد؛ در نفاس نیز چنین است.

صورت فوق مربوط به زنی است که عادت عددیه حیضیه داشته باشد. اما اگر زن عادت عددیه نداشته باشد، در این صورت اکثر مدت نفاس، ده روز است. گرچه برخی در نفاس قائل هستند که اکثرش هجده روز است. اما مرحوم شهید می‌فرماید: مشهور معتقدند که اکثر نفاس ده روز است.

نکته‌ای که در کتاب نیست که در هنگام عبارت خوانی توضیح داده می‌شود.

این که بیان شد مقدار ایام عادت برای ذات العاده، نفاس محسوب می‌شود و در مجموع عشره خون نفاس محسوب می‌شود برای کسی که ذات العاده نیست. برای زمانی است که خون در ایام عادت و ایام العشره وجود داشته باشد. یا در تمام این مدت خون وجود داشته باشد یا در ابتدا و انتهای ایام خون وجود داشته باشد. اما اگر صرفا در یک طرف، خون وجود داشته باشد اما در طرف دیگر و وسط آن خون نبیند. یا در یکی از طرفین و وسط خون ببیند و در انتها خون نبیند. مرحوم شهید می‌فرماید: در آن مقدار خالی از خون، چه ابتدا و چه انتها باشد، نفاسی نیست. بلکه فقط در هنگام رؤیت دم، حال یا کل زمان که خون هست و یا ابتدا و انتها و مابین آن‌ها نفاس است. هرچند که در ما بین خونی نباشد. صرف این که در ابتدا و انتها خون باشد، کافی است.

برای روشن شدن این مسئله چند مثال بیان می‌شود.

مثال طرفین: اگر لحظه ولادت اول بچه، خون دید، آخر روز هفتم نیز خون دید. در این صورت اگر زن صاحب عادت عددیه در حیض باشد و عادتش هفت روز باشد، همه هفت روز را نفاس قرار می‌دهد. هرچند که در بین روز اول و هفتم، خون نبیند.

مثال احد الطرفین: اگر فقط آخر روز هفتم، خون نفاس ببیند، در این صورت فقط همان موقع رؤیت دم را نفاس قرار می‌دهد. قبلش چون ابتدا و وسط خون ندیده، نفاس محسوب نمی‌شود. لذا اگر می‌تواند ولو با اشاره باید نماز را اقامه کند.

زن مبتدئه و مضطربه در ده روز مانند زن ذات العاده است. یعنی مبتدئه و مضطربه اگر روز اول و روز دهم، خون ببینند، همگی نفاس است. چون ذات العاده نیست و تمام ده روز نفاس محسوب می‌شود. بلکه ذات العاده اگر خون نفاس، از مقدار عادت او تجاوز بکند اما از ده روز تجاوز نکند، مثلا روز اول و روز نهم خون دیده، در این صورت باید کل نه روز را نفاس قرار دهد.

اگر خون از ده روز تجاوز کند. مثلا دوازده روز خون نفاس دیده است. در این صورت، هر مقدار خونی که در ایام عادت بوده و ما قبلش دیده تا اولین زمان رؤیت همین مقدار نفاس می‌باشد. مثلا عادتش هفت روزه است و روز چهارم و روز هفتم خون دیده است. یعنی روز ولادت، روز دوم و سوم خون ندید. هفت روز از اول ولادت حساب می‌شود و گفته می‌شود روز چهارم تا هفتم، نفاس است و روز اول تا چهارم خون ندیده بود و بعد از هفتم هم چون صاحب عادت بوده است، حتی اگر خون ببیند به شرط این که از عشره تجاوز کند، نفاس محسوب نمی‌شود و استحاضه محسوب می‌شود.

در حقیقت عدد هفت از روز ولادت محاسبه می‌شود؛ نه از روزی که خون ببیند. برخلاف حیض که از روزی که خون ببیند محاسبه می‌شود.

عدد هفت را برای ذات العاده یا عدد ده را برای غیر ذات العاده از روز ولادت محاسبه می‌شود، حتی اگر از روز ولادت رؤیت دم نداشته باشد. مثلا روز چهارم و هفتم خون دیده است و از عشره تجاوز کرده است. در این صورت می‌گوییم چون روز چهارم و هفتم خون دیده و از عشره تجاوز کرده است، برای کسی که ذات العاده است و عادتش هفت روز است، تا روز هفتم را خون نفاس قرار می‌دهد و پس از آن را خون استحاضه محسوب می‌کند.

اگر فقط روز هفتم خون دید و خون از عشره تجاوز کرد، در این صورت فقط روز هفتم خون نفاس محسوب می‌شود و روزهای بعد که از عشره تجاوز کرد، استحاضه می‌باشد.

اگر خون از ابتدا ولادت بود و روز هفتم هم بود و از عشره تجاوز کرد، چه بین روز هفتم و دهم و یازدهم و دوازدهم، خون منقطع باشد و چه مستمر باشد، تنها هفت روز اول، نفاس می‌باشد و بقیه ایام استحاضه می‌باشد.

اگر روز اول خون دیده شد و مثلا روز هشتم نیز خون دیده شد و بین این روز‌ها هیچ خونی ندید و خون از عشره تجاوز کرد، در این صورت برای صاحب عادتی که هفت روز است، فقط روز اول نفاس است. چون بعد از روز اول تا هفتم خونی ندیده است.

خلاصه: ملاک آن است که خون نفاس یا باید مستمر باشد و یا باید در طرفین خون باشد.

۴

تطبیق اکثر مدت زمانی خون نفاس

﴿ وأكثره قدْر العادة في الحيض ﴾ (اکثر نفاس، مقدار عادت است در حیض. برای چه زنی مقدار عادت در حیض ملاک است؟) للمعتادة (برای زنی که عادت عددیه در حیض دارد. کسی که مثلا عادت عددیه هفت روزه دارد در نفاس نیز اکثرش هفت روز می‌باشد. البته) على تقدير تجاوزه العشرة (به شرط آن که خون نفاس از ده روز تجاوز کند. و الا اگر از عشره تجاوز نکند)، وإلّا فالجميع نفاس (یعنی اگر مثلا نُه روز خون ببیند باید تمام نه روز را نفاس قرار دهد حتی اگر ابتدا و روز نهم خون دیده باشد. اما از عشره تجاوز نکرده است.) وإن تجاوزها كالحيض (اگر چه تجاوز کند از عادت. ضمیر تجاوزها به عشره بر نمی‌گردد چون فرض ما در این جا عدم تجاوز از عشره است. مانند حیض. در حیض هم این گونه بود که صاحب عادت عددیه که مثلا هفت روز بود، اگر نُه روز خون می‌دید باید همه را حیض قرار می‌داد. چون تجاوز از عشره نکرده است) ﴿ فإن لم تكن ﴾ لها عادة (اگر این زن اصلا عادت عددیه ندارد) ﴿ فالعشرة ﴾ أكثره (اکثر النفاس) على المشهور. (قول غیر مشهور هجده روز است. باید توجه داشت که مراد از ده روز که بیان می‌شود، ده روز از حین ولادت است نه از حین رؤیت دم. مرحوم شهید این نکته را در این جا بیان نکرده است. بنابر این، این که گفته می‌شود اکثر نفاس، ده روز است یعنی از زمان تولد بچه تا ده روز. ممکن است اول تولد بچه خون نبیند بلکه یک ساعت یا یک روز یا چهار روز بعد، خون ببیند اما ملاک حین ولادت است، نه حین رؤیت دم. این نکته را می‌توان در منابع ذیل مشاهده نمود.

فقه الصادق، ج۲، ص۲۹۹

مبانی منهاج الصالحین، ج۲، ص ۲۵۳

مصباح الهدی فی شرح عروة الوثقی، ج۵، ص ۲۶۳

کتب فقها که بررسی می‌شود، این نکته دریافت می‌شود. مرحوم شهید نیز هرچند در اینجا تصریح نکرده است اما از دو پاراگراف بعد اجمالا می‌توان این نکته را دریافت کرد.)

وإنّما يُحكم به نفاساً في أيّام العادة (حکم می‌شود به خون نفاس به عنوان نفاس برای ذات العاده. به عبارت دیگر، در ایام عادت، حکم به نفاس می‌کنیم) وفي مجموع العشرة (در مجموع عشره برای کسی که ذات العاده نیست) مع وجوده (الدم) فيهما (به شرط این که خون وجود داشته باشد در آن دوتا. فیهما یعنی فی العاده و فی العشره. در ایام عادت، برای صاحب عادت و فی العشره برای غیر ذات العاده. یا در تمام مدت عادت و عشره، خون باشد) أو في طرفيهما (در دو طرفش خون باشد. دیگر اگر در دو طرف خون باشد، وسطش نیز نفاس محسوب می‌شود). أمّا لو رأته في أحد الطرفين خاصّة (اگر در یکی از دو طرف فقط خون دید) أو فيه (یعنی در احد الطرفین) وفي الوسط (مثلا زنی که عادت هفت روزه دارد، روز چهارم و هفتم، خون دید. در یکی از طرفین و فی الوسط) فلا نفاس لها في الخالي عنه (من الدم. در آن مقداری که خالی از دم بوده، دیگر نفاس محسوب نمی‌شود. خواه اول باشد یا آخر باشد) متقدّماً ومتأخّراً (ممکن است زنی صاحب عادت هفت روز است. اول تا چهارم خون دید و بعد هم روز هشتم خون دید و بعد از هشت از ده روز تجاوز کرد. چون از عشره تجاوز کرده است باید هفت روز را قرار دهیم اما چون تا هفت خون ندیده است، اول تا چهارم را نفاس قرار می‌دهیم اما تا هفتم را حکم به پاکی می‌کنیم. یا چهارم تا هفتم، خون دید و اول تا چهارم خونی ندید. در این صورت گفته می‌شود که اول تا چهارم پاک است. به شرطی که بعدش تجاوز از عشره بکند. فعلا بحث در مورد جایی است که تجاوز از عشره می‌کند.)، بل في وقت الدم أو الدمين فصاعداً وما بينهما (بلکه در وقت دم باید نفاس قرار دهد یا در وقت دمین اگر این طرف و آن طرف بوده. مثلا در اول و وسط یا در وسط و آخر دیده است. اگر در دو طرف خون دیده است، بین آن‌ها نیز نفاس محسوب می‌شود.)، فلو رأت أوّله لحظةً (این مثال برای طرفین است. اگر یک لحظه در اول ولادت بچه خون ببیند) وآخر السبعة (و آخر روز هفتم نیز یک لحظه خون ببیند) لمعتادتها (لمعتاد السبعة. معتاد در حیض منظور است. یعنی در حیض، این زن عادت هفت روزه دارد. در این صورت) فالجميع نفاس (تمام هفت روز را نفاس قرار می‌دهد. چون در اول و آخر خون دیده است)، ولو رأته آخرها خاصّةً (این مثال احد الطرفین است. اگر خون ببیند آخر روز هفتم خون ببیند) فهو النفاس (فقط همان لحظه نفاس است. لذا بعدش باید غسل کند و نماز بخواند. از روز اول تا هفتم هم که خون ندیده است باید نماز بخواند). ومثله رؤية المبتدأة والمضطربة في العشرة (مبتدئه و مضطربه اگر روز اول و دهم خون ببیند همش نفاس محسوب می‌شود. در صاحب عادت عددیه که هفت روز بود گفته شد که اگر روز اول و هفتم خون دید و بینش خونی ندید همش نفاس می‌باشد. در مضطربه و مبتدئه، در ده روز این گونه است. یعنی اگر روز اول و آخر روز دهم خون دید، تمامش نفاس محسوب می‌شود)، بل المعتادة على تقدير انقطاعه عليها (علیها یعنی علی العشره. بلکه معتاده یعنی کسی که صاحب عادت عددیه است، بر فرض انقطاع خون علی العشره. یعنی بعد از عشره دیگر خونی ندید، مثلا روز اول و روز نهم خون دید، با این که عادتش هفت روز است اما باید کل نه روز را نفاس قرار دهد. زیرا از ده روز تجاوز نکرده است).

ولو تجاوز (اگر خون از عشره تجاوز کرد) فما وُجد منه في العادة (آن مقدار خونی که در ایام عادت یافت می‌شود، در ایام عادت که مثلا هفت روز است) وما قبله (و ما قبل ایام عادت) إلى أوّل زمان الرؤية نفاسٌ خاصّةً (این که گفته می‌شود اول زمان الرؤیة ممکن است که اول زمان رؤیت روز سوم یا چهارم باشد. روز هفتم تا چهارم را نفاس قرار می‌دهد. لذا می‌فرماید:)، كما لو رأت رابع الولادة مثلاً وسابعها (روز چهارم و هفتم خون دیده) لمعتادتها (لمعتاد السبعة. این یکی از نشانه‌های نکته‌ای است که با ذکر آدرس بیان شد. ایشان می‌فرماید: روز چهارم و هفتم خون دیده، در این صورت باید روز چهارم تا هفتم را نفاس قرار دهد. چرا؟ اگر ملاک رؤیت دم بود، روز چهارم باید روز اولش محسوب می‌شد اما ایشان می‌فرماید: روز چهارم ولادت که خون دیده تا روز هفتم را باید حیض قرار دهد. چون ملاک هفت روز ابتداء ولادت تا روز هفتم است. هرچند که ابتدا ولادت خون ندیده، روز چهارم خون دیده اما هفت را از روز ولادت حساب می‌کنند.) واستمرّ إلى أن تجاوز العشرة (اما بعد روز هفتم که خون دید، خون استمرار پیدا کرد تا بعد از ده روز. در این صورت، چهارم تا هفتم را باید نفاس قرار دهد) فنفاسها الأربعة الأخيرة (الأربعة الأخیرة یعنی روز چهارم، پنجم، ششم و هفتم) من السبعة خاصّةً (اما روز اول، دوم و سوم، نفاس نیست. هفت را باید از یک حساب کنیم اما یک و دو و سه نفاس نیست.)، ولو رأته في السابع خاصّةً (اگر همین زن فقط روز هفتم خون دید و قبلش هیچ خونی ندید اما بعد از روز هفتم خون ادامه پیدا کرد تا دوازدهم) فتجاوزها (خونی که روز هفتم دیده از عشره تجاوز کرد. به عبارت دیگر از روز هفتم تا دوازدهم خون دیده است.) فهو النفاس خاصّةً (فهو یعنی روز هفتم نفاس است. اگر ملاک رؤیت دم بود، باید روز هفتم این زن می‌شد روز اول و حال آن که ملاک اول الولادة است در عدد هفت. یعنی از اول ولادت تا هفتم برای زن حساب می‌کند. چون فقط روز هفتم خون دیده است، فقط روز هفتم را برای او نفاس قرار می‌دهیم.)، ولو رأته من أوّله والسابع وتجاوز العشرة (اگر از ابتدا ولادت خون دید و روز هفتم نیز خون دید و بعدش هم از عشره تجاوز کرد) ـ سواء كان بعد انقطاعه أم لا (فرقی نمی‌کند که بین هفتم تا تجاوز عشره خون انقطاع پیدا کند یا انقطاع پیدا نکند. مراد از انقطاع از هفتم تا تجاوز از عشره است. ممکن است که این وسط منقطع شود یا منقطع نشود) ـ فالعادة خاصّةً نفاس (عادتش هفت روز بود. یعنی هفت روز را نفاس قرار می‌دهد و باقی آن استحاضه می‌شود)، ولو رأته أوّلاً (اگر روز اول خون دید) وبعد العادة (مثلا روز هشتم. روز یکم و روز هشتم خون دید) وتجاوز (و از عشره تجاوز کرد. یعنی تا روز دوازدهم خون دید) فالأوّل خاصّةً نفاس (فقط روز اول نفاس است. چون این زن صاحب عادت است و هفت روز اول ایام عادت او است. هفت روز اول هم فقط در اولش خون دیده است و دو طرف ایام عادت خونی ندیده است. لذا روز اول را نفاس قرار می‌دهد و نماز‌ها را می‌خواند تا روز هشتم. روز هشتم که خون دید باید احکام استحاضه را جاری کند)، وعلى هذا القياس. (مرحوم شهید ملاکی ارائه کرد که مهم است. ملاک آن است که مهم این است که یا در تمام ایام، چه صاحب عادت در تمام ایام عادتش چه مبتدئه و مضطربه در ده روز، خون مستمر باشد و یا در دو طرف، خون وجود داشته باشد. و الّا اگر وسط بود و آخر یا وسط و اول یا فقط اول یا فقط آخر بود، همان مقداری که دو طرفش خون است، نفاس قرار می‌گیرد و بقیه که پاک بوده، نفاس محسوب نمی‌شود اما در عدد حساب می‌شوند. عدد را باید از روز اول ولادت حساب کنیم نه از زمان رؤیت دم.)

۵

تفاوت‌های بین نفاس و حائض

احکام نفاس:

حکم زن نفساء مانند زن حائض است در احکام واجب، مستحب، مکروه و حرام.

برای زن حائض، واجبات، مستحبات، مکروهات و محرماتی بیان شد. زن نفساء در این احکام با زن حائض مشترک است اما میان آن‌ها تفاوت‌هایی نیز وجود دارد.

تفاوت‌های بین نفاس و حائض

۱- تفاوت در اقل و اکثر. اقل حیض سه روز است اما اقل نفاس، یک لحظه است. اکثر حیض اختلافی نیست و تمام فقها اکثر آن را ده روز می‌دانند اما در اکثر نفاس اختلاف وجود دارد. مشهور قائلند که اکثر نفاس ده روز است اما غیر مشهور قائلند که هجده روز است.

۲- حیض، خودش علامت بلوغ می‌باشد. یعنی به محض این که دختری حائض شود به معنای آن است که بالغ شده است هرچند که هشت سال و نیم داشته باشد. اما خود نفاس علامت بلوغ نمی‌باشد. چون قبل از نفاس، حاملگی وجود دارد. دختری که حامله شده و اکنون متولد شده و نفاس رخ داده، نفاس علامت بلوغ نیست بلکه حامله شدن، علامت بلوغ می‌باشد. از این روی می‌فهمیم که قبل از نفاس، بالغ بوده است.

۳- انقضاء العدّة بالحيض دون النفاس غالباً. در غیر زن حامله، انقضاء عده به این است که سه پاکی بر او بگذرد. زن را نمی‌توان در حال حیض طلاق داد و باید صبر کنند تا زن پاک شود و در طهر طلاق داده شود. زمانی که زن را در طهر طلاق می‌دهند، زمانی ایام عده او تمام می‌شود. منظور از ایام عده، ایامی است که در برخی از طلاق‌ها (طلاق‌های رجعی) مرد می‌تواند از طلاق دادنش پشیمان شود. از زمانی که مرد طلاق می‌دهد، اگر طلاقش رجعی باشد تا انتهاء ایام عده، مرد می‌تواند پشیمان شود و به زن رجوع کند. اگر طلاق بائن باشد که مرد نمی‌تواند به زن رجوع کند، ایام عده، ایامی است که زن حق ازدواج ندارد. هرچند که مرد حق رجوع ندارد.

زن که در طهر طلاق داده می‌شود، خود طهری که الآن دارد، یک طهر حساب می‌شود، سپس حائض می‌شود و پاک می‌شود، این پاکی دوم می‌شود. دوباره حائض می‌شود و پاک می‌شود، این پاکی سوم محسوب می‌شود. این پاکی سوم به محض این که تمام شد و حائض شد، آن حیض علامت انقضاء عده است. پاکی اول، پاکی است که طلاق در آن رخ داده است، سپس حیض شد و پاک شد که پاکی دوم می‌باشد، سپس حیض شد و پاک شد، انقضاء طهر یعنی انقضاء عده. تمام شدن پاکی به این است که حیض سوم شروع شود. پس خود حیض می‌تواند علامت انقضاء عده باشد.

سوال: آیا نفاس اینگونه نیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: نفاس غالبا علامت انقضاء عده نیست. چون زن حامله به وضع حمل، عده‌اش تمام می‌شود. چون خون نفاس ببیند و چه خون نفاس نبیند، وضع حمل برای او انقضاء عده می‌باشد. پس برای زن حامله‌ای که بعد از ولادت می‌خواهد خون نفاس ببیند، رؤیت دم نفاس، علامت انقضاء عده نیست بلکه خود ولادت بچه علامت انقضاء عده است. خواه خون نفاس ببیند و خواه نبیند.

بنابر این، یکی از تفاوت‌های خون نفاس و حیض آن است که خود خون حیض، علامت انقضاء عده است اما خود خون نفاس علامت انقضاء عده نیست غالبا.

سوال: چرا ایشان قید غالب را بیان نمود؟

پاسخ: مرحوم شهید قید غالب را برای خارج کردن صورتی بیان نموده که زن از زنا حامله شده باشد. زمانی که زن از زنا حامله شد و شوهرش او را طلاق داد اگر در زمان حمل، دو پاکی ببیند، (در صورتی که قائل شویم حامله حائض می‌شود) در این صورت نفاسش، علامت اتمام پاکی سوم می‌باشد. یعنی باید رؤیت نفاس بکند تا انقضاء عده شود.

چرا در این جا خود نفاس، علامت پاکی سوم می‌شود؟ چون زنی که از زنا حامله شده وضع حمل برای او، انقضاء عده حساب نمی‌شود. یعنی وضع حمل در این زن، شرعا اعتبار ندارد. ملاک در این زن، خون سومی است که می‌بیند. در واقع خون نفاس، خون سوم می‌باشد. چون فرض آن است که دو بار در ایام حاملگی خائض شده است.

سوال: اگر در ایام حاملگی حائض نشده باشد و خون نفاس هم نبیند باید صبر کند تا سه بار حیض ببیند؟

پاسخ: بله، باید سه حیض را ببیند.

۶

تطبیق تفاوت‌های بین نفاس و حائض

﴿ وحكمها كالحائض ﴾ (حکم نفساء مانند حائض است) في الأحكام الواجبة والمندوبة والمحرّمة والمكروهة. (در احکام واجب، مستحب، محرم و مکروه اما تفاوت‌هایی نیز با یکدیگر دارند. که اولین فرق عبارت است از)

وتفارقها في الأقلّ والأكثر (اقل حیض سه روز است اما اقل نفاس یک لحظه است. اکثر نفاس بنابر نظر مشهور ده روز است اما غیر مشهور معتقد است که هجده روز است اما در حیض اختلافی نیست که ده روز است)، والدلالة على البلوغ (خود حیض دال بر بلوغ است اما نفاس، خودش دلالت بر بلوغ ندارد بلکه قبلش حاملگی دال بر بلوغ است.)، فإنّه (ضمیر به علامت بلوغ بودن بر می‌گردد) مختصّ بالحائض لسبق دلالة النفساء بالحمل (در نفساء قبلش بواسطه حمل اتفاق افتاده است. فرق سوم عبارت است از)، وانقضاء العدّة بالحيض دون النفاس غالباً (بالحیض چگونه انقضاء پیدا می‌کند؟ خود حیض سوم، علامت پاکی سوم است و اتمام پاکی سوم هم علامت انقضاء عده طلاق است اما نفاس اینگونه نیست چون خود وضع حمل علامت انقضاء عده است. چرا غالبا را بیان نمود؟ چون خون نفاس، علامت است در صورتی که حملش ناشی از زنا باشد. که در این صورت وضع حمل، علامت انقضاء محسوب نمی‌شود. تفاوت چهارم عبارت است از این که حائض در صورتی که عادت داشته باشد، در فرض تجاوز از ده روز، به عادتش مراجعه می‌کند اما در نفاس اینگونه نیست. زن نفساء به عادت خودش در نفاس‌های قبلی مراجعه نمی‌کند بلکه به عادت حیض خودش مراجعه می‌کند و اگر عادت حیضیه نداشته باشد، نفاسش ده روز می‌باشد و دیگر سیستم حیض را ندارد. تفاوت دیگر این است که بین دو نفاس می‌توان اقل طهر وجود نداشته باشد. اگر در بچه دوقلو یک بچه روز اول و بچه دیگر روز سوم متولد شود، برای اولی یک نفاس و برای دومی یک نفاس دیگر قرار داده می‌شود با این که بین دو نفاس اقل طهر یعنی ده روز فاصله نشده است اما در حیض باید میان دو حیض حتما اقل طهر فاصله بشود. حائض باید به عادت خودش مراجعه کند اگر عادت دارد و اگر ندارد باید رجوع کند به) ورجوع الحائض (حائض باید رجوع کند به) إلى عادتها وعادة نسائها والروايات والتمييز دونها (اما در نفاس اینگونه نیست. اگر عادت حیضیه داشته باشد به عادت حیضی مراجعه می‌کند و الا باید ده روز قرار دهد). ويختصّ النفاس بعدم اشتراط أقلّ الطُهر بين النفاسين ـ كالتوأمين ـ (توأمین یعنی دو قلو‌ها) بخلاف الحيضتين. (در دو حیض حتما باید بینشان اقل طهر فاصله شود.)

۷

انجام وضو قبل یا بعد از غسل در حیض، نفاس و استحاضه

﴿ ويجب الوضوء مع غُسلهنّ ﴾ متقدّماً عليه أو متأخّراً ﴿ ويستحبّ قبله ﴾ (اگر کسی غسل حیض یا نفاس انجام می‌دهد حتما باید برای نمازش قبل از غسل یا بعد از غسل، وضو بگیرد. به بیان دیگر، غسل حیض و نفاس، جایگزین وضو نمی‌شود. برخلاف غسل جنابت که می‌توانست با همان غسل جنابت نماز را بخواند. غسلهن یعنی حائض و مستحاضه و نفساء. تمام این‌ها باید برای نماز وضو بگیرد. خواه قبل از غسل و خواه بعد از غسل. اما مستحب است که وضو قبل از انجام غسل گرفته شود. سوال: اگر اول وضو گرفت و سپس غسل کرد، آیا می‌تواند نیت استباحه نماز بکند یا نیت رفع حدث بکند؟ در صورتی که بعد از انقطاع دم انجام می‌دهد می‌تواند نیت کند. یعنی اگر انقطاع دم شده و بعد وضو گرفته است. در این صورت می‌تواند نیت استباحه یا نیت رفع حدث بکند. اما اگر قبل از انقطاع دم وضو می‌گیرد، چون قبل از انقطاع دم است نمی‌تواند نیت رفع حدث بکند. چون حدث همچنان باقی است. گرچه در مقابل برخی گفته‌اند اگر می‌خواهد وضو را قبل از غسل انجام دهد، نیت رفع حدث نکند. چون این حدث‌ها با غسل رفع می‌شود نه با وضو.) وتتخيّر فيه (فی الوضوء) بين نيّة الاستباحة والرفع مطلقاً (مطلقا یعنی چه وضو را قبل از غسل انجام می‌دهد و چه بعد از غسل انجام دهد) ـ على أصحّ القولين (می‌تواند نیت استباحه یا نیت رفع حدث کند) ـ إذا وقع بعد الانقطاع. (در صورتی که بعد از انقطاع دم باشد. آیا می‌شود بعد از انقطاع دم نباشد؟ بله در استحاضه و حیض و نفاس می‌شود. مثلا می‌داند که یک ساعت دیگر خونش قطع می‌شود. الآن وضو می‌گیرد و یک ساعت بعدش غسل را انجام می‌دهد.

اما اگر قبل از انقطاع باشد، چون همچنان حدث باقی است، نیت رفع حدث معنا ندارد.

در مقابل برخی قائلند که اگر وضو را قبل از انقطاع دم انجام می‌دهد حتما باید نیت رفع حدث نکند.)

﴿ وأقلّه مسمّاه وهو وجوده في لحظةٍ ، فيجب الغُسل بانقطاعه بعدها. ولو لم ترَ دماً فلا نفاس عندنا.

﴿ وأكثره قدْر العادة في الحيض للمعتادة على تقدير تجاوزه العشرة ، وإلّا فالجميع نفاس وإن تجاوزها كالحيض ﴿ فإن لم تكن لها عادة ﴿ فالعشرة أكثره على المشهور.

وإنّما يُحكم به نفاساً في أيّام العادة وفي مجموع العشرة مع وجوده فيهما أو في طرفيهما. أمّا لو رأته في أحد الطرفين خاصّة أو فيه وفي الوسط فلا نفاس لها في الخالي عنه متقدّماً ومتأخّراً ، بل في وقت الدم أو الدمين فصاعداً وما بينهما ، فلو رأت أوّله لحظةً وآخر السبعة لمعتادتها فالجميع نفاس ، ولو رأته آخرها خاصّةً فهو النفاس. ومثله رؤية المبتدأة والمضطربة في العشرة ، بل المعتادة على تقدير انقطاعه عليها.

ولو تجاوز فما وُجد منه في العادة وما قبله إلى أوّل زمان الرؤية نفاسٌ خاصّةً ، كما لو رأت رابع الولادة مثلاً وسابعها لمعتادتها واستمرّ إلى أن تجاوز العشرة فنفاسها الأربعة الأخيرة من السبعة خاصّةً ، ولو رأته في السابع خاصّةً فتجاوزها فهو النفاس خاصّةً ، ولو رأته من أوّله والسابع وتجاوز العشرة ـ سواء كان بعد انقطاعه أم لا ـ فالعادة خاصّةً نفاس ، ولو رأته أوّلاً وبعد العادة وتجاوز فالأوّل خاصّةً نفاس ، وعلى هذا القياس.

﴿ وحكمها كالحائض في الأحكام الواجبة والمندوبة والمحرّمة والمكروهة.

وتفارقها في الأقلّ والأكثر ، والدلالة على البلوغ ، فإنّه مختصّ بالحائض لسبق دلالة النفساء (١) بالحمل ، وانقضاء العدّة بالحيض دون النفاس غالباً ،

____________________

(١) في (ش) و (ر) : النفاس.

ورجوع الحائض إلى عادتها وعادة نسائها والروايات والتمييز دونها. ويختصّ النفاس بعدم اشتراط أقلّ الطُهر بين النفاسين ـ كالتوأمين ـ بخلاف الحيضتين.

﴿ ويجب الوضوء مع غُسلهنّ متقدّماً عليه أو متأخّراً ﴿ ويستحبّ قبله وتتخيّر فيه بين نيّة الاستباحة والرفع مطلقاً ـ على أصحّ القولين (١) ـ إذا وقع بعد الانقطاع.

﴿ وأمّا غُسل المسّ

للميّت الآدمي النجس ﴿ فبعد البرد وقبل التطهير بتمام الغُسل ، فلا غُسل بمسّه قبل البرد وبعد الموت. وفي وجوب غَسل العضو اللامس قولان (٢) أجودهما ذلك ، خلافاً للمصنّف (٣) وكذا لا غُسل بمسّه بعد الغُسل. وفي وجوبه بمسّ عضوٍ كَمُلَ غسله قولان ، اختار المصنّف عدمه (٤).

وفي حكم الميّت جزؤه المشتمل على عظمٍ ، والمبانُ منه من حيٍّ ، والعظم

____________________

(١) ذهب إلى ذلك ابن حمزة في الوسيلة : ٥٦ ، والعلّامة في المختلف ١ : ٣٧٠ ، والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ١ : ٣٢٨. والقول الآخر : أنّه يتعيّن فيه نيّة الاستباحة ، ذهب إليه ابن إدريس في السرائر ١ : ١٥١.

(٢) فقيل بوجوب الغَسل مطلقاً ، كالعلّامة في القواعد ١ : ١٩٣ ، والشهيد في البيان : ٨٢ ، والصيمري في كشف الالتباس ١ : ٣١٩. وقيل بعدم وجوب الغَسل إلّا مع الرطوبة ، كالشيخ في المبسوط ١ : ٣٨ ، والمحقق الثاني في جامع المقاصد ١ : ١٧٤.

(٣) في الذكرى ١ : ١٣٣.

(٤) اُنظر الذكرى ٢ : ١٠٠ ، والدروس ١ : ١١٧ ، والبيان : ٨٢ ، وفي جامع المقاصد (١ : ٤٦٣) : لا ريب أنّ الوجوب أحوط.