درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۳۲: صفات خون قوی + حکم زن مبتدئه و مضطربه در صورتی که صاحب تمییز نباشد

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

صفات خون قوی و خون ضعیف

در جلسه گذشته این بحث شروع شد که اگر زن بیش از ده روز خون ببیند، چه تکلیفی دارد؟

در پاسخ به این پرسش بیان شد که در مورد زنی که صاحب عادت وقتیه و عددیه است یا صاحب عادت عددیه محضه است، باید عدد مشخص خودش را حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه قرار دهد.

اگر تنها عادت وقتیه داشت، نمی‌توان عدد مردد خودش را ملاک قرار دهد. گرچه از ابتدای وقتی که حیض می‌بیند به این جهت که صاحب عادت وقتیه است، از آن زمان، خون را حیض قرار می‌دهد. لذا در صورتی که از ده روز تجاوز کرد، باید کل ده روز را حیض قرار دهد.

زنی که صاحب عادت وقتیه یا عددیه یا عادت وقتیه و عددیه نیست، مبتدئه یا مضطربه می‌باشد. در این دو نوع، گاهی ذات تمییز است و گاهی ذات تمییز نیست. بخشی از این مسئله در جلسه گذشته بحث شد و بخش دیگر آن، در این جلسه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

بیان شد که زن مبتدئه یا مضطربه‌ای که ذات تمییز است، (ذات تمییز بودن به این معنا است که خون‌های مختلفی می‌بیند که نوع و صفات خون‌ها با یکدیگر متفاوت است و تمام خون‌ها از یک نوع نیست.) باید خون قوی را حیض و خون ضعیف را استحاضه قرار دهد؛ به دو شرط:

۱) خون قوی، از سه روز کمتر نباشد و از ده روز بیشتر نباشد.

۲) مقدار خون ضعیف به اضافه مقدار پاکی بعدش، به اقل طهر برسد. یعنی به ده روز پاکی که باید تخلل پیدا کند، برسد. و الّا اگر به ده روز نرسد، نمی‌تواند قبل و بعدش را حیض قرار دهد. چون اگر قبل و بعدش را حیض قرار دهد، لازمه‌اش آن است که بین دو حیض، کمتر از ده روز فاصله شود و این جایز نیست.

صفات خون قوی و خون ضعیف:

نکات فوق الذکر در جلسه گذشته تبیین شد. مطلبی که در ادامه بیان می‌شود، آن است که خون قوی چه خونی و خون ضعیف چه خونی است.

قوت و ضعف از جهات مختلف، مورد بررسی قرار می‌گیرد. گاهی از جهت رنگ گفته می‌شود که چه خونی قوی و چه خونی ضعیف است. خونی که سیاه باشد نسبت به خونی که سرخ باشد، قوی محسوب می‌شود. خونی که سرخ باشد، نسبت به خونی که اشقر باشد، قوی محسوب می‌شود. اشقر یعنی سرخ متمایل به زرد. به عبارت دیگر قرمز کم رنگ را اشقر می‌گویند.

خون اشقر نسبت به زرد، قوی می‌باشد. و خونی که زرد است، نسبت به اکدر (زرد مایل به سفید) قوی قلمداد می‌شود.

با این حساب، هر خونی که پررنگ‌تر باشد، نسبت به خون کم رنگ‌تر، قوی محسوب می‌شود.

گاهی قوت و ضعف از جهت بو تشخیص داده می‌شود. خونی که بوی کریهه و بد داشته باشد نسبت به خونی که بو ندارد، قوی محسوب می‌شود. همچنین خونی که بوی کریهه دارد، نسبت به خونی که بوی کریه آن کمتر است، قوی محسوب می‌شود. یعنی اگر بو شدت بیشتری داشته باشد، قوی‌تر محسوب می‌شود.

گاهی قوت و ضعف از جهت قوام و غلظت، تشخیص داده می‌شود. خونی که غلیظ است، نسبت به خون رقیق قوی محسوب می‌شود.

اگر خونی در هر سه صفت قوی بود؛ یعنی هم از جهت رنگ و هم از جهت بو و هم از جهت غلظت قوی باشد، نسبت به خونی که در دو صفت قوی است اما در یک صفت ضعیف است، اقوی محسوب می‌شود. یعنی خون اول را قوی و خون دوم را ضعیف محسوب می‌کنیم.

خونی که در دو صفت قوی باشد، نسبت به خونی که در یک صفت قوی باشد، اقوی محسوب می‌شود.

خونی که در یک صفت قوی باشد، نسبت به خونی که در هیچ یک از صفات قوی نیست، اقوی محسوب می‌شود.

در حقیقت باید سه صفات را ملاک قرار داد و هر خونی که صفات بیشتری را دارا بود، نسبت به خونی که صفات کمتری داشت، اقوی محسوب می‌شود.

اما اگر در صفات مساوی بود. یعنی هر دو خون در دو صفت قوی بودند، هرچند که دو صفات مختلف داشته باشند. مثلا یک خون در رنگ و بو قوی است اما خون دیگر در بو و غلظت قوی بود. در این صورت هیچ یک از دو خون، قوی محسوب نمی‌شود و لذا تمییزی وجود نخواهد داشت. در نتیجه نمی‌توان زن را به تمییز رجوع داد.

حکم رجوع به تمییز در مورد زن مبتدئه و مضطربه است.

تعریف زن مبتدئه:

تا کنون زن مبتدئه را زنی معرفی می‌کردیم که برای اولین بار خون می‌بیند. اما مرحوم شهید یک مورد دیگر را بنابر نظری به این نوع اضافه می‌کند و آن عبارت است از زنی که عادتی برای او مستقر نشده باشد. یا به جهت این که اولین بار است که خون می‌بیند یا اگر قبلا خون دیده است، خون‌های او عددا و وقتا مختلف بوده است. لذا نه صاحب عادت عددیه و نه عادت وقتیه است.

مبتدئه را هم می‌توان به کسر دال و هم به فتح دال قرائت نمود.

اگر به کسر دال قرائت شود، یعنی زنی که ابتدا کننده به خون حیض است.

اگر به فتح دال قرائت شود، یعنی زنی که ابتدا شده به حیض. یعنی حیض ابتدائاً بر او واقع شده است.

تعریف زن مضطربه:

زن مضطربه، زنی است که عادت خودش را فراموش کرده است، یا فقط وقت و یا فقط عدد و یا هم وقت و هم عدد را فراموش کرده است. البته از حیث اصطلاح گاهی مضطربه هم به زن ناسیه و هم به زنی که چند بار خون دیده اما با اختلاف عدد و وقت خون دیده است، اطلاق می‌شود. یعنی صورت دومی که در مبتدئه بیان شد. اگر این صورت دوم را ملحق به زن مضطربه بدانیم، طبیعتا مبتدئه اختصاص به زنی پیدا می‌کند که اولین بار خون دیده است.

مرحوم شهید می‌فرماید: اصطلاح اول، اشهر است. البته ظاهرا مقصود شهید از اشهر معنای اسم تفضیلی نیست بلکه به معنای مشهور بودن است.

نکته: در لمعه مکررا مرحوم شهید لفظ اشهر را بیان می‌فرماید اما مرادشان از اشهر، معنای اسم تفضیلی نیست. تفاوت اشهر با مشهور آن است که در اشهر، دو طرف قضیه دارای شهرت است اما یک طرف شهرت بیشتری دارد و هیچ طرف نادر نیست. اما مرحوم شهید از لفظ اشهر استفاده می‌کند اما طرف مقابل را نظریه نادر می‌داند. اگر مقابل اشهر، نادر باشد دیگر نمی‌توان گفت اشهر بلکه باید معنای مشهور را برای آن در نظر بگیریم. مواردی که در کلام مرحوم شهید اینچنین است به شرح ذیل است.

۱) جلد ۴، ص۱۹۹، سطر ۵ و ۶ و ۱۱ به بعد. با انضمام این سطور نکته مطرح شده واضح می‌شود.

۲) جلد ۴، ص ۴۵۱، سطر ۳ و ۹.

سوال: چه تفاوتی دارد، زنی را که چند بار خون دیده اما عادتی برای او مستقر نشده، مبتدئه یا مضطربه بدانیم. با توجه به این که حکم هر دو یکی است، چه تفاوتی در الحاق وجود دارد؟

پاسخ: در فرضی که تمییزی در خون نباشد، ثمره ظاهر می‌شود. اگر تمییز وجود داشته باشد، خواه مبتدئه یا مضطربه باشد، تفاوتی ندارد و باید به تمییز رجوع کند. اما اگر تمییزی در خون نباشد، اگر مبتدئه باشد، یک حکم و اگر مضطربه باشد، حکم دیگری دارد. مثلا اگر مبتدئه باشد، باید ابتدا به عادت خویشان خودش رجوع کند. یعنی به زنانی که از خویشاوندان او هستند رجوع می‌کند و اگر آن‌ها دارای عادت خاصی باشند، عادت آن‌ها را برای خودش قرار می‌دهد. اگر خویشاوندی نداشت یا خویشاوندان او عادت خاصی نداشتند، باید به عدد روایات رجوع کند.

اما اگر مضطربه باشد، باید از ابتدا به عدد روایات مراجعه کند که در ادامه بیان می‌شود.

۴

تطبیق صفات خون قوی و خون ضعیف

وتعتبر القوّة بثلاثة (معتبر است قوت به سه جهت. یعنی با سه جهت می‌توان قوت خون را تشخیص داد): اللونِ (سه جهتی که می‌توان بوسیله آن‌ها قوت خون را تشخیص داد، عبارتند از: رنگ و بو و قوام. در رنگ می‌فرماید:)، فالأسود قويّ الأحمر (سیاه نسبت به سرخ قوی‌تر است)، وهو (احمر) قويّ الأشقَر (قوی‌تر است نسبت به قرمز مایل به زرد)، وهو (اشقر که قرمز مایل به زرد است) قوي الأصفر (نسبت به خود زرد قوی‌تر محسوب می‌شود.)، وهو (زرد) قويّ الأكدر (نسبت به زرد مایل به سفیدی یعنی زرد خیلی کم رنگ، قوی‌تر محسوب می‌شود.). والرائحةِ (نسبت به بو)، فذو الرائحة الكريهة (آن خونی که بوی بد دارد) قويّ ما لا رائحة له، وما له رائحةٌ أضعف. (ما له عطف به ما لا می‌شود. یعنی ذو رائحة الکریهة قوی است نسبت به دو چیز: الف) نسبت به خونی که اصلا بو ندارد. ب) نسبت به خونی که بو دارد اما نسبت به اولی ضعیف‌تر است.) والقوامِ (غلظت)، فالثخين (غلیظ) قويّ الرقيق (خونی که نسبت به دیگری غلیظ‌تر است، قوت دارد. گاهی دو خون نسبت به یک اموری قوی است و دیگری در امور دیگری قوی می‌باشد. تکلیف در این موارد چیست؟)، وذو الثلاث قويّ ذي الاثنين (خونی که در هر سه جهت قوی است، نسبت به آن خونی که در دو جهت قوی است، قوی محسوب می‌شود)، وهو (ذی الاثنین) قويّ ذي الواحد (قوی است نسبت به آن خونی که در یک جهت قوت دارد.)، وهو قويّ العادم. (هو یعنی ذی الواحد. آن خونی که در یک جهت قوت دارد، قوت دارد نسبت به خونی که در هیچ جهت قوت ندارد.)

ولو استوى العدد (اگر عدد‌ها مساوی بود. یعنی هر دو خون در یک جهت قوت داشتند اما خون الف در یک جهت -مثلا در رنگ- و خون ب در جهت دیگر -مثلا در بو- قوت داشت.) وإن كان مختلفاً (ولو این که این خون در یک جهت و خون دیگر در یک جهت دیگر قوت داشت) فلا تمييز. (در این صورت، زن اینچنینی اصلا صاحب تمییز محسوب نمی‌شود. اصلا ذات تمییز نیست و در آینده حکم زن اینچنینی بیان خواهد شد.)

(این که بیان شد، ذات التمییز تأخذه تمییز بشرط عدم تجاوز حدّيه، برای چه زن‌هایی است؟ در پاسخ می‌فرماید:) وحكم الرجوع إلى التمييز ثابتٌ (در دو مورد: مبتدئه و مضطربه. قبل از ذات تمییز در عبارت مصنف، صاحب عادت عددیه را بحث نمودیم. صاحب عادت وقتیه و عددیه را نیز مورد بررسی قرار دادیم. صاحب عادت وقتیه را نیز بحث کردیم. از ذات التمییز به بعد، به زنی که صاحب عادت وقتیه و عددیه نیست. یعنی مبتدئه یا مضطربه است. در این دو نوع زن گفته می‌شود که ذات التمییز تأخذه باید چه کار کند.) ﴿ في المبتدأة ﴾ بكسر الدال وفتحها (مبتدأة را هم می‌توان به کسر و هم به فتح دال قرائت نمود.)، وهي (زن مبتدأة چه زنی است؟) من لم يستقرّ لها عادةٌ؛ (زنی که برای او عادت استقرار پیدا نکرده است. چگونه عادت برای او استقرار پیدا نکرده است؟) إمّا لابتدائها (یا بخاطر آن است که اولین بار است که خون می‌بیند. طبیعتا برای چنین زنی عادت استقرار پیدا نمی‌کند.) أو بعده (بعد ابتدائها) مع اختلافه عدداً ووقتاً (یا چند بار خون دیده اما در این موارد، دو ماه پشت سر هم، عدد و وقتش یکی نبوده است. زیرا عدد و وقت در صورتی عادت محسوب می‌شود که دو ماه پی در پی یکجور باشد. در این صورت عادت استقرار پیدا می‌کند اما در فرض مذکور، دو ماه پی در پی عدد و وقت یکجور نبوده، لذا عادت برای او استقرار پیدا نکرده است.) ﴿ والمضطرِبة ﴾ وهي (مضطربه زنی است که) من نسيت عادتها (عادت خودش را فراموش کرده است) وقتاً، أو عدداً، أو معاً. (یا وقت را فراموش کرده، یا عدد را فراموش کرده و یا هر دو را فراموش کرده است. این زن را مضطربه می‌نامند. در مضطربه تنها ناسیه ذکر شد اما در مبتدئه دو مورد ذکر شد. الف) زنی که برای دفعه نخست خون می‌بیند. ب) زنی که عدد و وقتی برای او مشخص نشده است. اکنون مرحوم شهید می‌خواهد بیان نماید که نوع دوم مبتدئه را برخی مضطربه محسوب نموده‌اند. لذا می‌فرماید:)

وربّما اُطلقت على ذلك (چه بسا اطلاق می‌شود، مضطربه -ضمیر اطلقت به مضطربه بازگشت دارد- هم بر ناسیه و هم) وعلى من تكرّر لها الدم مع عدم استقرار العادة. (این عبارت همان نوع دومی است که در مبتدئه بیان شد. یعنی گاهی مضطربه را اصطلاحا هم بر ناسیه و هم بر قسم دومی که در مبتدئه بیان شد، اطلاق شده است. اگر اینگونه باشد، چه اتفاقی رخ می‌دهد؟)

وتختصّ المبتدأة على هذا بمن رأته أول مرّة (بنابر این سخن، مبتدئه اختصاص پیدا می‌کند به زنی که اولین بار خون می‌بیند. این دو اصطلاح کدام یک اشهر است؟ می‌فرماید:)، والأوّل أشهر. (اول اشهر است. بیان شد که اشهر در این کلام به معنای مشهور است. اول یعنی من تكرّر لها الدم مع عدم استقرار العادة را مبتدئه بنامیم.)

(ممکن است کسی بگوید چه تفاوتی میان این دو وجود دارد؟ چه تفاوتی دارد زنی که برایش استقرار عادت حاصل نشده است را مبتدئه یا مضطربه بنامیم؟ در هر دو صورت ذات تمییز باید به تمییز مراجعه نماید. خواه مضطربه و خواه مبتدئه باشد. در پاسخ به این سوال می‌فرماید:) وتظهر فائدة الاختلاف (فایده اختلاف در نام گذاری ظاهر می‌شود) في رجوع ذات القسم الثاني (ذات القسم الثانی یعنی من تكرّر لها الدم مع عدم استقرار العادة. یعنی زنی که چند بار خون دیده و عادت برایش مستقر نشده است. رجوع می‌کند این زن) من المبتدأة إلى عادة أهلها وعدمه. (اگر مبتدئه باشد باید به عادت اهل و خویشاوندانش رجوع کند اما اگر مبتدئه نباشد و مضطربه باشد نباید به عادت خویشاوندانش رجوع کند بلکه باید به روایات رجوع کند.

در غیر ذات تمییز یعنی زنی که تمییز ندارد. مبتدئه باید ابتدا به عادت اهلش رجوع کند. اگر عادتی در میان آن‌ها وجود داشت باید بر اساس عادت آن‌ها عمل کند و الا به عدد روایات رجوع کند اما مضطربه باید مستقیما به عدد روایات مراجعه کند و نمی‌تواند مستقیما به عادت اهلش رجوع کند. اکنون در صدد بیان این نکته هستیم که اگر کسی که عادتی برایش استقرار پیدا نکرده را مبتدئه بدانیم، باید همانند مبتدئه به اهلش مراجعه کند اما اگر آن را مضطربه محسوب کنیم باید مستقیما به عدد روایات مراجعه کند.)

۵

حکم زن مبتدئه و مضطربه در صورتی که صاحب تمییز نباشد

بیان چارچوب بحث بصورت مختصر:

ابتدا باید دانست که بحث در مورد زنی است که بیش از ده روز خون دیده است. این زن اگر صاحب عددیه محضه یا عددیه و وقتیه باشد، باید بر اساس عدد سابق عمل کند. اگر صاحب عادت وقتیه تنها باشد، در وقت خودش که حیض شود، به محض خون دیدن، خون را حیض قرار می‌دهد اما عدد مختلفی که در دو ماه گذشته دیده است را نمی‌تواند حیض قرار دهد بلکه باید کل ده روز را حیض بداند.

زن مبتدئه و مضطربه اگر صاحب تمییز باشد، باید خون قوی را حیض و خون ضعیف را استحاضه قرار دهد.

اگر زن مبتدئه و مضطربه صاحب تمییز نباشد، حکمش را اکنون بیان می‌کنیم.

حکم زن مبتدئه و مضطربه در صورتی که صاحب تمییز نباشد:

این که گفته می‌شود صاحب تمییز نباشد بدان معنا است که همه خون‌هایی که می‌بیند یک نوع است و اصلا قوی و ضعیف ندارد. یا صفات خون‌ها متفاوت است اما شروط تمییز را ندارد. مثلا خون قوی، کمتر از سه روز است، یا بیش از ده روز است. یا صاحب تمییز و غیر تمییز زمانی که با یکدیگر از جهت صفات (رنگ و بو و غلظت) را با یکدیگر مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که هر دو خون در دو صفت قوی هستند. در این صورت نیز ذات تمییز نیست.

در هر صورت، اگر زن ذات تمییز نباشد:

۱) زن مبتدئه باید ابتدا به عادت اهل و اقارب خودش مراجعه نماید.

اقاربی که باید بدان‌ها مراجعه کند چه کسانی هستند؟

مرحوم شهید می‌فرماید: چه پدری و مادری باشد. مانند خواهران. چه پدری تنها مانند عمه و چه مادری تنها مانند خاله باشد. یا مانند دختران عمه، دختران خاله و.... باید به این‌ها مراجعه نماید البته در صورتی که عادت اقارب یکی باشد. گاهی عادت تمام اقارب یکی است. در این صورت می‌تواند طبق عادت آن‌ها عمل کند اما اگر عادت اقارب، مختلف باشد؛ _هرچند که برخی از آن‌ها غلبه داشته باشد. مثلا زمانی که عادت اقارب را بررسی می‌کند متوجه می‌شود که چهار نفر به یک صورت هستند و تنها یک نفر با این‌ها مختلف است. _ باید به عادت هم سالان خودش مراجعه نماید. البته مقصود از همسالان این نیست که حتما روز و ماه تولد یکی باشد بلکه مقصود همسالان عرفی است. یعنی اگر دختر ۱۸ ساله است، به دخترانی که حدود ۱۸ سال دارند مراجعه نمایند.

ذکر چند نکته در این جا ضروری است:

۱) مرحوم شهید اول در کتاب بیان و ذکری و دروس، هم در اقران و هم در اقارب، اتحاد شهر را شرط می‌دانند. اگر عمه و خاله فرد در منطقه گرمسیری زندگی می‌کنند و خود فرد در شهر سردسیری زندگی می‌کند، طبیعتا متفاوت می‌باشند و نمی‌توان این دو را با یکدیگر مقایسه نمود.

۲) مرحوم مصنف در کتاب ذکری هم در اقارب و هم در اقران، معتبر دانسته است که اگر غلبه با یک طرف باشد، لازم است که مطابق عادت غالب عمل کند.

در لمعه این نکته را بیان نکرده است اما در کتاب ذکری بیان نموده است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اجود این است که مطابق غلبه و اکثر عمل شود و آن را ملاک قرار دهیم.

۳) در عبارت مصنف، فرض فقدان اقران مطرح شده است اما فرض فقدان اهل مطرح نشده است. یعنی مرحوم شهید اول می‌فرماید: اگر اقران نبود یا عادت آن‌ها مختلف باشد، حکم چیست اما نسبت به اهل نمی‌فرماید که اگر اهل نبود باید چه کار کرد.

علت این که در اقران فرض فقدان را مطرح نموده است اما در اقارب این فرض را مطرح نکرده است، این است که فقدان اقران ممکن است. یعنی ممکن است، خانم در منطقه‌ای زندگی می‌کند که همسالانی در آن منطقه نداشته باشد اما فرض فقدان اقارب ممکن نیست. زیرا حد اقل مادر دارد. مرحوم شهید ثانی در برابر این توجیه می‌فرماید: این سخن صحیح نیست. زیرا فرض فقدان اقارب نیز وجود دارد. ممکن است که مادر آن دختر از دنیا رفته باشد و این دختر نیز عادت مادرش را نمی‌دانسته است. بنابر این، فرض فقدان اقارب نیز وجود دارد.

۶

تطبیق حکم زن مبتدئه و مضطربه در صورتی که صاحب تمییز نباشد

﴿ ومع فقده ﴾ أي فقد التمييز (اگر تمییزی وجود نداشته باشد) بأن اتّحد الدم المتجاوز لوناً وصفةً (به این دمی که متجاوز از ده روز است متحد باشد. یعنی خونی که بیش از ده روز دیده است، به یک صورت بوده)، أو اختلف ولم تحصل شروطه (شروطه یعنی شروط التمییز. یا لونا و صفتا مختلف بوده اما شروط تمییز را ندارد. مثلا خون قوی از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر است. یا خون‌ها در جهات قوت، مساوی هستند مثلا هر دو خون در دو جهت قوت دارند. مع فقد تمییز باید چه کار کرد؟) ﴿ تأخذ المبتدأة عادةَ أهلها ﴾ (فعلا زن مضطربه را بحث نمی‌کنیم. زن مبتدئه باید عادت اهل و اقارب خودش را ملاک قرار دهد.) وأقاربها من الطرفين (من الطرفین یعنی طرف پدر و مادر) أو أحدهما (من طرف الأب أو من طرف الأم. من الطرفین مثل چه کسی؟ مثل خواهر پدر و مادری. من طرف الأب، مثل عمه و دختر عمه‌ها. من طرف الأم، مثل خاله و دختر خاله‌ها.)، كالاُخت (طرفینی است) والعمّة والخالة (یک طرفی است) وبناتهنّ. (دختر‌های عمه و خاله. البته دختر خواهر نیز جزء این موارد است)

﴿ فإن اختلفن ﴾ في العادة (اگر در عادت مختلف بودند. یعنی به اقارب مراجعه نمود و متوجه شد که در این‌ها، عادت‌های مختلفی وجود دارد.) وإن غلب بعضهنّ (هرچند که بعضی غلبه دارند. مثلا از پنج نفر، چهار نفر بر یک عادت هستند اما یک نفر از آن‌ها عادت دیگری دارد. در این صورت باید به اقران و همسالان مراجعه نماید. دیگر مهم نیست که از اقارب باشد یا خیر.) ﴿ فأقرانها ﴾ وهنّ (منظور از اقران) من قاربها في السنّ عادةً (دخترانی هستند که عرفا همسال محسوب شوند. همین که عرفا بگویند این افراد، همسال هستند کفایت می‌کند.). واعتبر المصنّف في كتبه الثلاثة (مرحوم مصنف در کتب بیان، ذکری و دروس، معتبر دانسته است) فيهنّ (در اقران) وفي الأهل (و در اقارب) اتّحاد البلد (اتحاد بلد را. مرحوم مصنف در این سه کتاب فرموده است: این دختر نمی‌تواند به کسانی مراجعه نماید که در بلد دیگر زندگی می‌کنند. هرچند که آن‌ها از اقارب و اقران او باشند. بلکه باید کسانی را ملاک قرار دهد که در بلد خودش زندگی می‌کنند. زیرا)؛ لاختلاف الأمزجة باختلافه (مزاج‌ها مختلف می‌شوند به اختلاف بلد. منطقه گرمسیری و سردسیری مزاج‌ها را مختلف می‌کند.). واعتبر في الذكرى أيضاً (مرحوم مصنف، در کتاب ذکری، معتبر دانسته) الرجوع إلى الأكثر عند الاختلاف (یعنی اگر اقران یا اقارب مختلف بودند، باید به اغلب مراجعه نماید و اغلب را ملاک قرار دهد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) وهو أجود (این که اغلب را ملاک قرار دهد، اجود است و باید به آن‌ها مراجعه نماید). وإنّما اعتبر في الأقران الفقدان دون الأهل (معتبر دانست جناب مصنف در اقران، فقدان را. یعنی فرض فقدان اقران را مطرح نموده است اما فرض فقدان اهل را اصلا مطرح نکرده است. چرا فرض فقدان اقران را مطرح کرده اما فرض فقدان اهل را مطرح نکرده است؟)؛ لإمكانه فيهنّ دونهنّ؛ (بخاطر اینکه فرض فقدان اقران وجود دارد اما فرض فقدان اهل، متصور نیست) إذ لا أقلّ من الاُمّ. (زیرا حداقل مادر وجود دارد. مرحوم شهید در مقابل این توجیه می‌فرماید:) لكن قد يتّفق الفقدان (ممکن است که فقدان اهل وجود داشته باشد) بموتهنّ (اهلش از دنیا رفته باشند) وعدم العلم بعادتهنّ (و علم به عادت آن‌ها نیز نداشته باشد.)، فلذا عبّر في غيره (فی غیره یعنی فی غیر این کتاب. تعبیر کرده است مرحوم شهید اول در غیر این کتاب) ب‍ «الفقدان» و «الاختلاف» فيهما. (هم در اقران و هم در اقارب. یعنی در غیر این کتاب، تعبیری که استفاده کرده است هم شامل فقدان اهل و هم شامل فقدان اقران می‌شود.)

والفرق بين العادتين الاتّفاق على تحيُّض الاُولى برؤية الدم ، والخلاف في الثانية ، فقيل : إنّها فيه كالمضطربة لا تتحيّض إلّا بعد ثلاثة (١) والأقوى أنّها كالاُولى.

ولو اعتادت وقتاً خاصّةً ـ بأن رأت في أوّل شهرٍ سبعةً وفي أوّل آخر ثمانيةً ـ فهي مضطربة العدد لا ترجع إليه عند التجاوز ، وإن أفاد الوقت تحيّضها برؤيته فيه بعد ذلك كالاُولى إن لم نُجز ذلك للمضطربة.

﴿ وذات التمييز وهي التي ترى الدم نوعين أو أنواعاً ﴿ تأخذه بأن تجعل القويّ حيضاً والضعيف استحاضة ﴿ بشرط عدم تجاوز حدّيه قلّةً وكثرةً ، وعدم قصور الضعيف وما يُضاف إليه من أيّام النقاء عن أقلّ الطهر.

وتعتبر القوّة بثلاثة : اللونِ ، فالأسود قويّ الأحمر ، وهو قويّ الأشقَر ، وهو قوي الأصفر ، وهو قويّ الأكدر. والرائحةِ ، فذو الرائحة الكريهة قويّ ما لا رائحة له ، وما له رائحةٌ أضعف. والقوامِ ، فالثخين قويّ الرقيق ، وذو الثلاث قويّ ذي الاثنين ، وهو قويّ ذي الواحد ، وهو قويّ العادم.

ولو استوى العدد وإن كان مختلفاً فلا تمييز.

وحكم الرجوع إلى التمييز ثابتٌ ﴿ في المبتدأة بكسر الدال وفتحها ، وهي من لم يستقرّ لها عادةٌ؛ إمّا لابتدائها أو بعده مع اختلافه عدداً ووقتاً ﴿ والمضطرِبة وهي من نسيت عادتها وقتاً ، أو عدداً ، أو معاً.

وربّما اُطلقت على ذلك وعلى من تكرّر لها الدم مع عدم استقرار العادة (٢)

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني : وهذا القول لعلم الهدى وأبي الصلاح وابني الجنيد وإدريس والفاضلين في المعتبر والتذكرة ، وجعله في القواعد أحوط. المناهج السويّة : ٢١٨.

(٢) نسب في جامع المقاصد هذا الإطلاق إلى المحقّق في المعتبر ، اُنظر المعتبر ١ : ٢٠٩ ، وجامع المقاصد ١ : ٢٩٥.

وتختصّ المبتدأة على هذا بمن رأته أول مرّة ، والأوّل أشهر.

وتظهر فائدة الاختلاف في رجوع ذات القسم الثاني من المبتدأة إلى عادة أهلها وعدمه.

﴿ ومع فقده أي فقد التمييز بأن اتّحد الدم المتجاوز لوناً وصفةً ، أو اختلف ولم تحصل شروطه ﴿ تأخذ المبتدأة عادةَ أهلها وأقاربها من الطرفين أو أحدهما ، كالاُخت والعمّة والخالة وبناتهنّ.

﴿ فإن اختلفن في العادة وإن غلب بعضهنّ ﴿ فأقرانها وهنّ من قاربها (١) في السنّ عادةً. واعتبر المصنّف في كتبه الثلاثة (٢) فيهنّ وفي الأهل اتّحاد البلد؛ لاختلاف الأمزجة باختلافه. واعتبر في الذكرى أيضاً الرجوع إلى الأكثر عند الاختلاف (٣) وهو أجود. وإنّما اعتبر في الأقران الفقدان دون الأهل؛ لإمكانه فيهنّ دونهنّ؛ إذ لا أقلّ من الاُمّ. لكن قد يتّفق الفقدان بموتهنّ وعدم العلم بعادتهنّ ، فلذا عبّر في غيره (٤) ب‍ «الفقدان» و «الاختلاف» فيهما.

﴿ فإن فُقدن الأقران ﴿ أو اختلفن فكالمضطربة في الرجوع إلى الروايات ، وهي ﴿ أخذ عشرة أيّام ﴿ من كلّ * شهرٍ وثلاثة من آخر (٥) مخيّرةً في الابتداء بما شاءت منهما ﴿ أو سبعة سبعة من كلّ شهر أو ستّة ستّة

____________________

(١) في (ر) : قارنها.

(٢) الذكرى ١ : ٢٤٧ ، والبيان : ٥٨ ، والدروس ١ : ٩٨.

(٣) الذكرى ١ : ٢٤٧.

(٤) في غير هذا الكتاب.

(*) لم يرد «كلّ» في (س).

(٥) الوسائل ٢ : ٥٤٧ و ٥٤٩ ، الباب ٨ من أبواب الحيض ، الأحاديث ٢ و ٤ و ٥ و ٦.