درس کفایة الاصول - اصول عملیه و تعارض

جلسه ۱۳۷: تعارض الدلیلین ۱۹

 
۱

خطبه

۲

اثبات قول مشهور از طریق تخصیص

اثبات قول مشهور از طریق تخصیص: قدم اول: اخبار علاجیه هم شامل موارد جمع عرفی است و هم شامل مواردی که جمع عرفی ممکن نیست.

قدم دوم: سیره مسلمین از زمان ائمه تا به حال این بوده اگر بین خبرین متعارضین، جمع عرفی ممکن نبوده، به جمع عمل می‌کردند و از تعارض خارج می‌دانستند.

قدم سوم: اینکه در بین مسلمین سیره بوده است، معلوم است که دلیلی در کار بوده است که می‌گفته به جمع عرفی عمل کنید و متعارضینی که جمع عرفی بین آنها امکان داشته، از تعارض خارج می‌دانستند.

قدم چهارم: همان دلیلی که سیره کاشف از آن است، اخبار علاجیه را تخصیص می‌زند و موارد جمع عرفی را از تحت اخبار علاجیه خارج می‌کند.

پس اخبار علاجیه شامل موارد امکان جمع عرفی نمی‌شود.

جزوه: از طرفی فرض این است که اخبار علاجیه شامل موارد جع عرفی و غیر موارد جمع عرفی است و از طرف دیگر سیره قطعیه از زمان ائمه این بوده که در مودر جمع عرفی، به جمع عمل می‌کردند، این سیره کاشف از این است که دلیلی بر جمع در بین بوده است، بنابراین با دلیل، اخبار علاجیه را تخصیص می‌زنیم و آنها را مختص به غیر موارد جمع عرفی می‌کنیم.

حال این بیان دو شرط دارد:

۱. قائل به تخصص نباشیم.

۲. قائل به اجمال و اخذ به قدر متیقن نباشیم.

۳

تطبیق اثبات قول مشهور از طریق تخصیص

اللهمّ إلّا أن يقال: إنّ التوفيق (جمع) في مثل الخاصّ والعامّ والمقيّد والمطلق كان عليه (توفیق) السيرة القطعيّة من لدن زمان الأئمّة عليهم‌السلام، وهي (سیره قطعیه) كاشفة إجمالا عمّا (دلیلی که) يوجب تخصيص أخبار العلاج بغير موارد التوفيق العرفيّ، (قید یوجب) لو لا دعوى اختصاصها به

۴

دو شرط برای بیان بالا

این بیان دو شرط دارد:

۱. قائل به تخصص نباشیم، به خروج موضوعی، تخصص گفته می‌شود.

اذ لقائل ان یقول، موضوع اخبار علاجیه متحیر است و در موارد جمع عرفی، موضوعا متحیر گفته نمی‌شود که در این صورت جایگاهی برای تخصیص نمی‌ماند.

۲. قائل به اجمال و اخذ به قدر متیقن نشویم.

اذ لقائل ان یقول، ما احتمال می‌دهیم اخبار علاجیه شامل موارد جمع عرفی است و احتمال می‌دهیم نیست و این احتمال باعث می‌شود مجمل شود که در این صورت باید به قدر متیقن اخذ کنیم که قدر متیقن این است که شامل جایی است که جمع عرفی ممکن نباشد که در این صورت نوبت به تخصیص نمی‌رسد.

جزوه: دو شرط برای بیان قبل:

۱. قائل به تخصص نباشیم، یعنی قائل نباشیم که موارد جمع عرفی تخصصا از اخبار علاجیه خارج است. اذ لقائل ان یقول که موضوع در اخبار علاجیه متحیر است و متحیر شامل موارد جمع عرفی نیست تخصصا چنانکه عالم شامل جاهل نیست تخصصا.

۲. قائل به اجمال و اخذ به قدر متیقن نباشیم اذ لا قائل ان یقول که در اخبار علاجیه دو احتمال است (شمول نسبت به موارد جمع عرفی و عدم شمول) و عند الاجمال اخذ به قدر متیقن می‌شود و قدر متیقن غیر موارد جمع عرفی است. تامل.

۵

تطبیق دو شرط برای بیان بالا

(قید یوجب:) لولا دعوى اختصاصها (اخبار علاجیه) به (غیر موارد جمع عرفی) و (عطف بر اختصاص است) أنّها (اخبار علاجیه) سؤالا وجوابا بصدد الاستعلاج (طلب علاج که کار سائل است) والعلاج (که کار امام است) في موارد التحيّر و (عطف مسبب بر سبب است) الاحتياج، أو (عطف بر دعوی است) دعوى الإجمال (اجمال اخبار علاج) وتساوي احتمال العموم (شمول اخبار علاج موارد جمع و غیر جمع) مع احتمال الاختصاص (اختصاص اخبار علاج به غیر موارد جمع)

بملاحظة التحيّر في الحال ، لأجل ما يتراءى من المعارضة ، وإن كان يزول عرفا بحسب المآل ، أو للتحيّر (١) في الحكم واقعا وإن لم يتحيّر فيه ظاهرا ، وهو كاف في صحّته قطعا ؛ مع إمكان أن يكون لاحتمال الردع شرعا عن هذه الطريقة المتعارفة بين أبناء المحاورة ؛ وجلّ العناوين المأخوذة في الأسئلة (٢) ـ لو لا كلّها ـ تعمّها ، كما لا يخفى.

ودعوى : «أنّ المتيقّن منها غيرها» (٣) مجازفة ، غايته أنّه كان كذلك خارجا ، لا بحسب مقام التخاطب.

وبذلك ينقدح وجه القول الثاني (٤).

اللهمّ إلّا أن يقال : إنّ التوفيق في مثل الخاصّ والعامّ والمقيّد والمطلق كان عليه السيرة القطعيّة من لدن زمان الأئمّة عليهم‌السلام ، وهي كاشفة إجمالا عمّا يوجب تخصيص أخبار العلاج بغير موارد التوفيق العرفيّ ، لو لا دعوى اختصاصها به (٥) وأنّها سؤالا وجوابا بصدد الاستعلاج والعلاج في موارد التحيّر والاحتياج ، أو دعوى الإجمال وتساوي احتمال العموم مع احتمال الاختصاص. ولا ينافيها (٦)

__________________

(١) معطوف على قوله : «لصحّة».

(٢) كقول الراوي : «تجيئنا الأحاديث عنكم مختلفة» ، وقوله : «كيف نصنع بالخبرين المختلفين» وغيرهما.

(٣) أي : أنّ المتيقّن من الأخبار العلاجيّة غير موارد التوفيق العرفيّ.

(٤) وهو القول بشمول قواعد التعارض لموارد الجمع العرفيّ. وهذا القول منسوب إلى الشيخ الطوسيّ والمحقّق القمّيّ وبعض المحدّثين. راجع الاستبصار ١ : ٤ ، عدّة الاصول ١ : ١٤٧ ـ ١٤٨ ، قوانين الاصول ١ : ٣١٥ ، الدرر النجفيّة : ٦٠ ، فرائد الاصول ٤ : ٨٢ ـ ٨٥.

(٥) أي : اختصاص أخبار العلاج بغير موارد التوفيق العرفيّ.

(٦) هكذا في أكثر النسخ. وفي بعض النسخ : «ولا ينافيهما». والصحيح ما أثبتناه ، سواء قلنا برجوع الضمير إلى دعوى الإجمال ، أو قلنا برجوعه إلى دعوى الاختصاص ودعوى الإجمال ، حيث عطف قوله : «دعوى الإجمال» على قوله : «دعوى اختصاصهما به» بكلمة «أو».