آخوند میفرماید این تفصیل «فضعیفٌ جدّاً»؛ آخوند به شیخ میفرماید شما چرا نسبت به حرمت مخالفت قطعیه قائل به علیت تامه شدهاید؟
شما در جواب میگویید چون اگر آنجا شارع بخواهد بگوید من اجازه میدهم مخالفت قطعیه کنید، تناقض بوجود میآید؛ چون از یک طرف من علم اجمالی دارم روز جمعه باید یک نمازی بخوانم، از یک طرف بگوییم شارع هم میتواند اجازه دهد که هم نماز جمعه و نماز ظهر را ترک کنیم. شما خواهید گفت اجازهی ترک دو نماز با علم اجمالی به تکلیف تناقض یقینی دارد.
ما میگوییم همان محذور در آن صورت موافقت قطعیهاش هم میآید اگر بخواهد بگوید یکی از اینها را میتوانی ترک کنی باز محذور تناقض بوجود میآید.
«ضرورة أنّ احتمال ثبوت المتناقضین» احتمال ثبوت متناقضین در استحاله مانند قطع به ثبوت متناقضین است؛ یعنی همانطور که قطع به متناقضین محال است احتمال متناقضین هم محال است، فرقی نمیکند. شما اگر بگویید این راه منجر میشود به تناقض یقینا یا منجر به تناقض احتمالا میشود. هر دو محذور است و فرقی نمیکند.
«فلا یكون عدم القطع بذلك»، پس نمیباشد عدم قطع به مناقضه «معها» یعنی با این موافقت قطعیه «موجباً لجواز الإذن» با این موافقت احتمالیه، «فلا یكون عدم القطع بذلك»، یعنی به این مناقضه، «معها» یعنی با موافقت احتمالیه، به این صورت که شما یک نماز را بخوانید و یک نماز را ترک کنید، اینکه یک نماز را ترک میکنید قطع به تناقض ندارید، آخوند میفرمایند عدم قطع موجب جواز اذن در اقتحام و ارتکاب نمیشود.
«فی الاقتحام، بل لو صحّ الإذن فی المخالفة الاحتمالیة»، اگر اذن در مخالفت احتمالیه صحیح باشد «صحّ فی القطعیة أیضاً»، در مخالفت قطعیه هم صحیح است «أیضا».
تمام اشکال آخوند به شیخ این است که چه فرقی بین این دو است که بگویید شارع میتواند اذن دهد در ترک یکی از این دو نماز و بین اینکه بگویید شارع نمیتواند اذن در ترک هر دو نماز دهد. اگر بتواند اذن در ترک یک نماز دهد، اذن در مخالفت احتمالیه میشود، باید بتواند اذن در ترک هر دو نماز هم بدهد. اگر در اذن به ترک یک نماز محذور نباشد در اذن به ترک دو نماز هم نباید محذور باشد. اگر در اذن در ترک دو نماز محذور است در اذن در ترک یک نماز هم محذور است.
بعد «فافهم» دارند که بعضی آن را اشاره به دقت در مطلب گرفتهاند و خیال خودشان را راحت کردهاند. بعضیها هم اشاره به اشکال گرفتهاند.
اشکالات در فافهم
آنانی که «فافهم» را اشکال گرفتهاند دو بیان دارند:
بیان اول: بین اینها ملازمه نیست، چه ملازمهای است که اگر شارع اذن در ترک یک نماز داد، بتواند اذن در ترک هر دو نماز بدهد.
بیان دوم: ممکن است که این فافهم اشاره داشته باشد به مبنایی که آخوند در حاشیه بر کفایه بیان کردهاند. چون مرحوم آخوند بر بعضی از مطالبشان در کفایه حاشیه دارند. مرحوم آخوند در متن کفایه نظرشان این است که علم اجمالی نسبت به حرمت مخالفت قطعیه و وجوب موافقت قطعیه حالت اقتضایی دارد. یعنی اگر شارع دلیلی بر خلاف آن نیاورد تأثیر خودش را میگذارد اما اگر دلیلی آورد مانع بوجود میآید و تأثیر نمیگذارد.
کلام مرحوم آخوند در حاشیه کفایه
در حاشیه فرموده است حق این است که قائل به علیت تامه شویم، ما باید بگوییم علم اجمالی علیت تامه دارد هم برای حرمت مخالفت قطعیه و هم برای وجوب موافقت قطعیه، در جمع بین حکم ظاهری و حکم ظاهری میگوییم اختلاف آنها در مرتبه است. حکم واقعی به مرحله فعلیت من جمیع الجهات نرسیده اما حکم ظاهری فعلی شده است.
آن جوابی که آنجا داریم نمیتوانیم در ما نحن فیه بیاوریم، چون مرحوم آخوند فرمود اگر کسی به ما بگوید مناقضه بین علم به تکلیف و اجازه شارع در علم به خلاف تکلیف را چگونه حل میکنید؟ فرمود: همان حلی که ما در جمع بین حکم واقعی و ظاهری داریم.
در حاشیه آخوند میفرمایند ما در آنجا یک حرفی داریم که اصلا در اینجا پیاده نمیشود، در آنجا میگوییم حکم واقعی به فعلیت نرسیده است، اما اینجا که شما علم اجمالی به تکلیف فعلی دارید، این علم به مرحله فعلیت رسیده و یک توضیح مفصلی دارند که آن را در حاشیه ملاحظه کنید.
«ولا یخفی»، و این اشکال دیگری به شیخ است. «أنّ المناسب للمقام» یعنی مناسب با مباحث قطع «هو البحث عن ذلك»، بحث از علیت و اقتضاء است «كما أنّ المناسب فی باب البراءة والاشتغال بعد الفراغ هاهنا»، بعد از اینکه از این مباحث فارغ شدیم آنچه مناسب با بحث برائت و اشتغال است «عن أنّ تأثیره فی التنجّز بنحو الاقتضاء»، وقتی ما درمباحث قطع اثبات کردیم تأثیر علم اجمالی بنحو تنجز است «لا العلّیة»، آنگاه «هو البحث» خبر آن «هو المناسب» است.
«أنّ المناسب فی باب البراءة والاشتغال هو البحث عن ثبوت المانع شرعاً أو عقلاً، وعدمِ ثبوته»، بحث از اینکه آیا مانعی از این اقتضاء وجود دارد یا وجود ندارد. مرحوم آخوند در این دو سه سطر یک بحث و اشکالی اساسی این است که اصولییون چرا بحث علم اجمالی را در دو جای اصول مطرح میکنند؟
آخوند میفرمایند سر آن این است در مباحث قطع بحث از اقتضاء و علیت است، ما وقتی در اینجا اقتضاء را اثبات کردیم، در مباحث برائت و اشتغال بحث میکنیم، آیا جلوی تأثیر مقتضی را مانعی میگیرد یا نمیگیرد؟ «كما لا مجال بعد البناء علی أنّه بنحو العلّیة»، اگر کسی در مباحث قطع گفت علم اجمالی علت تامه است، میفرمایند دیگر نوبت به آن مباحث نمیرسد. «للبحث عنه»، یعنی از علم اجمالی، «هناك» در مباحث برائت و اشتغال «أصلاً كما لا یخفی».
این نظر آخوند، عرض کردیم شیخ در رسائل فرموده که اینکه در مباحث قطع میآوریم بحث از این که میکنیم آیا مخالفت قطعیه حرام است یا نه. اینکه در مباحث اشتغال از علم اجمالی بحث میکنیم بحث از این میکنیم که آیا موافقت قطعیه واجب است یا واجب نیست. مرحوم آخوند میفرمایند نه، سرّ اینکه ما دو جا بحث میکنیم، آنچه شما فرمودید نیست.
تا اینجا مطلب دوم در امر هفتم تمام شد. پس علم اجمالی روی نظر آخوند مقتضی برای تنجز است و علت تامه نیست بنابر آن نظری که در متن کفایه آوردهاند. عرض کردم اگر پرسیدند نظر آخوند چیست باید قید کنید که در متن کفایه علم اجمالی را میگویند مقتضی برای تنجز تکلیف است، در حاشیه خودشان میگویند علت تامه است.