درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۲۸: اجتماع امر و نهی ۲۶

 
۱

خطبه

۲

جواب از اجتماع وجوب و استحباب در عبادت

ما در بحث امروز ۳ مطلب داریم:

مطلب اول: ۴ جواب از اجتماع وجوب و استحباب در عبادت

توضیح تیتر: گاهی وجوب و استحباب در یک عبادتی جمع می‌شوند یعنی یک عبادت هم واجب است و هم مستحب مثل صلاه در مسجد، نماز ظهری که در مسجد می‌خوانید هم واجب است هم مستحب است

صاحب کفایه به این ۴ جواب می‌دهند:

جواب اول: ارشاد جواب دوم: اقتضاء سوم: مجازا علی الملازمه چهارم: حقیقتا علی الاتحاد

جواب اول: یعنی امر استحبابی بر عبادت را حمل بر ارشاد می‌کنیم. این صلاه در مسجد هم واجب است و هم مستحب است. هم امر وجوبی دارد و هم امر استحبابی. صاحب کفایه می‌گوید این امر استحبابی را حمل بر ارشاد می‌کنیم یعنی می‌گویییم این امر استحبابی به انگیزه‌ی طلب الفعل نیست که در این صلاه در مسجد هم وجوب جمع شده باشد و هم استحباب بلکه این امر استحبابی به انگیزه‌ی ارشاد است به انگیره‌ی این است که می‌خواهد راهنمایی کند به فرد افضل. و این را بیان کند که فرد صلاه در مسجد نسبت به بقیه‌ی افراد افضل است.

این جواب علی کلا القولین صحیح است یعنی در مساله اجتماع امر و نهی چه قائل به امتناع بشوید و چه قائل به اجتماع و جواز ان بشوید صحیح است. چون اگر بگوییم اجتماع امر و نهی محال است در جایی است که امر و نهی هر دو مولوی باشند نه این که هر دو یا احدهما ارشادی باشد و اگر هم قائل به جواز بشویم باز این جواب صحیح است زیرا این‌ها هم نسبت به اجتماع امر و نهی مولوی قائل به جواز اجتماع هستند.

جواب دوم: اقتضاء. ما امر استحبابی را حمل می‌کنیم بر امر اقتضایی. صاحب کفایه می‌گوید این امر استحبابی را حمل می‌کنیم بر امر اقتضایی، حکم اقتضایی. حکم اقتضایی یعنی چی؟ نسبته به امر وجوبی می‌گوییم در مقام بیان حکم فعلی است یعنی صلاه در مسجد بالفعل واجب است اما امر استحبابی که می‌گویید صلاه در مسجد مستحب است در مقام بیان حکم اقتضایی است. یعنی امر مستحبابی می‌خواهد بگوید در صلاه در مسجد مصلحت وجود دارد. حکم صادر نمی‌کند و نمی‌گوید واجب است یا مستحب یا حرام. (حمل بر حکم اقتضایی خلاف ظاهر و دلیل می‌خواهد)

این جواب علی کلا القولین صحیح است یعنی کسانی که می‌گویند اجتماع امر و نهی محال است می‌توانند این جواب را می‌دهند چون این افراد می‌گویند اجتماع امر و نهی فعلی محال است نه این که هر دو اقتضایی باشند یا احدهما اقتضایی باشد. اما کسانی هم که می‌گویند اجتماع جایز است می‌توانند این جواب را بدهند چوند قائلین به جواز اجتماع می‌گویند محل بحث امر و نهی فعلی است لذا به عبارت دیگر امر اقتضایی از محل بحث خارج است.

جواب سوم: صلاه در مسجد هم بهش امر وجوبی خورده است و هم امر استحبابی. مرحوم صاحب کفایه می‌فرماید این امر مستحبی که رفته روی نماز در مسجد، امری مجازی است یعنی امر استحبابی حقیقتا مال چیز دیگری است و اگر هم اسناد داده‌اند به این عبادت، این اسناد مجازی است. البته این بر مبنای ملازمه است یعنی بگوییم الکون فی المسجد خودش جزء صلاه نیست.

این جواب هم علی کلاالقولین صحیحی است زیرا هر دو قول در جایی بحث می‌کنند امر و نهی حقیقی باشند نه مجازی لذا ربطی به بحث ما ندارد.

جواب چهارم: این صلاه در مسجد حقیقتا امر وجوبی و امر استحبابی به ان تعلق گرفته است. این نماز در مسجد حقیقتا هم واجب است و هم مستحب و ما اعتقاد به اتحاد هستیم یعنی می‌گوییم یکی از اجزاء ماهیت صلاه، الکون است که در ما نحن فیه منطبق می‌شود بر الکون فی المسجد و این هم برش امر مستحبی بر آن رفته و هم امر وجوبی یعنی این بودن در مسجد هم واجب است چون واجب است و هم مستحب است چون، الکون فی المسجد است.

این جواب فقط بر اساس جوازی‌ها صحیح است و امتناعی‌ها نمی‌توانند چنین حرفی بزنند چون انها می‌گویند اجتماع امر و نهی محال است و در این جا دقیقا اجتماع نظیر امر و نهی شده است که نظیر امر و نهی در این جا، وجوب و استحباب است. و این بودن شما در مسجد هم واجب است و هم مستحب و این ردی بر امتناعی‌ها محسوب می‌شود چون این الکون یک عمل است اما دو عنوان دارد (صلاه و الکون فی المسجد) با این که امتناعی‌ها گفتند محال است.

۳

نکته

مطلب دوم:

در قسم اول از عبادات مکروه (صوم یوم عاشورا – نهی رفته روی عبادت و بدل ندارد) صاحب کفایه ۳ جواب داد

جواب اول: ایشان فرمود صوم یوم عاشورا مصلحت دارد. سوال می‌شود که اگر مصلحت دارد پس چرا شارع از آن نهی کرده است؟ می‌فرماید بخاطر این که یک عنوان مصلحت داری (مخالفت بر بنی امیه) منطبق می‌شود بر ترک و از انجا که مصلحت ترک صوم اهم و اکثر است بخاطر همین صوم یوم عاشورا بالفعل فقط کراهت دارد.

جواب دوم: گفتیم صوم یوم عاشورا مصلحت دارد. سوال شد که پس چرا شارع از ان نهی کرده است. جواب می‌دهیم که چون یک عنوان مصلحت داری ملازم با ترک ان است نه این که متحد با ترک است. مثل حال بکاء بر سید الشهداست که ملازم با ترک صوم است و از انجا که مصلحت عنوان مصلحت دار بیشتر است صوم سوم عاشورا بالفعل فقط کراهت دارد. این دو جوابی بود که ما به قسم اول دادیم.

حال سوال این است که آیا این دو جواب می‌تواند جواب باشند برای اجتماع وجوب و استحباب؟

مثال: صوم ماه رمضان واجب است و صوم اول هر ماه هم مستحب است حال در مورد صوم اول ماه مبارک رمضان هم واجب است و هم مستحب است. حال دو جوابی که در قسم اول دادیم ایا می‌تواند برای جواب دادن به اجتماع وجوب و استحباب هم از انها استفاده کرد؟ ایا می‌توان گفت که صوم اول ماه مبارک رمضان هم واجب است و هم مستحب؟ خیر نمی‌توان از آن دو جواب استفاده کرد چون در قسم اول هم طبق جواب اول و هم طبق جواب دوم، آن عنوان مصلحت دار، منطبق بر ترک می‌شد اما این جا این عنوان مصلحت دار (صوم اول ماه مبارک) بر فعل منطبق می‌شود نه بر ترک. پس باید این جا گفت که صوم اول ماه، تاکیید وجوب صوم اول ماه مبارک می‌کند.

۴

جواب از اجتماع وجوب و استحباب در عبادات

جواب اول: حمل امر استحبابی بر ارشاد به افضلیت این فرد نسبت به باقی افراد عبادت.

این جواب علی کلا القولین صحیح است، چون بحث در دو حکم مولوی است.

جواب دوم: حمل امر استحبابی بر مولوی اقتضائی (مناط و مصلحت استحباب در این عبادت وجود دارد نه اینکه فعلا مستحب است تا اجتماع حکمین شود).

این جواب علی کلا القولین صحیح است، چون بحث در دو حکم فعلی است.

جواب سوم: حمل امر استحبابی بر استحباب فعلی اما بالعرض و المجاز نه علی الحقیقه (در صورت ملازمه).

این جواب علی کلا القولین صحیح است، چون استحباب مجازی منافاتی با وجوب ندارد.

جواب چهارم: حمل امر استحبابی بر استحباب فعلی بالحقیقه (در صورت اتحاد).

این جواب علی القول بالجواز صحیح است که اجتماع دو حکم به دو عنوان را جایز می‌دانند.

۵

تطبیق جواب از اجتماع وجوب و استحباب در عبادت

تطبیق:

كما (قبل از کما ما جواب دادیم به اجتماع وجوب و کراهت، استحباب و کراهت، حال از این جواب‌هایی که دادیم، جواب به اجتماع وجوب و استحباب نیز روشن می‌شود زیرا اجتماع وجوب و استحباب نظیر اجتماع امر و نهی است زیرا هردو متضاد هستند) انقدح حال (وضعیت) اجتماع الوجوب و الاستحباب فيها (در عبادات) و (عطف بر حال و بیان جواب اول: امر استحبابی حمل بر ارشاد می‌شود) أن الأمر الاستحبابي (امر استحبابی صلاه در مسجد) يكون (امر استحبابی) على نحو الإرشاد (به انگیزه طلب الفعل صادر نشده است) إلى أفضل الأفراد (یعنی امر مستحبی به انگیزه طلب فعل انشاء نشده بلکه برای راهنمایی به افضل افراد است) مطلقا (علی کلاالقولین چه امتناعی و چه جوازی) على نحو الحقيقة (این امر ارشادی، حقیقی است هرچند اقای حکیم می‌فرماید حقیقی نیست) و (بیان جواب دوم: امر استحبابی، در مقام بیان حکم بالفعل نیست بلکه حکم اقتضایی را بیان می‌کند) مولويا (عطف بر علی نحو الارشاد) اقتضائيا (در مقام وجود مصلحت است) كذلك (مطلقا علی نحو الحقیقه) و (بیان جواب سوم) فعليا (عطف بر اقتضایی – امر استحبابی که رفته روی صلاه در مسجد بالفعل است یعنی بالفعل هم واجب است و هم مستحب اما امر مستحبی مجازی است) بالعرض و المجاز فيما كان ملاكه (امر استحبابی – مصلحت) ملازمتها (عبادت واجب) لما (با عنوانی که) هو مستحب (کون فی المسجد) أو (بیان جواب چهارم) متحدا (عطف بر ملازمتها – بهتر است اتحادها بشود) (نکته وقتی که متحد عطف بر ملازمتها باشد، قید فعلیا بالعرض و المجاز بر روی ان می‌آید در حالی که بیان شد امر استحبابی طبق جواب چهارم حقیقی است) معه (عنوانی که مستحب است – الکون فی المسجد) على القول بالجواز.

۶

نکته

و لا يخفى أنه لا يكاد يأتي القسم الأول (نمی‌اید جواب اول و دوم از قسم اول) هاهنا (در اجتماع وجوب و استحباب) فإن انطباق عنوان راجح (صوم اول ماه) على الفعل الواجب (صوم ماه مبارک رمضان) الذي لا بدل له (فعل واجب) إنما يؤكد (انطباق) إيجابه (وجوب فعل واجب را تاکیید می‌کند یعنی صوم اول ماه مبارک وجوب موکذ دارد زیرا وجوب موکد ناشی از مصلحت اکیده دارد که این جا هم مصلحت اکیده موجود است) لا أنه (انطباق) (این طور نیست که انطباق عنوان راجح موجب شود استحباب فعل واجب را. یعنی موجب نمی‌شود صوم ماه مبارک مستحب شود یعنی صوم اول ماه مبارک نه حقیقتا و نه مجازا مستحب نیست) يوجب استحبابه (صوم اول ماه مبارک) أصلا و لو بالعرض و المجاز.

إلّا من مخصّصاته ومشخّصاته الّتي تختلف الطبيعة المأمور بها في المزيّة ـ زيادة ونقيصة ـ بحسب اختلافها في الملاءمة ، كما عرفت.

وقد انقدح بما ذكرناه : أنّه لا مجال أصلا لتفسير الكراهة في العبادة بأقلّيّة الثواب في القسم الأوّل (١) مطلقا (٢) ، وفي هذا القسم على القول بالجواز (٣).

كما انقدح حال اجتماع الوجوب والاستحباب فيها (٤) ؛ وأنّ الأمر الاستحبابيّ يكون على نحو الإرشاد إلى أفضل الأفراد مطلقا (٥) على نحو الحقيقة ، ومولويّا اقتضائيّا كذلك (٦) ، وفعليّا بالعرض والمجاز فيما كان ملاكه ملازمتها لما هو مستحبّ (٧) ، أو متّحدة معه (٨) على القول بالجواز.

ولا يخفى : أنّه لا يكاد يأتي القسم الأوّل هاهنا (٩) ، فإنّ انطباق عنوان راجح على الفعل الواجب الّذي لا بدل له إنّما يؤكّد إيجابه ، لا أنّه يوجب استحبابه أصلا ،

__________________

(١) كصوم يوم عاشوراء والنوافل المبتدئة وغيرها ممّا لا بدل له. والوجه في عدم كون الكراهة بمعنى أقلّيّة الثواب أنّ الطبيعة منحصرة في فرد واحد ، وهو صوم يوم عاشوراء ـ مثلا ـ. فلا فرد آخر لطبيعة صوم يوم عاشوراء كي يقاس عليه قلّة الثواب وكثرته في سائر الأفراد ويكون النهي إرشادا إلى إتيان الطبيعة في ضمن غيره من الأفراد الّتي لا منقصة فيها.

(٢) أي : سواء بنينا على الجواز أو الامتناع. أمّا على الأوّل فلتعدّد متعلّق الأمر والنهي. وأمّا على الثاني فلعدم بدل للعبادة.

(٣) إذ على هذا القول يتعدّد متعلّق الأمر والنهي ، ولا مانع من اجتماع الأمر والنهي المولويّين ، فلا حاجة إلى تأويل النهي وحمله على غير ظاهره من الإرشاديّة.

(٤) أي : في العبادات.

(٥) أي : على كلا القولين.

(٦) أي : على نحو الحقيقة.

(٧) أي : فيما كان ملاك الأمر الاستحبابيّ ملازمة العبادة الواجبة لما هو مستحبّ ، كملازمة الصلاة لاجتماع المسلمين في مكان ، والمفروض أنّ اجتماعهم مستحبّ.

(٨) هكذا في النسخة الأصليّة. والتحقيق أنّه إن كان معطوفا على قوله : «مستحبّ» فالصحيح أن يقول : «أو متّحد معه» ، ويكون معنى العبارة : أو ملازمتها لما هو متّحد مع مستحبّ. وأمّا إن كان معطوفا على قوله: «ملازمتها» فالصحيح أن يقول : «أو اتّحادها معه».

(٩) هكذا في جميع النسخ. والصحيح أن يقول : «لا يكاد يأتي ما ذكر في القسم الأوّل هاهنا».

ولو بالعرض والمجاز ، إلّا على القول بالجواز. وكذا فيما إذا لازم مثل هذا العنوان ، فإنّه لو لم يؤكّد الإيجاب لما يصحّح الاستحباب إلّا اقتضائيّا بالعرض والمجاز. فتفطّن.

[الأمر الثاني والجواب عنه]

ومنها (١) : أنّ أهل العرف يعدّون من أتى بالمأمور به في ضمن الفرد المحرّم مطيعا وعاصيا من وجهين ، فإذا أمر المولى عبده بخياطة ثوب ونهاه عن الكون في مكان خاصّ ـ كما مثّل به الحاجبيّ والعضديّ (٢) ـ فلو خاطه في ذاك المكان عدّ مطيعا لأمر الخياطة ، وعاصيا للنهي عن الكون في ذلك المكان.

وفيه : مضافا إلى المناقشة في المثال بأنّه ليس من باب الاجتماع ، ضرورة أنّ الكون المنهيّ عنه غير متّحد مع الخياطة وجودا أصلا ، كما لا يخفى (٣) ـ المنع إلّا عن صدق أحدهما : إمّا الإطاعة بمعنى الامتثال فيما غلب جانب الأمر ، أو العصيان فيما غلب جانب النهي ، لما عرفت من البرهان على الامتناع. نعم ، لا بأس بصدق الإطاعة ـ بمعنى حصول الغرض ـ والعصيان في التوصّليّات. وأمّا في العبادات فلا يكاد يحصل الغرض منها إلّا فيما صدر من المكلّف فعلا غير محرّم وغير مبغوض عليه ، كما تقدّم (٤).

__________________

(١) وهذا هو الدليل الثالث الّذي استدلّ به المحقّق القميّ على الجواز ، فراجع القوانين ١ : ١٤٨.

(٢) راجع شرح العضديّ على مختصر الحاجبيّ ١ : ٩٢ ـ ٩٣.

(٣) ولعلّه ذكر الشيخ الأعظم الأنصاريّ مثالا آخر ، فقال : «كما إذا أمر المولى بالمشي ونهاه عن الحركة في مكان خاصّ ، فإنّ العبد لو خالف المولى وأوجد المشي المأمور به في ضمن الحركة في ذلك المكان عدّ عاصيا ومطيعا ، يستحقّ بالأوّل اللوم والعقاب ، وبالثاني المدح والثواب». مطارح الأنظار : ١٤٨.

(٤) تقدّم في الأمر العاشر من الامور المتقدّمة على الخوض في المقصود ، حيث قال : «إلّا أنّه مع التقصير لا يصلح لأن يتقرّب به» ، راجع الصفحة : ٢٧ من هذا الجزء.