درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۱۱: خبر واحد ۶۳

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

صحبت در قسم اول اجماع بود که این اجماع در مقابل سید مرتضی است یعنی سید مرتضی که ادعای اجماع می‌کرد خبر واحد حجت نیست ما در مقابلش از قول شیخ طوسی ادعای اجماع نقل کردیم که ایشان می‌گوید اجماع است که خبر واحد حجت است پس بنابراین این سید و شیخ اینها در مقابل هم هستند اما بعضی‌ها به فکر افتادند گفتند نه، می‌شود جمع کرد بین اینها. چرا؟ برای اینکه خبر واحد سه تا معنا دارد آن مشایخی که انکار می‌کردند شدیدا و می‌گفتند خبر واحد حجت نیست آن معنای اول است آن خبر واحدی که سید مرتضی و آن چهار پنج نفر دیگر انکار می‌کردند خبر واحد به معنای دوم است و آن خبر واحدی که شیخ طوسی ادعای اجماع کرد بر حجیتش خبر واحد به معنای سوم است خبر واحد سه تا معنا دارد اولی خاص دومی عام سومی اعم. خبر واحد سه معنا باشد حرف این آقای فاضل قزوینی که در لسان الخواص آمده جمع کرده بین سید و شیخ خوب است البته بهتر از این جمعی است که خود ما کردیم مقصود سید که می‌گوید خبر علمی معتبر است یعنی اطمینان آور. شاهدمان هم حرف خودش است برای اینکه ایشان علم را معنا کرده خلاصه علمی که سید می‌گوید علم لغوی نیست علم عرفی است علم عرفی یعنی اطمینان. پس ایشان می‌گوید خبر علمی حجت است یعنی خبر اطمینان آور خبری که راوی آن ثقه باشد اطمینان آور است سید و شیخ کانه هر دو یک چیزی گفتند این مال اجماع قسم اول بود که اینها در مقابل هم قرار گرفتند بعضی‌ها در فکر افتادند این دو تا را جمع کنند ولی در قسم دوم اجماع اصلا تقابلی نیست یک ادعای اجماعی ما می‌کنیم که سید مرتضی هم اگر در این زمان بود حتما با ما موافق بود. چرا؟ سید مرتضی زمانش را نگاه کنید شما، چه زمانی بوده؟ زمانی بوده که احکام و مسائل خیلی محدود و به مقدار احکام و مسائل ما اخبار علمی داشتیم یعنی اخبار قطعی الصدور بالضروره به اخبار علمی اینها با آن اخبار، یعنی آن مسائل با آن اخبار ثابت می‌شده و دیگر احتیاج نداشته ایشان که بیاید به خبر واحد مجرد از قرینه هم عمل بکند و اتفاقا خودش هم این مطلب را گفته وقتی آمده گفته خبر باید علمی باشد غیر علمی حجت نیست یک نفر به ایشان گفته پس در فقه شما چکار می‌کنید ما که اینقدر خبر علمی نداریم؟ جواب داده گفته نه درصد بالایی از احکام ما مسلم است مثلا آفتاب روشن است صدی نود و پنج احکام ما به ضرورت و اجماع و اخبار علمیه ثابت شده چند درصد ضعیفی می‌ماند در آن چند درصد ضعیف هم یا احتیاط می‌کنیم از باب تخییر به احد الخبرین عمل می‌کنیم محذوری پیش نمی‌آید این هم موید این شد که این اجماعی که ما الآن ادعا کردیم بر حجیت خبر ثقه در این زمان، زمانی که الآن باب علم مسدود است باب قرائن علمیه مسدود است دست ما از دامن معصوم کوتاه است در چنین زمانی آن هم با همه این مسائل گسترده این همه مسائل مستحدثه که روز به روز هم واقعا اضافه می‌شود ما چطور می‌توانیم به خبر متواتر فقط عمل کنیم یعنی به خبری که از کتاب و سنت شاهد دارد، نه، همینقدر خبر ثقه کافی است سید مرتضی هم اگر بود قبول می‌کرد. عرض کردیم این اجماعی که ایشان درست کردند از بحث ما خارج است آقایان قبول نکردند بعضی‌ها این اشکال را ولی من مراجعه کردم دیدم محقق همدانی هم همین اشکال را دارد شاگرد شیخ انصاری بوده ایشان می‌گوید آقای شیخ انصاری بحث ما در حجیت خبر واحد بالخصوص بود صفحه ۶۷ را ببینید ایشان از آنجا که بحث را شروع کرد گفت اختلاف است که آیا خبر واحد بالخصوص حجت است یا نه؟ ما گفتیم بله بالخصوص حجت است یعنی دلیل بالخصوص ما می‌خواهیم اقامه کنیم بر حجیت خبر واحد. آنها قبول ندارند می‌گویند بالخصوص دلیل نداریم از باب مطلق الظن یعنی چون احکامی داریم دستمان نمی‌رسد از ما می‌خواهند احتیاط هم مشکل است شک و وهم هم مرجوح است به هر ظنی عمل می‌کنیم یکی هم همین. پس ایشان با این اجماع دومی که دیروز استدلال فرمودند خبر واحد را حجت کردند ولی نه از باب ظن خاص از باب ناچاری، چون احکامی داریم دستمان نمی‌رسد به مقدار این مسائل هم احکام نداریم به هر ظنی عمل می‌کنیم از جمله از ظنون همین خبر ثقه. پس خبر ثقه از باب ناچاری حجت شد از باب انسداد حجت شد و حال آنکه بحث ما از روز اول این بود می‌خواهیم خبر واحد را با ادله خاصه حجت بکنیم این اجماع قسم دوم هم تمام شد.

۲

سومین نوع اجماع: اجماع مسلمین

امروز می‌خواهیم اجماع دیگری بخوانیم این اجماع از دو جهت فرق دارد با آن دو تای قبلی آن دو تای قبلی اجماع علما بود این اجماعی که امروز می‌خواهیم بخوانیم مال مسلمانهاست با علما کاری ندارد مسلمانها بالاجماع بالاتفاق به خبر ثقه عمل می‌کردند پس نتیجتا آن اخص بود این اعم است آن اجماع علما بود این اجماع مسلمین است آنها قولی بود اینها عملی است. این فرقها را هم دقت داشته باشید پس اجماعی که امروز می‌خواهیم بخوانیم این است عملا مسلمانها در مسائل شرعیه شان به خبر ثقه عمل می‌کردند مثلا زمان معصوم یک آقایی می‌رسیده به زراره، می‌گفته حضرت صادق عليه‌السلام نظرشان چیست؟ هر چه می‌گفت آن آقا عمل می‌کرد دیگه صبر نمی‌کرد هر خبری را ایشان می‌دهد عمل می‌کنند الثالث من وجوه تقریر الاجماع استقرار سیره المسلمین آقای آخوند هم همین را نقل می‌کند ج۲ کفایه ص۹۸ را مراجعه کنید ایشان همین سیره مسلمین را می‌گوید ولی بلافاصله اشکال می‌کند ولی شیخ ما یک صفحه یا نیم صفحه درباره‌اش صحبت می‌کند تثبیت می‌کند آخر سر با فتامل خرابش می‌کند غرض این را از الآن بدانید شیخ انصاری این اجماعی را که الآن می‌خواهیم بخوانیم آخر سر با فتامل خراب می‌کند این اجماع را. می‌گوید این به درد نمی‌خورد آقای آخوند از همان اول خراب می‌کند می‌گوید بعضی‌ها آمدند به سیره مسلمین تمسک کردند بر حجیت خبر واحد، شروع می‌کند به اشکال کردن، فعلا حالا ما می‌خواهیم تثبیت بکنیم تا آخر سر به آن فتامل برسیم. الثالث من وجوه الاجماع، فرق این را با آن دو تای قبلی توجه داشته باشید آن دوتا اجماع علما بود بر حجیت خبر ثقه ولی این اجماع مسلمین است آن قولی بود ولی این عملی است. سیره مسلمین یعنی اتفاق عملی همه مسلمانها طرا همه شان بر استفاده احکام شرعیه است از اخبار ثقات، کدام ثقات؟ آن ثقاتی که المتوسطه بینهم و بین الامام در زمان حضور، بینهم و بین المجتهد در زمان غیبت. در زمانی که الآن ما هستیم که امام معصوم نیست این آقایان مسجدی‌ها به امام جماعتشان وقتی می‌گویند فلان مرجع نظرش چیست؟ او تا جواب می‌دهد می‌پذیرند. پس در زمان معصوم اینها واسطه‌های بین مسلمانها و امام اگر ثقه بود حرفش را می‌پذیرفتند در زمان غیبت واسطه‌های بین مسلمانها، و مجتهد اگر ثقه باشد حرفش را می‌پذیرند.

اتری آیا می‌بینی یعنی نمی‌بینی استفهام انکاری است آیا شما هیچ می‌بینید زنی که از شوهر مسئله سوال بکند آیا توقف می‌کند ببینید آیا مجتهدش خبر ثقه را حجت می‌داند، نه، آیل می‌بینید اینجوری، نه اینجوری نیست به مجرد اینکه این شوهر آن مسئله حیض و نفاس را برای همسرش می‌گوید آن هم می‌داند این آدم واردی است مسئله دان است و مورد اعتماد است قبول می‌کند. اتری آیا می‌بینی که توقف بکنند؟ نه، توقف نمی‌کنند یعنی مقلدین توقف نمی‌کنند در عمل بما یخبرهم الثقه در عمل کردن بما، یعنی به آن احکام، در عمل کردن به آن احکامی که ثقه خبر می‌دهد از مجتهد خبر می‌دهد هیچ توقف نمی‌کنند آیا می‌بینی توقف می‌کنند؟ زوجه آیا توقف می‌کند فیما یحکیها زوجها آن کتابها دارد یحکیه کتاب ما دارد یحکیها، هر دو درست است چون فیما، مای موصول است مای موصول لفظش مذکر است آن کتابهایی که یحکیه دارد به اعتبار لفظ ما است اما معنایش مونث است یعنی احکام. ما یعنی احکام. این کتابهایی که مونث است ما به معنای موصول برمی گردد آن کتابها ضمیر مذکر به خود موصول بر می‌گردد آیا شما هیچ می‌بینید که زوجه بیاید توقف بکند در آن احکامی که زوجش حکایت می‌کند از مجتهد در مسائل حیضش یا مسائلی که متعلق به آن زن است. این الی متعلق به یتعلق است آیا توقف می‌کند کسی؟ یعنی تا این آقای امام جماعت مسئله می‌گوید یا آن شوهر مسئله می‌گوید آیا دیدی کسی توقف بکند؟ الی، بگوید فعلا صبر کن تا اینکه ببینم مجتهدم چه می‌گوید، نه، آیا دیدی کسی توقف بکند؟ نه. نمی‌آیند توقف بکنند الی ان یعلموا تا اینکه علم پیدا بکنند که مجتهدشان تجویز می‌کند عمل به خبر غیر علمی را. و هذا مما لاشک فیه هیچ شکی در آن نیست واقعا همینجور است عمل مسلمین این است که بطبعه به خبر ثقه عمل می‌کنند هیچ خبر هم از اجماع علما ندارند اصلا نمی‌دانند که علما خبر ثقه را حجت می‌دانند یا نه، ولی بطبعه می‌آیند به خبر ثقه عمل می‌کنند و هیچ هم توقف و تردیدی هم ندارند.

حالا ممکن است کسی بگوید نه، ما قبول داریم که مسلمانها به این خبرهای ثقه عمل می‌کنند اما برایشان قطع حاصل می‌شود یعنی این آقای امام جماعت مسجد تا یک مسئله‌ای از قول آن مرجع برای اینها می‌گوید اینها برایشان قطع حاصل می‌شود یا این شوهری که برای عیالش مسئله می‌گوید او قطع برایش پیدا می‌شود ایشان می‌گوید اینجور نیست کی قطع پیدا می‌شود بله اطمینان چرا. ما که گفتیم خبر ثقه اگر اطمینان آور باشد اگر کسی بیاید ادعا کند بگوید بله اینجا اگر ثقه‌ای از قول مجتهد فتوایی را نقل بکند شوهر نقل بکند برای عیالش بعضی‌ها ادعا کردند که اگر اینها به خبر عمل می‌کنند قطع برایشان حاصل می‌شود در تمام این موارد این دعوی بعیده عن الانصاف نه اینجور نیست نه، قدر متیقنش باید اطمینان بیاورد می‌دانید چرا قدر متیقن می‌گیرد؟ برای اینکه سیره عمل است بنا شد همیشه در عمل، لفظ غیر از عمل است عمل را باید قدر متیقنش را گرفت مسلمانها به خبر ثقه عمل می‌کنند قدر متیقنش چیست؟ خبر ثقه‌ای که اطمینان بیاورد اما اینکه علم بیاورد نه خیر. ایشان می‌فرماید قدر متیقن از این سیره عملی مسلمانها حصول اطمینان است یعنی همینقدر که اطمینان برایشان پیدا شد که این آقا فتوای مجتهد را دارد بیان می‌کند کافی است ولو احتمال خلاف می‌دهند یک درصدی دو درصدی ولی اعتنا نمی‌کنند ایشان می‌فرماید باید بگوییم در اینجاها اطمینان باید حاصل بشود بحیث لایعتنی باحتمال الخلاف یعنی اطمینان پیدا بکنیم حالا احتمال یک درصد خلاف هم می‌دهیم آن قابل اعتنا نیست. پس تا اینجا آقا ما ادعای اجماع مسلمین کردیم عرض کردیم اعم از آن اولی است آن اجماع علما بود و قولی. این اجماع مسلمانهاست و عملی در مقام عمل به احکام شرعیه به خبر ثقه عمل می‌کنند. اینها همه رد بر سید است سید مرتضی می‌گوید نه، حالا آن دیروزی را بگذارید کنار، آن اجماعی که دیروز سید را هم قاطی کردیم آن را بگذارید کنار. باز این اجماع هم در مقابل سید است سید مرتضی می‌فرماید خبر باید یا علمی باشد یا محفوف به قرینه علمیه ما الآن چه گفتیم؟ گفتیم نه، مسلمانها در این احکامی که ثقات برایشان نقل می‌کنند عمل می‌کنند و حال آنکه علم هم برایشان پیدا نمی‌شود قرینه قطعیه هم برایشان پیدا نمی‌شود همینقدر که اطمینان دارند عمل می‌کنند سید وقتی می‌فرماید حجت نیست باید جواب این اجماع را بدهد این اجماعی که ما گفتیم که مسلمانها بطور خودکار طبیعتا در احکام شرعیه شان به قول ثقات عمل می‌کنند ولو علم هم پیدا نشود حالا سید مرتضی اینجا الآن مورد اعتراض واقع شده. این حرفهایی که می‌خواهیم بخوانیم ایشان در رسائل گفته. سید مرتضی چندتا رساله دارد به نام رسائل شریف مرتضی که در یک جلد چاپ شده جلد اول از صفحه ۳۷ اگر دارید دو سه صفحه مطالعه بکنید سید مرتضی می‌خواهد جواب بدهد در مقابل اینکه گفته خبر واحد ثقه حجت نیست بعد کسی به او اعتراض کرده، حالا لازم نیست یک شخص واقعی باشد ممکن است خودش به خودش اعتراض کرده علی کل حال بعد از اینکه گفته خبر واحد ثقه حجت نیست خبر ثقه بی‌قرینه حجت نیست حالا یا خودش یا دیگری اعتراض کردند همین اعتراضی که خواندیم آقای سید شما چطور منکر می‌شوید ما می‌بینیم مسلمانها در کارهای مسائل شرعیه شان به ثقه اکتفا می‌کنند آنوقت چند تا مورد را می‌شمارد مثلا ما می‌بینیم یک نفر یک نفر را وکیل می‌کند حالا یا در این شهر است یا در شهر دیگر، می‌گوید از طرف من وکیلی یک خانه برای من بخر یا یک کنیز برای من بخر یا یک زن مناسب اگر آنجا دیدی برای من عقد بکن به یک نفر وکالت می‌دهد آن هم چند روز بعد نامه می‌دهد که من یک کنیز خریدم فرستادم و پولش را هم دادم یا آن زن را مهریه‌اش را دادم نیابتا از طرف تو عقد کردیم وقتی که این کنیز و این زن می‌آید این معامله محرمیت می‌کند. همین خبر ثقه که برایش نامه داده من این کنیز را خریدم یا این کنیز را عقد کردم این عمل می‌کند یعنی معامله معاشرتی، معامله محرمیت با آن کنیز با آن زن می‌کند ولو احتمال می‌دهد شاید نکرده باشد ولی اعتنا نمی‌کند اینها اعتراضهایی است که سید به خودش می‌کند. خوب چه می‌گویید اینجا؟ یا در مورد اینکه مثلا فرض کنید چهار نفر عادل شهادت دادند که این آقا زنا کرده احتمالش که هست واقعا یک درصد، این چهار شاهد با هم تبانی کردند آن بیچاره را می‌خواهند خلاصه آبرویش را ببرند احتمالش هست ولی کسی اعتنا نمی‌کند می‌گوید حالا که چهار شاهد عادل آمده در اینجا این را گفته منتها فرق می‌کند در حقوق و اموال دو شاهد عادل در مورد زنا و لواط چهار خبر ثقه در مورد فتوا یکدانه عادل، یعنی یک مجتهد عادل وقتی می‌گوید فتوای من این است دیگران می‌پذیرند در مورد این وکالت که اصلا عدالت هم شرط نیست شما حتی یک یهودی را بگوییم وکیلی از طرف من برای من یک خانه بخری او هم نامه می‌نویسد که این خانه مال شما شد من خریدم ما نگاه می‌کنیم مسلمانها در این موارد همه به خبر ثقه عمل می‌کنند آقای سید مرتضی پس چرا شما منکر عمل به خبر ثقه غیر علمی هستید؟ می‌خواهد جواب بدهد. عنایت بفرمایید:

و قد حکی اعتراض السید علی نفسه عرض کردم لازم نیست این معترض وجود خارجی داشته باشد ممکن است وجود خارجی هم داشته باشد ممکن است نه، بعد از اینکه گفته خبر ثقه حجت نیست بر خودش اعتراض کرده بانه لاخلاف لاخلاف یعنی چه؟ یعنی اجمع، نظرتان است که یکی از الفاظ اجماع لاخلاف است هفت هشت ده تا لفظ ما خواندیم برای اجماع، یکی از الفاظش لاخلاف است لاخلاف یعنی اجمع. آن معترض دارد به سید مرتضی می‌گوید چرا شما این حرف را منکر شدی و حال آنکه اجمع الامة، امت اجماع دارند در چه. در اینکه من وکل وکیلا خبر این من وکل وکیلا دو تا خط بعد است ـ ان له وطئها، دو تا خط سه تا خط بروید پایینتر آن ان له وطئها خبر این من وکل وکیا است ـ اجمع الامه یعنی امت مسلمین اجماع دارند که من وکل وکیلا یا استناب صدیقا ذکر خاص بعد از عام است، یک وقت من کسی را وکیل می‌کنم یا یک دوستم را نائب قرار می‌دهم، یکی است وکالت و نیابت یکی است ذکر خاص بعد از عام است یک وکیلی را وکیل می‌کنم یا دوستم را از او طلب نیابت می‌کنم تو نائب من هستی، در چه چیز؟ فی ابتیاع امه ابتیاع یعنی اشتراء، در اینکه بخر برای من یک امة یا عقد بکن یک زنی را امرائی را، حالا یا در همان بلد خودش یا اینکه نه این قم است آن وکیل مثلا مشهد است بلاد نائیه یعنی بلاد بعیده فحمل وقتی این آقا وکالت را می‌گیرد چند روز بعد حمل الیه الجاریه آن کنیز را می‌فرستد و زف الیه المراه زفاف آن رفتن عروس است به خانه داماد، زف الیه المراه آن زنی را که عقد کرده می‌فرستد به خانه این آقا و اخبره و در نامه هم خبر می‌دهد به او انه ازاح یعنی ازال، من آن علت را از بین بردم کدام علت؟ چون قبل از محرمیت ممنوع است دیگر، می‌گویم من آن ممنوعیت را از بین بردم یعنی آن کنیز را خریدم و پولش را دادم یا آن زن را عقد کردم خبر می‌دهد به این که ازاح العلة فی ثمن الجاریه و مهر المراه یعنی چه ازاح؟ این عطف تفسیری است یعنی انه اشتری یعنی خبر می‌دهد ـ ازاح العله را دارد معنا می‌کند ـ علت را که خبر می‌دهد که از بین رفته یعنی خبر می‌دهد که اشتری هذه عقد علی ذاک، اگر کنیز است این را خریدم پولش را هم دادم اگر حر است عقدش کردم ما می‌بینیم من وکل وکیلا در بین مسلمین حتی اگر این وکیل یهودی هم باشد فاسق هم باشد کافر است دیگر، ولی معذلک همینقدر که ثقه است خبر می‌دهد که من این زن را خریدم آن زن را عقد کردم می‌بینیم این آقای موکل له وطئها جایز است که وطی بکند و معاشرت داشته باشد با آن زن، و انتفاع ببرد به آن زد فی کل ما یسوغ للمالک و الزوج یعنی هر معاشرتی که یسوغ یجوز برای مالک این با این امه انجام می‌دهد هر مطلب و انتفاعی که برای زوج جایز است این با این زن انجام می‌دهد و هذه یعنی این تبعیت، خلاصه مسلمانها تبعیت می‌کنند از خبر ثقه، عین همین تبعیت زن و شوهرها، زن به مردش می‌گوید من حیضم و بعد از چند روز می‌گوید من پاکم، آن زن جاریه به مالکش می‌گوید من حیضم بعد از چند روز هم می‌گوید من پاکم، ما می‌بینیم همه اینها تبعیت می‌کنند. هذه یعنی این تبعیت از خبر ثقه سبیله سبیل هر مردی است با زوجه‌اش و با امه‌اش اذا اخبرته زمانی که به آن زوج خبر می‌دهد از طهرش یا حیضش، آن زوج یا آن مالک می‌پذیرد. و یرد عطف به آن من وکل وکیلا است دوباره مثال، یرد یعنی یصل، نامه‌ای می‌رسد به یک زن که شوهرت که مثلا در عراق بود فوت شد خوب این زن چکار می‌کند؟ این کسی که خبر آورده اگر ثقه باشد چند ماه که بگذرد می‌رود شوهر می‌کند یا چهار ماه و ده روز مثلا، یا اگر خبر بدهند که تو را طلاق داد سه ماه و ده روز که بگذرد می‌رود ازدواج می‌کند اگر به مردی خبر دادند که عیالت در آن شهر کذائی مرد بعد از مدتی با خواهر آن زن ازدواج می‌کند و حال آنکه اگر او زنده باشد جایز نیست خواهر زن. اما چون ثقه گفته که عیالت مرده این به مقداری که فاصله شد با خواهر آن زن ازدواج می‌کند اینها همه کاشف از این است که مسلمانها بنا شده در این موضوعاتی که گفتیم به خبر ثقه اعتماد می‌کنند. اینها همه رد است همه را یک نفر به سید مرتضی نقد می‌کند ایراد می‌کند می‌گوید یصل الکتاب یعنی مثل اینکه کتاب یعنی نامه می‌رسد بر زن به طلاق زوج، خوب این عده طلاق نگه می‌دارد یا نامه می‌رسد به موت زوج، این عده وفات نگه می‌دارد فتتزوج این کتابه یتزوج غلط است آنها درست است و علی الرجل یا نامه به مردی می‌رسد بموت امراته به اینکه زنش مرده فتتزوج اختها. یا دوباره مثالی دیگر: و کذا لاخلاف یعنی اجمع الامه که اگر یک عالم ثقه‌ای یک عالم عادلی فتوا بدهد بگوید حکم الله این است از او می‌پذیرند و اگر بواسطه ثقه خبر برسد باز این قول را می‌پذیرند اجمع الامه در اینکه للعالم ان یفتی و للعالمی ان یاخذ منه مع عدم العلم با اینکه ما یقین نداریم این فتوایی که این آقا دارد می‌دهد حتما حتما حکم الله است یا آن ثقه‌ای که خبر آورده این آقا فتوایش این است ما یقین نداریم شاید اشتباه کرده ولی معذلک می‌پذیریم یاخذ منه یعنی او فتوا می‌دهد و این هم اخذ می‌کند فتوای او را از ثقه و حال آنکه علم نداریم ان ما افتی به علم صد در صد ما نداریم شما که می‌گویی خبر علمی حجت است اینجاها را چه جواب می‌دهید با اینکه علم نداریم که ما افتی به حتما شریعت اسلام است علم نداریم که انه عقیدته مذهبه. ثقه خبر آورده که عقیده این آقای مجتهد این است ولی همینقدر که ثقه بگوید با اینکه خبر ندارد این عامی که انه مذهبه یعنی این فتوا مذهب و عقیده این آقاست ولی معذلک عمل می‌کند. خوب این ایرادی که یک معترض به سید مرتضی کرده. اجاب یک کلمه که توی کتاب نیست دلیل اخص از مدعاست. آقای سید مرتضی می‌خواهد جواب بدهد می‌گوید آقایی که این اعتراضها را به من کردی اینجا دلیل اخص از مدعاست مدعای ما چیست؟ مدعای ما آنجایی است که خبر علمی نباشد تمام اینهایی که شما گفتی علمی است، چرا؟ برای اینکه اجمع. اجماع هم که کاشف از رضای معصوم است لاخلاف یعنی اجمع. حالا که ما اجماع داریم در این موارد که به خبر ثقه عمل می‌شود اجماع هم که کاشف از رای معصوم است سید اجماع را حجت می‌داند حالا ما آمدیم یک خدشه‌هایی کردیم پس بنابراین سید دارد جواب می‌دهد می‌گوید آقا این مواردی که شما گفتی درست، اما اینها نقض بر من نمی‌شود، چرا؟ برای اینکه در این موارد ما علم داریم، چرا علم داریم؟ برای اینکه اجمع الامة که در اینجاها به خبر ثقه عمل می‌کنند و امام (علیه السلام) کانه با این خبر ثقه‌ای که اینها عمل می‌کنند در این موارد راضی است پس این دلیل بر من نمی‌شود مدعای ما کجاست؟ آنجایی است که دلیل علمی نداشته باشید بر خبر ثقه. در این مواردی که شما شمردید ما دلیل علمی داریم پس بنابراین این موارد اگر خبر ثقه تبعیت می‌شود بخاطر آن دلیل علمی است و ثانیا اینها تازه نحوه عمل به خبر ثقه‌اش هم فرق می‌کند ببینید در بعضی از موضوعات چهارتا عادل مثل زنا و لواط، در بعضی از موضوعات دو تا عادل مثل حقوق و اموال در بعضی از موضوعات یکدانه عادل مثل فتوا، در بعضی از موضوعات که اصلا عدالت نمی‌خواهد بلکه اصلا اسلام نمی‌خواهد مثل مسئله موکل که اگر آن وکیل من یهودی هم باشد اما آدم ثقه‌ای است برای من پیغام داده که من این زن را عقد کردم من معامله محرمیت با او می‌کنم ایشان می‌فرماید با توجه به اینکه در این موارد دلیل علمی داریم یک موارد خاصی است که دلیل علمی داریم، من که قبول دارم این را، من می‌گویم خبر واحد اگر محفوف به قرینه علمی باشد حجت است که اینجا هست قرینه علمی اش چیست؟ اجماع. اجماع هم کاشف از رضای معصوم. پس بنابراین سید مرتضی این سیره عملی مسلمین را که به خبر ثقه واحد عمل می‌کنند جواب داد. عنایت بفرمایید:

فاجاب خلاصه به چه؟ دلیل اخص از مدعا. این یک کلمه را بنویسید بد نیست. دلیلی که شما برای ما آوردید بر حجیت خبر ثقه این اعم از مدعای ماست، چرا؟ برای اینکه سید به این آقای معترض می‌گوید می‌خواهی چکار کنی؟ می‌خواهی ابن قبه را رد بکنی یا من را؟ ابن قبه می‌گوید محال است اصلا انسان به خبر واحد عمل بکند سید به این معترض می‌گوید می‌خواهی چکار کنی با این مواردی که آوردی؟ اگر می‌خواهی ابن قبة را رد بکنی درست است چون ابن قبه می‌گوید محال است ممکن نیست کسی به خبر واحد عمل بکند. جوابش این است که آقا وقوع اخص از امکان است ما می‌بینیم مسلمانها به خبر ثقه به خبر واحد عمل کردند سید می‌فرماید اگر این مواردی که آوردی می‌خواهی ابن قبة را رد کنی حرفت خوب است ولی اگر می‌خواهی من را رد کنی که در حلال و حرام من اجازه نمی‌دهم من می‌گویم باید خبر علمی باشد اگر با این موارد می‌خواهی من را رد کنی حرفت درست نیست چرا؟ برای اینکه این موارد خاصی است دلیل و قرینه علمیه داریم که خبر ثقه در این موارد حجت است این ربطی به کار من اصلا ندارد. عنایت بفرمایید ان کان اگر این آقای معترض از این ردی که کرده اگر غرضش رد بر ابن قبه است ـ مراد از من در عبارت ابن قبه است ـ اگر می‌خواهد رد بکند ابن قبه را که محال می‌داند تعبد به خبر واحد را فمتوجه یعنی این نقضهایی که کرد متوجه است فلامحیص آن آقای ابن قبه هم چاره‌ای ندارد باید بپذیرد. عرض کردم یک قدری علمی‌تر بگوییم اگر می‌خواهی او را رد بکنی حق با شماست، چرا؟ برای اینکه وقوع اخص از امکان است او می‌گوید امکان ندارد ولی ما در این موارد وقوعش را داریم اگر می‌خواهی او را رد بکنی حرفت درست است و ان کان ولی اگر می‌خواهی احتجاج یعنی استدلال، احتجاج کنی به این اجماع به یعنی به این اجماع بر خبر ثقه در این موارد می‌خواهی احتجاج بکنی بر وجوب عمل به اخبار آحاد فی الاحکام یعنی در حلال و حرام، اگر مقصودت این است نه خیر حرفت درست نیست فهذه مقامات این همان دلیل اخص از مدعاست اینها مقاماتی است این چند موردی که شما شمردی اینها مقاماتی است که ثبت فیها التعبد باخبار الآحاد من طرق علمیه یعنی اگر در این موارد نگاه می‌کنی همه به خبر ثقه عمل می‌کنند برای اینکه علم داریم چون اجماع است و اجماع هم کاشف از رضای معصوم است پس اگر در این موارد به خبر واحد عمل می‌شود برای اینکه قرینه علمیه است از اجماع و غیر اجماع آن هم علی انحاء مختلفه تازه خبر ثقه هم که مسلمانها به آن عمل می‌کنند انحائش فرق می‌کند در زنا و لواط به چهار نفر است در حقوق و اموال به دو نفر است در فتوا به یک نفر است در وکالت که اصلا عدالت و اسلام هم شرط نیست ایشان می‌گوید اصلا شما این نقضها را نمی‌توانی به من بکنی آن هم تازه انحاء مختلفه فی بعضها یعنی در این موضوعاتی که مسلمانها به خبر عادل ثقه عمل می‌کنند تازه نحوه‌اش فرق می‌کند فی بعضها لایقبل الا اخبار اربعه زنا و لواط فی بعضها لایقبل حقوق و اموال الا عدلان فی بعضها یکفی قول العدل الواحد فتوا، فی بعضها یکفی حتی خبر فاسق و ذمی کما فی الوکیل و الامه و الزوجه فی الحیض و الطهر بعد سید جواب می‌دهد می‌گوید کیف یقاس علی ذلک اینجا دلیل علمی داریم ما، یک موارد خاصی است دلیل خاص داریم که امام (علیه السلام) هم راضی است که در این موارد به خبر ثقه عمل کنیم با انحاء مختلفه در بعضی جاهایش چهارتا ثقه در بعضی‌هایش دو تا در بعضی‌هایش یکی و در بعضی‌هایش که هیچی. کیف یقاس علی ذلک، ذلک یعنی عمل به خبر واحد در این موارد، شما چگونه می‌خواهی قیاس کنی بر عمل به خبر واحد در این موارد روایت اخبار را در احکام. روایت یعنی نقل. چطور شما می‌خواهی نقل اخبار را در احکام را هم بیایی به ما اعتراض بکنی.

دقت فرمودید ما ادعای اجماع کردیم که سیره عملی مسلمین بر این است که به خبر ثقه عمل می‌کنند و این رد سید مرتضی است سید هم جواب داد فرمود ابدا رد من نیست من گفتم خبر واحد غیر علمی معتبر نیست این موارد را علم داریم ما، یک قرائن خاصه داریم که در اینجا به خبر واحد ثقه عمل کردند هیچ ربطی به حرف من ندارد و نقض حرف من نیست.

ایشان می‌خواهد یک مطلبی بگوید ایشان می‌گوید این آقای معترض بدجوری حرف زد خودش یاد سید داد که چه جوری مرا رد کن. چکار داشتی اسم اجماع را بیاوری این آقای معترض چه گفت؟ اسم اجماع آورد لاخلاف اجماع است دیگر. ایشان می‌گوید چرا این آقا این کار را کرد؟ اصلا یاد سید داد الآن یاد سید داد که آقای سید ردم کن وقتی می‌گویی اجماع داریم سید جواب شما را می‌دهد چون اجماع کاشف از رضای معصوم است پس اینجا ما دلیل علمی داریم خوب بود این آقا اسم اجماع را نمی‌آورد. چه می‌گفت؟ همانطور که ما اول شروع کردیم گفتیم سیره مسلمانها بر عمل کردن به خبر ثقه است اطلاع هم ندارند که علما خبر ثقه را حجت می‌دانند بدون اینکه اسمی از اجماع بیاوریم اگر این آقای معترض کلمه این اجماع را نمی‌گفت سید مرتضی به این آسانی نمی‌توانست ردش کند خودش اسم اجماع آورد و کانه لقن، تلقین کرد به سید مرتضی که آقای سید مرتضی این اشکالی که من می‌کنم تو بیا من را ردم بکن اگر اسم اجماع نمی‌آورد سید به این آسانی نمی‌توانست. سید واقعا حق دارد سید خوب جواب داد آن آقا می‌گوید اجمع، اجماع هم که کاشف از رضای معصوم، پس دلیل علمی داریم بنابراین هیچ نقضی بر سید مرتضی نمی‌شود. حالا ایشان می‌فرماید:

اقول این آقای معترض یعنی این کسی که به سید اعتراض کرده حیث ادعی الاجماع لاخلاف، چونکه ادعای اجماع کرد بر عمل به خبر ثقه در این موارد مذکوره فقد لقن الخصم خصم یعنی سید مرتضی، لقن الخصم طریق الزامه و الرد علیه ضمیرها را عنایت بکنید ضمیر لقن که مرفوع و مستتر است با الزامه با علیه به معترض بر می‌گردد سه تا ضمیر داریم یکی مستتر در لقن و دو تا بارز مجرور، لقن الزامه علیه این سه تا ضمیر به معترض بر می‌گردد خصم هم که مفعول لقن است. حالا عبارت این است فقد لقن آن آقای معترض، این آقای معترض الآن خودش تلقین کرد به سید مرتضی، چه چیز را تلقین کرد؟ طریق ردش را، اسم اجماع را آورد کانه تلقین کرد به سید مرتضی تو بیا مرا ردم بکن ایشان می‌فرماید چه جور رد بکن؟ بگو هذه الموارد للاجماع خودش الآن یاد سید داد و لو ادعی یعنی معترض اگر این معترض ادعای استقرار سیره مسلمین می‌کرد، مثل اولی که ما کردیم ما اول که اجماع را شروع کردیم گفتیم که سیره مسلمین است بر عمل به خبر واحد ثقه در یک مواردی و ان لم یطلعوا ولو اینکه این مسلمین اطلاع هم ندارند بر اینکه این مطلب اجماعی است عند العلماء. اگر این کار را می‌کرد کان اگر ایشان این کار را می‌کرد ابعد از رد بود یعنی سید به این زودی‌ها نمی‌توانست ردش بکند یک قدری طول می‌کشید اقلا بخواهد ردش بکند.

نتیجه چه شد آقا؟ اجماع سوم دوباره اجماعی است مقابل سید مرتضی، ما مثل آن آقای معترض اسم اجماع نمی‌آوریم می‌گوییم مسلمانها هیچ خبر هم ندارند که علما خبر واحد را حجت می‌دانند روی آن طبیعتشان می‌آیند به خبر ثقه عمل می‌کنند و این عمل مسلمین علیه سید مرتضی است دیگرما را نمی‌تواند رد کند اسم اجماع هم نیاوردیم ولی فتامل فتامل چیست؟ این اجماع را ایشان می‌خواهد خراب بکند اول درس عرض کردم آقای آخوند صفحه ۹۸ کفایه‌های قدیمی ج۲ص۹۸ همین سیره مسلمین را می‌گوید بلافاصله ردش می‌کند ایشان نه، حرفها را زد اشکال و جوابها را هم گفت حالا با فتامل می‌خواهد خرابش بکند، چرا؟ شما ادعا کردیم مسلمانها، ما از کجا بدانیم اینها بما هم مسلمان عمل می‌کنند؟! شاید بما هم عقلاء باشد. آخه استدلال ما چه بود؟ گفتیم مسلمانها بما هم مسلمین به خبر ثقه در این موارد عمل می‌کنند فتامل ما چه می‌دانیم شاید بما هم مسلمین نیستند بما هم عقلاء هستند عقلاء در این موارد به خبر ثقه عمل می‌کنند می‌شود سیره عقلائیه نه سیره مسلمین که کشف از رضای معصوم بکند می‌شود سیره عقلائیه، سیره عقلائیه کشف از رضای معصوم نمی‌کند مگر به تایید معصوم باشد لذا با فتامل این اجماع قسم سوم را خرابش کردیم.

سوال:

جواب: بله دیگه آن نقضهای چهارتا بله. ولی آن چهارتا را بگذارید کنار. آن بقیه‌اش را عقلاء اینجوری می‌کنند بله عقلاء بین زنا و غیر زنا فرقی نمی‌گذارند اگر اسم این چهارتا را نمی‌آورد این اشکال شما وارد نمی‌آورد حالا اسم این چهار تا را آورده اشکال شما وارد است.

خلاصه این را بدانید این اجماع سومی که ما گفتیم آقای آخوند نقل می‌کند بلافاصله رد می‌کند ایشان از آنوقت تا حالا صحبت کردند اجماع را سر و صورت دادند حالا با فتامل ایشان می‌خواهد بگوید این اجماع درست نیست شاید هم اشاره به یک وجه دیگری باشد این سیره مسلمین شاید سیره لاابالی‌ها است سیره لاابالی‌ها که کاشف از رای معصوم نمی‌شود ولی عرض کردم با آن کلمه چهار و دو یک و اینها این حرف سازگار نیست.

۳

توضیح مختصر در مورد اجماع چهارم

الرابع رابع را نمی‌رسیم بخوانیم فقط عنایت داشته باشید این اجماعی را که امروز خواندیم (سومی) از آن دو تا اعم است آنها اجماع علما بود این اجماع مسلمین است آنچه را که می‌خواهیم در چهارم بخوانیم اجماع عقلاء است این دیگر از ما قبلی اعم است یعنی عقلاء ولو دین هم نداشته باشند عقلاء بماهم عقلاء سیره عقلائیه بر این است که در امور عادیه شان به خبر ثقه عمل می‌کنند. ببینیم آیا شارع راضی هست به این سیره عقلائیه، می‌بینیم شارع ردع نکرده در مرای و منظر شارع مقدس عقلاء به خبر ثقه عمل می‌کردند شارع هم ردع نمی‌کرد همینقدر که ردع نکرده این کاشف از این است که شارع مقدس از این سیره عقلائیه راضی است و این هم می‌شود یکی از ادله حجیت خبر واحد ثقه.

بالخبر الغير العلميّ في زماننا هذا وشبهه ممّا انسدّ فيه باب القرائن المفيدة للعلم بصدق الخبر ؛ فإنّ الظاهر أنّ السيّد إنّما منع من ذلك لعدم الحاجة إلى خبر الواحد المجرّد ، كما يظهر من كلامه المتضمّن للاعتراض على نفسه بقوله :

كلام السيّد المرتضى قدس‌سره

فإن قلت : إذا سددتم طريق العمل بأخبار الآحاد فعلى أيّ شيء تعوّلون في الفقه كلّه؟

فأجاب بما حاصله : أنّ معظم الفقه يعلم بالضرورة والإجماع والأخبار العلميّة ، وما يبقى من المسائل الخلافيّة يرجع فيها إلى التخيير (١).

وقد اعترف السيّد رحمه‌الله في بعض كلامه ـ على ما في المعالم (٢) ـ بل وكذا الحلّي في بعض كلامه (٣) ـ على ما هو ببالي ـ : بأنّ العمل بالظنّ متعيّن فيما لا سبيل فيه إلى العلم.

٣ - استقرار سيرة المسلمين على العمل بخبر الواحد

الثالث من وجوه تقرير الإجماع :

استقرار سيرة المسلمين طرّا على استفادة الأحكام الشرعيّة من أخبار الثقات المتوسّطة بينهم وبين الإمام عليه‌السلام أو المجتهد.

أترى : أنّ المقلّدين يتوقّفون في العمل بما يخبرهم الثقة عن المجتهد ، أو الزوجة تتوقّف فيما يحكيه زوجها عن المجتهد في مسائل حيضها وما

__________________

(١) رسائل الشريف المرتضى ٣ : ٣١٢ ـ ٣١٣ ، وراجع الصفحة ٣٢٩.

(٢) المعالم : ١٩٦ ـ ١٩٧ ، وانظر رسائل الشريف المرتضى ١ : ٢١٠.

(٣) انظر السرائر ١ : ٤٦ و ٤٩.

يتعلّق بها إلى أن يعلموا من المجتهد تجويز العمل بالخبر الغير العلميّ؟ وهذا ممّا لا شكّ فيه.

ودعوى : حصول القطع لهم في جميع الموارد ، بعيدة عن الإنصاف. نعم ، المتيقّن من ذلك صورة حصول الاطمئنان بحيث لا يعتنى باحتمال الخلاف.

وقد حكي اعتراض السيّد قدس‌سره على نفسه (١) : بأنّه لا خلاف بين الامّة في أنّ من وكلّ وكيلا أو استناب صديقا في ابتياع أمة أو عقد على امرأة في بلده أو في بلاد نائية ، فحمل إليه الجارية وزفّ إليه المرأة ، وأخبره أنّه أزاح العلّة في ثمن الجارية ومهر المرأة ، وأنّه اشترى هذه وعقد على تلك : أنّ له وطأها والانتفاع بها في كلّ ما يسوغ للمالك والزوج. وهذه سبيله مع زوجته وأمته إذا أخبرته بطهرها وحيضها ، ويرد الكتاب على المرأة بطلاق زوجها أو بموته فتتزوّج ، وعلى الرجل بموت امرأته فيتزوّج اختها.

وكذا لا خلاف بين الامّة في أنّ للعالم أن يفتي وللعاميّ أن يأخذ منه ، مع عدم علم أنّ ما أفتى به من شريعة الإسلام وأنّه مذهبه.

فأجاب بما حاصله : أنّه إن كان الغرض من هذا الردّ على من أحال التعبّد بخبر الواحد ، فمتوجّه ولا محيص (٢). وإن كان الغرض الاحتجاج به على وجوب العمل بأخبار الآحاد في التحليل والتحريم ، فهذه مقامات ثبت فيها التعبّد بأخبار الآحاد من طرق علميّة من

__________________

(١) لم ترد في (ظ) و (م) : «على نفسه».

(٢) كذا في (ظ) ، وفي غيرها : «فلا محيص».

إجماع وغيره على أنحاء مختلفة ، في بعضها لا يقبل إلاّ إخبار أربعة ، وفي بعضها لا يقبل إلاّ عدلان ، وفي بعضها يكفي قول العدل الواحد (١) ، وفي بعضها يكفي خبر الفاسق والذمّي ، كما في الوكيل ومبتاع (٢) الأمة والزوجة في الحيض والطهر. وكيف يقاس على ذلك رواية الأخبار في الأحكام (٣).

أقول : المعترض حيث ادّعى الإجماع على العمل في الموارد المذكورة ، فقد لقّن الخصم طريق إلزامه والردّ عليه بأنّ هذه الموارد للإجماع ، ولو ادّعى استقرار سيرة المسلمين على العمل في الموارد المذكورة وإن لم يطّلعوا على كون ذلك إجماعيّا عند العلماء ، كان أبعد عن الردّ ، فتأمّل.

٤ ـ استقرار طريقة العقلاء على العمل بخبر الواحد

الرابع :

استقرار طريقة العقلاء طرّا على الرجوع إلى خبر الثقة في امورهم العاديّة ، ومنها الأوامر الجارية من الموالي إلى العبيد.

فنقول : إنّ الشارع إن اكتفى بذلك منهم في الأحكام الشرعيّة فهو ، وإلاّ وجب عليه ردعهم وتنبيههم على بطلان سلوك هذا الطريق في الأحكام الشرعيّة ، كما ردع في مواضع خاصّة ، وحيث لم يردع علم منه رضاه بذلك ؛ لأنّ اللازم في باب الإطاعة والمعصية الأخذ بما يعدّ

__________________

(١) في (ظ) ، (ل) و (م) بدل «قول العدل الواحد» : «العلم».

(٢) لم ترد في (ر) و (ص) : «مبتاع».

(٣) رسائل الشريف المرتضى ١ : ٣٧ ـ ٤١.