درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۱۴۱: اجماع منقول ۳۴

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین

خلاصه ایشان چند مطلب فرمودند یک مطلب اینکه جواب از یک اشکالی شد یک نفر اشکال کرده بود که رجوع به نقل اجماع لغو است حالا که بنا است من خودم تتبع کنم و از نظرات خودم تبعیت بکنم خوب چه کاریه که رجوع به نقل اجماع بکنم از اول در هر مسئله‌ای که می‌خواهم استنباط کنم خودم شروع به تلاش می‌کنم شروع به تحصیل آرا, می‌کنم اگر که بنا باشد که در نقل اجماع من تتبع کنم و در صورت مخالفت از نظر خودم تبعیت بکنم چه کاریه سراغ او بروم یک کار لغویه. ایشان برای جواب از این اشکال می‌فرماید نه خیر لغو نیست مقتضی رجوع هست چرا؟ مثلا عرض کردم روی مثال‌هایی که ما گفتیم علامه خبر داده اجماع علما بر وجوب نماز جمعه مثلا، خوب تا صد هزار تا را می‌دانیم که قطعا نمی‌توانسته ببیند علامه، بنا شد آن مقداری که می‌تواند ببیند، مثلا صد تا، صاحبان کتب معروفه، ما هم به مقدار صد تا از علامه گرفتیم که صد نفر از علما تا زمان علامه این حرف را زدند خودم تلاش می‌کنم به فکر می‌افتم وقتی تلاش کردم تتبع کردم هشتاد نفر از آن صد نفر را پیدا می‌کنم و می‌شناسم که آن صد تا هشتاد تایشان همین هاست یعنی در اثر تتبع موافقها و مخالفها همه شناخته می‌شوند خوب اینجا بیست تا می‌ماند شما آن بیست تا را اعتماد کن بر آن ناقل اجماع. یعنی الآن روی آن ناقل اجماع نیست به این هشتاد تایی که شما پیدا کردید موید حرف شماست نسبت به آن بیست تا که شما پیدا نکردید معتمد شماست پس بنابراین کار لغوی نیست. نسبت به آنچه که پیدا کردید او می‌شود موید نسبت به آن مقدار هم که پیدا نکردید او می‌شود معتمد. به همان مقدار مورد اعتماد به او رجوع بکن. ابدا لغویتی پیش نمی‌آید این یک مطلب.

مطلب دوم: اینکه حالا که ما آنها را قبول کردیم با تحصیلات خودت ضمیمه کردی آن منقول او را هم کالمحصل قرار بده یا به تعبیر ایشان مظنون او را کالمعلوم خودت قرار بده. چون این مقداری که خودش پیدا کرده معلوم است. قطعا چون آراء را خودش بررسی کرده. آن چند تایی را که او ندیده او گفته آنها می‌شود منقول مظنون. این مقداری که خودش پیدا کرده می‌شود معلوم محصل. ایشان می‌فرماید آن مظنون‌ها را هم کالمعلوم خودش قرار بدهد. چرا؟ خوب این چند تا هم که من پیدا کردم معلوم است. آنها که مظنون است می‌گوید نه آن مظنون‌ها را هم کالمعلوم قرار بدهد چرا؟ برای اینکه دلیل اعتبارش ادله علمیه است آیه نبأ حالا یا باواسطه یا بی‌واسطه آیه نبأ قول خبر عدل ثقه را برای ما حجت می‌کند. خوب وقتی آیه نبأ به ما می‌گوید حرف این آقا را بپذیر یعنی حرف این آقا در حکم علم است پس و لو ظنی است ولی ظن او را در حکم علم حساب کن. این هم یک مطلب.

مطلب دیگر اینکه ایشان فرمودند حال که این منقولات و محصلات خودش را روی همدیگر ریخت یعنی منقولات او را گرفت محصلاتی هم خودش هم تحصیل آرائی کرد اگر از مجموع اینها استکشاف حجتی شد این نقل اجماع معتبر است و الا فلا. پس اگر استکشاف حجت شد یعنی از این مجموع ما توانستیم یک حجت معتبری کشف بکنیم این نقل اجماع حجت است و الا اگر نتوانیم که ارزشی ندارد نقل علما که به درد ما نمی‌خورد علما اگر قولشان ارزشی دارد به خاطر آن کشف از رضای معصوم است به خاطر کاشفیت از یک دلیل معتبر است اگر ما نتوانیم استکشاف حجت معتبره بکنیم حجیت ندارد.

خوب حالا حجت است چه جور حجتی است؟ آیا ظنی است یا قطعی؟ یعنی این استکشافی که ما می‌کنیم رأی معصوم را بدست می‌آوریم شما می‌گویید حجت است چه جور حجتی است؟ حجت ظنیه. چرا حجت ظنیه؟ بخاطر یکی از دو جهت یا بخاطر اینکه کاشف از دلیل قطعی نیست چون کاشف از دلیل قطعی نیست چون نهایتش کاشف از یک دلیل ظنی معتبر است. چون کاشف از دلیل، آن همان منکشف است، که غلط است چون کاشف از یک دلیل قطعی نیست از این جهت به آن حجت ظنیه می‌گوییم یا نه اگر می‌گوییم حجت ظنی است بخاطر قانون اخسیت است یعنی ولو الآن استلزام رأی معصوم از آن می‌شود اما چون مقدماتش ظنی است مقدماتش چه بود؟ نقل اقوال علما و ادله سته‌ای که بر حجیت آوردیم چون مقدمات ظنی بود طبق آن قانونی که نتیجه باید تابع اخس مقدمتین باشد با اینکه استکشاف رأی معصوم قطعی است ولی شما ظنی حساب کن. این هم سه تا مطلب.

مطلب چهارمی که ایشان دیروز فرمودند اذا تعدد الناقل او النقل، ده نفر از علما مثلا علامه، سید، ابن ادریس، مفید اینها همه دانه دانه توی کتاب‌هایشان ادعای اجماع می‌کنند که اجمع العلما مثلا نماز جمعه واجب است خوب این می‌شود تعدد ناقلین، یکوقت نه تعدد نقل است فقط علامه ادعای اجماع کرده که اجمع العلما نماز جمعه واجب است اما تو ده تا از کتاب‌هایش این کار را کرده میشود تعدد نقل. حالا ایشان می‌فرماید در اینجایی که ناقلها یا نقلها متعدد است از دو حال خارج نیست یا اینها اتحاد دارند اتحاد بین همه این ده نفر است یا اختلاف و تخالف برقرار است اگر اتفاق باشد که کار روشن است یعنی این ده نفر همه شان می‌گویند اجمع العلما که نماز جمعه واجب است خوب شما اخذ به متحصل این ده تا اجماع بکن بگو وظیفه شرعی من از این هفته اقامه نماز جمعه است البته بعد از رعایت مافصّل یعنی بعد از اینکه پرونده این ده تا را بررسی کردی چون همانطور که پرونده یک ناقل اجماع بررسی می‌خواهد حالا ده تا ناقل اجماع است هر ده تا را باید پرونده شان را رسیدگی بکنید ببینید که آیا اینها صلاحیت علمی شان چقدر است؟ دقت و تتبع شان چقدر است؟ احاطه بر اقوالشان چقدر است؟ اگر تمام اینها متحدا یک چیز را ادعای اجماع کردند اخذ به محصّل این اجماع بکن اما بعد از لحاظ مافصّل. بعد از اینکه آن پرونده‌ها را بررسی کردی دیدی نه خیر همه شان صلاحیت دارند آن وقت به آن نقل اجماع عمل بکن و بگو وظیفه شرعی من از این هفته اقامه نماز جمعه است

اما اگر اختلاف داشتند مثلا آن می‌گفت اجمع العلما که نماز جمعه مستحب است در زمان غیبت آن دیگر می‌گفت اجمع العلما که نماز جمعه واجب تعیینی است آن دیگری می‌گفت اجمع العلما که نماز جمعه واجب تخییری است خوب ببینید اختلاف است ده تا ناقل است هر کدامشان یک چیزی را می‌گیرند اینجا نوبت می‌رسد به اعمال ترجیح کدام اینها را من بگیرم؟ بررسی کن پرونده‌هایشان را ببین کدام مثلا تو اینها اگر علامه چون علامه خیلی تتبعشان زیاد بوده یا شیخ طوسی خلاصه اگر از این وزنه‌های مهم توی اینها بود اینها را ترجیح بده بر دیگران. چرا؟ برای اینکه اینها بضاعت علمیشان معلوم است تقوایشان برای ما معلوم است احاطه شان بر اقوال معلوم است اخذ به ارجح بکن. این تا اینجا درس دیروز.

۲

دقت و تتبع در حال ناقل مختص فتاوی اجمالی نیست

و اما ایشان می‌فرماید تمام این حرفهایی که ما برای نقل اجماع زدیم گفتیم ناقل باید پرونده‌اش بررسی بشود این منحصر به ناقل اجماع تنها نیست کسی که نقل فتاوی تفصیلا می‌کند او هم این پرونده‌اش باید بررسی بشود. آخه می‌دانید که اجماع چیست؟ نقل فتاوی است اجمالا. اجماع تا حالا دو سه بار خواندیم. اجماع نقل فتاوی است اجمالا. این کسی که نقل اجماع می‌کند دارد فتاوی را اجمالا برای ما می‌گوید گفتیم باید بررسی شود حالا اگر کسی نقل فتاوی کرد تفصیلا آن هم باید بررسی شود یک نفر می‌آید چنین می‌کند می‌گوید شیخ مفید، شیخ صدوق، کلینی، ابن ادریس همه اینها این را می‌گویند اسم‌هایشان را می‌آورد هر بررسی ای که در نقل فتاوی اجمالی می‌کردید باید در نقل فتاوی تفصیلا بکنید. ببیند آقا چقدر ورع دارد نسبت دروغ دارد می‌دهد ورعش معلوم بشود مایه علمی اش معلوم بشود احاطه‌اش بر اقوال علما معلوم بشود و خلاصه مطلب آن پرونده‌ای که شما می‌خواهید مراجعه کنید برای ناقل ارباب فتاوی اجمالا برای ناقل ارباب فتاوی تفصیلا هم باید آن همان بررسی‌ها را بکنید. باز منحصر به اینجا نیست اگر کسی آمد یک نسبتی داد به رجالیین گفت اجمع الرجالیون مثلا یونس بن عبد الرحمن ثقه. یکی آمد چنین ادعایی کرد این دیگر مسئله شرعی نیست آن دو تا مسئله شرعی بود نقل فتاوی اجمالا نقل فتاوی تفصیلا. گفتیم ناقل باید بررسی بشود ناقل اینجا مسئله نمی‌گوید می‌گوید اجمع الرجالیون که آقای یونس بن عبد الرحمن ثقه، خوب اینجا هم باید بررسی بشود این آقایی که دارد این نقل را می‌دهد نسبت به آقایان رجالیین می‌دهد باید ببینیم چقدر مایه علمی دارد؟ چقدر احاطه در کتاب رجال دارد؟ شیخ طوسی باشد علامه باشد بله اینها خیلی‌هایشان رجالی اند اینها در عین اینکه فقیه و اصولی و کلامی بودند رجالی هم بودند اگر اینجور قماش افراد بیایند یک مطلبی را به رجالیین نسبت بدهند خوب بله، اینجا مایه‌اش را دارند احاطه‌اش را هم دارند اینجا هم باید بررسی بکنیم تا بپذیریم حتی اگر بخواهند یک چیزی را به لغویین اسناد بدهند آنجا هم باید بررسی کنیم پرونده شان را. اجمع اللغویون که معنای صعید تراب خالص است چون اختلاف است بعضی گفته‌اند و فتیمموا صعیدا طیبا صعید یعنی خاک گفته‌اند فقط با خاک می‌شود تیمم کرد سنگ و رمل و شن و اینها نمی‌شود ولی اکثر لغویین گفته‌اند نه الصعید هو مطلق وجه الارض. شما باید با زمین تیمم کنید حالا می‌خواهد این زمین سنگ باشد می‌خواهد رمل باشد می‌خواهد غبار باشد خوب حالا یک کسی بگوید اجمع اللغویون که معنای صعید مطلق وجه الارض است اختصاص به خاک ندارد باز هم همینجور این آقا باید بررسی بشود ببینیم چقدر در لغت احاطه دارد چقدر ورع و تقوی در گفتار دارد خلاصه مطلب آقا ایشان یک کلمه می‌کند تمام چیزهایی که کسی برای ما نقل می‌کند اگر احکام شرعی بر آنها مترتب باشد باید بررسی بشود حالا می‌خواهد نقل فتاوی اجمالی باشد می‌خواهد نقل فتاوی تفصیلی باشد می‌خواهد نقل ثقه رجالیین یا نقل تفسیر لغویین. چرا؟ چون اگر گفتیم این آقا قولش حجت است یعنی از امروز شما اگر آب نداشتید باید با خاک فقط وضو بگیرید یا اگر گفتیم آن است با مطلق چیزها می‌شود وضو بگیرید هر نقلی که اثر شرعی و معرفت احکام مبتنی بر آن است آن آقای ناقل پرونده‌اش باید رسیدگی بشود.

عنایت بفرمایید ایشان می‌فرماید:

و لیس ماذکرناه، ماذکرنا کدام است پرونده رسیدن، رسیدن به پرونده یعنی ملاحظه آن تفصیلات، این به حساب بررسی پرونده‌های ناقل لیس مختصا بنقل الاجماع المتضمن لنقل الاقوال اجمالا چون گفتیم ناقلین اجماع نقل فتاوی می‌کنند اجمالا، خوب ما از آن وقت تا حالا برای شما ناقلین اجماع را گفتیم حالا یا ناقل یک نفره یا ناقل ده نفره. ناقل فتاوی اجمالی را گفتیم پرونده‌اش باید بررسی بشود نه این مختص به ناقل فتاوی اجمالی نیست بل یجری فی نقلها تفصیلا ایضا آن کسی که نقل فتاوی تفصیلا می‌کند آن هم حکمش همین است و کذلک منحصر به مسائل شرعی نیست اجمالی و تفصیلی بلکه کذلک فی نقل سائر الاشیاء تمام اشیائی که یبتنی علیها معرفه الاحکام که من مثال زدم به رجالی و یکی هم مثال زدم به لغوی، آن مثالها همین سائر است هر کسی که نقلی اگر کرد برای ما احکام شرعی مبتنی است بر آن نقلش شما باید از آن ناقل بررسی بکنی بیخودی حرفش را قبول نکنی هر چیزی که احکام شرعی معرفت احکام شرعی مبتنی بر آنهاست باید رعایت بکنی. چرا؟ چون همه مشترکند هم آن آقایی که نقل فتاوی اجمالی می‌کند هم آن آقایی که نقل فتاوی تفصیلی می‌کند هم آن آقایی که نقل قول لغوی می‌کند هم آن آقایی که نقل قول رجالی می‌کند اینها همه مشترکند در چی؟ در اینکه می‌خواهند یک حکم شرعی برای ما اثبات کنند آنوقت این نقلها را شما باید خودت بررسی کنی اگر دیدی موافق بود بررسی خودت با آنها که خوب هیچی حرفشان را می‌پذیری اما اگر نظر خودت مخالف بود یعنی ماوجد شما، اینجا به جای تحصیل می‌گوید وجد، تا حالا همش تحصیل داشتیم، اگر این ماوجد، ماوجد کدام است؟ محصلات خودت موافق بود با آنها که فبها، اما اگر ماوجد خود شما یعنی تحصیلات تتبعی شما بر خلاف آن ناقلین بود باید به نظر خودت عمل بکنی لذا ایشان می‌فرماید: الحکم (مبتدا است و مشترک خبرش است) یعنی حکم در آنجاهایی که وجد المنقول حالا می‌خواهد منقول مسئله شرعی باشد می‌خواهد فتوای قول لغوی باشد می‌خواهد اخبار از قول رجالی باشد فرق نمی‌کند ایشان می‌گوید الحکم در تمام اینها بین جمیع مشترک است حکم در آنجاهاییکه وجد المنقول موافقا للمحصل اینجا به جای محصّل وجد گفته اگر منقول آن آقا موافق بود با محصّل خودت یا مخالف بود موافق بود که می‌گیری حرف آن آقا را مخالف بود باید از نظر خودت تبعیت بکنی ایشان می‌فرماید این مشترک بین الجمیع کما هو الظاهر. خوب دیگر چهار پنج خط مانده که ان شاء الله امروز خلاص می‌شویم.

۳

چرا علما در یک مساله فقط به اجماع اکتفا نمیکنند؟

قد اتضح بما بیناه: ببینید البته عبارت تستری استبان است امروز آقا کلمه کلمه را عوض کرده یعنی یک ذره از عبارتهای تستری امروز نقل نمی‌شود همین اولش استبان بود کردش اتضح. ثمری هم ندارد خوب استبان هم یعنی اگر مبان بشود اگر ظاهر بشود غرض معنا فرقی نمی‌کند ایشان می‌فرماید از حرفهایی که آقای تستری می‌فرماید از حرفهایی که ما روز اول زدیم یک مطلبی روشن می‌شود ما روز اول گفتیم اجماع از چه باب حجت است؟ از باب نقل سبب. آخه این اجماع‌هایی که برای ما می‌شود اخبار از اتفاق علماست یعنی ناقلین اجماع از علما دارند خبر می‌دهند آن اجماع تضمنی و مطابقی است که از امام دارد خبر می‌دهد اجماع‌هایی که برای ما ادعا می‌شود اگر مطابقی و تشرفی باشد دخولی و تضمنی باشد آن دارد اخبار از امام معصوم می‌دهد آنکه حرفی در حجیتش نیست. ولی ناقلین اجماع‌های ما اینجوری نیستند ناقلین اجماع‌های ما وقتی می‌گویند این مسئله اجماعی است دارند از من عدا المعصوم خبر می‌دهند یعنی علما دارند این حرف را می‌زنند بنابراین ایشان می‌فرماید ما اگر اجماع را حجت می‌دانیم از این باب یعنی از باب اینکه این دارد نقل سبب می‌کند منتها بعد از اینکه نقل سبب کرد آنوقت آن شمایید که دیگر استکشاف رای معصوم می‌کنید و الا ما اجماع را و اعتبارش را از حیث نقل سبب می‌دانیم سبب یعنی اتفاق کل من عدا الامام ایشان می‌فرماید چون اجماع از این جهت حجت است لذا خیلی از علمای ما قبول ندارند اجماع را. یا اصلا استدلال نمی‌کنند و بلکه رد می‌کنند البته استدلال تاییدی می‌کنند یعنی خلاصه علمای ما بنایشان بر این نبوده که بیایند با یک اجماع مستقلا یک مطلبی را ثابت بکنند ما می‌گوییم ادله ما چهار تاست کتاب و سنت و عقل و اجماع ولی خوب اگر دقت بکنید این اجماع برگشتش به سنت است آخه ما می‌گوییم چهار تا دلیل داریم خوب اگر دقت بکنیم این اجماع برگشتش به چیست به سنت است چون ما اجماع را از نظر حجیت قول معصوم حجت می‌دانیم خوب سنت هم که همان قول معصوم است. علی کل حال ما اجماع را حجت می‌دانیم ولی به اعتبار اینکه برگشتش به سنت است حالا ایشان می‌خواهد این را بگویند می‌گویند علمای ما نوعا استدلال نمی‌کردند به اجماعات و بلکه رد می‌کردند این برای همین است برای همین است که ناقلین اجماع دارند از علما خبر می‌دهند علما به درد ما نمی‌خورد این حرفها را شیخ هم زد آخر صفحه ۵۰ را ببینید با این کتابها شیخ انصاری این حرفها را آن روزهم زدند شیخ انصاری می‌فرماید این آقا که دارد ادعای اجماع می‌کند اجمع العلما که مثلا لحم الارنب حرام است این آقا دارد نقل علم خودش را برای ما بیان می‌کند یعنی کانّ می‌خواهد برای آیندگان سبب علم خودش را بگوید یعنی دارد از علما خبر می‌دهد به درد ما نمی‌خورد این ناقل اجماع خبر از معصوم که نمی‌دهد پس اجماع اگر گفتیم از باب نقل سبب حجت است یعنی اتفاق من عدا الامام از این جهت اگر بگویید حجت است لذا است که خیلی‌ها قبول ندارند می‌گویند خوب بگویند اگر حرف علما کاشف بود مثل آن اجماع مطابقی و تضمنی بود که خبر از معصوم بود آنجا قبول می‌کنیم ایشان می‌گوید سرّ اینکه علمای ما به اجماع استدلال نمی‌کنند مستقلا و بلکه ردّ می‌کنند سرّش همین است برای اینکه اجماع از باب نقل سبب حجت است نقل سبب هم یعنی اتفاق کل من عدا الامام. کل من عدا الامام هم به درد ما نمی‌خورد مگر ما یقین کنیم امام در این جمعیت داخل است.

و قد اتضح بما بیناه ایشان می‌گوید با آن حرفهایی که ما قبلا زدیم گفتیم حجیت اجماع از باب نقل سبب است معلوم می‌شود وجه ما جرت علیه طریقه معظم الاصحاب حالا معلوم شد که چرا معظم اصحاب یک رویه‌ای دارند آن رویه چیست؟ من عدم الاستدلال بالاجماع یعنی معظم از اصحاب ما برای اثبات یک حکم شرعی به اجماع یعنی به اتفاق من عدا الامام تمسک نمی‌کنند علی وجه الاعتماد و الاستقلال غالبا بله به عنوان تایید چرا. یعنی یک مطلبی را بخواهند ثابت بکنند با کتاب و سنت اثبات می‌کنند برای تایید یک اجماعً هم می‌گویند و الا با خود اجماع غالبا نمی‌آیند یک حکمی را ثابت بکنند نه تنها استدلال نمی‌کنند بلکه و ردّه بلکه ردّ هم می‌کنند اجماع را به سه جور یا بعدم الثبوت وقتی یک کسی ادعای اجماع می‌کند می‌گویند نه خیر این اجماع ثابت نیست ما نمی‌دانیم چنین اجماعی هست یا نه، دوم یا بوجدان خلاف و این اجماع مخالف دارد ما این اجماع را قبول نمی‌کنیم سوم و نحوهما. می‌گوید آقا دلیل داریم بر خلاف این اجماع سومی این است یعنی می‌گوید دلیل داریم بر خلاف این مسئله‌ای که این آقا دارد ادعای اجماع می‌کند ایشان می‌فرماید بلکه ردّ می‌کنند فانّه این ردّ اینها متّجه ایشان می‌فرماید این ردّ متّجه است علی ماقلنا، ماقلنا کدام است؟ مابینا، دوباره مابینا را دارد تکرار می‌کند روی مبنایی که ما گفتیم حجیت اجماع از باب نقل سبب است روی آن مطلب ردّ این آقایان خوب است چون اگر حجیت اجماع از باب نقل مسبب بود آن که نمی‌شد ردّ بکنی نه چون اجماع را از باب نقل سبب یعنی علما اینجور گفته‌اند لذا قبول ندارند می‌گویند علما بگویند به چه درد من مجتهد می‌خورد من اگر خودم مجتهد باشم حالا همه علما بر خلاف من حرف بزنند، بزنند اگر اجماع از باب نقل مسبب بود کسی ردّ نمی‌کرد علت اینکه این آقایان اجماع را ردّ می‌کنند برای اینکه حجیتش از باب نقل سبب است و لاسیما چون دیگر اینجاها را می‌خواهد خلاصه کند عرض کردم تمام کلمات را عوض کرده لاسیما یعنی لاسیما که اجماع اعتبار ندارد در آنجاهاییکه شاع فیه النزاع و الجدال یعنی ایشان می‌فرماید در آنجاهایی که، گاهی شده خوانده‌ایم قبلا در یک مسائلی ادعای اجماع شده چقدر جنگ و نزاع است خوب اجماع در اینجاها به درد نمی‌خورد این کتابها که دست من است نوشته اذ عرفت نسخه جامعه مدرسین دارد او عرفت هر دو غلط است التی انتشرت گوشت قربانی کرده ایشان عبارت‌های آقای تستری را، اصلا نه اذ عرفت است طبق آن نسخه‌ها نه او عرفت است طبق این نسخه‌ها التی انتشرت یعنی عبارت ایشان اینجوری است آمده گفته اجماع معتبر نیست نه در مسائل اجتماعیه، عبارت تستری را می‌خوانم، ایشان گفته ادعای اجماع معتبر نیست نه در مسائل اجتماعیه و نه در مسائل خلافیه التی انتشرت فیها الاقوال پس این اذ عرفت و او عرفت قطعا غلط است اصلا معنا هم نمی‌دهد پس عبارت تستری این شد اجماع در مسائل اجتماعیه به درد نمی‌خورد. دیگر کجا به درد نمی‌خورد؟ فی المسائل الخلافیه التی انتشرت فیها الاقوال یعنی مسائل خلافیه‌ای که مختلف است در او اقوال، اینجاها هم حجت نیست او کان من الفروع النادره یک جای دیگر هم اجماع حجت نیست در آن فروع نادره مثلا لحم الارنب حرام است اجماعا این یک مسئله نادری است آدم ۱۰۰۰ سال هم که در دنیا باشد یک دفعه هم اتفاق نمی‌افتد که یکجا برود مهمانی گوشت خرگوش برایش گذاشته باشند غرض یک مسئله نادره‌ای است ایشان می‌خواهد بگوید ادعای اجماع در این مسائل نادره مثلا مثل حرمت لحم الارنب اینجاها هم اجماع حجیت ندارد لذا می‌فرماید که او کان یکی دیگر از جاهایی که اجماع ارزش ندارد آنجایی است که اجماع از آن فروع نادره‌ای باشد که لایستقیم لایصح فیها دعوی الاجماع یک مسئله نادره که انسان در طول عمرش هم یکبار با آن برخورد نمی‌کند حالا یک نفر بیاید بگوید این مسئله اجماعی است اینجا هم ادعای اجماع درست نیست چرا لقله المتعرض لها بعضی از نسخه‌ها تعرض دارد البته هیچکدامش در کلمات آقای تستری نیست ولی حالا تعرض باشد بهتر است لقله التعرض لها، چرا اینها اعتبار ندارد؟ برای اینکه متعرضین اینها یا تعرض اینگونه مسائل نادره قلیل اند و اعتبار ندارد الا علی بعض الوجوه التی لایعتد بها این وجوه می‌دانید کدام است؟ آن اجماع‌هایی است که مبتنی بود بر امور متفق علیها. داشتیم یک اجماع‌هایی که علما حرفی نزده بودند اما آن آقا روی یک امر اتفاقی عند الکل حدس زده بود که کل این را می‌گویند ایشان می‌گوید چنین اجماع‌هایی در مسائل نادره اعتباری ندارد مگر اینکه بیاییم حملش کنیم بر یکی از آن توجیهات بگوییم این آقایی که نقل اجماع در اینجا کرده مثلا مبتنی بر آن قاعده کرده آن قواعد هم که گفتیم لایعتدّ بها است. دوباره کجا؟ از جاهای که ادعای اجماع ارزشی ندارد آنجایی است که ناقل ممن لایعتدّ بنقله باشد آن ناقل اجماع اگر کسی بود که صلاحیت نداشت که آدم به او اعتداد کند اعتداد یعنی اعتماد کند چرا اعتماد نمی‌شود؟ یکی لمعاصرته برای اینکه معاصر این منقول الیه است ببینید آقا در این زمان دو تا عالم را شما در نظر بگیرید خوب در این زمان امکانات خیلی است دیگر، هر مقداری امکانات برای آن آقا هست برای این آقا هم هست آنوقت این آقا بیاید در یک مسئله ادعای اجماع بکند و هیچ چیز پیدا نکند این خیلی بعید است، بعید است که ناقل و منقول الیه اینها هم عصر باشند، نمی‌شود البته نمی‌شود عقلی نه استبعاد عرفی دارد اگر در یک زمانی شما نقل اجماع کردید که من هم در همین زمان دارم زندگی می‌کنم ولی من هیچ خبر از آن اجماع ندارد که علما اجمع اینجا هم نمی‌شود آدم این اجماع را قبول بکند چرا؟ چون مستبعد است که یک آقایی هم عصر باشد یعنی ناقل هم عصر منقول الیه باشد و او تسلط داشته باشد بر آن اقوال ولی من نداشته باشم ایشان می‌فرماید اینجا هم باز اجماع حجت نیست از کسانی که لایعتدّ بنقل هستند چرا لایعتد است یکی لمعاصرته یکی لقصور باعه برای اینکه اطلاعاتش کمتر است باع و دقت و علمیتش کمتر است چون این آقای منقول الیه خودش از او بالاتر است باعش از او بیشتر است لذا قول او را نمی‌تواند قبول کند و غیرهما، غیرهما را خود آقای تستری توی کلمات بعد، اگر یادتان باشد روز اول گفتیم در دو مقام بحث است و آنوقت ایشان فقط مقام اولش را نقل کرده این غیرهما را در آن مقام دوم. ایشان هم که می‌گوید انتهی کلامه باید بگوییم انتهی فی کلامه فی المقام الاول و الا آقای تستری مفصل بحث کرده. ایشان می‌گوید انتهی کلامه شما یک قید بگذارید کنارش انتهی کلامه فی المقام الاول. آنوقت در آن مقام ثانی غیرهما را آقای تستری معنا کرده. مثل قطّاع، قطّاع یعنی خوش باور آن روزهای اولی که قطع قطّاع را خواندیم قطاع یعنی آدم‌های خوش باور. ایشان می‌گوید اگر ناقل اجماع یک آدم خوش باوری بود خوب نمی‌شود آدم به حرفش اعتماد کند آدمهای خوش باور یک حالت سادگی در آنها است پس بنابراین از این آدمها پس ببینید بعضی‌ها هستند اجماعشان را نمی‌شود اعتماد کرد یا بخاطر اینکه هم عصرند یا بخاطر اینکه اطلاع ناقل کمتر از اطلاع این است یا بخاطر اینکه ناقل قطاع است و خوش باور است و آدم‌های خوش باور به حرفهایشان انسان خیلی نمی‌تواند اعتماد کند. نتیجه چه شد آقا آقای تستری می‌گوید پس ما نتیجه گرفتیم اجماع فقط در بعضی از مسائل حجت است. کجا؟ آن مسائلی که اختلافی نباشد آن مسائلی که از امور نادره نباشد می‌خواهد نتیجه بگیرد. این حرفهایی که زدیم نتیجه‌اش این است پس فایده اجماع مال کجاست؟ در همه مسائل نیست در بعضی از مسائل است. کدام مسائل؟ مسائلی که محل اختلاف نباشد مسائلی که از امور نادره نباشد پس مال همه مسائل نیست و مال همه ناقلها هم نیست ناقل‌هایی که آن خصوصیات را داشته باشند لذا ایشان می‌فرماید آقای تستری فالاحتیاج الیه پس احتیاج به اجماع مختص بقلیل من المسائل، قلیل من المسائل کدام است؟ اختلافی نباشد از امور نادره هم نباشد اجماع اگر ما احتیاجی هم به آن داریم در اینگونه مسائل است نه همه مسائل. آن هم نسبت به قلیلی از علما نه همه علما. یعنی علمایی که مثل علامه، شیخ طوسی از این بزرگواران باشند که پرونده شان روشن است. این و نادر عطف تفسیری است. قلیل من العلما یعنی چه؟ یعنی نادر من النقله الافاضل یعنی نقل اجماعها را ما از هر کسی نمی‌توانیم بپذیریم از ناقلین و از افاضل می‌توانیم بپذیریم. انتهی کلامه رفع مقامه.

ووجود المعاضد وعدمه ، وقلّته وكثرته ، ثمّ ليعمل بما هو المحصّل ، ويحكم على تقدير حجّيته بأنّه دليل واحد وإن توافق النقل وتعدّد الناقل.

وليس ما ذكرناه مختصّا بنقل الإجماع المتضمّن لنقل الأقوال إجمالا ، بل يجري في نقلها تفصيلا أيضا ، وكذا في نقل سائر الأشياء التي يبتني عليها معرفة الأحكام. والحكم فيما إذا وجد المنقول موافقا لما وجد أو مخالفا مشترك بين الجميع ، كما هو ظاهر.

وقد اتّضح بما بيّناه : وجه ما جرت عليه طريقة معظم الأصحاب : من عدم الاستدلال بالاجماع المنقول على وجه الاعتماد والاستدلال غالبا ، وردّه بعدم الثبوت أو بوجدان الخلاف ونحوهما ، فإنّه المتّجه على ما قلنا ، ولا سيّما فيما شاع فيه النزاع والجدال ، أو عرفت (١) فيه الأقوال ، أو كان من الفروع النادرة التي لا يستقيم فيها دعوى الإجماع ؛ لقلّة المتعرّض (٢) لها إلاّ على بعض الوجوه التي لا يعتدّ بها ، أو كان الناقل ممّن لا يعتدّ بنقله ؛ لمعاصرته ، أو قصور باعه ، أو غيرهما ممّا يأتي بيانه ، فالاحتياج إليه مختصّ بقليل من المسائل بالنسبة إلى قليل من العلماء ونادر من النقلة الأفاضل (٣) ، انتهى كلامه ، رفع مقامه.

الفائدة المذكورة لنقل الإجماع بحكم المعدومة

لكنّك خبير : بأنّ هذه الفائدة للإجماع المنقول كالمعدومة ؛ لأنّ القدر الثابت من الاتّفاق بإخبار الناقل ـ المستند إلى حسّه ـ ليس ممّا

__________________

(١) في (ر) و (ص) : «إذ عرفت».

(٢) في (ظ) : «التعرّض».

(٣) كشف القناع : ٤٠٠ ـ ٤٠٥.