شرط ابدال در صورت مخالفت در متن عقد
بعد شیخ (ره) در اینجا فرعی را بیان کرده که اگر بایع در متن عقد، شرط إبدال در صورت مخالفت کند و بگوید: مبیعی با این اوصاف را میفروشم و اگر بعداً روشن شد که این اوصاف در این مبیع وجود ندارد، بدل آن مبیع را به تو میدهم، آیا چنین شرطی درست است یا نه؟
شرط ابدال در متن عقد، آن هم در صورت مخالفت، یعنی در صورتی که آن اوصافی که برای مبیع بیان شده محقق نشود، آیا این شرط درست است یا نه؟
مرحوم شهید (ره) در کتاب دروس فرموده: اقرب این است که در اینجا مسئلهی فساد مطرح است.
تعلیل شیخ (ره) برای کلام شهید (ره)
مرحوم شیخ (ره) در رابطه با وجه کلام و فتوای شهید (ره) فرموده: اینکه شهید (ره) فرموده است این شرط فاسد است، این شرط ابدال در مقابل چیست؟ و به ازای چه چیزی واقع میشود؟ این بدلی را که مشتری در اثر این شرط إستحقاق پیدا میکند، آیا در مقابل پولی است که مشتری میدهد و یا در مقابل مبیعی است که فاقد شرایط بوده است؟
هر دو طرف مواجه با اشکال است، و لذا نتیجه این میشود که این بدل ما به ازاء ندارد، پس این شرط، شرط فاسد میشود. حال چرا هر دو مواجه با اشکال است؟
اشکال تقابل بدل با ثمن
شیخ (ره) فرموده: اگر این بدل در مقابل این ثمن باشد، نتیجه این میشود که این شرطی که در معامله شده، هم باعث انفساخ بیع اول و هم باعث انعقاد یک بیع جدید شود، یعنی اگر این شرط را بکند و بعد معلوم شود که مبیع دارای این خصوصیات نبوده، این شرط سبب انفساخ آن عقد میگردد و این بدل در مقابل ثمن قرار میگیرد، که در این صورت معاملهی جدیدی میشود.
آنچه که در معاملهی اول بوده، این است که این ثمن در مقابل آن مبیع باشد، اما حال که معلوم شده آن مبیع فاقد شرایط و اوصاف است، اگر ثمن بخواهد در مقابل این مبیع دوم، که عنوان بدل را دارد قرار بگیرد، نتیجه این است که معاملهی جدیدی محقق میشود.
در نتیجه شرط بدل منجر به انفساخ عقد اول و انعقاد یک بیع جدید میشود، در حالی که این باطل و فاسد است، چون شرط نمیتواند این کار را انجام دهد، که به تنهایی در متن معامله سبب انفساخ و انعقاد شود.
به تعبیر بعضی از محشین اگر بپذیریم که شرط سبب برای انفساخ میشود، اما قطعاً نمیتواند سبب برای انعقاد یک بیع شود، چون بیع از اموری است که هم در بین عقلاء و هم در نظر شارع نیاز به یک سبب خاص دارد و باید یا با صیغه باشد و یا معاطاتی، اما اینکه بگوییم: بدون سبب یک بیعی منعقد و محقق میشود، این یک امر غیرمعقودی است و نیاز به سبب دارد.
اشکال تقابل بدل با مبیع
اما اگر بگوییم که: در این شرط، بدل در مقابل خود مبیع است، یعنی بایع به ازای مبیع فاقد اوصاف، یک مبیع واجد اوصافی را به مشتری میدهد، شیخ (ره) فرموده: این منجر میشود به اینکه یک معامله تعلیقیه غرریه محقق شود.
پس دو عنوان در این جا وجود دارد؛ یکی تعلیقیة و دوم غرریه؛ اما تعلیقیه چون معلق بر مخالفت است، یعنی اگر آن مبیع دارای اوصاف باشد، معاملهای محقق نمیشود و بدلی هم در کار نیست، ولی اگر آن مبیع فاقد شرایط شد، یعنی اگر مخالفت ظاهر شد، این بدل در ازای آن مبیع قرار میگیرد، پس معاملهی تعلیقیه محقق میشود.
البته شاید تعلیقی بودنش خیلی محل اشکال نباشد، اما آنچه مشکل است این است که این معامله غرری است، به دلیل اینکه مشتری نمیداند که این مبیع فاقد اوصاف، چه مقدار از اوصاف را دارد و چه مقدار را ندارد، تا اینکه این مبیع و بدل دیگر در مقابل آن قرار بگیرد، یعنی چون مبدل برای مشتری مجهول هست، لذا معامله، معاملهی غرریه میشود و در نتیجه باطل میشود.
(سؤال و پاسخ استاد محترم) فرض این است که بدل تمام شرایط را دارد و در آن جهالتی وجود ندارد و جهالت تنها در مبدل است. مثلا وقتی که بایع میگوید: کتابی را با این خصوصیات میفروشم، که بیان این صفات سبب میشود که شما از جهالت بیرون بیایید، حال اگر بعداً معلوم شود که این کتاب این صفات را ندارد، یا چندتا از آن صفات را ندارد، از این جهت مجهول است و لذا مبدل مجهول میشود.
فساد شرط و عقد
لذا مرحوم شیخ (ره) فرموده: از این مطالب نتیجه میگیریم که شرط ابدال مشروعیت ندارد، یعنی ما نمیتوانیم این بدل را ما به ازای ثمن یا مثمن قرار دهیم.
بعد فرموده: اگر شرط فاسد شد، در اینجا بیع هم فاسد میشود، ولو شرط فاسد را مفسد ندانیم، برای اینکه گفتیم: در مواردی که شرط غرری باشد، غرر در شرط، سبب میشود که اصل معامله غرری شود و لذا معامله فاسد میشود و این قاعده که آیا شرط فاسد مفسد است یا نه؟ اصلاً ربطی به این بحث ندارد، در جایی که شرطی غرری باشد، غرر در شرط، به خود بیع هم سرایت بکند و بیع را غرری میکند، لذا معامله باطل میشود.
البته این نظر شیخ (ره) و مشهور فقهاست، اما بعضی از فقهاء مثل مرحوم سید (ره) در حاشیه این را نپذیرفتهاند.
علی ای حال شیخ (ره) بنا بر این مبنایشان، نتیجه گرفته که این شرط ابدال، یک شرط غرری است و لذا معامله هم غرری و باطل میشود.
در جایی که مسئلهی سرایت مطرح است، که آیا شرط فاسد موجب فساد عقد میشود یا نه؟ سرایت من حیث الحکم مطرح است، یعنی اگر یک شرطی فاسد شد، آیا فساد که حکمی از احکام وضعی است، به عقد سرایت میکند و عقد را هم فاسد میکند یا نه؟ اما در مسئلهی غرر، که اگر شرط غرری شد، غرر به خود عقد سرایت میکند و عقد را غرری میکند، این سرایت، سرایت موضوعی است و از حیث موضوع سرایت محقق شده است، یعنی غرر در شرط سبب شده که بیع هم غرری شود.