درس کفایة الاصول - اوامر

جلسه ۱۰۱: اوامر ۲۷

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

آیا صیغه امر وضع برای مره یا تکرار شده است؟

نکته: در اینکه مرکز نزاع در بحث مره و تکرار چیست، دو نظریه است:

۱. مصنف: مرکز نزاع صیغه امر از حیث ماده است، یعنی اختلاف در این است که ماده امر (طلب) دلالت بر مره (یکبار ماده) دارد یا تکرار (چند بار ماده).

۲. صاحب فصول: مرکز نزاع صیغه امر از حیث هیئت امر است، چون:

صغری: ماده مشتقات (من جمله امر) مصدر است.

کبری: مصدر به اجماع ادباء دال بر ماهیت و طبیعت مجرده است (بدون مره یا تکرار).

نتیجه: ماده مشتقات به اجماع ادباء دال بر ماهیت و طبیعت مجرده است و لذا در صیغه امر از ناحیه ماده‌اش، نزاعی نخواهد بود.

اشکال: ماده مشتقات، مصدر نیست و لذا اجماع علماء بر اینکه مصدر دال بر طبیعت مجرده است، مستلزم دلالت ماده صیغه بر طبیعت مجرده نیست.

۳

دلیل صاحب کفایه بر عدم گرفته شدن مشتقات از مصدر

دلیل: صغری: مصدر لفظی است که معنایی مباین با معنای مشتقات دارد.

کبری: و هر لفظی که معنایی مباین با معنای مشتقات دارد، ماده برای مشتقات نیست.

نتیجه: مصدر ماده برای مشتقات نیست.

۴

ان قلت و قلت

ان قلت: ماده نبودن مصدر برای مشتقات خلاف مشهور است و هر امری که خلاف مشهور است، قابل اعتنا نیست، پس ماده نبودن مصدر برای مشتقات قبل اعتنا نیست.

قلت: اولا: این مسئله اختلافی است که مصدر، ماده برای مشتقات است یا خیر.

استاد: مستشکل ادعا شهرت کرده بود و با اختلاف، رد نمی‌شود بلکه اگر اجماع می‌گفت، رد می‌شود. البته صاحب کفایه می‌گوید این اختلافی است، چون شهرت در نزد بصریون است نه شهرت مطلق، پس کلام ایشان درست است.

ثانیا: مراد از اصل، اصل در اشتقاق (اینکه مشتقات از آن گرفته شده است) نیست بلکه اصل در ملاحظه و وضع است.

توضیح: مرحله اول: اولین لفظی که واضع در ذهن می‌آورد و این لفظ را برای یک معنایی قرار می‌دهد، مصدر است. مثلا از بین مجموعه ضرب، ضَرَبَ، ضارب و...، اولین کلمه‌ای که شارع می‌آورد و وضع برای معنایی می‌کند، مصدر و ضَرب است.

نکته: وضع مصدر، شخصی است. یعنی واضع این ماده و این ریخت را می‌آورد و وضع برای یک معنایی می‌کند.

مرحله دوم: بعد از اینکه واضع، مصدر را برای یک معنایی وضع کرده است، لفظ مصدر با معنایش را در ذهن می‌آورد و با ملاحظه این، بقیه مشتقات را وضع می‌کند. مثلا لفظ مصدر (ض ر ب) و معنایش را در ذهن می‌آورد و ملاحظه می‌کند و ضَرَبَ را برای زدن در زمان گذشته وضع می‌کند.

نکته: مشتقات مثل ضارب و... دو چیز دارد: ۱. هیئت که وضع آن طبق نظریه مرحوم آخوند شخصی (واضع خصوص این یخته را در نظر گرفته است) است و مشهور می‌گویند نوعی است. ۲. ماده که وضع آن طبق نظریه مرحوم آخوند نوعی است، چون خصوص ماده مضروب وضع نشده بلکه کلی آن در ضمن مصدر وضع شده است.

۵

جزوه مباحث این جلسه

دلیل بر اینکه مصدر ماده مشتقات نیست: صغری: مصدر لفظی است که معنایی مباین با معنای مشتقات دارد.

کبری: هر لفظی که معنایی مباین با معنای مشتقات دارد، ماده برای مشتقات نیست.

نتیجه: مصدر ماده برای مشتقات نیست.

اشکال: ماده نبودن مصدر برای مشتقات، امری خلاف مشهور نیست (مشهور قائلند مصدر اصل مشتقات است) و هر امری که خلاف مشهور است، قابل اعتنا نیست. در نتیجه ماده نبودن مصدر برای مشتقات، قابل اعتنا نیست.

جواب: اولا: اصل بودن مصدر اختلافی است.

ثانیا: مراد از اصل (در عبارت مصدر اصل در مشتقات است) اصل در اشتقاق نیست، بلکه اصل در وضع و ملاحظه است.

توضیح: مرحله اول: اولین لفظی که واضع آن را به ذهن می‌آورد و آن را برای معنایی وضع می‌کند، مصدر است.

توجه: وضع مصدر، وضع شخصی است، یعنی واضع مصدر را با آن ماده معین و هیئت معینی که دارد، هر کدام بخصوصه مورد توجه قرار داده است و سپس برای معنا وضع می‌کند.

مرحله دوم: بعد از وضع مصدر، واضع مصدر و معنای آن را در ذهن آورده و آنگاه با ملاحظه و توجه به آن به عنوان یک میزان، سایر صیغ را به عنوان اصولی مستقل بدون اینکه از چیزی گرفته شده باشند، وضع می‌کنند.

۶

تطبیق دلیل صاحب کفایه بر عدم گرفته شدن مشتقات از مصدر

كيف (چگونه مصدر، ماده برای مشتقات باشد)! وقد عرفت في باب المشتقّ مباينة المصدر وسائر المشتقّات بحسب المعنى، فكيف بمعناه (مصدر) يكون (مصدر) مادّة لها (مشتقات)؟ فعليه (ماده نبودن مصدر) يمكن دعوى اعتبار المرّة أو التكرار (نزاع) في مادّتها (صیغه امر)، كما لا يخفى.

۷

ان قلت و قلت

(اشکال بر ماده نبودن مصدر:) إن قلت: فما معنى ما اشتهر من كون المصدر أصلا في الكلام؟

قلت: ـ مع أنّه (اصل، مصدر بودن در کلام است) محلّ الخلاف ـ معناه (اصل) أنّ الّذي وضع أوّلا بالوضع الشخصيّ ثمّ بملاحظته (الذی وضع اولا) وضع نوعيّا (اشاره به ماده دارد) أو شخصيّا (اشاره به هیئت دارد) سائر الصيغ الّتي تناسبه (الذی وضع اولا) ـ 

في الهيئة ـ كما في الفصول (١) ـ ، فإنّه غفلة وذهول عن كون المصدر (٢) كذلك لا يوجب الاتّفاق على أنّ مادّة الصيغة لا تدلّ إلّا على الماهيّة ، ضرورة أنّ المصدر ليست مادّة لسائر المشتقّات ، بل هو صيغة مثلها. كيف! وقد عرفت في باب المشتقّ (٣) مباينة المصدر وسائر المشتقّات بحسب المعنى (٤) ، فكيف بمعناه يكون مادّة لها؟ فعليه يمكن دعوى اعتبار المرّة أو التكرار في مادّتها ، كما لا يخفى.

إن قلت : فما معنى ما اشتهر من كون المصدر أصلا في الكلام؟

قلت : ـ مع أنّه محلّ الخلاف (٥) ـ معناه أنّ الّذي وضع أوّلا بالوضع الشخصيّ ثمّ بملاحظته وضع نوعيّا أو شخصيّا سائر الصيغ الّتي تناسبه (٦) ـ ممّا جمعه معه مادّة لفظ متصوّرة في كلّ منها ومنه بصورة ، ومعنى كذلك (٧) ـ هو المصدر أو الفعل ، فافهم.

ثمّ المراد بالمرّة والتكرار هل هو الدفعة والدفعات أو الفرد والأفراد (٨)؟

التحقيق : أن يقعا بكلا المعنيين محلّ النزاع ، وإن كان لفظهما ظاهرا في المعنى الأوّل.

__________________

(١) الفصول الغرويّة : ٧١.

(٢) هكذا في النسخ. ولكن الصحيح أن يقول : «عن أنّ كون المصدر».

(٣) في الأمر الثاني من مبحث المشتقّ ، فراجع الصفحة : ١٠٦.

(٤) فإنّ المصدر بمعناه يأبى عن الحمل ، والمشتقّ غير آب عن الحمل.

(٥) حيث ذهب الكوفيّون إلى أنّ الأصل في الكلام هو الفعل.

(٦) أي : تناسب ما وضع أوّلا بالوضع الشخصيّ.

(٧) المراد من «ما» الموصول في قوله : «ممّا» هو الصيغ ؛ والضمير في قوله : «جمعه» راجع إلى «ما» الموصول ، كما أنّ الضمير في قوله : «معه» راجع إلى ما وضع أوّلا. ومعنى العبارة : من الصيغ الّتي جمع تلك الصيغ مع ما وضع أوّلا مادّة لفظ ومادّة معنى متصوّرتان في كلّ من الصيغ وما وضع أوّلا بصورة مخصوصة ، كمادّة (ض ر ب) الّتي قد تتصوّر بصورة «ضرب» ، وقد تتصوّر بصورة «يضرب» ، وهكذا.

(٨) ذهب إلى الأوّل صاحب الفصول. وإلى الثاني صاحب القوانين. راجع الفصول الغرويّة الغرويّة : ٧١ ، وقوانين الاصول ١ : ٩٢.