درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۳۴: شبهه تحریمیه فقدان نص ۲۷

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

در جلسه قبل سه مطلب بیان شد، مطلب این بود که جمله کلی شیء حلال و حرام، دو معنا دارد و طبق هر دو معنا، مختص شبهه موضوعیه است.

مطلب دوم این بود که جمله فیه حلال و حرام دو فائده دارد، فائده اول این بود که علت شک را بیان کرده و فائده دوم این بود که چهار چیز خارج از آن بود.

مطلب سوم کلام مرحوم نراقی بود.

۳

کلام مرحوم نراقی و رد آن

کلام مرحوم نراقی در یاری دادن به سید صدر: مرحوم نراقی، دو سخن دارد:

اول: جمله فی حلال و حرام، ظهور در تقسیم دارد، یعنی ظهور دارد در اینکه برای شیء دو فرد وجود دارد، این سخن، موافق با عقیده شیخ است.

دوم: این روایت، شامل شبهه حکمیه هم می‌شود، این سخن، موافق با عقیده سید صدر و مخالف با عقیده شیخ است.

توضیح: شبهات حکمیه، بر دو نوع هستند:

نوع اول: در بعضی از شبهات حکمیه، ما می‌توانیم یک کلی فرض کنیم که برای آن دو فرد وجود دارد: یک فرد حلال و یک فرد حرام، مثل لحم حمیر، روایت شامل این نوع از شبهات حکمیه می‌شود و لذا به وسیله روایت، در این نوع از شبهات، قائل به برائت می‌شویم.

نوع دوم: در بعضی از شبهات حکمیه، ما نمی‌توانیم یک کلی فرض کنیم که برای این کلی، دو فرد وجود دارد: یک فرد حلال و یک فرد حرام، روایت شامل این نوع از شبهات حکمیه، نمی‌شود، ولی به وسیله اجماع مرکب و عدم القول بالفصل، در این نوع از شبهات حکمیه هم قائل به برائت می‌شویم، مثل شرب تتن.

مرحوم شیخ می‌فرمایند بر نراقی، سه اشکال وارد است: اشکال اول و سوم، مربوط به نوع اول از شبهات حکمیه است و اشکال دوم، مربوط به نوع دوم از شبهات حکمیه می‌باشد.

اشکال اول: گفته شد جمله فیه حلال و حرام، علت شک کردن ما در آن شیء را بیان می‌کند، اینکه برای شیء دو فرد وجود دارد، یک فرد حلال و یک فرد حرام، این دو فرد داشتن، علت شده است برای اینکه ما در آن شیء شک کنیم و حال آنکه این دو فردی که شما (نراقی) در نوع اول از شبهات حکمیه برای لحم درست کردید، علت برای شک کردن ما در لحم حمار نمی‌شود، بلکه علت شک کردن ما در لحم حمار، فقدان نص یا اجمال نص یا تعارض نصین است و لذا اگر این دو فردی که شما درست کردید، هر دو حلال باشد یا هر دو حرام باشد، باز شک ما در لحم حمار به حال خود باقی است.

اشکال دوم: احتیاجی به اجماع مرکب نیست. چون ما می‌توانیم در نوع دوم از شبهات حکمیه هم یک کلی فرض کنیم که این کلی دو فرد دارد، یک فرد حلال و یک فرد حرام.

اشکال سوم: صغری: لازمه کلام شما این است که شناختن گوشت خنزیر، غایت برای حلیت لحم حمار بشود.

کبری: و اللازم باطل. چون این دو ربطی به هم ندارند.

نتیجه: فالملزوم (کلام شما) مثله.

نتیجه نهایی: روایت فقط شامل شبهه موضوعیه می‌شود.

۴

تطبیق کلام مرحوم نراقی و رد آن

ومنه (بیان منشا اشتباه) يظهر: فساد ما (کلام) انتصر بعض المعاصرين (محقق نراقی) للمستدلّ (سید صدر) ـ بعد الاعتراف بما ذكرنا، من (بیان ما ذکرنا است) ظهور القضيّة (فی حلال و حرام) في الانقسام الفعليّ (نه تردیدی)؛ (نتیجه ظهور:) فلايشمل (روایت) مثلَ شرب التتن ـ: من (بیان ما انتصر است) أنّا نفرض (در بعضی از شبهات حکمیه) شيئا له (شیء) قسمان حلال وحرام، واشتبه قسم ثالث منه (شیء) كاللحم، فإنّه شيء فيه (شیء) حلال وهو لحم الغنم وحرام وهو لحم الخنزير، فهذا الكلّي المنقسم (لحم) حلال، فيكون لحم الحمار حلالا حتّى تعرف حرمته (کلی).

وجه الفساد: (اشکال اول:) أنّ وجودَ القسمين (گوشت گوسفند و گوشت خوک) في اللحم ليس منشأ لاشتباه لحم الحمار، و (عطف بر لیس منشا است به نوع عطف عام بر خاص) لا دخل له (وجود القسمین) في هذا الحكم (حلیت ظاهری لحم حمار) أصلا، و (عطف بر دخل است) لا في تحقّق الموضوع (شک لحم حمار)، (بیان دیگر برای اشکال اول:) وتقييدُ (مقید کردن امام) الموضوع بقيد أجنبيّ (فیه حلال و حرام) لا دخل له (قید) في الحكم و (عطف بر فی الحکم است) لا في تحقّق الموضوع، مع خروج بعض الأفراد (بعضی از افارد شبهه حکمیه) منه (موضوع) مثل (بدل از بعض است) شرب التتن ـ حتّى (غایت خروج است) احتاج هذا المنتصر (نراقی) إلى إلحاق مثله (شرب تتن) بلحم الحمار وشبهه (لحم حمار) ممّا يوجد في نوعه («ما») قسمان معلومان (حلال و حرام)، بالإجماع (متعلق به الحاق است) المركّبـ ، مستهجنٌ (خبر تقیید است) جدّا لا ينبغي صدوره (تقیید) من متكلّم (متکلم معمولی) فضلا عن الإمام عليه‌السلام.

(اشکال دوم:) هذا، مع أنّ اللازم ممّا ذكر (من ان نفرض شیئا) عدم الحاجة إلى الإجماع المركّب، فإنّ الشرب فيه قسمان: شرب الماء وشرب البنج، فشرب التتن كلحم الحمار بعينه (شرب تتن)، وهكذا (می‌توان کلی پیدا کرد) جميع الافعال المجهولة الحكم.

وأمّا الفرق بين الشرب واللحم بأنّ الشرب جنس بعيد لشرب التتن بخلاف اللحم، فممّا لا ينبغي أن يصغى إليه (فرق).

(اشکال سوم:) هذا كلّه، مضافا إلى أنّ الظاهر (لاعادة النکره الی المعرفه) من قوله: «حتّى تعرف الحرام منه» معرفة ذلك الحرام الذي فرض وجوده (حرام) في الشيء، ومعلوم أنّ معرفة لحم الخنزير وحرمته (لحم خنزیر) لا يكون غاية لحلّية لحم الحمار.

ثم الظاهر : أنّ ذكر هذا القيد مع تمام الكلام بدونه ـ كما في قوله عليه‌السلام في رواية اخرى : «كلّ شيء لك حلال حتّى تعرف أنّه حرام» (١) ـ بيان منشأ الاشتباه الذي يعلم من قوله عليه‌السلام : «حتّى تعرف» ، كما أنّ الاحتراز عن المذكورات في كلام المستدل أيضا يحصل بذلك.

ما ذكره الفاضل النراقي انتصار للستدّل

ومنه يظهر : فساد ما انتصر بعض المعاصرين (٢) للمستدلّ ـ بعد الاعتراف بما ذكرنا ، من ظهور القضيّة في الانقسام الفعليّ ؛ فلا يشمل مثل شرب التتن ـ : من أنّا نفرض شيئا له قسمان حلال وحرام ، واشتبه قسم ثالث منه كاللحم ، فإنّه شيء فيه حلال وهو لحم الغنم وحرام وهو لحم الخنزير ، فهذا الكلّي المنقسم حلال ، فيكون لحم الحمار حلالا حتّى تعرف حرمته (٣).

المناقشة فيما أفاه الفاضل النراقي

وجه الفساد : أنّ وجود القسمين في اللحم ليس منشأ لاشتباه لحم الحمار ، ولا دخل له في هذا الحكم أصلا ، ولا في تحقّق الموضوع ، وتقييد الموضوع بقيد أجنبيّ لا دخل له في الحكم ولا في تحقّق الموضوع ، مع خروج بعض الأفراد منه مثل شرب التتن ـ حتّى احتاج هذا المنتصر إلى إلحاق مثله بلحم الحمار وشبهه ممّا يوجد في نوعه قسمان معلومان ، بالإجماع المركّب ـ ، مستهجن جدّا لا ينبغي صدوره من متكلّم فضلا عن الإمام عليه‌السلام.

__________________

(١) الوسائل ١٢ : ٦٠ ، الباب ٤ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث ٤ ، مع تفاوت.

(٢) هو الفاضل النراقي قدس‌سره في المناهج.

(٣) مناهج الأحكام : ٢١٢.

هذا ، مع أنّ اللازم ممّا ذكر (١) عدم الحاجة إلى الإجماع المركّب ، فإنّ الشرب فيه قسمان : شرب الماء وشرب البنج ، فشرب التتن كلحم الحمار بعينه ، وهكذا جميع الافعال المجهولة الحكم.

وأمّا الفرق بين الشرب واللحم بأنّ الشرب جنس بعيد لشرب التتن بخلاف اللحم ، فممّا لا ينبغي أن يصغى إليه.

هذا كلّه ، مضافا إلى أنّ الظاهر من قوله : «حتّى تعرف الحرام منه» معرفة ذلك الحرام الذي فرض وجوده في الشيء ، ومعلوم أنّ معرفة لحم الخنزير وحرمته لا يكون غاية لحلّية لحم الحمار.

وقد أورد على الاستدلال (٢) :

ما أورده المحقّق القمّي على الاستدلال

بلزوم استعمال قوله عليه‌السلام : «فيه حلال وحرام» في معنيين : أحدهما : أنّه قابل للاتصاف بهما ـ وبعبارة اخرى : يمكن تعلّق الحكم الشرعيّ به ـ ليخرج ما لا يقبل الاتصاف بشيء منهما.

والثاني : أنّه ينقسم إليهما ويوجد النوعان فيه إمّا في نفس الأمر أو عندنا ، وهو غير جائز.

وبلزوم استعمال قوله عليه‌السلام : «حتّى تعرف الحرام منه بعينه» في المعنيين أيضا ؛ لأنّ المراد حتّى تعرف من الأدلّة الشرعيّة «الحرمة» (٣) ، إذا اريد معرفة الحكم المشتبه ، وحتّى تعرف من الخارج ـ من بيّنة أو غيرها ـ «الحرمة» ، إذا اريد معرفة الموضوع المشتبه فليتأمّل (٤) ، انتهى.

__________________

(١) في (ه): «ممّا ذكره».

(٢) المورد هو المحقّق القمي قدس‌سره في القوانين ٢ : ١٩.

(٣) «الحرمة» من المصدر.

(٤) القوانين ٢ : ٢٥٩.