درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۳۳: شبهه تحریمیه فقدان نص ۲۶

 
۱

خطبه

۲

اشکال به استدلال به روایت نهم

بحث ما درباره روایت نهم (روایت حل) بود.

مرحوم شیخ می‌فرمایند این روایت دارای دو معنا است که طبق هر دو معنا، روایت اختصاص به شبهه موضوعیه دارد:

معنای اول: این معنا بدون استفاده کردن صنعت استخدام است. هر کلی که برای آن دو فرد وجود دارد، یک فرد حلال و یک فرد حرام، تا وقتی که یقین به فرد حرام از آن کلی پیدا نشده، آن کلی حلال است، طبق این معنا، مقصود از شیء، امر کلی است و زمان فیه و هو و منه، به امر کلی بر می‌گردد.

معنای دوم: این معنا با استفاده از صنعت استخدام است. هر مشتبه جزئی که برای کلی آن دو فرد وجود دارد، یک فرد حلال و یک فرد حرام، تا وقتی که یقین به فرد حرام از آن کلی پیدا نشده، آن مشتبه جزئی، حلال است. طبق این معنا، مراد از شیء مشتبه جزئی است و ضمائر فیه و منه، به کلی آن مشتبه جزئی بر می‌گردد.

۳

تطبیق اشکال به استدلال به روایت نهم

وعلى ما ذكرنا (منظور از شیء، امر کلی است و جمله فیه حلال و حرام، ظهور در تقسیم دارد)، فالمعنى ـ والله العالم ـ : أنّ كلّ كلّيّ (مثل گوشت گوسفند) فيه (کلی) قسم حلال (مثل مذکی) وقسم حرام (مثل میته) ـ كمطلق لحم الغنم المشترك بين المذكّى والميتة ـ (خبر انّ:) فهذا الكلّي لك حلال إلى أن تعرف القسم الحرام معيّنا في الخارج فتدعه (قسم الحرام).

و (عطف بر علی ما ذکرنا است) على (متعلق به معنی است) الاستخدام (در ضمیر فیه و منه) يكون المراد: أنّ كلّ جزئيّ خارجيّ في نوعه (جزئی خارجی) القسمان المذكوران، (خبر انّ:) فذلك الجزئيّ لك حلال حتّى تعرف القسم الحرام (میته) من ذلك الكلّي في الخارج فتدعه (قسم حرام).

وعلى أيّ تقدير (چه معنای اول و چه معنای دوم) فالرواية مختصّة بالشبهة في الموضوع.

وأمّا ما ذكره («ما») المستدلّ من (بیان ما ذکره است) أنّ المراد من وجود الحلال والحرام فيه (شیء) احتماله (شیء) وصلاحيته (شیء) لهما (حلال و حرام)، فهو (ما ذکره) مخالف لظاهر القضيّة (قضیه فیه حلال و حرام)، و (عطف بر لظاهر است) لضمير «منه» ولو على الاستخدام (در ضمیر منه).

۴

فائده جمله فیه حلال و حرام

جمله فیه حلال و حرام که در این روایت وجود دارد، دارای دو فائده می‌باشد:

فائده اول: این جمله، علت شک کردن ما در آن شیء را بیان می‌کند، یعنی جمله فیه حلال و حرام به ما می‌گوید، اینکه برای شیء دو فرد وجود دارد، یک فرد حلال و یک فرد حرام، این دو فرد داشتن علت شده است برای اینکه ما در آن شیء شک کنیم و بدیهی است که دو فرد داشتن، علت برای شک در شبهه موضوعیه می‌شود.

فائده دوم: این جمله چهار چیز را از تحت روایت خارج می‌کند:

اول: افعال اضطراریه، مثل تنفس.

دوم: اعیان که متعلق برای فعل مکلف نیستند.

سوم: افعال معلوم الحلیه، مثل شرب الماء.

چهارم: افعال معلوم الحرمه، مثل شرب الخمر.

۵

تطبیق فائده جمله فیه حلال و حرام

ثم الظاهر: أنّ ذكرَ هذا القيد (حلال و حرام) مع تمام الكلام بدونه ـ كما في قوله عليه‌السلام في رواية اخرى: «كلّ شيء لك حلال حتّى تعرف أنّه حرام» ـ (فائده اول:) بيانُ منشأ الاشتباه (شک در شیء) الذي (صفت اشتباه است) يعلم من قوله عليه‌السلام: «حتّى تعرف»، (فائده دوم:) كما أنّ الاحتراز عن المذكورات في كلام المستدل أيضا (علاوه بر فائده اول) يحصل بذلك (قید).

۶

کلام مرحوم نراقی

کلام مرحوم نراقی در یاری دادن به سید صدر: مرحوم نراقی، دو سخن دارد:

اول: جمله فی حلال و حرام، ظهور در تقسیم دارد، یعنی ظهور دارد در اینکه برای شیء دو فرد وجود دارد، این سخن، موافق با عقیده شیخ است.

دوم: این روایت، شامل شبهه حکمیه هم می‌شود، این سخن، موافق با عقیده سید صدر و مخالف با عقیده شیخ است.

توضیح: شبهات حکمیه، بر دو نوع هستند:

نوع اول: در بعضی از شبهات حکمیه، ما می‌توانیم یک کلی فرض کنیم که برای آن دو فرد وجود دارد: یک فرد حلال و یک فرد حرام، مثل لحم حمیر، روایت شامل این نوع از شبهات حکمیه می‌شود و لذا به وسیله روایت، در این نوع از شبهات، قائل به برائت می‌شویم.

نوع دوم: در بعضی از شبهات حکمیه، ما نمی‌توانیم یک کلی فرض کنیم که برای این کلی، دو فرد وجود دارد: یک فرد حلال و یک فرد حرام، روایت شامل این نوع از شبهات حکمیه، نمی‌شود، ولی به وسیله اجماع مرکب و عدم القول بالفصل، در این نوع از شبهات حکمیه هم قائل به برائت می‌شویم، مثل شرب تتن.

المناقشة في الاستدلال

أقول : الظاهر أنّ المراد بالشيء ليس هو خصوص المشتبه ، كاللحم المشترى ولحم الحمير على ما مثّله (١) بهما ؛ إذ لا يستقيم إرجاع الضمير في «منه» إليهما (٢) ، لكن لفظة «منه» ليس في بعض النسخ.

وأيضا : الظاهر أنّ المراد بقوله عليه‌السلام : «فيه حلال وحرام» كونه منقسما إليهما ، ووجود القسمين فيه بالفعل ، لا مردّدا بينهما ؛ إذ لا تقسيم مع الترديد أصلا ، لا ذهنا ولا خارجا. وكون الشيء مقسما لحكمين ـ كما ذكره المستدلّ ـ لم يعلم له معنى محصّل ، خصوصا مع قوله قدس‌سره : إنّه يجوز ذلك ؛ لأنّ التقسيم إلى الحكمين الذي هو في الحقيقة ترديد لا تقسيم ، أمر لازم قهريّ لا جائز لنا.

وعلى ما ذكرنا ، فالمعنى ـ والله العالم ـ : أنّ كلّ كلّيّ فيه قسم حلال وقسم حرام ـ كمطلق لحم الغنم المشترك بين المذكّى والميتة ـ فهذا الكلّي لك حلال إلى أن تعرف القسم الحرام معيّنا في الخارج فتدعه.

وعلى الاستخدام يكون المراد : أنّ كلّ جزئيّ خارجيّ في نوعه القسمان المذكوران ، فذلك الجزئيّ لك حلال حتّى تعرف القسم الحرام من ذلك الكلّي في الخارج فتدعه.

وعلى أيّ تقدير فالرواية مختصّة بالشبهة في الموضوع.

وأمّا ما ذكره المستدلّ من أنّ المراد من وجود الحلال والحرام فيه احتماله وصلاحيته لهما ، فهو مخالف لظاهر القضيّة ، ولضمير «منه» ولو على الاستخدام.

__________________

(١) في (ه): «مثّل».

(٢) في (ص): «إليه».

ثم الظاهر : أنّ ذكر هذا القيد مع تمام الكلام بدونه ـ كما في قوله عليه‌السلام في رواية اخرى : «كلّ شيء لك حلال حتّى تعرف أنّه حرام» (١) ـ بيان منشأ الاشتباه الذي يعلم من قوله عليه‌السلام : «حتّى تعرف» ، كما أنّ الاحتراز عن المذكورات في كلام المستدل أيضا يحصل بذلك.

ما ذكره الفاضل النراقي انتصار للستدّل

ومنه يظهر : فساد ما انتصر بعض المعاصرين (٢) للمستدلّ ـ بعد الاعتراف بما ذكرنا ، من ظهور القضيّة في الانقسام الفعليّ ؛ فلا يشمل مثل شرب التتن ـ : من أنّا نفرض شيئا له قسمان حلال وحرام ، واشتبه قسم ثالث منه كاللحم ، فإنّه شيء فيه حلال وهو لحم الغنم وحرام وهو لحم الخنزير ، فهذا الكلّي المنقسم حلال ، فيكون لحم الحمار حلالا حتّى تعرف حرمته (٣).

المناقشة فيما أفاه الفاضل النراقي

وجه الفساد : أنّ وجود القسمين في اللحم ليس منشأ لاشتباه لحم الحمار ، ولا دخل له في هذا الحكم أصلا ، ولا في تحقّق الموضوع ، وتقييد الموضوع بقيد أجنبيّ لا دخل له في الحكم ولا في تحقّق الموضوع ، مع خروج بعض الأفراد منه مثل شرب التتن ـ حتّى احتاج هذا المنتصر إلى إلحاق مثله بلحم الحمار وشبهه ممّا يوجد في نوعه قسمان معلومان ، بالإجماع المركّب ـ ، مستهجن جدّا لا ينبغي صدوره من متكلّم فضلا عن الإمام عليه‌السلام.

__________________

(١) الوسائل ١٢ : ٦٠ ، الباب ٤ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث ٤ ، مع تفاوت.

(٢) هو الفاضل النراقي قدس‌سره في المناهج.

(٣) مناهج الأحكام : ٢١٢.