درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۵۷: شبهه تحریمیه فقدان نص ۵۰

 
۱

خطبه

۲

جواب از طائفه سوم از روایات دال بر احتیاط

مقدمه: اقل و اکثر دو صورت دارد:

صورت اول: اقل و اکثر استقلالی؛ اقل و اکثر استقلالی این است که اگر مکلف اقل را انجام دهد، ولی در واقع اکثر واجب باشد، به مقدار اقل، بریء الذمه می‌شود.

ویژگی اقل و اکثر استقلالی این است که به شک در تکلیف بازگشت می‌کند. مثل اینکه انسان شک می‌کند که آیا یک درهم بدهکار است یا دو درهم.

صورت دوم: اقل و اکثر ارتباطی؛ اقل و اکثر ارتباطی این است که اگر مکلف اقل را انجام دهد، ولی در واقع اکثر واجب باشد، انجام اقل لغو است.

ویژگی اقل و اکثر ارتباطی این است که به شک در مکلف به، بازگشت می‌کند. مثل اینکه انسان شک می‌کند که آیا نماز ده جزء است یا یازده جزء.

با حفظ این مقدمه دو جواب از روایت اول (صحیحه عبدالرحمن):

جواب اول: در مشارالیه هذا دو احتمال است:

احتمال اول: یحتمل مشار الیه هذا واقعه صید باشد، یعنی زمانی که مبتلا شدی شما به مثل چنین حادثه‌ای، احتیاط بر شما لازم است.

این احتمال دو صورت دارد:

صورت اول: یا وجوب کفاره از قبیل اقل و اکثر استقلالی است، یعنی وجوب نصف بر هر یک از دو مرد متیقن است ولی شک در وجوب زائد است، در این صورت احتیاط بالاتفاق واجب نیست. چون این شک و شبهه، شبهه وجوبیه است احتیاط واجب نیست، پس در این شک و شبهه، احتیاط واجب نیست.

و لذا باید روایت را حمل بر استحباب احتیاط بکنیم.

صورت دوم: یا وجوب کفاره از قبیل اقل و اکثر ارتباطی است، یعنی ما اجمالا می‌دانیم که بر هر یک از دو مرد یا نصف واجب است، یا دو نصف واجب است، در این صورت بر فرضی که احتیاط واجب باشد، این روایت دلیل بر وجوب احتیاط در ما نحن فیه نمی‌شود. چون در ما نحن فیه شک در تکلیف است، ولی روایت درباره شک در مکلف به می‌باشد.

پس مورد بحث در روایات شک در مکلف به و علم اجمالی است و بحث ما نحن فیه شک در تکلیف است.

احتمال دوم: یحتمل مشار الیه هذا، سوال از حکم واقعه صید باشد. یعنی زمانی که شما به مثل سوال از حکم چنین حادثه‌ای مبتلا شدی، احتیاط بر شما واجب است.

در این صورت چه مقصود از وجوب احتیاط، وجوب فتوا دادن به احتیاط (در مورد حدیث یک کفاره این شخص بدهد و یک کفاره شخص دیگر بدهد) باشد و چه مقصود از وجوب احتیاط، وجوب احتیاط در فتوا باشد (احتیاط در فتوا یعنی توقف)، این روایت دلیل بر وجوب احتیاط در ما نحن فیه نمی‌شود.

جواب دوم:

صغری: بر فرض که این روایت دلالت بر وجوب احتیاط کند، درباره شخصی است که قادر به ازاله شبهه خود می‌باشد، (به قرینه فاسئوا وتعلموا)

کبری: کسی که قادر به ازاله شبهه خود می‌باشد، محل بحث ما نیست.

نتیجه: پس بر فرض که روایت دلالت بر وجوب احتیاط باشد، در ما نحن فیه نمی‌باشد.

۳

ادامه تطبیق روایات طائفه سوم

ومنها: ما ارسل (آخر سند ذکر نشده یا معلوم نیست) أيضا عنهم عليهم‌السلام: «ليس بناكب (سقوط کننده) عن الصّراط من سلك سبيل الاحتياط».

نکته: از ظاهر بحار، ج ۱۰۵، ص ۱۸۷ و ۱۸۲ و ۱۰۵ در می‌آید که این روایت نیست اما از حدائق در می‌آید که روایت است.

۴

تطبیق جواب روایت اول از طائفه سوم

والجواب: أمّا عن الصحيحة (طبق سند کلینی): فبعدم الدلالة؛ لأنّ المشار إليه في قوله عليه‌السلام: «بمثل هذا» إمّا نفس واقعة الصيد (یعنی بمثل واقعه صید که شک در اقل و اکثر است)، وإمّا أن يكون (مشار الیه) السؤالَ عن حكمها (واقعه صید).

وعلى الأوّل (احتمال اول): فإن جعلنا المورد (وجوب کفاره) من قبيل الشكّ في التكليف (اقل و اکثر استقلالی)، بمعنى أنّ وجوب نصف الجزاء على كلّ واحد (هر یک از دو مرد) متيقّن ويشكّ في وجوب النصف الآخر عليه (هر یکی از دو نفر)، فيكون (مورد) من قبيل وجوب أداء الدين المردّد بين الأقلّ والأكثر (مثال واجب توصلی) وقضاء الفوائت المردّدة (بین اقل و اکثر - مثال واجب تبعدی: نمی‌دانم فقط نماز صبح قضاء شده یا نماز صبح و ظهر)، والاحتياط في مثل هذا غير لازم بالاتّفاق (اشکال به شیخ: مشهور در قضاء فوائدت فتوا به احتیاط می‌دهند)؛ لأنّه شكّ في الوجوب (شبهه وجوبیه، پس روایت باید حمل بر استحباب شود).

(نکته مستقل:) وعلى تقدير قولنا بوجوب الاحتياط في مورد الرواية (وجوب کفاره مردد در اقل و اکثر استقالی) وأمثاله (امثال مورد روایت) (مطلق اقل و اکثر استقلالی) ممّا ثبت التكليف فيه في الجملة (اجمالا) ـ لأجل هذه الصحيحة وغيرها ـ لم يكن ما نحن فيه من الشبهة (شبهه تحریمیه حکمیه فقدان نص) مماثلا له (مورد روایت)؛ لعدم ثبوت التكليف فيه (ما نحن فیه) رأسا (به طور کلی).

وإن جعلنا المورد (وجوب کفاره) من قبيل الشكّ في متعلّق التكليف (یعنی اقل و اکثر ارتباطی) وهو المكلّف به ـ لكون (متعلق به جعلنا) الأقلّ على تقدير وجوب الأكثر غير واجب بالاستقلال (یعنی واجب مقدمی و ضمنی اقل)، نظير وجوب التسليم في الصلاة ـ فالاحتياط هنا (اقل و اکثر ارتباطی) وإن كان مذهب جماعة من المجتهدين أيضا (اخباریین)، إلاّ أنّ ما نحن فيه من الشبهة الحكميّة التحريميّة ليس مثلا (مماثل) لمورد الرواية؛ لأنّ الشكّ فيه في أصل التكليف.

تنظر الحزم وتأخذ بالحائطة لدينك» (١).

ما اُرسل عنهم عليه‌السلام

ومنها : ما ارسل أيضا عنهم (٢) عليهم‌السلام : «ليس بناكب عن الصّراط من سلك سبيل الاحتياط» (٣).

والجواب عن صحيحة عبدالرحمن ابن الحجّاج

والجواب : أمّا عن الصحيحة : فبعدم الدلالة ؛ لأنّ المشار إليه في قوله عليه‌السلام : «بمثل هذا» إمّا نفس واقعة الصيد ، وإمّا أن يكون السؤال عن حكمها.

وعلى الأوّل : فإن جعلنا المورد من قبيل الشكّ في التكليف ، بمعنى أنّ وجوب نصف الجزاء على كلّ واحد متيقّن ويشكّ في وجوب النصف الآخر عليه ، فيكون من قبيل وجوب أداء الدين المردّد بين الأقلّ والأكثر وقضاء الفوائت المردّدة ، والاحتياط في مثل هذا غير لازم بالاتّفاق ؛ لأنّه شكّ في الوجوب.

وعلى تقدير قولنا بوجوب الاحتياط في مورد الرواية وأمثاله ممّا ثبت التكليف فيه في الجملة ـ لأجل هذه الصحيحة وغيرها ـ لم يكن ما نحن فيه من الشبهة مماثلا له ؛ لعدم ثبوت التكليف فيه رأسا.

وإن جعلنا المورد من قبيل الشكّ في متعلّق التكليف وهو المكلّف به ـ لكون الأقلّ على تقدير وجوب الأكثر غير واجب بالاستقلال ،

__________________

(١) انظر الذكرى ٢ : ٤٤٥ ، والوسائل ١٨ : ١٢٧ ، الباب ١٢ من أبواب صفات القاضي ، الحديث ٥٨.

(٢) في (ت) ، (ر) و (ص): «ما أرسله عنهم».

(٣) لم نعثر عليه في المجاميع الحديثيّة ، نعم رواه المحدّث البحراني في الحدائق ١ : ٧٦.

نظير وجوب التسليم في الصلاة ـ فالاحتياط هنا وإن كان مذهب جماعة من المجتهدين (١) أيضا ، إلاّ أنّ ما نحن فيه من الشبهة الحكميّة التحريميّة ليس مثلا لمورد الرواية ؛ لأنّ الشكّ فيه في أصل التكليف.

هذا ، مع أنّ ظاهر الرواية التمكّن من استعلام حكم الواقعة بالسؤال والتعلّم فيما بعد ، ولا مضايقة عن القول بوجوب الاحتياط في هذه الواقعة الشخصيّة حتّى يتعلّم المسألة لما يستقبل من الوقائع.

ومنه يظهر : أنّه إن كان المشار إليه ب «هذا» هو السؤال عن حكم الواقعة ، كما هو الثاني من شقيّ الترديد : فإن اريد بالاحتياط فيه الإفتاء (٢) بالاحتياط لم ينفع فيما نحن فيه ، وإن اريد من الاحتياط الاحتراز عن الفتوى فيها أصلا حتّى بالاحتياط ، فكذلك.

الجواب عن موثّقة عبدالله ابن وضّاح

وأمّا عن الموثّقة : فبأنّ ظاهرها الاستحباب ، والظاهر أنّ مراده الاحتياط من حيث الشبهة الموضوعية ـ لاحتمال عدم استتار القرص وكون الحمرة المرتفعة أمارة عليها ـ ؛ لأنّ إرادة الاحتياط في الشبهة الحكميّة بعيدة عن منصب الإمام عليه‌السلام ؛ لأنّه لا يقرّر الجاهل بالحكم على جهله ، ولا ريب أنّ الانتظار مع الشكّ في الاستتار واجب ؛ لأنّه مقتضى استصحاب عدم الليل ، والاشتغال بالصوم ، وقاعدة الاشتغال بالصلاة.

فالمخاطب بالأخذ بالحائطة هو الشاكّ في براءة ذمّته عن الصوم والصلاة ، ويتعدّى منه إلى كلّ شاكّ في براءة ذمّته عمّا يجب عليه

__________________

(١) سيأتي ذكرهم في الصفحة ٣١٦.

(٢) في (ت) و (ه) زيادة : «فيه».