درس مکاسب - بیع

جلسه ۱۴۹: بیع فضولی ۳۳

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

ثمرات ذکر شده توسط کاشف الغطاء بین نقل و کشف

نتیجه ما ذکرنا الی هنا این شد که سه ثمره بین الکشف و النقل بیان شده است. در این مباحثه چهار مطلب بیان می‌شود.

مطلب اول: ذکر سه مورد دیگر برای ثمره که مرحوم کاشف الغطاء در شرح بر قواعد فرموده است:

مورد اول: موردی است که اصیل در زمان اجازه قابلیّت تملّک عین مبیعه را ندارد. برای این مورد سه مثال زده شده است:

مثال اول موت اصیل بین العقد و الاجازة است که در این مثال علی القول بالکشف عقد صحیح می‌باشد و علی القول بالنقل باطل می‌باشد. مثلاً فرض کنید زید حیاط عمرو را برای خالد فضولتاً در اول محرم خریده است. خالد در آخر محرّم این خرید را اجازه کرده است. در روز پانزدهم محرم عمرو اصیل مرده است تبعاً در زمان اجازه که آخر محرم است اصیل از قابلیّت تملِک عین مبیعه که حیاط است ساقط شده است. چون میّت قابلیّت تملّک را ندارد. در این مثال ثمرة بین الکشف و النقل ظاهر می‌شود. علی القول بالکشف عقدی که واقع شده است صحیح می‌باشد و علی القول بالنقل عقدی که واقع شده است باطل می‌باشد.

مثال دوم برای مورد اول این است که: مشتری اصیل بین العقد و الاجازة مرتدّ فطری شده است، یا فروشنده اصیل بین العقد و الاجازة مرتدّ فطری شده است اعم از اینکه عین مبیعه قالی باشد یا اینکه عین مبیعه قرآن باشد و اعم از اینکه عین مبیعه ماشین باشد یا اینکه عین مبیعه عبد مسلم باشد. مثلاً فرض کنید زید قالی عمرو را فضولتاً در اول محرّم به خالد فروخته است. در آخر محرم عمرو فروش قالی را اجازه کرده است. خالد را در این مثال اصیل فرض بکنید. در روز پانزده محرّم خالد که پدر و مادر او مسلمان بوده‌اند مرتدّ شده است. تبعاً یکی از احکام ارتداد عن فطرة این است که اموال مرتدّ که قبل از ارتداد به دست آورده است از ملک او خارج می‌شود. بنابراین فرض ثمرة بین الکشف و النقل ظاهر می‌شود. علی النقل عقدی که واقع شده است باطل می‌باشد، علی الکشف عقد صحیح می‌باشد جهت آن روشن شده است.

مثال سوم برای مورد اول این است که: بین العقد و الاجازة أحد المتعاقدین مرتدّ ملّی شده است و لکن مبیع عبد مسلم یا قرآن بوده است. تغییر مثال برای این جهت است که اموال مرتدّ ملّی در ملک خودش بعد از ارتداد باقی می‌باشد غاية الأمر چون که کافر است فروش قالی به کافر عیب ندارد. اما فروش عبد مسلم به کافر جایز نمی‌باشد. فرض کنید زید عبد مسلمان عمرو را در اول محرّم برای خالد فضولتاً خریده است. خالد در آخر ماه محرّم اجازه می‌کند. تبعاً در این مورد علی الکشف خالد در پانزده محرم مرتد شده است و ارتداد او عن ملة بوده است آیا اجازه آخر محرم مصحّح بیع در اول محرم می‌باشد یا خیر؟ علی القول بالکشف مانعی ندارد چون اول محرم عبد مسلم تملیک خالد شده است که مسلمان بوده است. علی القول بالنقل آن عقد باطل می‌باشد چون در آخر محرم مشتری شما که خالد باشد کافر بوده است، تملیک به کافر حرام است.

مورد دوم این است که أحد العوضین از قابلیّت اینکه ملک برای کسی باشند بین العقد و الاجازة ساقط شده است. برای مورد دوم دو مثال زده شده است:

مثال اول این است که احد العوضین از بین رفته است. مثلاً زید گاو عمرو را برای خالد فضولتاً در اول محرم خریده است. خالد در آخر محرم این بیع را اجازه می‌کند. گاو که أحد العوضین است در پانزده محرم تلف شده است. گاوی نیست که ملک عمرو یا خالد باشد لذا می‌گوییم أحد العوضین از قابلیت اینکه مملوک برای کسی باشد افتاده است. در این مثال گفته شده است که ثمرۀ بین کشف و نقل ظاهر می‌شود. علی الکشف بیع صحیح می‌باشد و علی النقل بیع باطل می‌باشد.

مثال دوم برای مورد دوم این است که: أحد العوضین از مایعات بوده است. بین العقد و الاجازة نجس شده است. فرض کنید زید پنج کیلو روغن در اول محرّم از عمرو برای خالد فضولتاً خریده است. خالد در آخر محرّم بیع را اجازه کرده است. در پانزده محرّم روغن که مایع بوده است به وسیله قطره خون نجس شده است. بنا بر قول به اینکه فروش روغن نجس حرام باشد تبعاً علی الکشف بیعی که واقع شده است صحیح می‌باشد و علی النقل باطل است.

مورد سوم کلّ مواردی است که أحد العوضین یا أحد المتعاقدین یا عقد در زمان عقد فاقد شرائط بوده است و در زمان اجازه واجد شرائط شده است که در این مورد علی النقل صحیح می‌باشد و علی الکشف باطل می‌باشد. برای مورد سوم مثال زیاد است به ذکر یک مثال اکتفاء می‌شود:

زید در اول محرم ثمرة اشجار باغ عمرو را برای خالد خریده است. خالد در آخر محرم اجازه کرده است. در اول محرم که میوه‌های باغ خریده شده است هنوز بدو الصلاح نشده است. در آخر محرم میوه‌ها بدو الصلاح شده است. تبعاً بیع اثمار قبل از بدو الصلاح باطل می‌باشد. بعد از بدو الصلاح صحیح می‌باشد. در این مورد در زمانی که عقد واضع شده است بیع شرائط را نداشته است این بیع فضولی چگونه است؟ علی النقل بیع صحیح است و علی الکشف بیع باطل می‌باشد.

۳

اشکالات بر ثمرات و جواب آن

مطلب دوم در اشکال صاحب جواهر بر این امثله می‌باشد خصوصاً مثال‌هایی که برای مورد اول زده شده است. حاصل اشکال این است: در صحّت عقد فضولی معتبر است که فروشنده از زمان عقد تا زمان اجازه زنده باشد، خریدار از زمان عقد تا زمان اجازه زنده باشد علی کلا المسلکین. برای اینکه بعد از اجازه که می‌گویید مبیع ملک مشتری شده است مشتری ملکیّت مستمره از زمان عقد تا زمان اجازه را داشته باشد. پس ملکیّت مستمره در صحّت بیع فضولی لحاظ شده است. بناء علی هذا در هر سه مثال از مورد اول این شرط مفقود می‌باشد. لذا بیع باطل می‌باشد.

مطلب سوم جواب مرحوم شیخ از صاحب جواهر است. مرحوم شیخ سه اشکال بر کلام صاحب جواهر دارد:

اشکال اول جواب نقضی می‌باشد و ان نقض در عقود مترتبه بر مال مالک است. سیأتی مکاسب عمرو فضولتاً فروخته شده است به خالد، خالد مکاسب را به بکر فروخته است. بکر مکاسب را به تقی فروخته است. سه بیع مترتباً بر مکاسب که مال مالک است واقع شده است مالک در آخر ماه فروش مکاسب را به خالد اجازه می‌کند. در اینجا می‌گویند کلّ عقود مرتبه صحیح می‌باشد با اینکه بعد از اجازه مکاسب ملکیّت مستمره برای هیچ یک از مشتری‌ها نداشته است.

اشکال دوم این است: دلیل بر این شرط که ملکیّت مستمره دخالت در صحّت بیع فضولی داشته باشد نداریم.

اشکال سوم این است که دلیل بر خلاف این شرط داریم للروایات.

مرحوم شیخ ثمرة اخیره را قبول ندارد.

مطلب چهارم: ثمرة دیگری بین النقل و الکشف ذکر شده است و آن در رابطه با احکام مرتبه بر ملک است مانند شفعه و مبدأ خیارات و تعلّق زکات و...

۴

تطبیق ثمرات ذکر شده توسط کاشف الغطاء بین نقل و کشف

ثمّ إنّ بعض متأخّري المتأخّرين ذكر ثمرات أُخر لا بأس بذكرها (ثمرات) للتنبّه بها وبما يمكن أن يقال عليها (ثمرات):

منها: ما لو انسلخت قابليّة الملك عن أحد المتبايعين بموته (احد) قبل إجازة الآخر أو بعروض كفر بارتداد فطريّ أو غيره مع كون المبيع عبداً مسلماً أو مُصحَفاً، فيصحّ (بیع) حينئذٍ على الكشف دون النقل.

وكذا لو انسلخت قابليّة المنقول بتلفٍ أو عروض نجاسة له (مبیع) مع ميعانه (مبیع).. إلى غير ذلك.

وفي مقابله ما لو تجدّدت القابلية قبل الإجازة بعد انعدامها (قابلیت) حال العقد، كما لو تجدّدت الثمرة وبدا صلاحها بعد العقد قبل الإجازة، وفيما قارن العقد فقد الشروط ثمّ حصلت وبالعكس.

۵

تطبیق اشکالات بر ثمرات و جواب آن

وربما يعترض على الأوّل: بإمكان دعوى ظهور الأدلّة في اعتبار استمرار القابلية إلى حين الإجازة على الكشف، فيكشف الإجازة عن حدوث الملك من حين العقد مستمرّاً إلى حين الإجازة.

وفيه: أنّه لا وجه لاعتبار استمرار القابليّة، ولا استمرار التملّك المكشوف عنه بالإجازة إلى حينها، كما لو وقعت بيوع متعدّدة على ماله، فإنّهم صرّحوا بأنّ إجازة الأوّل توجب صحّة الجميع، مع عدم بقاء مالكية الأوّل مستمرّاً، وكما يشعر بعض أخبار المسألة المتقدّمة؛ حيث إنّ ظاهر بعضها وصريح الآخر عدم اعتبار حياة المتعاقدين حال الإجازة، مضافاً إلى فحوى خبر تزويج الصغيرين الذي يصلح ردّاً لما ذكر في الثمرة الثانية أعني: خروج المنقول عن قابلية تعلّق إنشاء عقد أو إجازة به؛ لتلف وشبهه فإنّ موت أحد الزوجين كتلف أحد العوضين في فوات أحد ركني العقد، مضافاً إلى إطلاق رواية عروة، حيث لم يستفصل النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عن موت الشاة أو ذبحه وإتلافه.

لأنّ ذلك من لوازم علاقة الزوجية الغير الثابتة ، بل المنفيّة بالأصل ، فحرمة نقض العاقد لما عقد على نفسه لا يتوقّف على ثبوت نتيجة العقد أعني علاقة الملك أو الزوجية بل ثبوت النتيجة تابع لثبوت حرمة النقض من الطرفين.

ثمرات ذكرها كاشف الغطاء ، وما يرد عليها

ثمّ إنّ بعض متأخّري المتأخّرين ذكر ثمرات أُخر لا بأس بذكرها للتنبّه بها‌ (١) وبما يمكن أن يقال عليها :

منها : ما لو انسلخت قابليّة الملك عن أحد المتبايعين بموته قبل إجازة الآخر أو بعروض كفر بارتداد فطريّ أو غيره مع كون المبيع عبداً مسلماً أو مُصحَفاً ، فيصحّ حينئذٍ على الكشف دون النقل.

وكذا لو انسلخت قابليّة المنقول بتلفٍ أو عروض نجاسة له مع ميعانه .. إلى غير ذلك.

وفي مقابله ما لو تجدّدت القابلية قبل الإجازة بعد انعدامها حال العقد ، كما لو تجدّدت الثمرة وبدا صلاحها بعد العقد قبل الإجازة ، وفيما قارن العقد فقد الشروط (٢) ثمّ حصلت (٣) وبالعكس (٤).

وربما يعترض (٥) على الأوّل : بإمكان دعوى ظهور الأدلّة في‌

__________________

(١) لم ترد «للتنبّه بها» في «ف».

(٢) كذا في «ش» والمصدر ، وفي سائر النسخ : الشرط.

(٣) في مصحّحتي «ن» و «ص» : حصل.

(٤) إلى هنا ينتهي ما ذكره بعض متأخّري المتأخرين وهو كاشف الغطاء في شرحه على القواعد (مخطوط) : ٦٢ مع تغيير في العبارة.

(٥) اعترض عليه صاحب الجواهر في الجواهر ٢٢ : ٢٩١.

اعتبار استمرار القابلية إلى حين الإجازة على الكشف ، فيكشف الإجازة عن حدوث الملك من حين العقد مستمرّاً إلى حين الإجازة.

وفيه : أنّه لا وجه لاعتبار استمرار القابليّة ، ولا استمرار التملّك المكشوف عنه بالإجازة إلى حينها ، كما لو وقعت بيوع متعدّدة على ماله (١) ، فإنّهم صرّحوا بأنّ إجازة الأوّل توجب صحّة الجميع (٢) ، مع عدم بقاء مالكية الأوّل مستمرّاً ، وكما يشعر بعض أخبار المسألة المتقدّمة ؛ حيث إنّ ظاهر بعضها وصريح الآخر (٣) عدم اعتبار حياة المتعاقدين حال الإجازة ، مضافاً إلى فحوى خبر تزويج الصغيرين (٤) الذي يصلح ردّاً (٥) لما ذكر في الثمرة الثانية أعني : خروج المنقول عن قابلية تعلّق إنشاء عقد أو إجازة به ؛ لتلف وشبهه فإنّ موت أحد الزوجين كتلف أحد العوضين في فوات أحد ركني العقد ، مضافاً إلى إطلاق رواية عروة (٦) ، حيث لم يستفصل النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عن موت الشاة أو ذبحه وإتلافه (٧).

__________________

(١) في «ص» : مال.

(٢) راجع المسالك ٣ : ١٥٨ ، وغنائم الأيام : ٥٤٣ ، وجامع الشتات ٢ : ٢٨٢ ٢٨٣ ، ومفتاح الكرامة ٤ : ١٩١ ، والجواهر ٢٢ : ٢٩٢.

(٣) مثل رواية ابن أشيم ، المتقدّمة في الصفحة ٣٦١.

(٤) المتقدّم في الصفحة ٤٠٩.

(٥) كلمة «ردّاً» من «ش» ومصحّحة «ن».

(٦) المتقدّمة في الصفحة ٣٥١.

(٧) كذا في النسخ ، والمناسب : ذبحها وإتلافها.

نعم ، ما ذكره أخيراً من تجدّد القابليّة بعد العقد حال الإجازة لا يصلح ثمرة للمسألة ؛ لبطلان العقد ظاهراً على القولين ، وكذا فيما لو قارن العقد فقد الشرط.

وبالجملة ، فباب المناقشة وإن كان واسعاً ، إلاّ أنّ الأرجح في النظر ما ذكرناه.

وربما يقال (١) بظهور الثمرة في تعلّق الخيارات وحقّ الشفعة واحتساب مبدأ الخيارات ومعرفة مجلس الصرف والسلم والايمان والنذور المتعلّقة بمال البائع أو المشتري ، وتظهر الثمرة أيضاً في العقود المترتّبة على الثمن أو المثمن ، وسيأتي إن شاء الله.

__________________

(١) قاله كاشف الغطاء في شرحه على القواعد (مخطوط) ، الورقة ٦٢.