درس مکاسب - بیع

جلسه ۱۴۸: بیع فضولی ۳۲

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

اشکال و جواب

سه مطلب در این مباحثه بیان شده است:

مطلب اول در رابطه به بحث گذشته است. اشکالی به ما ذکرنا روشن شده است، حاصل آن اشکال این است که: اگر بر (أوفوا بالعقود) تمسک بشود که وفاء بر اصیل واجب است این وجوب وفاء بر اصیل تالی فاسدی دارد که آن تالی فاسد را کسی ملتزم نشده است و آن تالی فاسد عبارت از این است که برای اصیل در مثال مفروض باید تصرف در ثمن جایز باشد و این که تصرف در ثمن جایز باشد أحدی نگفته است. پس لازم خواهد آمد که تفکیک بین تصرّف در مثمن و تصرّف در ثمن بشود که بگوییم تصرف أصیل در مثمن جایز نمی‌باشد و تصرف اصیل در ثمن جایز نباشد و این تفکیک لا یمکن برای اینکه عقدی که واقع شده است یا تمام بوده است و یا تمام نبوده است.

اگر گفته بشود که این عقد تمام بوده است معنای آن این است که مبادلۀ بین جاریه و صد تومان انجام گرفته است. اگر مبادله انجام شده است کما اینکه اصیل حقّ تصرف در جاریه ندارد باید حق تصرف صد تومان داشته باشد. (أوفوا بالعقود) می‌گوید به مقتضای عقد وفا بکنید. مقتضای عقد این است که مبادله تمام شده است لذا باید بگویید کما اینکه به مقتضای عقد تصرف اصیل در جاریه جایز نمی‌باشد تصرف اصیل در صد تومان جایز می‌باشد و این را أحدی نگفته است.

اگر گفته بشود که عقد تمام نشده است لذا اصیل حق تصرف در ثمن ندارد. اگر این را بگویید اگر عقد تمام نشده است اصیل (أوفوا بالعقود) ندارد، اگر ندارد تصرف اصیل در جاریه باید جایز باشد. بعبارة أوضح ملازمه است بین عدم جواز تصرف در جاریه و جواز تصرف در ثمن جاریه. تفکیک بینهما لا یمکن. یا بگویید تصرف در جاریه جایز است، تصرف در ثمن جایز نیست. یا اگر گفتید تصرف در جاریه جایز نیست بگویید ترف در ثمن جایز است. پس گفته شما به اینکه اصیل حق تصرف در مثمن ندارد و حق تصرف در ثمن هم ندارد تنافی دارد.

مرحوم شیخ از این اشکال جواب می‌دهد، حاصل آن جواب این است که: باید در ما نحن فیه تفکیک بشود و ملازمه‌ای که ادّعا شده است صحیح نمی‌باشد و الوجه فی ذلک معنای تمسّک به (أوفوا بالعقود) این است آنچه را که عاقد التزام بر علیه خودش داده است، آنچه را که تعهّد علی نفسه کرده است، پای آن تعهد خودش بایستد از تعهّدش رفع ید نکند.

من جانبٍ مفاد وجوب وفاء همین مقدار است که طبق التزامی که بر علیه خودش داده است ایستادگی بکند.

من جانب آخر ببینید وقتی که اصیل می‌گوید (بعتک هذه الجاریه بماه تومان) کدامیک از آنچه را که انشاء شده است التزام علی نفسه است و کدامیک جعل لنفسه می‌باشد.

بعبارة أخری در این کلام ببینید چه مقدار بر علیه گوینده انشاء شده است و چه مقدار بر له گوینده انشاء شده است. آنچه که بر علیه گوینده انشاء شده است نام او التزام علی نفسه می‌باشد. آنچه که بر له او است جعل لنفسه می‌باشد. تبعاً اینکه جاریه از مشتری باشد التزام علی نفسه می‌باشد. بر علیه گوینده می‌باشد. اینکه صد تومان برای منشی باشد بر له گوینده می‌باشد. جعل الشیء علی نفسه نباید تصرف بکنید چون تصرف در او منافات با التزام علی نفسه دارد. تصرف در مثمن با وجوب وفاء تناقض دارد، اما ترک تصرف در ثمن با وجوب وفاء تناقض ندارد.

بناء علی هذا اینکه صد تومان برای اصیل باشد گرچه دخالت در مفهوم مبادله دارد و لکن التزام علی نفسه نبوده است لذا ترک تصرف در ثمن مناقض با (أوفوا بالعقود) نمی‌باشد.

لذا به این نتیجه می‌رسیم که تمسک ما به (أوفوا بالعقود) برای این بود که اصیل تصرف در مثمن نکند. پس ملازمه بین عدم تصرف در مثمن و جواز تصرف در ثمن نمی‌باشد.

مطلب دوم در اشکال بر این جواب می‌باشد. حاصل آن این است: التزامی که اصیل داده است التزام معلّق بوده است. التزام اصیل به اینکه جاریه ملک مشتری می‌باشد معلّق بر آمدن اجازه از مشتری بوده است. التزامی که اصیل علی نفسه داده است معلّق بر اینکه صد تومان بدل جاریه باشد بوده است. اگر این التزام معلّق بوده است ما نحن فیه از قبیل تصرف در منذور قبل ما علّق علیه می‌باشد. تصرف در منذور قبل از ما علّق علیه جایز است. مثلاً زید نذر کرده است که اگر بچه او از این بیماری شفا پیدا بکند این گوسفند او از فقرا باشد. تبعاً نذر معلّق بر خوب شدن بچه است. هنوز بچه خوب نشده است زید تصرّف در این گوسفند می‌تواند بکند. سرّ آن این است که التزام علی نفسه معلّق بوده است. قبل از آمدن معلّق علیه تصرّف جایز است. ما نحن فیه از همین قبیل می‌باشد چون التزام اصیل علی نفسه معلّق بر اجازه بوده است قبل از آمدن اجازه تصرّف اصیل در جاریه نقض وفای به عقد نمی‌باشد. فعلیه أفرض که بودن صد تومان برای اصیل جزء التزام نبوده است جعل الشیء لنفسه بوده است. اما التزام معلّق بوده است لذا ممنوع از تصرف نمی‌باشد.

مروح شیخ اولاً می‌فرمایند: در مقیس علیه حکمی که داده شده است مورد اختلاف می‌باشد و استدلال به یک مطلب اختلافی صحیح نمی‌باشد.

و ثانیاً قیاس ما نحن فیه بر باب نذر قیاس مع الفارق است. جهت فرق این است در مقیس علیه التزام معلّق بر شفای ولد بوده است. در ما نحن فیه التزام معلّق بر اجازه نبوده است. التزام مطلق بوده است. غاية الأمر در حال توقع اجازه التزام داده است.

مطلب سوم این است و الذی یشهد لذلک چندین فرع است که فقها طبق ما ذکرنا فتوا داده‌اند.

۳

تطبیق اشکال و جواب

ومن هنا تبيّن فساد توهّم: أنّ العمل بمقتضى العقد كما يوجب حرمة تصرّف الأصيل فيما انتقل عنه، كذلك يوجب جواز تصرّفه (اصیل) فيما انتقل إليه؛ لأنّ مقتضى العقد مبادلة المالين، فحرمة التصرّف في ماله (اصیل) مع حرمة التصرّف في عوضه ينافي مقتضى العقد، أعني المبادلة.

توضيح الفساد: أنّ الثابت من وجوب وفاء العاقد بما التزم على نفسه من المبادلة: حرمة نقضه (ما التزم علی نفسه) والتخطّي عنه، وهذا لا يدلّ إلاّ على حرمة التصرّف في ماله؛ حيث التزم بخروجه عن ملكه ولو بالبدل، وأمّا دخول البدل في ملكه فليس ممّا التزمه على نفسه (اصیل)، بل ممّا جعله لنفسه (اصیل)، ومقتضى الوفاء بالعقد حرمة رفع اليد عمّا التزم على نفسه، وأمّا قيد «كونه بإزاء مالٍ» فهو خارج عن الالتزام على نفسه (اصیل) وإن كان داخلاً في مفهوم المبادلة، فلو لم يتصرّف في مال صاحبه لم يكن ذلك نقضاً للمبادلة، فالمرجع في هذا التصرّف فعلاً وتركاً إلى ما يقتضيه الأصل، وهي (اصل) أصالة عدم الانتقال.

ودعوى: أنّ الالتزام المذكور (جاریه ملک مشتری باشد) إنّما هو على تقدير الإجازة ودخول البدل في ملكه (اصیل)، فالالتزام معلّق على تقدير لم يعلم تحقّقه (تقدیر)، فهو كالنذر المعلّق على شرط؛ حيث حكم جماعة بجواز التصرّف في المال المنذور قبل تحقّق الشرط إذا لم يعلم بتحقّقه (شرط)، فكما أنّ التصرّف حينئذٍ لا يعدّ حنثاً، فكذا التصرّف فيما نحن فيه قبل العلم بتحقّق الإجازة لا يعدّ نقضاً لما التزمه؛ إذ لم يلتزمه في الحقيقة إلاّ معلّقاً.

مدفوعة بعد تسليم جواز التصرّف في مسألة النذر المشهورة بالإشكال ـ : بأنّ الفرق بينهما أنّ الالتزام هنا غير معلّق على الإجازة، وإنّما التزم بالمبادلة متوقّعاً للإجازة، فيجب عليه الوفاء به، ويحرم عليه نقضه إلى أن يحصل ما يتوقّعه من الإجازة، أو ينتقض التزامه بردّ المالك.

ولأجل ما ذكرنا من اختصاص حرمة النقض بما يعدّ من التصرّفات منافياً لما التزمه الأصيل على نفسه، دون غيرها (تصرفات...) قال في القواعد في باب النكاح: ولو تولّى الفضولي أحد طرفي العقد ثبت في حقّ المباشر تحريم المصاهرة، فإن كان زوجاً حرمت عليه الخامسة والأُخت والأُمّ والبنت، إلاّ إذا فسخت، على إشكال في الأُمّ، وفي الطلاق نظر؛ لترتّبه على عقد لازم، فلا يبيح المصاهرة، وإن كانت زوجة لم يحلّ لها نكاح غيره إلاّ إذا فسخ، والطلاق هنا معتبر، انتهى.

وعن كشف اللثام نفي الإشكال، وقد صرّح أيضاً جماعة بلزوم النكاح المذكور من طرف الأصيل، وفرّعوا عليه تحريم المصاهرة.

وأمّا مثل النظر إلى المزوّجة فضولاً وإلى أُمّها مثلاً وغيره ممّا لا يعدّ تركه نقضاً لما التزم العاقد على نفسه، فهو باقٍ تحت الأُصول؛

المالك ، ومن هنا يظهر أنّه لا فائدة في أصالة عدم الإجازة.

جواز تصرّف الأصيل بناءً على الكشف وكون الشرط التعقّب بالإجازة

لكن ما ذكره البعض (١) المعاصر صحيح على مذهبه في الكشف : من كون العقد مشروطاً بتعقّبه بالإجازة ؛ لعدم إحراز الشرط مع الشكّ ، فلا يجب الوفاء به على أحد من المتعاقدين : وأمّا على المشهور في معنى الكشف : من كون نفس الإجازة المتأخّرة شرطاً لكون العقد السابق بنفسه مؤثّراً تامّاً ، فالذي يجب الوفاء به هو نفس العقد من غير تقييد ، وقد تحقّق ، فيجب على الأصيل الالتزام به وعدم نقضه إلى أن ينقض ؛ فإنّ ردّ المالك فسخٌ للعقد (٢) من طرف الأصيل ، كما أنّ إجازته إمضاء له من طرف الفضولي.

عدم جواز تصرّف الأصيل بناءً على الكشف وكون الشرط نفس الإجازة

والحاصل : أنّه إذا تحقّق العقد ، فمقتضى العموم على القول بالكشف ، المبنيّ على كون ما يجب الوفاء به هو العقد من دون ضميمة شي‌ءٍ شرطاً أو شطراً ـ : حرمة نقضه على الأصيل مطلقاً ، فكلّ تصرّف يعدّ نقضاً لعقد المبادلة بمعنى عدم اجتماعه مع صحّة العقد فهو غير جائز.

ومن هنا تبيّن فساد توهّم : أنّ العمل بمقتضى العقد كما يوجب حرمة تصرّف الأصيل فيما انتقل عنه ، كذلك يوجب جواز تصرّفه فيما انتقل إليه ؛ لأنّ مقتضى العقد مبادلة المالين ، فحرمة التصرّف في ماله مع حرمة التصرّف في عوضه ينافي (٣) مقتضى العقد ، أعني المبادلة.

__________________

(١) في «ف» : بعض.

(٢) كذا في «ف» ، وفي سائر النسخ : العقد.

(٣) في «ص» : تنافي.

توضيح الفساد : أنّ الثابت من وجوب وفاء العاقد بما التزم على نفسه من المبادلة : حرمة نقضه والتخطّي عنه ، وهذا لا يدلّ إلاّ على حرمة التصرّف في ماله ؛ حيث التزم بخروجه عن ملكه ولو بالبدل ، وأمّا دخول البدل في ملكه فليس ممّا التزمه على نفسه ، بل ممّا جعله لنفسه ، ومقتضى الوفاء بالعقد حرمة رفع اليد عمّا التزم على نفسه ، وأمّا قيد «كونه بإزاء مالٍ» فهو خارج عن الالتزام على نفسه وإن كان داخلاً في مفهوم المبادلة ، فلو لم يتصرّف في مال صاحبه لم يكن ذلك نقضاً للمبادلة ، فالمرجع في هذا التصرّف فعلاً وتركاً (١) إلى ما يقتضيه الأصل ، وهي أصالة عدم الانتقال.

ودعوى : أنّ الالتزام المذكور إنّما هو على تقدير الإجازة ودخول البدل في ملكه ، فالالتزام معلّق على تقدير لم يعلم تحقّقه ، فهو كالنذر المعلّق على شرط ؛ حيث حكم جماعة (٢) بجواز التصرّف في المال المنذور قبل تحقّق الشرط إذا لم يعلم بتحقّقه ، فكما أنّ التصرّف حينئذٍ لا يعدّ حنثاً ، فكذا التصرّف فيما نحن فيه قبل العلم بتحقّق الإجازة لا يعدّ نقضاً لما التزمه ؛ إذ لم يلتزمه في الحقيقة إلاّ معلّقاً.

مدفوعة بعد تسليم جواز التصرّف في مسألة النذر المشهورة بالإشكال ـ : بأنّ (٣) الفرق بينهما أنّ الالتزام هنا غير معلّق على الإجازة ،

__________________

(١) في «ن» ، «خ» و «م» : أو تركاً.

(٢) منهم المحقّق في الشرائع ٣ : ١٠٨ ، والشهيد الأوّل في الدروس ٢ : ٢٠٥ ، والشهيد الثاني في الروضة البهية ٦ : ٢٩٤ ٢٩٦ والمسالك ١٠ : ٣٠٦ ، والتستري في مقابس الأنوار : ١٩٢ ١٩٣.

(٣) في غير «ص» : أنّ.

وإنّما التزم بالمبادلة متوقّعاً للإجازة ، فيجب عليه الوفاء به ، ويحرم عليه نقضه إلى أن يحصل ما يتوقّعه من الإجازة ، أو ينتقض التزامه بردّ المالك.

ولأجل ما ذكرنا من اختصاص حرمة النقض بما يعدّ من التصرّفات منافياً لما التزمه الأصيل على نفسه ، دون غيرها قال في القواعد في باب النكاح : ولو تولّى الفضولي أحد طرفي العقد ثبت في حقّ المباشر تحريم المصاهرة ، فإن كان زوجاً حرمت عليه الخامسة والأُخت والأُمّ والبنت ، إلاّ إذا فسخت ، على إشكال في الأُمّ ، وفي الطلاق نظر ؛ لترتّبه على عقد لازم ، فلا يبيح (١) المصاهرة ، وإن كانت زوجة لم يحلّ لها نكاح غيره إلاّ إذا فسخ ، والطلاق هنا (٢) معتبر (٣) ، انتهى.

وعن كشف اللثام نفي الإشكال (٤) ، وقد صرّح أيضاً جماعة بلزوم النكاح المذكور من طرف الأصيل ، وفرّعوا عليه تحريم المصاهرة (٥).

حكم التصرّفات غير المنافية لما التزمه الأصيل

وأمّا مثل النظر إلى المزوّجة فضولاً وإلى أُمّها مثلاً وغيره ممّا لا يعدّ تركه نقضاً لما التزم العاقد على نفسه ، فهو باقٍ تحت الأُصول ؛

__________________

(١) كذا في «ش» ومصحّحة «ن» والمصدر ، وفي سائر النسخ : فلا يقع.

(٢) لم ترد «هنا» في غير «ف» و «ش» ، وزيدت في «ن» تصحيحاً.

(٣) القواعد ٢ : ٧.

(٤) كشف اللثام ٢ : ٢٣.

(٥) كما فرّع عليه المحقّق الثاني في جامع المقاصد ١٢ : ١٥٩ ، والبحراني في الحدائق ٢٣ : ٢٨٨ ٢٨٩.

لأنّ ذلك من لوازم علاقة الزوجية الغير الثابتة ، بل المنفيّة بالأصل ، فحرمة نقض العاقد لما عقد على نفسه لا يتوقّف على ثبوت نتيجة العقد أعني علاقة الملك أو الزوجية بل ثبوت النتيجة تابع لثبوت حرمة النقض من الطرفين.

ثمرات ذكرها كاشف الغطاء ، وما يرد عليها

ثمّ إنّ بعض متأخّري المتأخّرين ذكر ثمرات أُخر لا بأس بذكرها للتنبّه بها‌ (١) وبما يمكن أن يقال عليها :

منها : ما لو انسلخت قابليّة الملك عن أحد المتبايعين بموته قبل إجازة الآخر أو بعروض كفر بارتداد فطريّ أو غيره مع كون المبيع عبداً مسلماً أو مُصحَفاً ، فيصحّ حينئذٍ على الكشف دون النقل.

وكذا لو انسلخت قابليّة المنقول بتلفٍ أو عروض نجاسة له مع ميعانه .. إلى غير ذلك.

وفي مقابله ما لو تجدّدت القابلية قبل الإجازة بعد انعدامها حال العقد ، كما لو تجدّدت الثمرة وبدا صلاحها بعد العقد قبل الإجازة ، وفيما قارن العقد فقد الشروط (٢) ثمّ حصلت (٣) وبالعكس (٤).

وربما يعترض (٥) على الأوّل : بإمكان دعوى ظهور الأدلّة في‌

__________________

(١) لم ترد «للتنبّه بها» في «ف».

(٢) كذا في «ش» والمصدر ، وفي سائر النسخ : الشرط.

(٣) في مصحّحتي «ن» و «ص» : حصل.

(٤) إلى هنا ينتهي ما ذكره بعض متأخّري المتأخرين وهو كاشف الغطاء في شرحه على القواعد (مخطوط) : ٦٢ مع تغيير في العبارة.

(٥) اعترض عليه صاحب الجواهر في الجواهر ٢٢ : ٢٩١.