فعلاً کلام در تحقّق عمل عن کرهٍ و موضوع اکراه میباشد. یعنی به چه عملی عمل اکراهی گفته میشود و ضابطه آن عمل اکراهی چیست؟
در موضوع اکراه پنج قید دخالت دارد که این قیود در جمله (حمل الغیر علی ما یکرهه) گنجانده میشود.
شرط اول این است که مکرهی باشد تا عمل مکره عمل عن کرهٍ باشد.
شرط دوم این است که نفس فعلی که انجام شده است متعلّق نظر مکره باشد.
شرط سوم این است که اظهار مکره مقارن با تهدید مکره علیه بر ضرر مالی یا جانی متعلّق به مکره یا أقرباء او باشد.
شرط چهارم این است که مکره ظنّ به ترتّب آن تهدید داشته باشد.
شرط پنجم این است که مکره راه فرار برای دفع ضرر مکره به غیر از فعل مکره علیه نداشته باشد.
هر فعلی که این قیود خمسه را داشته باشد فعل اکراهی است.
مثال اول: زید به عمرو میگوید مکاسب خودت را باید بفروش و اگر نفروختی پانصد تومان به شما ضرر میزنم. در اینجا مکرِه داریم. مکرَه داریم. اکراه به نفس فروش محقق میشود. قول مکره مقارن با تهدید به ضرر بوده است و مکرَه احتمال قوی ضرر را میدهد و راه فراری غیر از فروش مکاسب ندارد. در این فرض بیع عن اکراه انجام شده است، با این بیع ماهیّت اکراه محقّق شده است، که امور خمسه دخالت در تحقّق موضوع اکراه دارد.
مثال دوم: زید به عمرو گفته است صد تومان به من باید بدهی اگر ندهی چشمانت را کور میکنم. عمرو عبایش را میفروشد تا صد تومان به مکرِه بدهد. آیا فروش عبا از عمرو صحیح میباشد یا نه؟ آیا این بیع عبا عن کرهٍ بوده است یا نه؟ اینجا بیع کرهی نمیباشد چون متعلّق اکراه بیع عبا نبوده است. پس هر یک از امور خمسه نباشد اکراه تحقّق پیدا نمیکند.
إنما الکلام در قید پنجم است که راه دیگری مکرَه برای دفع ضرر مکرِه نداشته باشد. آیا این قید دخالت در ماهیّت اکراه دارد یا نه؟ دخالت در حکم اکراه دارد یا نه؟
این مسأله مورد اختلاف است که اقوال زیادی در مسأله وجود دارد.
تبعاً تفصّی از عمل مکره علیه که راه فرار است دو جور است:
تارة راه فرار این است که مکره توریه کند، فعل مکره علیه را انجام دهد.
و أخری تفصّی از عمل مکره علیه به غیر توریه است. مثلاً میتواند مکاسب را نفروشد و ضرری هم متوجّه او نشود. مثلاً به کلانتری اطلاع بدهد.
لذا اقوال در مسأله تا حدودی مشخص شد.
کسانی که میگویند قید پنجم مطلقاً اعتبار ندارد، این است که میگویند آنچه که از روایات استفاده میشود، آنچه از اطلاقات استفاده میشود، آنچه که از اجماعات استفاده میشود این است که با تمکّن از توریه اگر مکره عمل مکره علیه را انجام داد آن عمل باطل است. پس تفصّی به توریه دخالت در موضوع اکراه یا حکم اکراه ندارد.
پس قید پنجم اعتبار ندارد، بلکه از بعضی روایات هم این معنا استفاده میشود.