درس مکاسب محرمه

جلسه ۸۴: کسب به وسیله عین نجس ۷۱

 
۱

خطبه

۲

جزوه حاشیه اول شیخ انصاری بر محقق ثانی

حاشیه اول شیخ انصاری: علامه، انتفاع به متنجس را جایز می‌داند و محقق قائل به ملازمه بین جواز انتفاع و جواز بیع است، با حفظ این نکته، در اینجا دو صورت وجود دارد:

صورت اول: ما می‌دانیم که علامه قائل به ملازمه است. در این صورت عدم جواز بیع رنگ نجس (که لازمه کلام علامه بود)، به عنوان اشکال بر علامه وارد می‌شود طبق مذهب خود علامه.

صورت دوم: ما نمی‌دانیم که علامه قائل به ملازمه است. در این صورت عدم جواز بیع رنگ نجس (که لازمه کلام علامه بود)، به عنوان اشکال بر علامه، وارد می‌شود طبق مذهب محقق، نه طبق مذهب علامه. چون علامه می‌گوید انتفاع از رنگ نجس را جایز می‌دانم، ولی بیع آن را جایز نمی‌دانم.

۳

حاشیه دوم شیخ انصاری

حاشیه دوم: اگرچه محقق به وسیله اللهم، اشکال بر علامه به وسیله رنگ نجس را برطرف کرد، ولی اشکال بر علامه به وسیله صابون نجس، قابل دفع نیست. چون صابون نجس، قابل تطیهر نمی‌باشد، پس لازمه کلام علامه این است که بیع صابون نجس، جایز نباشد و حال آنکه جایز است.

۴

تطبیق حاشیه دوم شیخ انصاری

ثمّ إنّ ما دفع (محقق) به («ما») الإشكال (اشکال بر علامه) من (بیان ما است) جعل الأصباغ (اصباغ متنجس) قابلة للطهارة إنّما (خبر انّ است) ينفع («ما») في خصوص الأصباغ، وأمّا مثل بيع الصابون المتنجّس، فلا يندفع الإشكالُ عنه (علامه) بما ذكره (محقق آن را)، وقد تقدّم منه (محقق) سابقاً جواز بيع الدهن المتنجّس ليُعمل صابوناً؛ بناءً (علت قد تقدم منه است) على أنّه (ساخت صابون) من فوائده (دهن متنجس) المحلّلة.

۵

حاشیه سوم شیخ انصاری

حاشیه سوم: الحاصل (رنگ نجس بعد از انتفاع از آن قابل تطیهر است) لا یُجوِّز البیع و المجوز للبیع (صبغ نجس، باید قبل از انتفاع قابلیت طهارت داشته باشد تا مجوز بیع باشد نزد علامه) لا یحصُل.

۶

تطبیق حاشیه سوم شیخ انصاری

مع أنّ ما ذكره (محقق آن را) من قبول الصبغ (رنگ نجس) التطهيرَ بعد الجفاف محلّ (خبر ان است) نظر؛ لأنّ المقصود (مقصود علامه) من قبوله (رنگ نجس) الطهارة قبولها (طهارت) قبل الانتفاع، وهو (قبول طهارت قبل از انتفاع) مفقود في الأصباغ؛ لأنّ الانتفاع بها (اصباغ) وهو (انتفاع) الصبغ قبل الطهارة، وأمّا ما يبقى منها (اصباغ) بعد الجفاف وهو (ما یبقی) اللون (رنگ) فهي (لون) نفس المنفعة (اسم مصدر)، لا الانتفاع (مصدر)، مع أنّه (صبغ بعد از جفاف) لا يقبل (مرحوم ایروانی: اگر رنگ را ذرات ریز در لیوان می‌دانید که قابل تطهیر است و اگر چیزی می‌دانید که مثلا روی شال است، که پاک است. ایروانی، ج۱، ص ۶۳) التطهير، وإنّما القابل هو (قابل) الثوب. (اشکال استاد: چه فرقی بین این است که اول بفروشی بعد طاهرش کند یا اول طاهرش کنی بعد بفروشی؟- مهم این است که مبیع صاحب منفعت باشد و لو بالقوه)

المقصود منها ، فاندفع الإشكال (١).

أقول : لو لم يعلم من مذهب العلاّمة دوران المنع عن بيع المتنجّس مدار حرمة الانتفاع لم يرد على عبارته إشكال ؛ لأنّ المفروض حينئذٍ التزامه بجواز الانتفاع بالإصباغ مع عدم جواز بيعها ، إلاّ أن يرجع الإشكال إلى حكم العلاّمة وأنّه مشكل على مختار المحقّق الثاني ، لا إلى كلامه ، وأنّ الحكم مشكل على مذهب المتكلّم ، فافهم.

ثمّ إنّ ما دفع به الإشكال من جعل الأصباغ قابلة للطهارة إنّما ينفع في خصوص الأصباغ ، وأمّا مثل بيع الصابون المتنجّس ، فلا يندفع الإشكال عنه بما ذكره ، وقد تقدّم منه (٢) سابقاً (٣) جواز بيع الدهن المتنجّس ليُعمل صابوناً ؛ بناءً على أنّه من فوائده المحلّلة.

مع أنّ ما ذكره من قبول الصبغ التطهير بعد الجفاف محلّ نظر ؛ لأنّ المقصود من قبوله الطهارة قبولها قبل الانتفاع ، وهو مفقود في الأصباغ ؛ لأنّ الانتفاع بها وهو الصبغ قبل الطهارة ، وأمّا ما يبقى منها بعد الجفاف وهو اللون فهي نفس المنفعة ، لا الانتفاع ، مع أنّه لا يقبل التطهير ، وإنّما القابل هو الثوب.

__________________

(١) حاشية الإرشاد (مخطوط) : ٢٠٤ ، مع اختلاف.

(٢) في «ف» ، «خ» : عنه.

(٣) تقدّم في الصفحة : ٩١.