مرحوم سید میفرمایند اخبار قرآن بر سه قسم است: محکمات که عمل کردن به آن جایز است بالاتفاق؛ متشابهات که عمل کردن به آن جایز نیست بالاتفاق؛ ظواهر که در عمل کردن دو نظریه است: اصولیین که میگویند جایز است به آن عمل شود و اخباریین میگویند جایز نیست به آن عمل شود و حق با اخباریین است و برای روشن شدن حق، ابتدا دو مقدمه بیان میکند:
مقدمه اول: اولا: خداوند تکالیفی دارد که این تکالیف تا روز قیامت باقی است. چون در روایت آمده است حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه و امثال این روایت که مفاد آنها این است که حلال و حرام در امت اسلام، تا روز قیامت حلال است و حرام است.
ثانیا: عمل کردن به این تکالیف، موقوف بر بیان شارع است و لذا بر شارع لازم است که تکالیف را اگرچه با واسطه، بیان کند تا مکلف بتواند به حلالها عمل و از حرامها دوری کند.
ثالثا: بیان تکلیف سه صورت دارد:
صورت اول: گاهی بیان تکالیف با فعل است، که به آن افعال بیانیه میگویند، مثلا امام صادق در جواب کسی که میگوید چگونه وضو بگیرم، با فعل به او نشان میدهند.
صورت دوم: گاهی بیان تکالیف با تقریر است، یعنی زراره در محضر امام، تقریر حکم شرعی میکند و امام هم سکوت میکنند.
صورت سوم: غالبا بیان تکالیف با قول است، مثلا شارع میگوید اقیموا الصلاة.
رابعا: قول دو صورت دارد:
صورت اول: گاهی دلالت قول بر مراد متکلم قطعی است، مثل نصوص، شارع میفرماید یحرم شرب الخمر.
صورت دوم: غالبا دلالت قول بر مراد متکلم ظنی است، چون سیره عقلاء و شارع این است که معنای حقیقی را به وسیله ذکر لفظ بدون قرینه، میفهمانند و مردم احتمال وجود قرینه را میدهند و این احتمال اگرچه به آن اعتنا نمیشود، ولی همین احتمال کافی است برای اینکه دلالت قول بر مقصود متکلم را ظنی کند.
نتیجه مقدمه اول: عمل کردن به ظاهر قرآن جایز است.
مقدمه دوم: چهار دلیل برای اینکه عمل کردن به ظاهر قرآن جایز نیست ذکر شده است:
دلیل اول: صغری: قرآن متشابه اصطلاحی است.
توضیح: متشابه بر دو نوع است:
نوع اول: متشابه لغوی: به الفاظی گفته میشود که دلالت آنها بر مقصود متکلم روشن نیست و منشاء عدم روشنی، لغت است. مثل عین.
نوع دوم: متشابه اصطلاحی: به الفاظی گفته میشود که دلالت آنها بر مقصود متکلم روشن نیست و منشاء عدم روشنی، اسلوبی است که متکلم برای بیان انتخاب کرده است. مثل اینکه متکلم میگوید من همیشه عام را میگویم و مرادم خصوص است. اینجا اسلوب خاصی است که متکلم برای بیان مرادش معین کرده است اما این روشن نیست.
کبری: و متشابه اصطلاحی، ظهور ندارد.
نتیجه: پس قرآن ظهور ندارد که عمل کردن به ظهورش جایز باشد یا نباشد.
دلیل دوم: صغری: بر حجیت ظاهر، شک وجود دارد، چون امکان دارد جزء متشابهات باشد.
کبری: و هرچه شک در حجیت آن وجود دارد، حجت نیست.
نتیجه: ظاهر حجت نیست.
دلیل سوم: صغری: عمل کردن به ظاهر، تفسیر به رای است.
کبری: و تفسیر به رای، حرام است.
نتیجه: عمل کردن به ظاهر حرام است.
دلیل چهارم: صغری: ظاهر مفید ظن است.
کبری: و اصل اولی، حرمت عمل به ظن است.
نتیجه: اصل اولی بر حرمت عمل به ظاهر است و دلیلی که ظاهر را از تحت اصل خارج کند، وجود ندارد.
نتیجه مقدمه دوم: عمل کردن به ظاهر قرآن جایز نیست.