شد بر اسم زمان و مكان بر وزن مَقْتَل ، حَذَراً مِنَ الْاِشْتِبٰاه فتحه عين الفعل را بدل كرديم به ضمّه ، مَضْرُبٌ شد بر وزن مَفْعُلٌ ، و آن در كلام عرب بدون واو و تاء يافت نمى شد بنابراين ضمّه را اشباع كرديم ، واو از اشباع ضمّه تولّد يافت مَضْرُوبٌ شد بر وزن مَفْعُولٌ.
و آن [ مضروبٌ ] يك لفظ است به جاى سه معنى چنانكه گويى : هُوَ مَضْرُوبٌ يعنى اوست يك مرد زده شده ، و اَنْتَ مَضْرُوبٌ يعنى تويى يك مرد زده شده ، و اَنَا مَضْرُوبٌ يعنى منم يك مرد زده شده.
مَضْرُوبٰانِ : يعنى دو مرد زده شده.
اصلش مَضْرُوبٌ بود ( واحد بود ) خواستيم كه تثنيه بنا كنيم الف كه علامت تثنيه بود با نون عوض تنوين در آخرش درآورديم مَضْرُوبٰانِ شد.
و آن [ مضروبان ] يك لفظ است به جاى سه معنى چنانكه گويى هُمٰا مَضْرُوبٰانِ ، واَنْتُمٰا مَضْرُوبٰانِ ، ونَحْنُ مَضْرُوبٰانِ ، يعنى ايشانند دو مردان زده شده ، وشماييد دو مردان زده شده ، وماييم دو مردان زده شده.
مَضْرُوبُونَ : يعنى گروه مردان زده شده.
اصلش مَضْرُوبٌ بود ، خواستيم كه جمع بنا كنيم واو كه علامت جمع مذكّر بود با نون عوض تنوين در آخرش درآورديم مَضْرُوبُونَ شد.
و آن [ مضروبون ] نيز يك لفظ است به جاى سه معنى چنانكه گويى : هُمْ مَضْرُوبُونَ و اَنْتُمْ مَضْروبُونَ ، و نَحْنُ مَضْرُوبُونَ يعنى ايشان و شماييد گروه مردان زده شده ، و ماييم گروه مردان زده شده.
* * *