مضارع ) خواستيم جمع مخاطبه مؤنّث بنا كنيم از فعل نهى ، لاىِ ناهيه بر سرش درآورديم ، لفظاً عمل نكرد زيرا كه نون علامت جمع است نه عوض رفع ، و معنىً عمل كرد خبر را بدل به انشاء نمود لٰا تَضْرِبْنَ شد.

* * *

وآن دو كه حكايت نفس متكلّم را بود : لٰا اَضْرِبْ ، لٰا نَضْرِبْ.

لٰا أضْرِبْ : يعنى بايد نزنم من يك مرد يا يك زن در اين زمان يا زمان آينده. صيغه متكلّم وحده است از فعل نهى ، صحيح و مجرد و معلوم.

لٰا اَضْرِبْ در اصل اَضْرِبُ بود ( متكلّم وحده بود از فعل مضارع ) خواستيم متكلّم وحده بنا كنيم از فعل نهى ، لاىِ ناهيه بر سرش درآورديم دو عمل كرد : لفظاً و معنىً ، لفظاً عمل كرد حركت آخر را به جزمى ساقط كرد ، و معنىً عمل كرد خبر را بدل به انشاء كرد لٰا اَضْرِبْ شد.

لٰا نَضْرِبْ : يعنى بايد نزنيم ما دو مردان و يا دو زنان و يا گروه مردان و يا گروه زنان در اين زمان و يا زمان آينده. صيغه متكلّم مع الغير است از فعل نهى ، صحيح و مجرد و معلوم.

لٰا نَضْرِبْ در اصل نَضْرِبُ بود ( متكلّم مع الغير بود از فعل مضارع ) خواستيم متكلّم مع الغير بنا كنيم از فعل نهى ، لاىِ ناهيه بر سرش درآورديم دو عمل كرد : لفظاً و معنىً ، لفظاً عمل كرد حركت آخر را به جزمى ساقط كرد ، و معنىً عمل كرد خبر را بدل كرد به انشاء لٰا نَضْربْ شد.

۶۳۲۱