یک. صفت بیانی

صفت بیانی ویژگی اسم را از بُعدی خاص نشان می دهد واقسام مهم آن عبارتند از : ساده ، فاعلی ، مفعولی ، نِسْبی.

صفت بیانی ساده تنها بر چگونگی موصوف دلالت می کند :

عموحسن … یک مؤمن واقعی است ویک انسان حقیقی. (١)

صفت فاعلی نشان می دهد که موصوف کننده کاری است. بعضی ساخت های صفت فاعلی از این قرارند :

ـ بن مضارع + نده : رزمنده. این ساخت معمولاً بر شغل وپیشه دلالت می کند ونوعاً ناپایدار بودنِ وصف را نشان می دهد.

ـ بُن مضارع + آن : دعاگویان. این ساخت را «صفت حالیه» نیز می نامند ، زیرا بر ناپایدار بودنِ وصف دلالت می کند.

ـ بُن مضارع + آ : شنوا. این ساخت برابر است با «صفت مشبّهه» (٢) در عربی ومعمولا پایداری وصف را می رساند.

ـ بُن ماضی یا بُن مضارع یا اسم + آر : خواستار ، خریدار ، پرستار ، دوستار.

ـ بُن ماضی یا بُن مضارع یا اسم + گار : آفریدگار ، پرهیزگار ، یادگار.

ـ بُن ماضی یا بُن مضارع یا اسم + گر : رُفتگر ، توانگر ، خُنیاگر.

ـ اسم + بن مضارع : حق جو ، طاقت سوز ، گُل فروش.

توضیح : گاه پیش می آید که ساختِ «اسم + بن مضارع» معنای صفت مفعولی دارد ، همچون زرکوب (جلد زرکوب) ، دستباف (فرش دستباف) ، اسرارآمیز (قصّه اسرارآمیز) ، دست آموز (پرنده دست آموز) ، دلپذیر (کتاب دلپذیر).

صفت مفعولی نشان می دهد که موصوفْ مفعول است. ساخت این صفت چنین است : «بن ماضی متعدّی + های غیر ملفوظ + شده» ، مانندِ گرفته شده ، دیده شده. گاه جزءِ شده حذف می شود وگاه نیز هاء حذف می گردد ، مانند اشک آلود (= اشک آلوده شده).

البتّه گاه بُن ماضی لازم در ساختِ مزبور به کار می رود. باید دقّت داشت که در این حال ، دیگر صفت مفعولی ساخته نمی شود ، بلکه صفت فاعلی به دست می آید : رفته ، گذشته ، آمده ، خُفته ، مُرده ، شوریده ، گریخته ، نشسته ، ایستاده.

__________________

١ ـ با سرود خوان جنگ در خطّه نام وننگ / ١٩.

٢ ـ مثلاً «سامع» یعنی شنونده و «سمیع» یعنی شنوا؛ «باصر» یعنی بیننده و «بصیر» یعنی بینا؛ «عالم» یعنی داننده و «علیم» یعنی دانا.

۳۹۱۱