چهار. مکتب احساس گرایی (= رُمانتیسم)

این مکتب از اواخر قرن هجدهم در انگلستان بروز یافت وسپس به آلمان ودیگر سرزمین های اروپایی راه پیدا کرد. لامارتین ، شاتوبریان ، الکساندر دومای پدر ، ویکتور هوگو ، وآلفرد دو موسه از بزرگان این مکتب بودند. ویژگی های مهمّ این مکتب که تفاوت های آن با کلاسی سیسم را نشان می دهند ، از این قرارند :

نشان دادن زیبایی وزشتی ، وشادی وغم در کنار هم.

پایبندی به احساس وخیال وهیجان.

هواخواهی از آزادی هنر وآزادی شخصیت هنرمند ورهایی از قیود.

وسعت بخشیدن به دایره واژگان وتعابیر وغنا بخشیدن به زبان ادبی.

به تصویر کشیدن غم ویأس وسرگشتگی انسان.

روی آوردن به عالَم درون وگرایش های دینی.

پنج. مکتب واقع گرایی (= رِئالیسم)

واقع گرایان ، اصول افراطی احساس گرایی را کنار نهادند وراهی نو را در ادبیات گشودند که پایه های آن از این قرارند :

وصف کردن واقعیت های جامعه وبرگزیدن عناصر وقهرمانان آثار خود از میان مردم.

مخالفت وستیز با شعر وشاعران.

توجّه به عینیت.

این مکتب در فرانسه وروسیه اوج گرفت ومهم ترین جریان ادبی قرن نوزدهم گشت. فِلوبِر ، چارلْز دیکِنْز ، داستایوسکی ، چِخوف ، تورگینیف ، وماکسیم گورکی از چهره های سرشناس این جریان بودند. نویسندگان این مکتب ، به رمان ونمایشنامه وداستان کوتاه توجّه جدّی داشتند.

شش. مکتب وصف گرایی (= ناتورالیسم)

این مکتب از سال ١٨٨٠ تا ١٨٩٠ در اروپا رواج یافت. اساس این مکتب ، به کار بستن روش تجربی وعلمی در ادبیات بود. بر این اساس ، آرمان هایی از این دست بروز کردند :

گزارش کردن تجارب وآزموده های خویش در آثار ادبی ، با همه جزئیات.

اعتقاد به تأثیر جدّی ومبالغه آمیز وضع مزاجی وارثی بر شخصیت انسان.

گرایش به جبر وبی اختیاری انسان؛ وبی توجّهی به دین واخلاق.

به کار بستن زبان محاوره در ادبیات.

بی توجّهی به شعر وشاعری.

بزرگان این مکتب که بیش تر به رمان وداستان کوتاه متمایل بودند ، عبارتند از : امیل زولا ،

۳۹۱۱