چنانچه علاقه میان لفظ ومعنی مجازی ، «مشابهت» باشد ، در حوزه «استعاره» قرار می گیرد. اگر این علاقه از نوع دیگری جز مشابهت باشد ، «مجازِ مُرسَل» نامیده می شود.

٤٢ ـ مُسمَّط (١)

در لغت به معنی «به رشته کشیده» است؛ ودر اصطلاح ، شعری است شامل چند بند وهر بند شامل چند مصراع ، بر یک وزن ویک قافیه ، که در پایان مصراع آخر ، قافیه اصلی را آورند که بنای شعر بر آن است.

٤٣ ـ مَقامه (٢)

مقامه در لغت به معنی مجلس ، خطبه ، شرح داستان ، وبیان سرگذشت است. در اصطلاح ، مقاله ای ادبی است که به نثر فنّی وسرشار از صنایع بدیعی وتوأم با اشعار وامثال باشد.

٤٤ ـ نقد ادبین (٣)

قد در لغت به معنی جدا کردن دینار ودرهم سره از ناسره ، تمییز دادن خوب از بد ، وآشکار کردن محاسن ومعایب سخن است. نقد ادبی به معنی تشخیص معایب ومحاسن آثار ادبی است. مبانی نقد ادبی در غرب با آثار افلاطون ، ارسطو ، لانگینوس ، وهوراس پدید آمد. در انگلستان ، سابقه مباحث نقد ادبی به نویسندگان ونظریه پردازان اومانیست در دوره رنسانس می رسد. در سال های پس از جنگ جهانی اوّل ، تأثیر مکتب های روان شناسی بر نقد ادبی ، در نقد ادبی نو که ای. آ. ریچاردز بانی آن بود ، متجلّی شد. او می کوشید شناخت ارزش آثار ادبی را بر مبنای تحقیق روان شناسانه استوار کند. تأثیر مکتب روان کاوی فروید نیز سبب شد هواداران این مکتب ، اوضاع واحوال روانی وتمایلات وعقده هایی را که به نظر آنان موجد آفرینش های ادبی بوده است ، بررسی کنند. از جمله پیروان این نظریه ، هربرت رید واِمپسون هستند. بررسی احوال روانی وتاریخی که سبب پیدایی آثار ادبی می شود ، در نقدهای ویرجینیا وُلف منعکس است. دسته ای دیگر از منتقدان معاصر ، آثار ادبی را مولود اوضاع تاریخی واجتماعی می دانند. از آن جمله ، نقدهای ادبی مبتنی بر تعالیم مارکس را می توان نام برد.

امّا بر خلاف دسته پیش ، برخی منتقدان سعی دارند آثار ادبی را به دور از هرگونه تأثیر خارجی وفقط به منزله ربطی میان خواننده ونویسنده ارزیابی کنند.

نقد ادبی در ایران از دیرباز با بحث های لغوی ولفظی پیرامون شعر آغاز شده است. امّا نقد ادبی به مفهوم امروزی ، رهاورد آشنایی ایرانیان با فرهنگ اروپایی بود که با آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده ومیرزا آقا خان کرمانی در قرن سیزدهم قمری آغاز شد.

__________________

١ ـ multiple ـ poem.

٢ ـ magama.

٣ ـ literay criticism.

۳۹۱۱