جیب کرده وقصیده را بیرون آورده امّا از بدبختی اشتباه کرد وقصیده مربوط به رقیب را بیرون آورد. خاست بخواند به تته پته افتاد امیر متوجّه شد. او را پیش خواند وکاغذ را گرفت وچون بر ماوقع آگاهی یافته بود فرامین لازمه را صادر کرد : حسب الدّستور او دو دیوار کوتاه به موازات هم ساختند وشاعر بینوا را میان دو دیوار نشاندند وگروهی مأمور شدند او را بیازارند.

* * *

آیا چگونه می توان به قول معروف بر علیه سوابق گذشته افرادی که نمی شناسیم عملیات قانونی انجام وموضوع را بطور دقیق برّسی وارزیابی کنیم. این کار هم مستلزم شناخت است هم مستلزم صرف وقت فراوان ، در غیر این صورت تجسس در کار دیگران جائز نیست.

* * *

رفتن وبرگشتن از نمایشگاه مدّتی زیاد به طول نینجامید ولی در همان اندک زمان از غرفه های زیادی گاهاً دیدار می کردم که بسیار جالب توجه بود. یک دوره شاهنامه خریدم زیرا شناسنامه ملت ایران وسند ملیت ماست که باید آن را حفظ وخواند وعبرت از پندها واندرزهای آن گرفت. همچنین یک دانه دیوان شاعره معاصر ایران پروین اعتصامی را خریدم. پس بدنبال آن گشت وگزاری در سایر دیگر غرفه ها کردم وسرانجام از نمایشگاه خطّ وخوشنویسیی که در جنب نمایشگاه برپا گشته شده بود بازدید کردم. آثاری نفیس وهنرمندانه که چشم نواز بودند را ملاحظه ولذّت بردم ….

۳۹۱۱