حوادث با آن که واقعیت ندارند ، حقیقت دارند؛ زیرا از حقایق جاری در جهان سرچشمه می گیرند. به این نمونه زیبا بنگرید تا نقش تخیل را در انتقال یک پیام به تماشا بنشینید :

سحرگاهان که نسیم با بویی دل انگیز از راه می رسد ، قاصدی است که خبر از گُل می آورد. هر همنشین که مدّتی با گُل می نشیند ، حتّی اگر گِل باشد ، خوشبو می گردد … گُل ، سنجاق قشنگی نیست که بانوی درخت آن را در صحن چمن فقط برای آرایش وزیبایی به گیسو زده باشد ودکمه برجسته درشتی نیست که بیهوده بر لباس خود دوخته باشد. گل با همه زیبایی ودلفریبی ، در طبیعت وظیفه ای بس سنگین بر عهده دارد. گل مأمور ادامه وجود گیاه است وآینده درخت را در پنجه کوچک خود می فشارد وحفظ می کند … گل مسافری است که با زیبایی وجلوه گری از بهار می گذرد تا در منزلگاه تابستان به صورت میوه از درخت فرود آید. (١)

همین صورت خیالی است که به جهان تکاپو می بخشد ونوشته ما را نیز سرشار از حیات ونشاط می کند :

یکی از زیباترین صور خیال ، تصرّفی است که ذهن نویسنده در اشیا وعناصر بی جان طبیعت می کند واز رهگذر نیروی تخیل خویش ، به آنها حرکت وجنبش می بخشد؛ ودر نتیجه ، هنگامی که از دریچه چشم او به طبیعت واشیا می نگریم ، همه چیز در برابر ما سرشار از زندگی وحیات وحرکت است. (٢)

__________________

١ ـ غلامعلی حدّاد عادل؛ برگرفته از : فارسی وآیین نگارش ، سال اوّل دبیرستان ، ص ١٥١.

٢ ـ محمّدرضا شفیعی کدکنی : صور خیال در شعر فارسی ، آگاه ، ١٣٥٨ ، ص ١٤٩.

۳۹۱۱