ساعتی دیگر ، جسمم را در گوشه ای می گذارم وبه مصاحبت ارواحی می شتابم که نگاهبان آتشکده های خاموشند.
سوم. غُلُوّ : وصف بزرگ نمایانه یک پدیده ، به گونه ای بیرون از چشم انداز عقل وعادت. همان تصویرپرداز ، شب را در صحنه ای چنین رقم زده است :
ساعتی دیگر نیمه شب فرا می رسد ودر پُر بَرگ ترین ناحیه تاکستان ، ملکه انگورها در نجوای پنهان برگ ها ولادت می یابد.
پنج. اِرْسال المَثَل (١) : آوردن مَثَل یا سخنی حکیمانه وگفتاری کوتاه ودلپذیر که هم به سخن جلوهمی دهد وهم در انتقال پیام ، به نویسنده یاری می رسانَد. بنگرید حافظ چه دلپذیر از یک مَثَل کوتاه عربی کمک گرفته است تا به یاری آن ، بفهماند که دردِ بیدردی دوا ندارد وتنها چاره آن سوختن وسوزاندن (= کَی) است :
به صوت بلبل وقُمری اگر ننوشی مِی |
|
علاج کی کنمت ، «آخر الدّواء الکی» |
امروز بِه ترین مصداق این صنعت در استفاده از مثل ها جلوه می کند. از آن جا که این بحث را در درس بیست وهشتم گنجانده ایم ، مثال ها وتوضیح آن را در همان جا بجویید.
شش. حُسْنِ تَعْلیل (٢) : برشمردن علّتی لطیف ومناسب واثرگذار ، والبتّه غیر مطابق با واقع ، برای بیاندلیل رخدادی یا حالتی یا پدیده ای. از لطیف ترین وزیباترین نمونه های این گونه دلیل آوری ، علّتی است که سعدی می آورد تا نشان دهد چرا اشک جوانان ، سوز وساز گریه پیران را ندارد :
هیچ دانی که آب دیده پیر |
|
از دو چشم جوان چرا نچکد؟ |
برف بر بامِ سالخورده ما است |
|
آب در خانه شما نچکد |
ومثال زیبای دیگر :
چوب را آب فرو می نَبَرد ، حکمت چیست؟
شرمش آید ز فرو بردن پرورده خویش.
__________________
١ ـ gnomic verse.
٢ ـ conceit.