آیات ، از دیدگان نافذش برقی عیان بود. گفتی عاشقی بود حیران در جمال قرآن. خدایش به رحمت خویش فرو بَرَد که بر من منّتی عظیم دارد. (١)

در همین طِراز است مطلعِ توضیحنامه ای که استاد غلامحسین یوسفی بر تصحیح گلستان سعدی نگاشته است. صمیمیت وسادگی ، همراه لطف وروانی ، جمله های صیقل خورده وی را طراوت بخشیده وآغازی دلکش وخواندن برانگیز پدید آورده است :

چهل وچند سال پیش بود که با گلستان سعدی آشنا شدم. در آن زمان طفلی بودم دبستانی واین کتاب نفیس را به عنوان جایزه به من دادند … اکنون همان کتاب پیش روی من گشاده است وبر نخستین صفحه آن ، به خطّ ناپخته کودکی که از داشتن کتابی سرشار از شادمانی بوده ، نوشته شده : «این کتاب متعلّق است به غلامحسین یوسفی».

دیدن صفحات این کتاب که چون یادگاری عزیز آن را محفوظ داشته ام ، سال های خوش کودکی را به خاطرم می آورَد : روزهایی شاد وروشن ، خالی از دغدغه واضطراب ، وفارغ از تلخی های زندگی. امّا دیری نمی گذرد که حسرت آن ایام بی بازگشت فرا می رسد واین یادهای دل انگیز رااز صفحه ذهن فرو می شوید. آن گاه سعدی را می بینم که درگلستانبا من از واقعیت های حیات سخن می گوید که گاه تلخ است وگاه شیرین. (٢)

در این مطلع ، نویسنده نه تنها جلوه ای از عاطفه واحساس پاک را فراروی ما تصویر می کند ، بلکه به روانی وروشنی ، با آوردن جمله واپسین ، تأکید گاهِ کلام آینده خود را هم مشخّص می سازد. نیز مَطلعِ زیر مقدّمه یک متن ادبی زیبا است ، در قالب نامه ای عاطفی ودردمندانه از منتظری شیفته برای محبوبِ منتظَر (علیه السلام). می بینید که با حال وهوای کلیشه ای ومکرَّرِ بسیاری از متن های هَمْ موضوع تفاوت دارد واز همین آغاز خواننده را برای خواندن بقیه متن برمی انگیزد :

سلام. حال من خوب نیست؛ اما همیشه برای سلامت شما ، شمع روشن می کنم.

مدّتی است که همه را از خود ، بی خبر گذاشته اید. حتماً می دانید که پدر بزرگ مُرد. برای پدر هم نفسی بیش نمانده است. جمعه پیش ، سخت بیمار بود. از بستر برنمی خاست. چشم هایش ، پشت پنجره افتاده بود. قلبش تا لب ها بالا آمده بود ، وهمان جا می تپید. زمزمه می کرد. می گفت :

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است

گو بران خوش ، که هنوزش نفسی می آید

مادر ومادر بزرگ ، خیلی بیتابی می کنند. هر سال که نرگس باغ ، شکوفه می دهد ، آنها هم به خود وعده می دهند که امسال می آیی. (٣)

__________________

١ ـ قرآن مجید ، ترجمه ابوالقاسم پاینده / صفحه جیم.

٢ ـ گلستان سعدی / ٢٤.

٣ ـ ندبه های دلتنگی / ٣٢.

۳۹۱۱