سپرد (١) . ايشان بناى بى بندو بارى گذاشته آشكارا به ستم وبيداد وفسق وفجور ونقض قوانين جاريه اسلامى پرداختند ، سيل شكايت ها از هر سوى به دارالخلافه سرازير شد ولى خليفه كه تحت تأثير خويشاوندان اموى خود وخاصه مروان بن حكم (٢) قرار داشت به شكايت هاى مردم ترتيب اثر نمى داد بلكه گاهى هم دستور تشديد وتعقيب شاكيان را صادر مى كرد (٣) تا بالاخره به سال ٣٥ هجرى مردم بر وى شوريدند وپس از چند روز محاصره وزد وخورد وى را كشتند.

خليفه سوم در عهد خلافت خود حكومت شام را كه در رأس آن از خويشاوندهاى اموى او معاويه قرار داشت بيش از بيش تقويت مى كرد ودر حقيقت

__________________

(١) تاريخ يعقوبى ، ج ٢ ، ص ١٥٠ ؛ تاريخ ابى الفداء ، ج ١ ، ص ١٦٨ ؛ تاريخ طبرى ، ج ٣ ، ص ٣٧٧ وغير آنها

(٢) تاريخ يعقوبى ، ج ٢ ، ص ١٥٠ ؛ تاريخ طبرى ، ج ٣ ، ص ٣٩٧

(٣) جماعتى از اهل مصر به عثمان شوريدند عثمان احساس خطر كرده از على بن ابى طالب عليه‌السلام استمداد نموده اظهار ندامت كرد على به مصريين فرمود : شما براى زنده كردن حق قيام كرده ايد وعثمان توبه كرده مى گويد : من از رفتار گذشته ام دست بر مى دارم وتا سه روز ديگر به خواسته هاى شما ترتيب اثر خواهم داد وفرمانداران ستم كار را عزل مى كنم پس على از جانب عثمان براى ايشان قرار دادى نوشته وايشان مراجعت كردند.

در بين راه غلام عثمان را ديدند كه بر شتر او سوار وبه طرف مصر مى رود از وى بدگمان شده او را تفتيش نمودند با او نامه اى يافتند كه براى والى مصر نوشته بود بدين مضمون : به نام خدا وقتى عبدالرحمان بن عديس نزد تو آمد صد تازيانه به او بزن وسر وريشش را بتراش وبه زندان طويل المده محكومش كن ومانند اين عمل را درباره عمربن الحمق وسودان بن حمران وعروة بن نباع اجرا كن.

نامه را گرفته وبا خشم به جانب عثمان برگشته اظهار داشتند : تو به ما خيانت كردى ! عثمان نامه را انكار نمود. گفتند : غلام تو حامل نامه بود. پاسخ داد بدون اجازه من اين عمل را مرتكب شده. گفتند مركوبش شتر تو بود. پاسخ داد شترم را دزديده اند گفتند : نامه به خط منشى تو مى باشد. پاسخ داد بدون اجازه واطلاع من اين كار را انجام داد.

گفتند : پس به هرحال تو لياقت خلافت ندارى وبايد استعفا دهى ، زيرا اگر اين كار به اجازه تو انجام گرفته خيانت پيشه هستى واگر اين كارهاى مهم بدون اجازه واطلاع تو صورت گرفته پس بى عرضه گى وعدم لياقت تو ثابت مى شود وبه هرحال يا استعفا كن ويا الان عمال ستمكار را عزل كن ، عثمان پاسخ داد : اگر من بخواهم مطابق ميل شما رفتار كنم پس شما حكومت داريد. من چه كاره هستم ؟ آنان با حالت خشم از مجلس بلند شدند. « تاريخ طبرى ، ج ٣ ، ص ٤٠٢ - ٤٠٩ ؛ تاريخ يعقوبى ، ج ٢ ، ص ١٥٠ - ١٥١ »

۲۱۲۱