ابن خلدون چیزی را دنبال کرده است که به آن آگاهی ندارد ووارد میدانی شده است که مرد آن نیست. او در فصلی که در مقدمه خود به مهدی اختصاص داده ، پریشان گویی عجیبی کرده ومرتکب اشتباهات روشنی شده است. اصولاً او متوجه نشده است که مقصود محدثان از این جمله که : «جرح بر تعدیل مقدّم است» چیست؟!

ب. وی در آغاز فصل مربوط به مهدی اعتراف کرده است که :

در میان مسلمانان در طول قرون واعصار مشهور بوده وهست که در آخرالزمان حتماً مردی از خاندان پیامبر ظهور می کند ....

با اعتراف به این که موضوع قیام مهدی در میان تمام مسلمانان در طول قرون واعصار امری مشهور ومورد قبول بوده وهست ، آیا صحیح نبود که او نیز این عقیده مشهور را مثل دیگران بپذیرد؟ آیا نظریه وی ، با وجود اعتراف به این که همه مسلمانان بر خلاف او عقیده دارند ، نوعی کج روی وتک روی نیست؟ آیا همه مسلمانان اشتباه کرده اند وفقط ابن خلدون درست فهمیده است؟!

اصولاً این موضوع یک موضوع اجتهادی نیست ، بلکه یک موضوع نقلی وغیبی است وجایز نیست کسی آن را با هیچ دلیلی جز با کتاب خدا وسنت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله اثبات کند ودلیل مزبور در این جا نظریه مسلمانان را اثبات می کند وآنان در این موضوع نقلی دارای تخصص هستند.

ج. ابن خلدون پیش از نقد وبررسی این احادیث می گوید : «اینک ما در این جا احادیثی را که در این باره نقل شده ، ذکر می کنیم». (۱) وپس از نقل احادیث می گوید : «این است مجموع احادیثی که پیشوایان حدیث درباره مهدی وقیام او در آخرالزمان نقل کرده اند». ودر جای دیگر می گوید : «آن چه محدثان از روایات مهدی نقل کرده اند ، ما همه را به قدر توان در این جا آوردیم». (۲)

در حالی که وی بسیاری از احادیث مهدی را ناگفته گذاشته است ، چنان که

__________________

۱ ـ ص ۳۱۱. ۲. ص ۳۲۷.

۷۵۸۱