پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند ، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابومحمدبمانند وهرچه روی می دهد به او گزارش کنند ، نیز عده ای را به عنوان پرستار فرستاد تا ملازم او باشند وهمچنین به «قاضی بن بختیار» فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند وبه خانه ابومحمد بفرستد وآنان هر صبح وشام نزد او بروند وحال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابومحمد سخت تر شده وبعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب وروز ملازم خانه او باشند وآنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی خبر درگذشت آن حضرت پخش شد ، سامرّاء به حرکت در آمد وسراپا فریاد وناله گردید وبازارها تعطیل ومغازه ها بسته شد. بنی هاشم ، دیوانیان ، امرای لشکر ، قاضیان شهر ، شعرا ، شهود وگواهان وسایر مردم برای شرکت در مراسم تشییع حرکت کردند ، سامرّاء در آن روز یادآور صحنه قیامت بود!

وقتی جنازه آماده دفن شد ، خلیفه برادر خود ، «عیسی بن متوکل» را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند ، عیسی نزدیک رفت وصورت آن حضرت را باز کرد وبه علویان وعباسیان وقاضیان ونویسندگان وشهود نشان داد وگفت : این «ابومحمد عسکری» است که به مرگ طبیعی وفات یافته است وفلان وفلان از خدمت گزاران خلیفه نیز شاهد بوده اند!! بعد روی جنازه را پوشاند وبر او نماز خواند ، وفرمان داد برای دفن ببرند ...» (۱)

__________________

۱ ـ الفصول المهّمه ، ص ۳۰۷ ۳۰۸. این قضیه را مرحوم شیخ مفید در ارشاد وفتّال نیشابوری در روضه الواعظین وطبرسی در إعلام الوری وعلی بن عیسی اربلی از قول احمد پسر عبیدالله بن خاقان نقل کرده اند. این گزارش نشان می دهد که امام در جامعه چه موقعیتی داشته وحکومت عباسی چرا نگران بوده است ونیز روشن می کند که خلیفه از برملا شدن مسمومیت وقتل امام تا چه حد وحشت داشته است ولذا با زمینه سازی قبلی کوشیده است شهادت امام را مرگ طبیعی قلمداد کند!

۷۵۸۱